مقالات
حوزه های تخصصی:
این تحقیق در پی تبیین بزهکاری بر پایة نظریة شرمسارسازی بازپذیرکننده بریث ویت می باشد. از نظر بریت ویت، موضوع کلیدی در باب جرم و کنترل آن، نوع شرمسارسازی است: شرمسارسازی بازپذیرکننده یا شرمسارسازی طردکننده. این پژوهش به صورت پیمایشی و با استفاده از توزیع پرسش نامه در میان دانش آموزان دختر و پسرپایة سوم دبیرستان شهر تبریز، در سال تحصیلی94-1393 انجام یافته است. نمونه گیری با روش طبقه بندی شده انجام گرفته و حجم نمونه 835 نفر بوده است. برای سنجش بزهکاری، شش بعددر نظر گرفته شد.اعتبار سنجه های تحقیق با روش اعتبار محتوا و اعتبار سازه و روایی تحقیق نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی شده است. نتایج حاصل از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری نشان می دهد که متغیر شرمسارسازی فاقد اثر مستقیم بر بزهکاری، اما واجد اثر غیرمستقیم بر بزهکاری می باشد. متغیر بازپذیری اثر معناداری بر بزهکاری ندارد. متغیر انگ زنی دارای اثر غیرمستقیم و فاقد اثر مستقیم بر بزهکاری می باشد. متغیر به هم پیوستگی واجد اثر مستقیم و فاقد اثر غیرمستقیم بر بزهکاری می باشد. همالان بزهکار نیز هم دارای اثر مستقیم و هم دارای اثر غیرمستقیم بر بزهکاری بوده است.
تحلیل تطبیقی کیفی عوامل مؤثر بر موازنه بین برابری و کارائی علمی نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تجربی شروطی است که همزمان اجازه برابری توأم با کارائی در نظام آموزش عالی را فراهم می کنند، نه افزایش یکی به هزینه دیگری را. این پژوهش بر اساس طرح مورد پژوهی چندگانه مبتنی بر منطق تکرار، انجام شد. این نوع طرح پژوهشی نیازمند نظریه (اولیه) است."" الگوی سه سطحی تولید پایدار علم "" چارچوب نظری این مطالعه را تشکیل می دهد. انتخاب موارد (کشورها) مبتنی بر نمونه گیری نظری است. کشورهای تحت مطاله بر مبنای ملاک های میزان برابری و کارائی نظام آموزش عالی انتخاب شدند، یعنی دو مجموعه کشورها، یک مجموعه کشورها که همزمان حائز نوعی برابری و کارائی بالا در نظام آموزش عالی بودند (موارد مثبت) و مجموعه دیگر که روی هر دو متغیر مزبور دارای امتیاز پائین بودند (موارد منفی). نتایج این پژوهش نشان داد که ترکیب (توازن) همزمان برابری و کارائی بالا ناشی از ترکیب حضور شروط رقابت پذیری سازمانی، شایسته سالاری، حاکمیت قانون، مردم سالاری، اقتصاد مولد، رقابت پذیری بین جامعه ای و فقدان قدرگرائی(بعنوان شروط لازم) و (به عنوان شروط جانشین پذیر/ کافی) است. یافته های تجربی مؤید قدرت تبیینی الگوی سه سطحی تولید پایدار علم است و با توجه به روش به کار رفته، می توان برای نتایج این مطالعه قابلیت تعمیم تحلیلی قائل شد.
تأثیر سبک زندگی بر هویت قومی (مطالعه نمونه ای در استان لرستان )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه جنبه های گوناگون مسأله هویت از سوی اندیشمندان و نظریه پردازان اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. در جامعه سنتی هویت قومی از طریق سنت و با عضویت افراد در گروه یا اجتماعات قومی به افراد داده می شود و بدین ترتیب از بیرون و به دست نظام خویشاوندی تعیین می شود. در مقابل با پیدایش سبک زندگی مدرن، چارچوب های سنتی هویت بخش کم رنگ شده و سبک زندگی مدرن باعث شکل کیری چالش های هویتی شده است. این مقاله به دنبال تبیین رابطه میان سبک زندگی و هویت قومی در استان لرستان است. مدل نظری این پژوهش برمبنای نظریه گیدنز، بوردیو و بودریار طراحی شده است. سبک زندگی به شکل دوگانة مدرن و سنتی در پنج بعد شامل الگوی فراغت، الگوی مصرف رسانه، الگوی بازنمایی بدن، الگوی خرید و الگوی تغذیه سنجیده شده است. همچنین هویت قومی در سه بعد ساکن در شهرهای خرم آباد، بروجرد، دورود و الشتر است و از تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. نتایج به دست آمده از روش مدل سازی معادلات ساختاری بیانگر این است که مدل نظری، برازش نسبتاً بالایی دارد و داده های تجربی مدل نظری تحقیق را تأیید و پشتیبانی می کند. نتایج مدل معادلات ساختاری نشان می دهد که سبک زندگی مدرن به شکل مستقیم 21/0- بر هویت قومی تأثیر منفی می گذارد و سبک سنتی بر عکس سبک مدرن، به صورت مستقیم 25/0 بر هویت قومی تأثیر مثبت می گذارد. علاوه بر آن سبک مدرن به شکل غیرمستقیم و از طریق دینداری 8/0- بر هویت قومی تأثیر منفی می گذارد و سبک سنتی به شکل غیرمستقیم و از طریق دینداری20/0 بر هویت قومی تأثیر مثبت می گذارد. فرهنگی، تاریخی و اجتماعی سنجیده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل جمعیت
حوزه های کاربستِ رویکرد تاریخ فرهنگی در تحلیل تاریخ قاجاریه (مطالعه و ارزیابی منابع سفرنامه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر به طرح این مساله می پردازد که با کاربست رویکرد تاریخ فرهنگی چه حوزه های موضوعی و معرفتی در بررسی منابع سفرنامه نویسی دوره قاجاریه، امکانِ طرح می یابد؟ آثار این خوانش بر خلق معانی جدید در پژوهش تاریخی چیست؟ در ارزیابی نقّادانه ی متون سفرنامه خارجی مشخص است که علی رغم برخی خلاء ها، دربردارنده ی رویکرد مردم شناختی، انسان شناسی فرهنگی به جامعه، فرهنگ و تاریخ ایران از یک سو، و طرح این مسائل با رویکردی جزئی نگرانه اجتماعی از سوی دیگر، هستند که هر دو منظر معرفتی و روش شناختی مذکور در چارچوب رویکرد تاریخ فرهنگی می تواند در کشف و ارایه حوزه های موضوعی و مساله شناسی پژوهش اثرگذار و به خوانش های جدید و موثر در تحلیل تاریخ قاجاریه انجامد. دستاورد نوشتار حاضر نشان داده است که سیاحان در مساله شناسی خود، عمدتاً به وضعیت و تغییرات اجتماعی، تحلیل فرهنگی از گذشته در پرتو حال، توجه به کار میدانی در پژوهش یا مشاهده ی صبورانه مسائل ، عملیاتی کردن روش های کمّی متمرکز بوده و با طرح معانی و مفاهیم با روشِ جزئی نگر اجتماعی به فراهم شدن زمینه شکل گیری تبیین های چندگانه از مسائل تاریخ اجتماعی و فرهنگی دوره قاجار کمک کرده اند.
تطورات مفهوم طبقه در اندیشه های مارکسیستی با تاکید برآراء رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر قصد دارد پس از بررسی فشرده آراء مختلف در مود مفهوم طبقه به بررسی این مفهوم در مهمترین نحله متعلق به آن–نحله مارکسیستی– بپردازد. بنابراین این مقاله سه هدف اساسی را دنبال خواهد کرد: ابتدا یک نوع شناسی از مفاهیم کلی طبقه به تبعیت از اریک الین رایت ارائه می گردد، دوم به بررسی این مفهوم در اندیشه مارکس پرداخته می شود و در ادامه چهار نحله اساسی همرا با زیر مجموعه های هریک در نحله های گوناگون مارکسیستی مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت مدل رایت به عنوان یکی از متا خرین در این نحله مورد واکاوی قرار می گیرد و در پایان مدلی برای بررسی مفهوم طبقه ارائه می گردد.
ناسیونالیسم و اسلام در کشاکش سازگاری و تناقض تحلیل و ارزیابی رابطه ناسیونالیسم و اسلام در آراء علی شریعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از برآمدن جنبش مشروطه خواهی مردم ایران تا روزگار ما، بحث های مداوم و چالش برانگیز بر سرِ مفهوم های نوین همانند ملت، ناسیونالیسم، آزادی و قانون ، در سپهر فکری و اجتماعی- سیاسی ایرانیان، از اختلاف های عمیق و نبود اجماع نظر در میان اندیشه وران حکایت می کند. در میان این مفهوم ها، ناسیونالیسم و نسبتِ آن با اسلام (با قرائت های گوناگون) در کانون بحث های پردامنه و جدی قرار گرفته است. علی شریعتی به عنوان روشنفکری دینی، با پذیرش ناسیونالیسمِ پیراسته از نژادپرستی و تبعیض های قومی، و با «ایدئولوژی» نامیدن اسلام، این دو را در ساحت نظر دومقوله جدا از یکدیگر و در ساحت عمل، دو واقعیت تفکیک ناپذیر می داند. شریعتی با تاکید بر ناسیونالیسم به عنوان زمینه ساز برقراری روابط میان ملت ها برمدار اومانیسم (انسان گرایی)، افق های نوینی را در شناخت دین و ناسیونالیسم در ایران گشوده است. در برابر این امر، او با «ایدئولوژی» خواندن اسلام، با دو مشکلِ «تقلیل گرایی» و «تحویل دین به ایدئولوژی در کلیتِ آن» مواجه شده است. آثار شریعتی نشان می دهد که او به موضوع اولویت ناسیونالیسم بر اسلام، و اولویت اسلام بر ناسیونالیسم، التفاتی نداشته است.