متن شناسی ادب فارسی
پژوهش های زبان و ادبیات فارسی دوره چهارم تابستان 1391 شماره 2 (پیاپی14) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی وجوه روایتی در حکایت های مرزبان نامه بر اساس نظریه تزوتان تودوروف می پردازد. بر این اساس، وجوه اخباری، خواستی و فرضی و زیر مجموعه آن ها چون وجوه الزامی، تمنّایی، شرطی و پیش بین، در این اثر بررسی می گردد. شناسایی نوع روابط میان شخصیت ها، کشف ساختار نهایی داستان ها بر اساس بسامد وجوه روایتی و شناخت عوامل بنیادینِ شکل گیری و حرکت منطقی داستان های مرزبان نامه، از اهداف این پژوهش به حساب می آیند. براساس پژوهش حاضر، روابط شخصیت ها در داستان های مرزبان نامه بر مبنای روش منطقی و استوار بر کنش مثبت و خردمندانه است. بنابراین شخصیت ها از کنش منفی و توسل به فریبکاری جـهت تحـقّق خواسته های خویش، کم تر سـود می جویند. وجه الزامی و شرطی از کمترین بسامد و وجه تمنایی و پیش بین از بیشترین بسامد برخوردار می باشند. تقابل وجه تمنایی با وجه الزامی، شالوده شکل گیری و حرکت منطقی بسیاری از داستان ها محسوب می شود.
جستاری در کهن واژگان مشترک تفسیر قرآن کمبریج با اشعار سبک خراسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رهیافت به ذخیره های واژگانی متون کهن و شناخت آنها، افزون بر کارآمدتر نمودن و غنی سازی بیشتر گستره واژگان زبان فارسی، گامی مؤثّر در بررسی سیر تاریخی زبان فارسی در حوزه لغات و اصطلاحات خواهد بود. تفسیر قرآن مجید، معروف به تفسیر کمبریج، یکی از ارزشمندترین آثار در بررسی جایگاه متون منثور در زبان شناسی تاریخی و پژوهش های واژه شناسی متون کهن است. اهمّیت واژگانی این کتاب، فراتر از یک تفسیر قرآن است و در این زمینه با بسیاری از شاهکارهای ادب فارسی برابری می کند. یکی از سازوکارهای قابل اعتنای این تفسیر و شاید وجه تمایز شاخص آن در قیاس با دیگر ترجمه های کهن قرآن، همسانی پرکشش و شیرین واژگانی و ساختاری زبان آن با اشعار سبک خراسانی؛ بویژه در کاربرد گونه بایسته و سامانیافته واژه هاست. این مقاله با نگاهی ویژه به اثر ارجمند تفسیر قرآن کمبریج به عنوان نمونه ای گرانقدر از گنجواژه های زبان فارسی، به موضوع ارزش زبان شناختی و واژگانی متون کهن پرداخته است. به این منظور، با محوریت مقایسه واژگانی تفسیر کمبریج با اشعار سبک خراسانی، 36 واژه شاذ و نادر از این کتاب انتخاب و با 40 متن کهن فارسی متعلّق به قرون چهارم تا ششم هجری مقایسه شده است که از این تعداد 18 منبع از آثار منظوم، 10 منبع از آثار قرآنی، 6 منبع از فرهنگ های فارسی و عربی به فارسی و 6 منبع از دیگر آثار منثور کهن هستند. داده های آماری این پژوهش و سنجش، در بخش نتیجه گیری، ارائه و تحلیل و ارزیابی شده است.
ساختار بن مایه های داستانی امیرارسلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی آثار حماسی- پهلوانی منثور فارسی که تحت تأثیر شاهنامه و پیرو سنّت روایی پدید آمده اند، یکی از حوزه هایی است که در جریان پژوهشی عصر حاضر مورد توجّه قرار نمی گیرند. امیرارسلان واپسین نمونه برجسته و اثرگذار جریان زوالیافته داستان های روایی فارسی است که در عصر قاجار به صورت نقّالی توسّط نقیب الممالک شیرازی روایت شده و به وسیله توران دخت، فرزند ناصرالدّین شاه به کتابت درآمده است. تأثیر و نفوذ این داستان در صفوف مختلف اجتماعی- فرهنگی ایران، خود گویای اهمیت و جایگاه این اثر بوده است، امّا درک ارزش محتوایی امیرارسلان، در گرو بازشاخت بن مایه های ساختاری چارچوب کلّی این اثراست که همانند سایر نمونه های مشابه خود، به علّت گستردگی و حجم این دسته از آثار، در بطن امیرارسلان گنگ و ناشناخته باقی مانده است. نگارندگان با درک ضرورت انجام پژوهش در زمینه درون مایه شناسی داستان های روایی فارسی و فقر پژوهشی موجود در مورد داستان امیرارسلان، ساختار بن مایه های داستانی امیرارسلان را در چهار بخش بن مایه های شگفت انگیز، بن مایه های حماسی- عیاری، بن مایه های عاشقانه و بن مایه های دینی، بررسیده اند. مشخّصه اصلی شکل گیری بن مایه ها در این اثر، وجود دو عامل تکرار و برانگیزندگی است. از دیگر ویژگی های آشکار این بررسی، تأثیر شاهنامه در امیرارسلان است که در اثر روایت از طریق نقّالی، این پیوند و پیوستگی صورت گرفته است و تلمیحات شاهنامه ای موجود در امیرارسلان، خود بیانگر این موضوع می باشد.
تأملی در علل رواج داستان های پیامبران در قصاید پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با تعمّق در آثار ادبی می توان تأثیر دین را در اندیشه و اعتقاد مردم ریشهیابی کرد و آن را آینه ای از باورهای جامعه دانست که آنها را در رسیدن به اهداف عالی، پیروزی بر ظلم و یافتن راه حقیقت راهبری می کند. هنگامی که شعر فارسی رونق گرفت، شاعران از طریق قرآن و دیگر کتابهای دینی با داستانهای پیامبران آشنا شده بودند. در این زمان، فرهنگ اسلامی و داستان پیامبران نیز رفته رفته در اذهان بسیاری از مردم رسوخ کرده و بخشی از ذهنیات آنان را تشکیل می داد. اشارههای بسیاری در اشعار پارسی؛ بخصوص در قصیدهها مشاهده می گرددکه به طور مستقیم یا غیرمستقیم ما را متوجه اساطیر مختلف ملّی و داستانهای دینی می کنند. شاعران با دستمایه قرار دادن اساطیر و داستانهای مختلف در پی غنی کردن کلام خود بوده اند که همین امر باعث زنده نگهداشتن تاریخ، آداب و رسوم، دین، آیین ها و... شده است. در بررسی قصاید دیده شدکه در برخی قرنها نفوذ این داستانها بیشتر شده که به طور مفصّل به سیر تحوّل داستانها و علل آن می پردازیم. در این مقاله که با هدف بررسی داستانهای پیامبران در قصاید شاعران انجام گرفته، برخی از اساطیر ایرانی و سیر تحول آنها، داستانهای پیامبران و علل نفوذ و آمیخته شدن آنها با اساطیر ایرانی مورد بررسی قرار می گیرد.
تحلیل چهارمین خوان از هفت خوان های حماسه ملی ایران بر بنیاد اسطوره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هفت خوان رستم به طور اخص و هفت خوان های دیگر ایرانی، همچون هفت خوان اسفندیار یا شبه هفت خوان گرشاسپ، نوعی جستجوی جاودانگی است. نوعی نبرد با نفس درون و با هدف آسان کردن دشواری هاست، دشواری های راه تکامل و عروج انسان. پژوهش حاضر با بررسی و تحلیل هفت خوان های ایرانی بر آن است که در خوان چهارمِ همه هفت خوان ها، با وجود آنکه ظاهراً بن مایه آن ها مواجهه پهلوان با زن است؛ اما در پس این مواجهه باید نمادهای اسطوره ای دیگری را جستجو کرد. خوان چهارم که در ظاهر نبرد میان مرد (پهلوان، قهرمان) و زن است در اساس و ریشه نبردی میان آتش و آب است. آتش پسر اهورامزدا است و آب دشمن آن است. آب که روزگاری نماد تقدّس و پاکی اهورا بود، در عصر ساسانی و پس از تسلّط افکار زروانی بر دستگاه دینی عصر، به عنصری اهریمنی تبدیل گشت. با تجزیه و تحلیل خوان چهارم رستم، اسفندیار، گرشاسپ، هراکلس و نیم نگاهی به داستان های زال و رودابه، سام نامه خواجوی کرمانی، خسرو و شیرین نظامی و کلیدر محمود دولت آبادی به اثبات این نظریه پرداخته ایم.
پیرنگ و بررسی آن در داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیرنگ در ادب داستانی، ساختمان و اسکلت بندی یک داستان است، به طوری که ضمن رعایتِ قصه ( توالی زمانی کارکردها)، بر روابطِ علّی و معلولی نیز استوار باشد. در داستان سیاوش، گرچه با داستانی حماسی رو به رو هستیم؛ وجود مشترکاتِ ساختاری میان این داستان و درام و تراژدی، اپیزود نخستِ این داستان؛ یعنی تا ترک وطن سیاوش را «داستانی دراماتیک» و اپیزود دوم آن را، از ورود به توران تا کشته شدنش، به عنوان «داستانی تراژیک» معرفی مینماید. از سوی دیگر در بررسی ساختِ بن مایه ای داستان سیاوش، این داستان را می توان در سه واحد بن مایه ای خلاصه کرد که هر واحد در شکل یک پیرفتِ سه تا پنج کارکردی قابل ذکر هستند. این سه واحدبن مایه ای به ترتیب تحت عناوینِ «پیرفتِ مرگ و رستاخیز»، «پیرفتِ جوانمرگی» و «پیرفت حسادت و سعایت» مطرح می شوند که در داستان مورد پژوهش ما در قالب سه قصه «سیاوش و سودابه»، «سیاوش و کاووس» و «سیاوش و افراسیاب» قابل بررسی اند. تحلیلِ فرهنگی، اجتماعی و تاریخی هر یک از واحدهای بن مایه ای فوق، در میدانی فراگیرتر از حدّ یک قصه، هر واحد را به صورتِ الگویی ساختاری مطرح می سازد که داستان های متعددی را در ادبیات ایران و جهان تحت پوششِ ساختاری خود قرار می دهد. از این رهگذر هر یک از قصه های سه گانه مطرح در داستان سیاوش نمونه ای خواهند بود از انبوه داستان های متأثّر از یک واحدبن مایه ای که بعضاً به صورت یک «واحداسطوره ای» تجلّی می نمایند.
راوی اول شخص در گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود سنّت غالب کاربرد راوی سوم شخص (دانای کل) در حکایتهای فارسی، سعدی در حدود یک چهارم از حکایتهای کتاب گلستان (48 حکایت) از راوی اوّل شخص بهره گرفته است. پژوهش حاضر با هدف تحلیل چگونگی کاربرد شیوه روایت اوّل شخص در گلستان سعدی، به بررسی این حکایتها پرداخته است. این بررسی در سه بخش انجام گرفته است: نخست، حضور راوی اوّل شخص در جایگاه قهرمان، قهرمانیار، شخصیت فرعی یا شاهد در تمام حکایتها شناسایی و در قالب آمار دقیق ارائه شده و سپس به بررسی حکایتهای خودزندگینامهای سعدی در گلستان و سرانجام به تحلیل کارکردهای شیوه روایت اوّل شخص در این حکایتها پرداخته شده است. نتیجه این بررسی نشان میدهد، سعدی در بابهای «در ضعف و پیری» و «در تأثیر تربیت» بیش از تمام بابهای دیگر از روایت اول شخص استفاده کرده که میتواند نشان دهنده اهمیت این موضوع برای او و کثرت تجربههای وی در این موضوعات باشد. کمترین کاربرد نیز مربوط به باب «در سیرت پادشاهان» است که عدم دلبستگی سعدی به جایگاههای قدرت را نشان میدهد. شخص در کتاب گلستان، راوی اول شخص در سطوح و مراتب گوناگونی از قهرمان تا شاهد، حضور دارد. اغلب حکایتهای دارای را
نوآوری های نسفی در تأویلات آیه نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیه نور، به دلیل ساختار تمثیلی اش، همواره یکی از پر رمز و رازترین آیات قرآن شناخته شده است. از این رو، عرفای بسیاری سعی کرده اند، ساختار پیچیده و مفاهیم عمیق آن را رمزگشایی کنند. در این موضوع آثار شیخ عزیزالدین محمّد نسفی، عارف بزرگ قرن هفتم، از برجسته ترین متونی است که می تواند به عنوان منبعی غنی و سودمند ما را در به دست آوردن سیر تأویلی این آیه و رمزگشایی های فلسفی و صوفیانه آن یاری رساند. نسفی به عنوان یک عارف، علاوه بر اینکه خود وارث تفکّر بالنده پیشین است؛ با خلق نگرشی عمیق و جدید و نیز نگاهی تازه و بدیع به بررسی مفاهیم آیه نور پرداخته است. او در این راه، سنت فکری قرون گذشته را به تحوّلات گسترده قرن هفتم پیوند می زند. ثمره این پیوند، شکل گیری نگاهی نو، به تمثیلات و ساختار پیچیده آیه نور است. نسفی در این مقوله هم از روش فلاسفه مشایی در استدلال و تعلیل استفاده کرده است و هم از میراث گران بهای فلاسفه اشراقی در تأویل و تحلیل. ضمن آن که وی در این راه از دریافت های عارفانه در تفسیر آیه نیز بهره کامل برده است. در این مقاله کوشش شده علاوه بر تحلیل تأویلات نسفی از آیه نور، شباهت ها، تفاوت ها و نوآوری های وی در مقایسه با بعضی از حکما و عرفای صاحب نظر مقدم براو نیز مشخص شود.