مقالات
حوزه های تخصصی:
منابع غنی ادبیات ایران در بر دارنده زیباترین تعابیر و توصیفات درباره «عشق» بوده است و ادبیات منظوم غنایی-عاشقانه سهم بسیاری در رشد دیگر هنرها ازجمله نگارگری داشته است. در دوره قاجار با رواج هنر کاشی کاری هفت رنگ و کاشی نگاری، بسیاری از کاخ ها و خانه های با شکوه بستر نمایش این هنر شد. این آثار در شکل جدید خود به تصویرسازی از چهره شاهان و درباریان قاجاری پرداخت ولی همچنان به ادبیات منظوم غنایی-عاشقانه وفادار ماند و به تصویرگری صحنه های برجسته ادبیات ایران ادامه داد. یکی از خانه هایی که این آثار را در خود دارد، خانه دکتر محسن مقدم است که کمتر به آن پرداخته شده است. در کاشی نگاره هایی با این مضمون 7 اثر یافت شده است که پنج داستان را روایت می کند. پژوهش حاضر به مولفه های ساختاری و مضامین ادبیات غنایی-عاشقانه پرداخته و این مولفه ها را در مطابقت با صحنه های تصویر شده در کاشی نگاره ها بررسی کرده است. دست یابی به یک الگو برای کشف روابط ساختاری در متون ادبیات منظوم غنایی-عاشقانه و کاشی نگاره هایی که با این مضمون تصویر شده اند، دیگر هدفی بود که به آن پرداخته شد. در این بررسی نتیجه گرفته ایم که مولفه های ساختاری منظومه ها تاحد زیادی قابل تعمیم به روایت های کاشی نگاره هاست. چه اینکه هنر کلامی و هنر تصویر در تاریخ ایران پیوندهای بسیار نزدیکی از دیدگاه های ساختاری و مضمونی با یکدیگر داشته اند.
بررسی نشانه شناختی سیر رسانه ایِ خط تا خوش نویسی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه ها تنها ابزار ارتباطی واجد معنا می باشند که ویژگی منحصر به فرد آن ها در وابستگی به بسترهای فرهنگی و تاریخی، نحوه رشد معرفت بشری را آشکار نموده و می توان این امر را با تاکید بر روابط میان نشانه ها و معنای آن ها با عالم خارج بررسی نمود. پژوهش حاضر در تلاش است، تا با تکیه بر دو ساحت نظام نشانه ای و فرآیند نشانگی، به تحلیل نشانه شناختی سیر تحول خط تا خوش نویسی فارسی بپردازد. پرسش این است که، چگونه می توان در رسالت رسانه ایِ خط و خوش نویسی، نسبتی با نظام نشانه ای و فرآیند نشانگی مبتنی بر نقاط اشتراک آن ها یافت؟ هدف پژوهش، بر تبیین زمینه های وابستگیِ ریشه های مشترک، میان خط و نوشتار با نظام نشانه شناختی استوار است که به شیوه تطبیقی– تحلیلی و در راستای مطالعه منابع معتبر مکتوب و اسناد تصویری به روش کیفی توصیف می گردد. بدین منظور با توجه به سیر تحول نشانه شناختی خط تا خوش نویسی، ابتدا، نقش نظام نشانه ای، در این میان احراز شده و سپس، لایه های اشتراک میان آن ها در برخورد با مولفه های فرآیند نشانگی تبیین می گردد. یافته های پژوهش نشان می دهد که، خط و خوش نویسی در سیر تحولات خویش، همواره، زبان بصری بدیعی خلق نموده که می توان دگرگونی آن ها را در انواع نظام نشانه ایِ شمایلی، نمایه ای، نمادین و انتزاعی جستجو نمود. این در حالی است که، نسبت میان آن با فرآیند نشانگی و در قالب دریافت متعلق نشانه شناختی، نمود و تفسیر نیز آشکار می گردد.
کارکردهای روایی المان «دست» به عنوان یک عنصر نشانه شناسی در فیلم های انیمیشن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از آثار انیمیشن و سینما نماهایی وجود دارد که دستِ کاراکتر، به تنهایی، یا بخش قابل ملاحظه ای از فضای فیزیکی کادر را به خود اختصاص داده است و یا سهم عمده ای از کنش دراماتیک پلان را در اختیار دارد. هدف از این پژوهش، بررسی کارکردهای نشانه شناسیِ دست در پلان های فیلم های انیمیشن است؛ تا امکاناتی که این کارکردها برای روایت داستان فراهم می کنند، مشخص شود. پرسش اصلی این مقاله آن است که: آیا با تکیه بر نظریه های روایت و اصول نشانه شناسی، و در کنار این دو با مشاهده و تحلیل پلان های آثار انیمیشن، می توان به الگوهایی کاربردی دست یافت که در آن ها، استفاده از دست کاراکتر در پلان به پیش برد روایت ماجرا کمک کند؟ پژوهش پیش رو، ابتدا، با استفاده از منابع موجود و روش مطالعه کتاب خانه ای، تعریفی متناسب با موضوع از روایت و نشانه ارائه می دهد و سپس، کارکرد دست را به عنوان یک نشانه در روایت مشخص می کند. بعد از آن، با تکیه بر این تعاریف و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به مطالعه موردی پلان های آثار انیمیشن پرداخته می شود و کارکردهای روایی مختلف دست در این پلان ها استخراج می شود. رویکرد اصلی این پژوهش، نشانه شناسی روایی از منظر بوردول است. نتایج به دست آمده، به عنوان کارکردهای دست، عبارتند از: 1) دست، نشانه قدرت؛ 2) دست، نشانه ضعف؛ 3) دست، نشانه مالکیت؛ 4) دست، ابزار ارتباط، شناخت و صمیمیت؛ 5) دست، ابزار تاکید بر گفتار و حالت چهره؛ 6) دست، نماینده خواسته درون؛ 7) دست، وسیله انتقال پیام.
تحلیل آثار وحید چمانی بر مبنای مفهوم بدن گروتسک در اندیشه میخائیل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک جهان، حاصل درونی شدن نشانه های اجتماعی و سپس، بازخوانی و به کار گرفته شدن آن ها به وسیله کنش گران اجتماعی، از خلال یک بدن انجام می گیرد. بنابر این، بدن را باید محوری دانست که امکان درک نسبت با جهان را به وسیله انسان ممکن می کند. بدن گروتسک، یکی از مفاهیم اصلی میخائیل باختین، ادیب روسی، در حوزه نقد و نظریه ادبی و قابل اطلاق به مباحث دیگر از جمله هنرهای تجسمی است. در این نوشتار، نمود بدن گروتسک در آثار وحید چمانی، نقاش معاصر، از منظر باختین با بهره گیری از منابع کتاب خانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی، مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش، بیان قابلیت انطباق نظریات باختین با حیطه هنرهای تجسمی است که به واسطه آن، می توان وضعیت گروتسک را -که متاثر از شرایط پیرامونی است- در حوزه هنر مورد تحلیل قرار داد. باختین با طرح مفهوم کارناوال، نگاه طنزآمیز و وهم آلودی را نسبت به آنچه در جامعه اتفاق می افتد، بیان می کند. در آثار چمانی با تن هایی گروتسک مواجه هستیم؛ که گاه، چشم ندارند؛ گاه، دهان آن ها مانند حفره ای ترسیم شده و یا اندام های آن ها، به طور کامل، شکل نگرفته اند؛ بدن گروتسک، دایما در حال شدن و صیرورت است. هیچ گاه، پایان نمی پذیرد و هرگز، کامل نمی شود. بدن های گروتسک چمانی با داشتن ماسکی بر چهره، حالتی مسخ یافته دارند و وجوهی دوگانه، همراه با ابهامی از مرگ را در فضایی کارناوال گونه، نه به معنای جشن و سرور، بلکه فضایی از جنس وارونگی و تضادهای کارناوالی به نمایش می گذارند. چنین بدنی، شامل قلمروهای ناشناخته جدید است و نگرشی جدید از زندگی اجتماعی به ما ارائه می دهد.
بررسی تطبیقی و ترجمان تصویری ملودیک هنر موسیقی به هنر معماری با تامل بر عناصر بصری نقطه، خط و سطح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همیشه سعی شده تا بین هنرهای گوناگون از جمله معماری، موسیقی، مقایسه صورت گیرد؛ ولی تاکنون، رابطه دقیق آن ها در سطح موسیقی یا معماری سنتی یک فرهنگ مورد بررسی قرار نگرفته است. لذا، امروزه، شاهد گسستگی آن ها و افت کیفیت در ساخت و تولیدات هنری می باشیم. این مقاله، سعی در پاسخ گویی به این پرسش را دارد: ترجمان تصویری ملودیک هنر موسیقی به هنر معماری از طریق عناصر نقطه، خط، سطح و وجوه اشتراک آن ها چگونه صورت می پذیرد؟ در نتیجه، با توجه به فاصله هنرها از یک دیگر، این پژوهش، تلاش می کند به بررسی شاخصه های مشترک در دو هنر معماری و موسیقی در ده دسته بندی سلسله مراتب، اصل وحدت، تقارن و انعکاس، ضرب یا ریتم و تکرار، تضاد، افت و خیز، عامل مفروض، رنگ، پرسپکتیو و تناسبات ریاضی بپردازد. هم چنین، هدف از ارائه این پژوهش، با توجه به کاربرد عناصر پایه، مانند نقطه، خط و سطح در هنرها، بازخوانی تعاریف این عناصر بصری، مقایسه تطبیقی و یافتن چگونگی به کارگیری آن ها در دو هنر معماری و موسیقی از طریق ترجمان ملودیک تصویری آن ها می باشد. این پژوهش، به صورت تحلیلی-توصیفی، براساس روش کیفی و استدلال منطقی و با استفاده از معانی و تعاریف موجود در مطالعات اسنادی و کتاب خانه ای، تفسیر و طبقه بندی شده است. نتایج نشان می دهد که، با بررسی و ترجمه تصویری قطعات موسیقی ایرانی در سه ساختار مختلف، می توان به نماهای معماری با نظمی خاص و ساختاری مشخص دست یافت؛ که هر ردیف از آن ها، می تواند نشان دهنده چند میزان تعریف شده از یک قطعه موسیقی باشد.
بررسی شکست هاله و اصالت مفهوم زن در تبلیغات عصر پست مدرن و نمود آن در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو، که به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است، به زن به مثابه ابژه، موضوع و عنصر مهم درون آثار هنری می پردازد. تمرکز پژوهش حاضر بر چگونگی سیر تحول مفهوم زن در قلمروِ هنر عکاسی و به دنبال آن، موج عظیم جنبش پاپ آرت در عصر تولید و مصرف گرایی است؛ و به منظور نشان دادنِ تغییر معنای هویت زن در این دوره، از نظریه «شکست هاله» والتر بنیامین در بیان مفهوم بازتولیدپذیری در دوران پست مدرن استفاده شده است. با بررسی دیدگاه بازتولید و تبدیل «معنای والا» یا «هاله معنایی آثار هنری»، می توان به محورهای این پژوهش، شامل چگونگی تغییر هویت، اصالت و هاله معنای سنتی زن، و تبدیل آن به کالا و ابژه ای جذاب در تبلیغات مدرن و پست مدرن پاسخ داد. هم چنین، می توان دید که، آیا این موج تحول و تبدیلِ مبتذلِ مفهوم زن به کالاگونگی و شکست هالهِ آن، به رغم محدودیت های نمایش زن در تبلیغات به هدف حفظ شان و هویت والای او، در ایران نیز رسوخ کرده است یا خیر.
بازنمود خشونت در آثار تجسمی بین النهرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار هنری زیادی از تمدن بین النهرین به جامانده است که بیانگر فرهنگ حاکم بر جامعه هستند. مضمونی که در پی آن به بررسی آثار هنری بین النهرین پرداختیم، «خشونت» است. ازآن جاکه در بین آثار به جامانده از تمدن بین النهرین، مخصوصا آشور، آثاری از این دست کم نیستند، بررسی و طبقه بندی خشونت موجود در این جامعه، اهمیت ویژه پیدا می کند و می تواند در تحلیل دقیق تر از نقوش به جامانده موثر باشد. همین طور پاسخ به این پرسش که، از میان خشونت های موجود، دلیل بازنمود هنری پیدا کردن تعدادی از آن ها چیست؟ یافته های این پژوهش خشونت در تمدن بین النهرین را به 1) خشونت علیه حیوانات، 2) خشونت های اجتماعی، 3) خشونت های جنگی، 4) خشونت های روانی، طبقه بندی می کند؛ که هرکدام از این طبقه ها خود شامل چندگونه خشونت می شوند؛ و در گام دوم، بیان می کند که کدام یک از این خشونت ها بازنمود هنری بیش تری دارند و دلیل این بازنمود را در کدام بخش از اجتماع می توان یافت. ناگفته نماند که این پژوهش توصیفی تحلیلی بر اساس داده های اسنادی شکل گرفته است.