مقالات
حوزه های تخصصی:
میان حوزه های هنری مربوط با آئین بودایی در چین، شاخه ای که به شدت از این کیش و ویژگی های خاص آن تأثیر پذیرفت، مجسمه سازی بود؛ گرایشی که با پشت سر گذاشتن چند قرن از زمان ورود بودیسم به این سرزمین مسیر تکامل خود را طی کرد و به هنری مستقل و تمام عیار تبدیل شد. پیکرتراشی بودایی چین در آغاز متأثر از فرهنگ هندوستان بود که این روند به زودی جای خود را به روح حاکم بر هنر چینی سپرد و به حالتی غیر اندام وار و طبیعتاً غیرجسمانی تبدیل شد؛ روندی در جهت بومی سازی که با روی کار آمدن سلسله خاندان های شش گانه شدت گرفت و به مرور، از نوعی خصلت خطی موزون و آرام بهره مند شد که حاکی از روح هنری چین بود. این حوزه در عصر تانگ با تأثیرپذیری از سبک گوپتای هند، ظاهری ناتورالیستی با پیکره ای بدن نما و منعطف به خود گرفت؛ درحالی که در دوره سونگ، مادینگی، نشستن غیر رسمی و استفاده از چوب را سه مبنای عمده برای خود قرار داد. در دوران سلطنت های یوآن، مینگ و چینگ پیکره سازی بودایی به حاشیه رفت و با آغاز قرن بیستم و گرایش به رئالیسم سوسیالیست، موضوع های اجتماعی و سیاسی در مجسمه سازی چین وارد شد و بهره گیری از دستاورد های هنری غرب نیز به امری ناگزیر بدل شد. هدف این پژوهش، بررسی تاریخی و تکامل این پیکره ها از دیدگاه فیگوراتیو (آناتومی، فرم، رنگ، بافت و...) و تطبیق کیفی آثار هر دوره (با ویژگی های خاص خود) با دیگر دوران است؛ از این رو، این روند تاریخی از اواسط امپراتوری هان، یعنی قرن اول میلادی - مصادف با ورود بودیسم به چین - آغاز شده و تا دوران اخیر تداوم یافته است.
بررسی شش دوره نمایشگاه تجلی احساس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیمی از جمعیت هر جامعه را زنان تشکیل می دهند؛ بدین ترتیب در توانمندی و توسعه هر جامعه نقشی تعیین کننده دارند. زنان قرن حاضر در تمام زمینه های جامعه حضور داشته اند؛ به گونه ای که دیگر نمی توان رد پای آن ها را نادیده گرفت. در این میان، نقش زنان در عرصه های هنری نیز روز به روز در حال افزایش است؛ به طوری که شاهد حضور پررنگ زنان هنرمند در نمایشگاه تجلی احساس طی سالیان متمادی بوده ایم. با توجه به اهمیت نقش زنان در هنر، به ویژه هنر نقاشی، نویسندگان به دنبال پاسخ به سؤال های زیر هستند: در آثار ارائه شده در نمایشگاه تجلی احساس به چه موضوع هایی پرداخته شده است و آیا زنان نقاش، به مدرنیسم گرایش داشته اند؟ برای پاسخ به این سؤال ها، آثار هنرمندان بر اساس موضوع مشترکی که در شش دوره به نمایش درآمده بود، تفکیک شد و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که آثار زنان نقاش معاصر ایران در نمایشگاه تجلی احساس، موضوع های (طبیعت، طبیعت بیجان، آبستره و تجرید و نگارگری) مورد توجه هنرمندان قرار گرفته است. همچنین، در دوره های پایانی نمایشگاه، شاهد گرایش هنرمندان به سبک های مدرن هستیم. زنان هنرمند در هنر های تجسمی به جایگاه هنری بسیار خوبی رسیده اند و تحت تأثیر فرهنگ و جهان بینی آن جامعه اند. در این مقاله موضوع هایی مانند مبانی نظری، نمایشگاه تجلی احساس، بررسی کمّی موضوع های نمایشگاه، بررسی کیفی طبیعت و منظره پردازی، طبیعت بیجان، سبک انتزاعی و نگارگری و تذهیب پرداخته شده است.
کارکرد معنایی دلالت های صریح و ضمنی در مطالعة موردی آثار محمد سیاه قلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی آثار نقاشی، همچون دیگر آثار تصویری، ما با سطوح مختلفی از نشانه ها روبه رو می شویم که این سطوح به وجودآورنده معنا در آثار هستند. روابطی که بین نشانه ها و نظام های رمزگانی در آثار نقاشی به کار می رود، دلالت را به وجود می آورد، بنابراین دریافت اولیه مخاطب در برخورد با سطوح اولیه آثار باعث به وجود آوردن معنایی می شود که از رابطه دلالتی صریح نشئت گرفته است. آنچه در پی آن می آید و موجب گسترش معنا و رفتن به سطوح دیگری از نشانه ها می شود، به دلالت های ضمنی اثر شکل می دهد. مسئله اصلی در این تحقیق بررسی دلالت های به کاررفته در آثار محمد سیاه قلم (مطالعه موردی این آثار) با رویکرد نشانه شناسی است. از این دیدگاه، به متغیرهایی همچون نقش دلالت های ضمنی و صریح، عوامل اجتماعی و فرهنگی و حضور آیین ها و باورهای اساطیری توجه می شود. همچنین، تلاش می شود که به پرسش هایی نظیر کارکرد دلالت های ضمنی در آثار محمد سیاه قلم و اینکه چه بینامتنیتی را در این آثار پیش می کشد پاسخ داده شود. در این مقاله با روش تحلیلی - توصیفی و با این فرضیه که در آثار محمد سیاه قلم می توان از طریق دلالت های ضمنی و رمزگان های تصویری موجود در این آثار، ارتباطی بین این رمزگان ها با آیین ها و نمادهای شمنیسم یافت، این آثار را مطالعه می کنیم.
تجلی نمادهای رنگی در آیینه هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنرهای بصری در اسلام مانند دیگر هنرهای تصویری، ساختار و مبانی خاص خود را دارند. این اصول را در ماهیت کلی آموزه های اسلامی می توان یافت و در جوهره وجود معنوی رنگ ها مشاهده کرد. فرم ها و رنگ ها دربردارنده پیام هایی از دنیای ماوراء هستند. رنگ به فرم (شکل) و ترکیب های ساختاری آن کمال می بخشد و بدان نیرو می دهد. می توان گفت جوهر اصلی رنگ، انعکاسی از عالم خیال است که به واقعیت های عالم برون وفادار نیستند. بر همین مبنا سعی شده است، معانی رنگ ها و دیدگاه های اسلامی و نظری درباره رنگ مطرح شود تا با شناخت بیشتر از رنگ به منظور طراحی و سازماندهی آثار هنری با موضوع دینی در راستای بیان معنوی بهتر بتوان استفاده کرد. هدف اصلی این است که نمادپردازی برخی رنگ ها در آیینه نگرش اسلامی از دیدگاه قرآن و احادیث و چند تن از اندیشمندان مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد و نتیجه کلی آن (معناشناسی رنگ ها) از طریق روش توصیفی با دیدگاه های متنوعی بازگو شود. در هنرهای سایر ادیان، یک یا دو رنگ بیشتر از سایر رنگ ها مورد توجه کتب و اندیشه مکتب بر اساس تفکر خاص خود مورد نظر بوده است. حال آنکه طی بررسی های انجام شده در قرآن، احادیث و نظریه اندیشمندان مسلمان نیز دو رنگ از جمله سبز و سفید و بعد از آن ها به سیاه بیشتر از سایر رنگ ها توجه شده و بر اهمیت آن تأکید شده است. ارتباط نور و رنگ مبحث مهمی است. بین رنگ و نور در هنر اسلامی از لحاظ جلوه نمادین ارتباط تنگاتنگی وجود دارد؛ بدین سبب معانی این رنگ ها و نمادهای آن مورد مطالعه قرار گرفته است. در هنر اسلامی معانی رنگی نه تنها به مفهوم ابژکتیو (بیرونی) از جمال مطلوب، بلکه به روندهای سوبژکتیو (درونی) و روانشناختی درک زیبایی هم مرتبط است. در مجموع، هنر اسلامی زبان حقیقی خود را در نشانه ها و نمادها عرضه می کند. هر یک از نمادهای رنگی، خود گویای بخشی از عرفان دینی و مذهبی است که ندادهنده شهود باطنی از درک نامحسوس عوالم غیرجسمانی است.
بررسی موضوعی آرایه ها و نقش مایه ها در اشیای فولادی عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا اشیای فولادی دوره قاجار بر اساس نوع تزیینات، در گروه های مجزا از دیدگاه موضوعی مورد توجه قرار گیرند. همچنین، تزیین گری ها و نقش اندازی های ویژه ای تفکیک شوند که مختص تزییناتی اقلام فولادی این عصر بوده است. خوانش دوباره اشیاء و اقلام فولادی بر اساس طبقه بندی های انجام گرفته در متن، این امکان را فراهم می آورد تا به موضوع های آرایه ها و ارتباطات میان کاربرد اشیاء و تزیینات آراینده آن ها عمیق تر نگریسته شود. مطالب حاضر به ارتباطی پرداخته است که بین شیوه های دیگر تزیین گری و تصویرگری رایج در این زمان با تزیینات و نقوش روی اشیای فولادی وجود دارد و آرایه ها و نقش مایه های اشیای فولادی در این زمان را به طور مدون و هدفمند در گونه ها و دسته های متمایز از نظر موضوعی بررسی کرده است. نگارنده اشیای فولادی بررسی شده در مقاله را از موزه های داخلی عکاسی کرده و به روش توصیفی و تحلیلی مورد مطالعه قرار داده است.
سیر تحوّل زیبایی شناسی طبیعت در تک نگاره های مکتب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت در فرهنگ و هنر و به ویژه نگارگری ایرانی نقش و جایگاه مهمّی دارد. به همین دلیل، این پژوهش با مطالعه منابع مکتوب و تاریخی، به تحلیل و بررسی جایگاه و چگونگی تغییر سیر زیبایی شناختی طبیعت، به منزله یکی از ارکان نگاره های ایرانی در مکتب اصفهان می پردازد. پیش فرض این پژوهش نیز این بوده است که طبیعت در تک نگاره های مکتب اصفهان، تا حدّ زیادی کارکرد سابق خود را ازدست می دهد و در بسیاری از نگاره ها از اهمیت نقش آن در ساختار اصلی نگاره کاسته می شود. طبیعت به منزله یکی از مهم ترین نمودهای نگارگری ایران، همواره نزد نگارگر ایرانی جایگاه مهمّی داشته است و جلوه شورانگیز آن را تقریباً در همه نگاره های ایرانی می توان دید. ولی نمود عینی و زیبایی شناختی طبیعت در نگارگری و به ویژه تک نگاره های مکتب اصفهان، جلوه ای متفاوت با سنّت نگارگری پیش از آن دارد و از آن جایگاه آرمانی و بهشتی پیشین برخوردار نیست؛ حتی نقش آن گاهی تا حدّ پس زمینه فرو کاسته می شود یا به کلّی از نگاره ها حذف می شود. در مجموع، طبیعت در این مکتب مانند گذشته از تناسب مکمّلی با دیگر عناصر نگاره ها (مثل انسان و معماری) برخوردار نیست. علت چنین چیزی را می توان در تحولات تاریخی، شرایط فرهنگی و اجتماعی، رواج نیافتن کتاب آرایی درباری، ارتباط ایران با فرهنگ غرب، سنّت نقاشی متأخر گورکانیان هند و ارمنیان ساکن اصفهان، همچنین تغییر الگوهای زیبایی شناختی نگارگر ایرانی جستجو کرد. در واقع، از این به بعد، نگارگر ایرانی سیر تحوّل نگاره های خود را به سوی نوعی انسان گرایی در نقاشی و در ابعاد کلّی، در اندیشه و فرهنگ ایرانی سوق می دهد