منظور از تلقیات عامیانه درباره فردوسی و شاهنامه، روایات، باورها و دانسته های عامه مردم ایران - به غیر از طبقه اهل قلم و فرهیختگان - است که هم خاستگاه و شیوه حفظ و انتقال آنها شفاهی بوده و هم برخلاف آگاهی ها و خواسته های دسته دیگر (ادبا و مورخان) مجال کتابت نیافته است. بخشی از این روایات شفاهی / مردمی در جلد نخست مجموعه فردوسی نامه استاد انجوی شیرازی گردآوری شده است و بررسی تحلیلی و طبقه بندی آنها نشان می دهد که در این گونه داستانها عموم خوانندگان شاهنامه و دوستداران فردوسی یا به بازسازی جزئیات فراموش شده سرگذشت شاعر و روشن کردن مبهمات احوال او - چنان که می خواسته و می پنداشته اند - پرداخته اند (مثلا: به دست دادن اطّلاعاتی درباره پدر، مادر، خواهر، همسر و فرزندان فردوسی، نام و تحصیلات وی و....) و یا اینکه شماری از ویژگیهای دینی، اخلاقی، فکری و هنری فردوسی و نیز نکته هایی درباره حماسه ملی خویش را - باز آن گونه که می پسندیده و می دانسته اند - ضمن این روایات گنجانده اند که مهمترینِ آنها چنین است: 1. میهن دوستی فردوسی؛ 2. فردوسی، آفریننده رستم؛ 3. تشیع فردوسی و رابطه او با امام علی (ع)؛ 4. رنجها و دشواریهای شاهنامه سرایی؛ 5. فردوسی و سلطان محمود؛ 6. مناعت طبع فردوسی؛ 7. مدت زمان نظم شاهنامه؛ 8. شمار ابیات شاهنامه؛ 9. واقعی بودن روایات و رویدادهای شاهنامه؛ 10. تجسم عینی داستانهای شاهنامه در نظر فردوسی؛ 11. نبودن واژه ای عربی در شاهنامه؛ 12. ابیات منسوب؛ 13. رواج و شهرت زود هنگام شاهنامه؛ 14. شاهنامه آخرش خوش است.؛ 15. بهشتی بودن فردوسی.
چرنداب نام یکی از محلات کهن تبریز و نیز نام یکی از مهمترین گورستانهای تاریخی شهر تبریز است. تنها آثار به جای مانده از گورستان تاریخی چرنداب و مزارات آن، سنگ قبرهای صندوقی شکل است که در بدنه دیوار برخی از بناهای تاریخی این محله و یا در کوچه پس کوچه های آن به چشم می خورد. عرصه گورستان تاریخی چرنداب تا حدود سال 1313 ش. معین و مشخص بوده، لیکن از این تاریخ به بعد با احداث خیابان و ساخت و ساز در عرصه آن، آثار به جای مانده از بین رفته است، ولی با این حال، هنوز هم می توان حدود تقریبی آن را بر اساس شواهد و اسناد موجود مشخص نمود. آنچه که در نوشتار حاضر بررسی می شود، پیشینه تاریخی این مکان و نیز گزارشهای تاریخی موجود درباره چرنداب از ادوار مختلف تاریخی تا دوره معاصر است. همچنین تلاش شده است شرح مختصری از آثار و احوال بزرگان مدفون در مزارات چرنداب از منابع تاریخی استخراج و ارایه گردد. مهمترین منبع تاریخی درباره چرنداب و بزرگان مدفون در آن،کتاب روضات الجنان و جنات الجنان است. این کتاب با آنکه درباب مزارات اکابر و اولیای تبریز و حواشی آن تحریر یافته، لیکن اطلاعات سودمندی در خصوص محلات تاریخی تبریز در بردارد و بیشترین اطلاعات مربوط به چرنداب و اهل مزارات آن در این کتاب ارایه شده است. همچنین تلاش شده بر اساس آثار بر جای مانده و نیز نقشه های تاریخی شهر تبریز، محدوده این محوطه تاریخی مشخص گردد.
شواهد تاریخی مبنی بر تعامل فرهنگی تمدن بین النهرین و اقوام ایرانی، اعتبار خاستگاه سومری حماسه گیل گمش را در معرض تردید قرار می دهد. گمانه های باستان شناختی، ادبی - نوشتاری و اساطیری موجود، احتمال انشعاب آن را از یک خاستگاه تاریخی دیگر تقویت می کند. مستنداتی دال بر وجود زیستگاههای تمدنی کهنتر در شرق بین النهرین، سابقه خط و کتابت در نزد اقوام پیش - عیلامی، کتیبه های مکشوفه از تپه یحیی، علاوه بر مشابهت های صوری و مضمونی آن با ظروف کلریت یا حکاکی های به جا مانده در کنارصندل، همگی نشان از وجود اسطوره ای نظیر گیل گمش - به مثابه رام کننده حیوانات – در نواحی هلیل رود (جیرفت) ایران دارند. بر این اساس، می توان گفت که حماسه شفاهی یاد شده، به حکم مراودات بینافرهنگی پیش - عیلامیان با تمدن بین النهرین از سرچشمه های اساطیری خود در تمدن آراتا جدا گشته و بتدریج تبلوری مبالغه آمیز و مکتوب پیرامون شخصیت تاریخی یکی از پادشاهان سومر یافته است.
نظامی گنجوی را می توان به عنوان یکی از چهره های برجسته نمادپردازی در ادبیات فارسی به شمار آورد. در میان آثار ارزشمند این شاعر بزرگ، هفت پیکر اثری کاملا رمزی است که هر یک از اجزا و تصاویر آن می تواند به صورت نمادین تفسیر شود. یکی از مهمترینِ این تصاویر، تصویر «غار» است که نقش پررنگ و برجسته ای در سراسر اپیزودهای (حادثه های فرعی) این کتاب ارزشمند دارد. سوال اصلی این پژوهش، این است که ایماژ «غار» نماد چه چیزهایی است و چگونه معانی نمادین آن در خدمت درونمایـه اصلی هفت پیکر قرار گرفته است؟ با روشن شدن این موضوع، ظرافت، دقت و نگاه ریزبین نظامی در ایجاد ساختاری منسجم، که همه اجزای ان یک کل واحد را تشکیل می دهند، بیش از پیش جلوه می کند. در این تحلیل تصاویر نمادین دیگر، مانند شکار، اژدها، گنج و... که در ارتباط با نماد «غار» است نیز بررسی می شود.
شبنم یا قطره های آبی که شبها بر گل و گیاه می نشیند، یکی از سازه های زبانی در ساختار غزل به حساب می آید که علاوه بر معنای قاموسی و متعارف خود در هزاره تحول و تغییر اندیشه ها و سبکها، جای خود را بخوبی یافته و در مفاهیم هنری و مضامین فراقاموسی و مستعار، دستمایه ای برای آفرینش جلوه های نمادین و خلق درون مایه های اخلاقی و عرفانی گشته است؛ به گونه ای که در آثار گویندگان ایرانی، این موجود خرد و درخشنده توانسته است بار معنایی گرانی را بر دوش کشد و در شعر شاعرانی نازک اندیش چون حافظ و صائب و پیروان سبک اصفهانی، اندیشه های باریک را با سبک عارفانه و عاشقانه در آیینه شفاف خود جلوه گر سازد.
محمد علی جمالزاده، نخستین نویسنده ایرانی است که به نوشتن داستان کوتاه به شیوه اروپایی پرداخت. اولین مجموعه او یکی بود یکی نبود را سرآغاز ادبیات واقع گرایی ایران دانسته اند. مهمترین مضامین مطرح شده در داستانهای جمالزاده، مضامین اجتماعی و سیاسی است. یکی از این موضوعها، مساله زنان است. از آنجا که جمالزاده در دوره کودکی محیط و فرهنگ ایران عصر مشروطه را از نزدیک دیده و با خاطره آن از ایران خارج شده و پس از چندی تقریبا تا پایان عمر به میهنش بازنگشته است، زنان قصه های او عموما زنان دوره قاجارند: کم اطلاع، سطحی و عموما بی سواد و خرافاتی. دوری جمالزاده از ایران بر دیدگاه او درباره بسیاری از مسایل اجتماعی، از جمله مساله زنان تاثیر گذاشت و در واقع، او از بسیاری از وقایع و تحولات فرهنگی جامعه بی خبر ماند. در این مقاله، عزم بر آن است تا ضمن بیان مقدمه ای در باب چگونگی حضور زنان در داستانهای جمالزاده، به نقد و بررسی دیدگاههای او درباره زن ایرانی پرداخته شود.