مقالات
حوزه های تخصصی:
از زمان شکل گیری دولت های مدرن، بوروکراسی ها به ابزار اصلی دولت ها برای نیل به اهداف توسعه ای بدل شده اند. وجود یک بوروکراسیِ کارآمد، لازمه تحقق اهداف قلمداد شده است. با این حال در ادبیات جامعه شناسی، به ویژه پس از کلاسیک ها، بوروکراسی دولتی مورد غفلت واقع شده و نوعی خلاء و آشفتگی مفهومی درباره آن وجود دارد. این مقاله می کوشد تا ضمن بررسی انتقادی آرای تاثیرگذار درباره بوروکراسیِ دولتی[در دو سطح کلاسیک و مدرن] و بررسیِ تقلیل گرایی های آن ها، صورت بندی روشنی از آن ارائه کند و در نهایت مدلی مفهومی برای مطالعه تجربی آن به دست دهد. این مدل کیفیت بوروکراسی دولتی در هر کشور را وابسته به آرایش ساختاری و نهادی خاص آن کشور می داند؛ در واقع زمینه نهادی اصلی ترین عامل تعیین کننده کیفیت بوروکراسی است. در این منطق نهادی چند متغیر برجسته می شوند: آرایش قدرت و ویژگی های ساختار سیاسی، الگوی استحصال منابع و نظام روابط اقتصادی، نوع رابطه دولت و جامعه و در نهایت مسئله قدرت و عاملیت نخبگان. هر کدام از این متغیرها و ابعاد مختلف آن ها، با ارجاع به برخی موارد تجربی توضیح داده می شوند و دلالت های آن ها برای بوروکراسی های دولتی معرفی می شوند.
در تقاطع جنسیت و ملیت: مادران افغانستانی و آموزش فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقاطع یافتگی توضیح می دهد که نظام های سلطه همچون نظام طبقاتی، جنسیتی، و ملیتی چگونه در هماهنگی با هم عمل و یکدیگر را بازتولید می کنند. در این مقاله بر تجربه ستم دیدگی زنان افغانستانی در رابطه با نهاد آموزش تمرکز می کنیم. مردم نگاریِ نهادی روش شناسی مناسبی برای مطالعه تجربه فرودستی است. این مردم نگاری تجربه مردم را در بستر روال های نهادی حاکم مطالعه می کند. این پژوهش با نظر به موقعیت زنان افغانستانی توصیفی از وظایف مادری آنان در قبال آموزش فرزندانشان به دست می دهد. این که زنان افغانستانی که به طور همه جانبه به حاشیه رانده شده اند، چگونه با این گونه وظایف مراقبتی مواجه می شوند از مهم ترین محورهای این پژوهش است. موانع زبانی و بی/کم سوادی در تجربه آنان ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. فنون اصلی گردآوری داده ها مشاهده و مصاحبه بوده است.
فرصت های نابرابر و مشارکت اقتصادی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشارکت اقتصادی گسترده مقدمه توسعه و تعالی نظام اجتماعی است. در این ارتباط، کنش های اقتصادی زنان به عنوان نیمی از جمعیت، مهم است. مقاله حاضر با دست مایه قرار دادن نظریه های نابرابری های جنسیتی و با استفاده از داده های ثانویه ارائه شده در مجمع جهانی اقتصاد و سازمان بین المللی کار، به بررسی و تحلیل تأثیر فرصت های نابرابر جنسیتی بر مشارکت اقتصادی زنان می پردازد. برای آزمون فرضیات پژوهش از داده های 143 کشور از نقاط مختلف جهان در سال 2017 استفاده شده است. بر اساس نتایج، نرخ مشارکت اقتصادی زنان با شاخص فرصت های نابرابر جنسیتی رابطه ای متوسط، مثبت و کاملاً معنی دار دارد (0.000 =SIG و 0.508= r). همچنین، تحلیل رگرسیون خطی نشان می دهد که ابعاد فرصت های نابرابر جنسیتی (اقتصادی، آموزشی و سیاسی) حدود 42 درصد تغییرات نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کشورهای مورد مطالعه را تبیین می کند. در کل، فرصت های نابرابر جنسیتی یک محدود کننده در کنش اقتصادی زنان است.
اجبار و رفتارهای انحرافی: آزمون تجربی نظریه حمایت اجتماعی و اجبار افتراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تحقیق حاضر در پی بررسی قابلیت تبیینی نظریه حمایت اجتماعی و اجبار افتراقی در زمینه انحرافات اجتماعی است. روش: این پژوهش به صورت پیمایشی و با استفاده از توزیع پرسش نامه در بین دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان انجام یافته است. نمونه گیری با روش طبقه ای متناسب با حجم انجام گرفته و حجم نمونه 400 نفر بوده است. اعتبار گویه های تحقیق با روش اعتبار محتوا و سازه و پایایی تحقیق نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی شده است. نتایج: نتایج حاصل از رگرسیون نشان می دهد که متغیر اجبار تأثیر مثبت و معنی داری بر رفتار انحرافی دارد. اما این ادعا که متغیر حمایت اجتماعی رابطه بین اجبار و رفتار انحرافی را تعدیل می دهد، توسط داده ها تأیید نمی شود. همچنین متغیر اجبار از طریق افزایش همالان بزهکار و تقویت ایده پردازی زورگویانه، بر رفتارهای انحرافی تأثیر دارد. در حالی که متغیر اجبار از طریق افزایش خشم و کاهش خودکنترلی، موجب افزایش رفتارهای انحرافی نمی گردد.
تحول «مکتب» شیخی به «فرقه» شیخیه (تمهیدات نظری- تاریخی در فرایند شکل گیری فرقه شیخیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب شیخیه، اندیشه ای است که در سال های ابتدایی عصر قاجار ظهور می کند و بر دو ستون اخباریگری و تصوف استوارشده است. این اندیشه اگرچه در ابتدا توسط شیخ احمد اَحسائی، به عنوان دریافتی باطنی و عرفانی از مذهب رسمی تشیع در کنار سایر مکاتب فقهی، کلامی و عرفانی و فلسفی تشیع مطرح می شود، اما به تدریج بر اثر شیوه اجتماعی طرح عقایدش به فرقه تبدیل می شود. هرچند غالباً تلاش شده است این تحول به مواضع کلامی و صحت وسقم آن ها در نسبت با متون دینی شیعه امامیه نسبت داده شود، در این مقاله سعی کرده ایم، تطور ایشان از مکتب به فرقه را از منظر نقشِ فرم های ساخت یابی اجتماعی موردمطالعه قرار داده و سازوکارهای آن را مورد واکاوی قرار دهیم. پرسش محوری در مطالعه حاضر این است که: چه سازوکار اجتماعی عقاید و سیره عملی شیخیه را مهیای تحول از مکتب به فرقه کرده است؟ به عبارت دیگر جایگاه دیالکتیک بین نظر و عمل در شکل گیری یک سازمان اجتماعی – دینی چگونه بوده است؟ به نتایج فوق رسیده ایم: شیخی ها از سه سازوکار عمده در صورت بندی عقایدشان برای نیل به شکل اجتماعی فرقه استفاده می کردند؛ نخست؛ آشنایی زدایی، دوم؛ ترسیم و ترکیب مجدد هندسه عقاید کهن، سوم؛ تمایز گذاری و مرزبندی مبتنی بر رهبری کاریزماتیک و فردگرایانه.
مطالعه عوامل تاثیر گذار بر تقویت مشارکت اجتماعی دانشجویان در انجمن های علمی دانشجویی (مورد مطالعه: انجمن های علمی دانشگاه فردوسی مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انجمن های علمی به عنوان نهادی که می تواند در تقویت روابط موجود در اجتماع علمی تأثیر قابل توجهی داشته باشد حائز اهمیت است و از این جهت نیازمند مطالعات متعدد در مورد کارکردها، ساختار و شناسایی عوامل موثر بر ارتقاء کارکردهای آن و دست یابی به اهداف است. امری که تحقیق حاضر به نوبه خود در صدد انجام آن است. هدف تحقیق حاضر شناسایی عوامل تاثیر گذار بر تقویت مشارکت اجتماعی دانشجویان در فعالیت های دانشجویی انجمن های علمی است. امری که بدون شک ادامه حیات انجمن های علمی در سطح دانشگاه ها به آن وابسته است و درصورت غفلت باعث تشریفاتی شدن و حتی حذف انجمن های علمی خواهد شد. در این پژوهش از روش پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر را تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه فردوسی (9977 نفر) در سال تحصیلی 96-97 تشکیل می دهند که از این تعداد 150 نفر با استفاده از نمونه گیری طبقه بندی تصادفی به عنوان حجم نمونه انتخاب شده است. نتایج توصیفی نشان از پایین بودن میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان (40%) در فعالیت های انجمن های علمی است. اما تمام متغیرهای مستقل تحقیق (اعتماد اجتماعی، کارآمدی انجمن های علمی، مزایای عضویت در انجمن ها و ارتباط انجمن ها با گروه های آموزشی) برخلاف متغیر مشارکت از میانگین به نسبت مطلوبی (متوسط رو به بالا) در بین دانشجویان نمونه تحقیق برخوردار بوده اند. نتایج مربوط به تحلیل های استنباطی تحقیق نشان داد که بین متغیرهای مستقل تحقیق و مشارکت اجتماعی دانشجویان همبستگی معناداری وجود دارد. در کنار این یافته ها، نتایج مربوط به تحلیل مسیر تحقیق نیز نشان داد که از بین متغیرهای تحقیق، متغیر کارآمدی انجمن ها مجوز ورود به مدل تحلیل مسیر را پیدا نکرده است و متغیرهای دیگر نیز در حدود 20 % از تغییرات مربوط به مشارکت اجتماعی را تبیین نموده اند. نتیجه کلی تحقیق بیانگر اینست که مشارکت دانشجویان در انجمن های علمی تحت تاثیر منفعتی است که از این مشارکت دریافت می کنند. منفعتی آنی و قابل درک برای دانشجویان می تواند آن ها را متقاعد به شرکت در چنین نهادها و انجمن هایی کند. در کنار این امر اعتماد نیز افزایش مشارکت را تقویت می کند.