مقالات
حوزه های تخصصی:
در دوران تحولات پرشتاب، خودتاملی و واکاوی خود، برای تداوم فرهنگی یک ضرورت است. بدون چنین بازاندیش هایی یک فرهنگ و سنت امکان مواجه فعال با وضعیت های جدید اجتماعی را از دست می دهد. فرهنگ ایرانی نیز دارای امکانها و موانع خاص خویش است که بازشناسی آنان البته از منظرگاهی به لحاظ وجود شناسانه درونی، می تواند به توان این سنت در مواجه با امر نو و تعامل با دیگر سنت ها بیفزاید. از جمله مسائل فرهنگ امروز ایران آن چیزی است که در این مقاله «عطش منزلت» مطرح شده است. در هر جامعهای کسب منزلت و شان از جمله مهمترین امتیازهای اجتماعی است که برانگیزاننده کنش فردی و جمعی است اما این وضعیت در ایران امروز و از رهگذر چندین تحول تاریخی، وضعیتی بیمارگونه یافته است که جلوههای آن را در ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی میتوان بازشناخت. این مقاله تاملی است انتقادی بر این ویژگی فرهنگی که البته در نسبت با شرایط ساختاری است. از این رو این مقاله ضمن تشریح و نشان دادن چیستی «عطش منزلت» و تمایز آن با فرایند عادی منزلت جویی، پنج مورد ویژگی عطش منزلتی را برشمرده و برخی قلمروهای کلیدی فرهنگ معاصر ایران را که درگیر این امر است نشان می دهد. سپس به اختصار به تشریح شش فرایند تاریخی شکلگیری این مسئله فرهنگی و پیامدهای آن میپردازد.
تجربه گردشگری و هویت ملی (مورد مطالعه: شهروندان شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت ملی افراد بالاترین سطح تعهد به یک جامعه و کشور و در واقع کانون ارزش های ملی هر فرد محسوب می شود. هویت ملی افراد تحت تاثیر تاریخ، فرهنگ، جغرافیا، مذهب و ... قرار دارد و بدین جهت لزوم و وجود آن برای ساخت و بقای یک ملت- دولت ضروری است. در دهه های اخیر به دلیل افزایش رفاه عمومی و گسترش فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی امکان ارتباط و سفر در میان افراد بسیار بیشتر از پیش شده است. در این میان سفر و تجربه گردشگری و آشنایی با دیگر کانون های ارزشی ممکن است موجب تضعیف و یا تقویت کانون ارزش های ملی افراد گردد. در نتیجه تحقیق حاضر در پی بررسی تجربه گردشگری و هویت ملی افراد برآمده است. در این مسیر از نظریه اریک کوهن برای پیکربندی چارچوب نظری استفاده شده است. تحقیق حاضر با رویکرد کمی، تکنیک پیمایش و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته در مصاحبه با 378 نفر از شهروندان شهر شیراز از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انجام شده است. اعتبار پرسشنامه تحقیق از طریق اعتبار صوری و اعتبار سازه و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ تایید گشت. داده های جمع آوری شده در دو بخش توصیفی و استنباطی ارایه گردید و فرضیههای تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند. از میان متغیرهای مورد بررسی متغیرهای سن، سفر خارجی، سفر مذهبی، سطح تحصیلات، وضعیت تأهل، خاطره انگیزبودن سفر، کیفیت سفر، رضایت، تجربه تجربی و تجربه وجودی دارای رابطه معناداری با متغیر وابسته (هویت ملی) بوده اند و متغیرهای سفر داخلی، تجربه تفریحی، جنسیت و قومیت رابطه معناداری با متغیر وابسته (هویت ملی) نداشته اند. نتایج رگرسیون چندمتغیره به شیوه گام به گام نیز حاکی از این بود که شش متغیر تجربه وجودی (15 درصد)، خاطرهانگیز بودن سفر (1/5 درصد)، سفر مذهبی (5/3 درصد)، سفر خارجی (7/1 درصد)، کیفیت سفر (4/1 درصد) و سن (4/1 درصد) در مجموع 7/28 درصد از تغییرات متغیر وابسته تحقیق (هویت ملی) را تبیین کرده اند.
تحلیل تمایز عوامل مؤثّر بر استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی در میان زنان کُرد- شهر مهاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باوجود افزایش آگاهی زنان و دسترسی آسان آن ها به وسایل پیشگیری از حاملگی، زنانی هستند که از این وسایل استفاده نمی کنند. عدم استفاده از روشهای پیشگیری، از طریق تأثیر بر حاملگیهای برنامهریزی نشده و سقط جنین بر سلامت مادر و کودک تأثیر می گذارد. هدف از این مقاله، بررسی میزان شیوع استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی در میان زنان کُردِ همسردار 49-15 ساله شهر مهاباد است. دادهها حاصل یک پیمایش مقطعی است که در فروردین ماه 1391 بر روی نمونه ای بالغ بر 700 خانوار انجام شد. یافته ها از شیوع گسترده استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی در نمونه مورد بررسی حکایت دارد، به طوری که 3/74 درصد زنان در زمان مطالعه از یکی از وسایل پیشگیری از حاملگی استفاده میکردند. بر پایه این بررسی، سهم روشهای مُدرن و سنّتی پیشگیری از حاملگی به ترتیب 2/71 و 8/28 درصد است. نتایج تحلیل تمایز نشان داد که عواملی چون هزینه های مرتبط با مخالفتهای فرهنگی و اجتماعی و شمار فرزندان در حال حاضر زنده از بیشترین تأثیر در استفاده زنان از وسایل پیشگیری از حاملگی برخوردارند. استقلال زنان و نگرش آن ها نسبت به هزینه ها و منافع فرزندان از جمله متغیّرهای فرهنگی تأثیرگذار در این زمینه می باشند. نتایج گویای آن است که کاهش هزینه های درک شده برای وسایل پیشگیری، بهبود دانش و آگاهی زنان درباره روشهای مدرن پیشگیری و تثبیت مشروعیّتهای اجتماعی و فرهنگی استفاده از این وسایل، نقش مهمّی در اعمال استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی و ارتقاء سلامت مادران و نوزادان دارد.
تحلیل فازی رابطه سرمایه اجتماعی و دموکراسی مطالعه تطبیقی بین کشوری (2010-1990)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئلة این مقاله درجه تفاوت پذیری نمره پولیتی به عنوان شاخص دموکراسی در بین کشورها است. سؤال تحقیق به صورت زیر بیان شده است: درجه تفاوت پذیری شاخص دموکراسی در بین کشورها چگونه قابل تبیین است؟ بر اساس چارچوب نظری تحقیق، سرمایة اجتماعی شرط علی لازم برای دموکراسی است. رویکرد مقاله تحلیل تطبیقیِ بین کشوری است. تکنیک جمع آوری دادهها، تحلیل دادههای موجود (ثانویه) است. جمعیت آماری تحقیق را کشورهایی تشکیل میدهند که در سالهای1990 تا 2010 میلادی برای مفاهیم مورد بررسی دادههای معتبر داشتهاند. روش داوری فرضیات مقاله، فازی است و نرم افزار مورد استفاده spss، Exelو Fs/QCAf میباشد. یافتههای تجربی دلالت برآن دارند که با حذف کشورهای بلوک شرق، اعتماد اجتماعی در بیشتر موارد شرط لازم برای دموکراسی است. مشارکت مدنی و نفع جمعی معمولا شرط لازم برای دموکراسی است. همچنین یافتهها نشان داد حاکمیت استبدادی در یک کشور اثرات نامطلوب بلندمدتی بر سرمایه اجتماعی دارد.
خوانش دانشآموزان دختر از کدهای پوشش مدرسه در دبیرستانهای دخترانه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش دانشآموزان دختر از کدهای اخلاقی مربوط به پوشش در مدارس یا کدهای پوشش مدرسهای، موضوع اصلی این تجقیق است. دو الگوی نظری استوارت هال و پییر بوردیو مبنای نظری این تحقیقاند. مدل هال به ما کمک میکند تا اول، کدها و ارزشهای جاری مدرسهای درباره پوشش را بررسی کنیم. دوم، با تکیه بر این مدل، مقبولیت این کدها در نزد دانشآموزان را از رهگذر مطالعه خوانش آنها از این کدها مورد بررسی و سنجش قرار دهیم. اما، مدل هال قادر نیست درکی از چرایی خوانشهای متنوع ارائه کند. خوانش امری اجتماعی است که متغیرهای اجتماعی آن را تعیین میکند. نظریه بوردیو ابزار نظری مناسبی برای توضیح این خوانشهاست. تکیه بر مفهوم سرمایه فرهنگی بوردیو و نقش آن در تعیین «دسترسی گفتمانی» راهگشاست. فرض اولیه ما این بود که بسته به میزان انواع سرمایههای دانشآموزان خوانش آنها از کدها هم متفاوت است. با تکیه بر مصاحبههای فردی عمیق، در شش مدرسه دخترانه از سه منطقه 1، 6 و 12 تهران در مقطع دبیرستان، دادههای لازم گردآوری و با تکیه بر روش تحلیل تماتیک تجزیه و بررسی شدند. بر اساس نتایج به دست آمده، خوانش مجادلهای (مذاکرهای) در میان دانشآموزان مسلط است. دو سویه از چنین خوانشی وجود دارد: دستهای از دانشآموزان کلیت قوانین پوشش و آرایش موجود در مدارس را نمیپسندند، باوجود این، برای سرکردن اوضاع و اتمام دوره با آن کنار میآیند. هر چند این دسته از دانشآموزان مشارکتی جدی در امور مدرسه ندارند. دسته دوم خوانش مجادلهای از آنِ دانشآموزانی است که کلیت قوانین در مدرسه را میپذیرند اما در شیوه اجرا مخالفاند. آنها فضای مدرسه را به دلیل اصرار بر اجرای سختگیرانه و بدون انعطاف قوانین، ملالآور ارزیابی میکنند.
مطالعه پدیدارشناسانه تجربه انقیاد/ قدرتمندی در زندگی روزمره زنان تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر با اتخاذ یک رویکرد پدیدارشناسانه، استقرایی و اکتشافی، ادراکات و تجربیات زیسته زنان تهرانی از کنشهای انقیاد آور و یا برعکس کنشهای قدرتزا در زندگی روزمره مطالعه شده است. کنشهایی که زنان با استفاده از آنها تلاش میکنند از موقعیتهای زندگی روزمره به عنوان منبع قدرت برای افزایش عاملیت خود در محیط استفاده کنند. روش پژوهش، کیفی و از نوع نظریه پردازی مبنایی بوده است. تکنیک گردآوری اطلاعات مصاحبه عمیق بوده که در کنار آن از مشاهده مشارکتی نیز استفاده شده است. مصاحبه شوندهها عبارتند از 28 نفر از زنان 20 تا 60 ساله تهرانی که بر اساس نمونهگیری نظری و مطابق با منطق اشباع نظری در نمونه تحقیق قرار گرفتهاند. نتایج پژوهش حاکی از تاثیر دو الگوی هویت ساز متضاد (الگوی پدر در مقابل الگوی مادر) در ادراک و تفسیر سیال و همزمان از لحظات و کنشهای انقیادآور و قدرتزا در زندگی روزمره زنان است. بسته به میزان تضاد تجربه شده بین دو الگوی ذکر شده از سوی زنان، میزان تجربه بحران معنا در آنان نیز متغیر خواهد بود و این نیز به نوبه خود به دستیازی متناوب زنان به دو منبع اعمال قدرت یعنی قدرت نمایشی و قدرت غیرنمایشی در موقعیت های مختلف اجتماعی منجر میشود. هر یک از این دو منبع اعمال قدرت، خود را در زندگی روزمره زنان باز تولید می کنند.
معرفی کتاب ها
معرفی و تحلیل کتاب: مفهومسازی از جهان اجتماعی: اصول تحلیل جامعهشناختی
حوزه های تخصصی:
نظریهپردازی در رشتههای مختلف علوم اجتماعی از برخی ویژگیهای مشترک برخوردار است. نظریههای مطرحشده توسط جامعهشناسان، به جای اینکه صرفاً به عنوان نظریه جامعهشناختی تلقی شوند، به عنوان نظریه اجتماعی شناخته میشوند. اگرچه اصطلاح نظریه جامعهشناختی به شکل بهتری میتواند ویژگیهای رشتهای را انعکاس دهد، اصطلاح نظریه اجتماعی، نقش بسیار مهم اصول جامعهشناختی در کار سایر عالمان اجتماعی را مورد تأکید قرار میدهد. جامعهشناسی، ایدههایی بنیادین برای مفهومسازی از امر اجتماعی فراهم میآورد اما همواره نیازمند همکاری خلاقانه با سایر رشتههای علوم اجتماعی است. بدین ترتیب، کشیدن مرزهای فکری سفت و سخت گرداگرد رشتههای مختلف علوم اجتماعی، ناممکن است.
به باور نویسنده کتاب (جان اِسکات، استاد جامعهشناسی دانشگاه پلیموث و نویسنده کتابهایی مانند ساختار اجتماعی (2000)، قدرت (2001) و نظریه اجتماعی (2006))، نظریهپردازی در جامعهشناسی و دیگر علوم اجتماعی، با کاربست هشت اصل عمده تحلیل جامعهشناختی امکانپذیر میشود: فرهنگ، طبیعت، نظام، فضا- زمان، ساختار، کنش، ذهن و توسعه. جامعهشناسان میتوانند با ترکیب این اصول در یک چارچوب واحد، از تفاوتهای ساختگیِ نظری و رشتهای فراتر روند.