متن شناسی ادب فارسی
متن شناسی ادب فارسی سال چهاردهم بهار 1401 شماره 1 (پیاپی 53) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی میزان نقش زنان در اسطوره ها ازنظر ارتباط با عناصر درون خانوادگی است. میان آثار بررسی شده ازنظر مضامین و گره خوردگی حوادث و شخصیت ها، همسانی ها و گاه ناهمسانی هایی وجود دارد. در این پژوهش کوشش می شود با تطبیق و مقایسه، به تحلیل تطبیقی و مقایسه ای محتوای این آثار و نیز مشخص کردن میزان همانندی ها یا ناهمسانی های دو جامعه شرقی و غربی در مقوله نقش زنان در نزاع های درون خانوادگی پرداخته شود. نگارندگان با توجه به پژوهش های ادبیات تطبیقی و بر مبنای مکتب امریکایی با روش تطبیقی توصیفی تحلیلی درپی آن اند تا تأثیرگذاری زنان را در نزاع های درون خانوادگی اسطوره ها و حماسه ها تحلیل کنند. دستاورد پژوهش بیانگر آن است که در اساطیر ایرانی، به ویژه در نزاع میان گشتاسب و اسفندیار، زنان نقش منفعلی دارند؛ چندان توجه برانگیز نیستند و حتی در سایه مردان قرار می گیرند. این امر می تواند با حاکمیت مردسالاری در فرهنگ ایرانیان پیوند داشته باشد؛ اما در اساطیر یونانی و رومی، زنان نقش توجه برانگیزی دارند و به نوعی یا نقش تحریک کننده دارند و یا اینکه عامل بازدارندگی هستند؛ حتی در این میان قربانی هم می شوند. حسادت، گریختن و فرار با جانان، عصیان و تمرّد و خیانت از وجوه مشابه و همسان روایت ها و کاهش زمینه و بافت اساطیری، شرط گذاشتن برای خواستگاران دختر، گروگان گیری، قابلیّت جادوگری، ایجاد دیوانگی و جنون، شهوت پرستی و کامجویی، جان بازی و جان نثاری برای وطن، عشق به همسر، خردمندی و حق طلبی و دعوت به سکوت و آرامش از وجوه تفاوت و ناهمسانی روایت ها بود. شاهدهای متن فارسی از کتاب شاهنامه فردوسی است و شاهدهای مربوط به یونان و روم از کتاب های مدیا و هکاپ ، ایفی ژنی در اولیس ، اسطوره های یونان و فرهنگ اساطیر یونان و روم بیان شده است.
روش شناسی نگارش تذکره منظوم نوروز و جمشید اثر رشحه اصفهانی و بررسی دلایل دخالت داستان در تذکره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر قاجار چند تذکره منظوم با زمینه های ادبی و داستانی نوشته شد. یکی از این تذکره ها نوشته میرزا محمدباقر رشحه اصفهانی از سخنوران بنام اصفهان و یزد است. این تذکره از دو نظر برخلاف روش های تذکره نویسی فارسی است؛ نخست آنکه منظوم است و دوم اینکه در خلال یک داستان نوشته شده است و به همین سبب می توان آن را تذکره ای ضمنی دانست. در این پژوهش به دلایل توجه رشحه به داستان پردازی و پیچیدن تذکره در لفافه داستان پرداخته شده و ضمن نقد این داستان تذکره، برخی خطاهای شناختی آن بیان شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد رشحه اصفهانی ضمن اطلاع از اوضاع ادبی منطقه مرکزی ایران در عصر خود، کوشیده است هنجارهای متداول تذکره نویسی عصر قاجار را نادیده بگیرد و داستان را مانند چاشنی در آن دخالت دهد. از آنجا که به خاطر سپردن متن منظوم از منثور بسیار ساده تر است، رشحه اصفهانی داستان منظوم را دست مایه ای برای نوشتن تذکره کرد تا زمینه بهتری برای جذب مخاطب و ماندگارکردن اثر خود فراهم کند. او با اختصار در ترجمه حال شاعران سبب شد بسیاری از سخنوران گمنام و کم نام معاصر او از یادها نروند؛ نیز گاهی تنها منبع شناخت برخی شاعران یزد، اصفهان، فارس و برخی دیگر از مناطق ایران همین تذکره است.
تب تنگری یا بت تنگری؟ تحلیل دگرگونی های یک واژه و دگردیسی های روایت های تاریخی آن از چین تا ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با حمله مغولان به ایران بسیاری از واژه های آنان وارد زبان فارسی شد؛ اما کاربرد نادرست این واژه ها، بی قیدی کاتبان و بی توجهی به زمینه متن موجب کژفهمی و اشتباهات آشکار در این حوزه شده است؛ افزون بر واژگان، چه بسا روایت های مرتبط با برخی از آنها نیز دستخوش تغییرات و دگرگونی های اساسی شده است. یکی از این واژگان یا ترکیبات «تب تنگری» است که در متون مختلف به صورت «بت تنگری» به کار رفته است. با وجود برخی پژوهش ها، به نظر می رسد پژوهش قانع کننده ای مبتنی بر منابع اولیه در این زمینه انجام نشده است. همچنین روایت های در پیوند با این ترکیب در متون تاریخی دستخوش دگردیسی های اساسی شده است.در این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و با توجه به سبک شناسی پیکره ای (به ویژه در تحلیل روایت یادشده)، ضمن بررسی «تنگری» و «بت/ تب تنگری» به ویژه در زبان مغولی و چینی و تحلیل روایت های مختلف و در پیوند با ترکیب «تب تنگری»، نشان داده شد که بخش نخست این ترکیب باید به شکل «Teb» خوانده شود که در زبان مغولی پیشوندی با معنای مبالغه است و در دیگر واژگان نیز دیده می شود. ترکیب «تب تنگری» لقب خاص یکی از شمنان معروف بوده است که چنگیزخان با همدستی او پایه های قدرت خود را محکم می کند و هنگامی که او به دنبال سهم خود از قدرت است، با مقدمات فراهم شده چنگیز کشته می شود. می توان گفت در میان متون تاریخی فارسی، تاریخ وصّاف روایتی با بیشترین عناصر مرتبط با باورهای شمن ها را ارائه کرده است.
فرضیه «باور به تأثیر بیان سخن در به حقیقت پیوستن آن» در فرهنگ ایرانی با تکیه بر شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسنده این مقاله می کوشد تا به این پرسش ها پاسخ گوید که «چرا ایرانیان همواره از بیان احتمال وقوع رویدادی جانگداز در آینده پرهیز کرده اند؟» و «چرا این پرهیز درباره خود و عزیزانشان با هراسی سخت همراه شده است؟»، «آیا در این پرهیز تنها در نظر گرفتن حالات روحی و عاطفی خود یا دیگری و رعایت جنبه اخلاقی مطرح بوده است و یا بُروز این واکنش ریشه ای دیرپا در ناخودآگاه قوم ایرانی دارد؟».برای پاسخگویی به پرسش های یادشده، منابع برجای مانده از هزاره های دوری بررسی شد که در شکل گیری و تحول فرهنگ ایرانی تأثیرگذار بوده است؛ سپس برای به دست دادن نمونه هایی مکتوب از پرهیز ایرانیان از یادکردِ موقعیت های دلخراش، ادبیات فارسی آیینه تمام نمای فرهنگ ایرانی مطالعه و شاهنامه فردوسی از میان متون نظم و نثرِ فارسی برگزیده شد. در این اثر، به صورتی مداوم با سخن گفتن از شکست، اسارت، هزیمت، تاراج، مرگ و غیره روبه رو هستیم که همگی شرایطی نامطلوب اند؛ نیز برای نشان دادن استمرار حیاتِ این پرهیز تا روزگار معاصر، به ضرب المثل هایی از ادبیات عامه مراجعه شد.جست وجوی همه این منابع نشان داد انسان ایرانی از گذشته های بسیار دور باور کرده است که سخن آنگاه که بر زبان می آید، نیروی شگرفی دارد که می تواند زمینه ساز تحقق عینی و بیرونی محتوای خود شود؛ به همین سبب همواره از به زبان آوردن کلامی با درون مایه رقت انگیز پرهیز کرده و کوشیده است نگوید تا نشود و آنگاه هم که گریز و گزیری از گفتن نبوده، به تعریض و تلویح روی آورده است.
نسخه شناسی کهن ترین جامع روایات حماسه یتیم نامه و دیگر دست نویس های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره صفویه تأثیر مهمی در جهت دهی به حوزه های مختلف ادبی، به ویژه روایت های داستانی داشت. در این عهد، روایت های داستانی در انواع ادبی حماسی، غنایی و تعلیمی، تنوّع و تعدّد بسیاری یافت. در این میان، یتیم نامه ، آخرین حماسه دینی منثور و مشهور در ادب فارسی، یک استثنا به شمار می رود که عمدتاً، بر کنار از سنّت های مرسوم در حوزه داستان سرایی، به خوبی توانسته است خود را با گفتمان مذهبی و تاریخی مسلّط در دوره صفویّه منطبق کند؛ نیز به قدر نازلی از ویژگی های میراث داستانی بهره مند شود و در قالب روایتی داستانی، بازتاب مطلوبی را از پیوند درون مایه های تاریخی و دینی عصر صفوی عرضه کند. یتیم نامه به علت نبود شناخت علمیِ حداقلی از دست نویس های معتبر آن، برای مدّتی نزدیک به دو سده است که در ایران با عنوان نسبتاً نادرست حسین کُرد شبستری معرفی می شود؛ حتی همه بخش های آن نیز شناسایی و منتشر نشده است. پژوهش حاضر به روش استقرایی و با تکیه بر معرفی کهن ترین نسخه ناشناخته جامع روایات و دیگر دست نویس های نویافته یتیم نامه ، ضمن گزارش لازم از فواید و کاستی های محتوایی اغلب دست نویس ها، کوشیده است تا برخی انگاشته های نادرست موجود در این زمینه را نیز با تبیین بیشتر اصلاح کند.
تأمّلی در ضبط و شرح چند بیت از سنایی غزنوی در حدیقهالحقیقه مصحَّح یاحقی و زرقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدون شک تصحیح دقیق و علمی متون کهن فارسی نخستین و مهم ترین پایه و زیربنای تحقیقات ادبی این مرز و بوم است. در این میان توجه به آثار برجسته و شاهکار ادب فارسی اهمیت بسزایی دارد. حد یقه الحقیقه سنایی غزنوی یکی از تأثیرگذارترین متون منظوم فارسی از جنبه های گوناگون ادبی، حکمی و عرفانی است. این اثر تاکنون بارها به اهتمام استادان برجسته تصحیح و چاپ شده است. نسخه چاپی مصحَّح محمدجعفر یاحقی و سیّد مهدی زرقانی آخرین نمونه و شاید از جنبه هایی کامل ترین این کوشش هاست. با وجود این، حاصل و برونداد این کوشش علمی نیز مانند تصحیح های پیشین خالی از نقص و اشکال نیست. در این مقاله با رویکردی مبتنی بر نقد روش و با هدف اصلاح هرچه بیشتر و زدودن کاستی های متن، ضبط ابیات و مفرداتی از متن حدیقه بررسی و نقد شده است؛ همچنین با استفاده از منابع جنبی و شواهد و ادله درون متنی و برون متنی نشان داده شد که به سبب غفلت مصحّحان از ضبط اکثر نسخ کهن، بی توجهی نسبت به کوشش های صورت گرفته پیشین و نادیده گرفتن برخی اصول مهم در تصحیح، در بخش های متعددی صورتِ درستِ عبارات، به اشتباه از متن به حاشیه رانده شده؛ به طوری که گاه به ارائه شرح نادرستی از بیت نیز انجامیده است.
نکته هایی درباره ارتباط سرنویس ها با ساخت داستان در شاهنامه و پیشنهادهایی برای گزینش بسامان تر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرنویس های شاهنامه عبارت های قرارگرفته در میان ابیات اند که بیانگر رخدادهای مهم در داستان هستند. سرنویس ها کارکردهای مختلفی دارند که مهم ترین آنها مشخص کردن بخش های داستان است. با خواندن داستان های طولانی، خواننده بیشتر پی می برد که به عنوان هایی نیاز دارد تا خط داستانی برای او مشخص شود. با حذف این عبارات از داستان های شاهنامه بخشی از هنر فردوسی در ساماندهی به توصیفات نیز مغفول می ماند. سرنویس ها مانند ابیات، ظرفیت داشتن وِیژگی های سبکی و هنری را ندارند؛ بنابراین مصحّحان در گزینش صورت صحیح آنها، عمدتاً به مطالب ثبت شده در نسخه ها بسنده می کنند. این شیوه از گزینش به سبب تک بُعدی بودن، مشکلاتی را به وجود می آورد. حال آنکه ساختار داستان و سرنویس با یکدیگر مرتبط است و می توان با شناخت ساخت داستان و عناصر اثرگذارش بر سرنویس ها، ضبط های دقیق تری ارائه داد. این رویکرد به متن و سرنویس، عناصری کمکی در اختیار مصحّح قرار می دهد که برای گزینش درست تر می توان از آن استفاده کرد. در این مقاله با در نظر داشتن ساختار داستان و پیوندی که با سرنویس ها دارد، راهکارهایی برای گزینش بسامان تر ارائه می شود؛ نیز در تصحیح متن، محل قرارگرفتن هر سرنویس مانند ضبط آن اهمیت دارد. با توجه به ساختار و محتوای ابیات شاهنامه، به انتخاب محل دقیق این عبارت ها اشاره، و برای ساماندهی به تصحیح سرنویس با رویکرد توجه به ساخت داستان، پیشنهادهایی ارائه خواهد شد.