فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۷٬۷۶۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این طرح پژوهشی، 39 نمونه از مصنوعات شیشه ای به دست آمده در محوطه های باستانی بندر کنگ قدیم و شمد دیده بان در ساحل بخش شمالی و پسکرانه ای خلیج فارس که قدمت آن ها به قرون میانی و متأخر دوران اسلامی برمی گردد، برای مطالعه و اندازه گیری ترکیبات عنصری انتخاب شده اند. این مصنوعات شیشه ای شامل سی نمونه النگوی شیشه ای سیاه رنگ، چهار نمونه ظروف شیشه ای با رنگ های سبز، آبی، قهوه ای و سفید، و پنج نمونه نیز از پسماندها و باقیمانده مواد اولیه تولید شیشه است. هدف اساسی در این پژوهش شناسایی ترکیبات شیمیایی و بررسی مواد اولیه استفاده شده در ساخت النگوهای شیشه ای دو محوطه بندر کنگ و شمد دیده بان در سواحل خلیج فارس و میانه دوره اسلامی است. نتایج این پژوهش نشان می دهد تمام شیشه های آنالیزشده از این دو محوطه، در گروه شیشه های سیلیکا-سودا-آهک طبقه بندی می شوند و بر اساس درصد وزنی اکسید منیزیم و اکسید پتاسیم اندازه گیری شده در این نمونه ها که بیشتر از 5/2 درصد است، در ساخت آن ها از خاکستر گیاهان به عنوان گدازآور و منبع اصلی تأمین سودا استفاده شده است. همچنین نتایج ترکیبات عنصری نشان می دهد که نوع گدازآور استفاده شده در ظروف آنالیزشده و النگوها با یکدیگر متفاوت است. ازطرف دیگر، بررسی نتایج آنالیز عنصری نشان می دهد سیلیس استفاده شده در النگوهای دو محوطه نیز کاملاً با یکدیگر متفاوت اند و از منابع متفاوتی تأمین شده اند.
مفهوم و پیوند زمان و مکان در تاریخ نگری قدیم ایرانی (با تمرکز بر دورۀ ساسانیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر براساس این مسئله شکل گرفته است که زمان و مکان در تاریخ نگری قدیم ایرانی چه معنا و نسبتی دارد. آنچه از تاریخ نگری قدیم ایرانی در نظر داریم، الگوی نظری و مفصل بندی گفتمانیِ متشکل از مجموعه ای از عناصر و مفاهیم است که در بسترهای سیاسی و فرهنگی دوره مزدایی- ساسانی شکل گرفته و در دوره های بعدی بازتولید شده است. مفهوم زمان و مکان در تاریخ نگری قدیم ایرانی را می توان در دو سطح اجتماعی- سیاسی و الهیاتی- اسطوره ای به بحث گذاشت. سطح اجتماعی- سیاسی زمان و مکان در تاریخ نگری ایرانی در امتداد سطح الهیاتی - اسطوره ای آن قرار دارد. سطح الهیاتی- اسطوره ای، با محوریت نبرد خیر و شر بیشتر حالتی خطی دارد؛ درحالی که سطح اجتماعی- سیاسی انگاره زمان و مکان، در درون درکی دایره وار از هستی و اجتماع شکل گرفته است و براساس ظهور و سقوط سلسله های پادشاهی، حالتی چرخه ای و تکرار شونده دارد. براساس یافته های این پژوهش که با روش تحلیلی به نگارش درآمده است، در تاریخ نگری قدیم ایرانی، پادشاه در مرکز و حلقه واسط زمان ها و مکان های تاریخی و فراتاریخی قرار می گیرد. در این تاریخ نگری، سطح اجتماعی- سیاسی زمان و مکان، در امتداد سطح الهیاتی- اسطوره ای و حول مقام و نظم پادشاهی قرار دارد، همچنان که برهم خوردن نظم شاهی موجب گسست پیوند زمان ها و مکان های تاریخی و فراتاریخی مذکور می شود.
چگونگی تدریس درس«جنگ جهانی دوم و جهان پس از آن» با روش «پرس و جو»: رویکرد درس پژوهی
حوزه های تخصصی:
درس پژوهی یک رویکرد ساختار مند مطالعه توسعه و بهبود آموزش و یادگیری است به بیان دیگر یک چرخه پژوهشگری درباره یادگیری دانش آموزان است که به منظور یادگیری معلمان و اصلاح و بهبود آموزش اجرا می شود. روش تحقیق و آموزش درس پژوهی میتواند به عنوان ابزاری کارآمد جهت ایجاد توانایی مذکور در معلمان شود. پژوهش حاضر یک نمونه درس پژوهی است که در آن سعی بر انتقال تجربه گروه درس پژوهی خود به دیگر همکاران و دانشجو معلمان است. متن حاضر درباره چگونگی تدریس درس عصر شکوفایی از کتاب درسی پایه دوازدهم انسانی به روش مناظره است. پس از کسب اطلاعات لازم در مورد درس مذکور، روش تدریس مناظره، اجرای دو طرح درس و اجرا و تدریس ودریافت بازخوردها و نقدهای گروه درس پژوهی، این درس پژوهی آماده و تدریس شد. نتایج به دست آمده پس از انجام فرایند درس پژوهی نشان داد که انجام این فرایند باعث افزایش فعالیت دانش آموزان در کلاس درس شده است و دراجرای مجدد آگاهی دانش آموزان در مبحث نسبت به اجرای شماره 1 افزایش داشته است وهمچنین این فرایند منجر به توسعه دانش حرفه ای معلمان شرکت کننده در تیم درس پژوهی شده است. این مقاله می تواند مبنایی برای انجام درس پژوهی برای دانشجو معلمان و دبیران دانشگاه فرهنگیان باشد
بازنمایی روسیاهی کی کاووس در شاهنامۀ تهماسبی با نگاه به جنگ های ایران و عثمانی در دورۀ صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت وپرداخت شاهنامه از دوره ایلخانی، تکاپویی در پیوند با قدرت سیاسی بود. حاکمان می دانستند که یکی از راه های پابرجایی پادشاهی، همانندسازی خود با دودمان های پیشدادی و کیانی در حماسه ملی است؛ ازاین رو، تشکیلاتِ نقاشی ایرانی در مصورسازی شاهنامه با سیاست هماهنگ شد. با همه آگاهی ها از ویژگی های کاووس در حماسه ملی، چهره، دستان و پاهای کی کاووس را تنها در نگاره های شاهنامه تهماسبی سیاه کردند. ازآنجاکه این اثر سرانجام به دربار عثمانی پیشکش شد؛ پرسیدنی است که سیه رویی کی کاووس برآمده از چه نگرشی به حماسه ملی است، این نگرش در پیوند با عملکرد دولت عثمانی چه کارکردی داشت و دربار ایران با اهدای شاهنامه به عثمانی چه پیامی را فرستاد؟ پژوهش حاضر به روش تاریخی تطبیقی با کاوش در دگرگونی نگرش به تاریخ حماسی و بازسازی پیوندها میان کاووس کیانی و سلطان عثمانی می کوشد به خاستگاه سیه رونمایی کی کاووس راه برد. روش گردآوری داده ها (سفرنامه ها، تاریخ نگاری ها و مکاتبات) و تصاویر، کتابخانه ای اسنادی و تحلیل آن ها، کیفی است.بر پایه یافته ها با چرخش از نمادهای ایرانی - ترکی، به ترکی - ترکی در دوره تیموری، اسماعیل و سلیم در پی تسخیر نمادهای حماسه ملی، بر جایگاه نمادهای حماسی ناایرانی(تورانی)- ایرانی نشستند؛ بنابراین، هنرمندان ایرانی که ظرفیت های نقاشی در فراروی از متن را می شناختند، با سیه رویی کی کاووس، اعتراض صفویان را به جنگ افروزی عثمانی نمایاندند.
کاربردپذیری ابزارهای کمک جستجو در نرم افزار سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران از دیدگاه کاربران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۸)
101 - 125
حوزه های تخصصی:
هدف: سنجش میزان کاربردپذیری ابزارهای کمک جستجو در قالب فیلدهای جستجو، پدیدآور، موضوع و عنوان در نرم افزار سازمان اسناد و کتابخانهملی ایران از دیدگاه کاربران. روش/ رویکرد پژوهش: پژوهش توصیفی حاضر از نظر هدف کاربردی بوده و به روش شبه آزمایشی انجام شده است. فنون جمع آوری داده ها، گزارش های کلامی (تفکر با صدای بلند) و مشاهده مستقیم در حین انجام تکالیف بود. برای گردآوری اطلاعات جمعیت شناختی از پرسشنامه استفاده شد؛ جامعه پژوهش را کاربران مبتدی و خبره سازمان اسناد و کتابخانه ملی تشکیل دادند. کاربران پس از انجام تکالیف با نظرسنجی پس آزمون، نظرات خود را بیان کردند. یافته ها و نتیجه گیری: ابزارها برای کاربران خبره در مقایسه با کاربران مبتدی، کاربردپذیرتر بودند. کاربران مبتدی در مقایسه با کاربران خبره در تکمیل تکالیف، دشواری بیشتری به دلایل عدم آشنایی با واژگان آرشیو و چگونگی جستجو در نرم افزار داشتند. حدود 60 درصد از مشارکت کنندگان به سهولت فیلدهای «جستجو» و «پدیدآور» را تکمیل نمودند. هر چند بیشترین کارآیی مربوط به فیلد «پدیدآور» بود؛ اما تکمیل آن در میان 10 درصد از کاربران ناموفق بود. کمترین و بیشترین میانگین زمانی به ترتیب مربوط به فیلدهای «عنوان» و «موضوع» بود. در مجموع ابزارها برای کاربران کاربردپذیر بوده و می توان از طریق آموزش و استفاده از راهنما، کاربردپذیری را افزایش داد. در زمان ورود اطلاعات، واژه شناسی و کاربرپسندی ابزارها مهم است. کاربران با استفاده از ابزارهای کمکی کاربردپذیر، جستجوهای خود را انجام داده و نیاز به حضور واسطه را کاهش می دهند.
دوره شکل گیری و انتقالی دالما (؟!)؛گاهنگاری مطلق فرهنگ و سنت سفالی دالما بر اساس تاریخ گذاری های جدید با استفاده از روش طیف سنج جرمی شتاب دهنده (AMS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازه زمانی انتهای فرهنگ حاجی فیروز و شروع دوره دالما و همچنین شکل گیری، بسط و توسعه فرهنگ دالما به مناطق همجوار ازجمله کردستان، زنجان و زاگرس مرکزی و نیز منشاء این فرهنگ همواره یکی از موضوعات داغ و مورد بحث در ارتباط با باستان شناسی دوره دالما در این مناطق بوده است. با یافته شدن شواهد فرهنگ دالما در منطقه نخجوان و به دلیل نزدیکی این منطقه به معادن اصلی ابسیدین ازیک سو، و نزدیکی آن به یکی از گذرگاه های اصلی ورود به شمال غرب ایران ازسوی دیگر، چگونگی و چرایی حضور این فرهنگ و سنت سفالی در این منطقه از قفقاز و نیز گاه نگاری آن برای فرهنگ دالما از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این نوشتار، کوشش بر این خواهد بود تا با ارائه گاه نگاری جدید منشأ این فرهنگ و فاز شکل گیری و انتقالی از انتهای نوسنگی جدید به دوره مس و سنگ قدیم مورد بحث قرار گیرد. پرسش های اساسی و بنیادین در ارتباط با این فرهنگ ازجمله چگونگی گذار جوامع حاجی فیروز به فرهنگ دالما، بازه زمانی دقیق این فرهنگ در شمال غرب ایران، زاگرس مرکزی و نیز مناطق واسط و بینابینی مابین دو منطقه زاگرس شمالی و مرکزی و نیز منشاء اولیه این فرهنگ بدون پاسخ باقی مانده است که در این نوشتار سعی بر این خواهد بود که بر اساس یافته های جدید تا حد امکان به برخی از این پرسش ها و ابهامات پاسخ داده شود. در این نوشتار با بررسی تمامی تاریخ گذاری های مطلق صورت گرفته در منطقه شمال غرب ایران و زاگرس مرکزی از کاوش های دالماتپه، سه گابی، گودین در دهه 1960 و 1970 نمونه های جدید تاریخ گذاری در محوطه هایی مانند دَوَه گُز خوی، کول تپه گرگر، نادعلی بیگ سنقر مورد ارزیابی قرار گرفته و سپس با بررسی نمونه های انجام شده در منطقه قفقاز جنوبی و در محوطه های نخجوان تپه و اوچان آغیل گاه نگاری مطلق جدیدی برای دوره شکل گیری و خود فرهنگ دالما ارائه گردد. بر اساس نتایج تاریخ گذاری مطلق صورت گرفته بازه زمانی 5400/5350 – 5000 ق.م. برای دوره شکل گیری و انتقالی دالما و بازه زمانی 5000-4500 ق.م. برای دوره دالما پیشنهاد می شود.
طبقه بندی، گونه شناسی و گاهنگاری سفالینه های لعابدار محوطه اسلامی بوزنجرد دشتِ همدان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
17 - 44
حوزه های تخصصی:
در جریان مطالعات باستان شناسی محوطه های اسلامی دشت همدان در سال 1399، محوطه بوزنجرد توسط نگارندگان برای نخستین بار مورد بررسی قرار گرفت. یکی از شاخصه های مهم در شناخت فرهنگ های گذشته، مطالعه و تحلیل آثار سفالی محوطه های باستانی است که نقش مهمی در روشن شدن ساختار فرهنگیِ مراکز استقراری دارد. با توجه به تأثیرپذیری سنت های سفالگری دشت همدان و به تبع آن، محوطه بوزنجرد، از مراکز شاخص سفالگری دوره اسلامی، در این پژوهش سعی شده است، به طبقه بندی، گونه شناسی و گاهنگاری انواع سفالینه های لعابدار این محوطه پرداخته شود. این پژوهش با مطالعه داده های باستان شناسی حاصل از بررسی های نوین نگارندگان انجام شده است. اهداف کلی، شناخت گونه های محلی سفال در محوطه بوزنجرد و شناسایی مراکز فرهنگی اثرگذار بر سنت سفالگری در این محوطه اسلامی است. روش تحقیق به صورت توصیفی - تحلیلی و گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی بوده و همچنین، یافته های میدانی این محوطه با سایر محوطه های هم افق بررسی مقایسه ای شده اند. نتایج نشان دهنده شباهت هایی میان سفال های محوطه بوزنجرد، از لحاظ فن ساخت و پرداخت، با محوطه های همجوار همچون ذلف آباد، آوه، آق کند، سلطانیه، قروه، کنگاور، بیستون و بروجرد است که در مهمترین مسیرهای ارتباطی دشت همدان قرار داشتند . همچنین، از نظر ویژگی های فنی و هنری، مهمترین گونه های سفالی محلی این محوطه، ظروف لعابدار نقش کنده در گلابه و ظروف با تزئین چند رنگ بر روی لعاب سفید هستند.
قزوین از پیش از اسلام تا معاصر بر اساس منابع تاریخی و مطالعات باستان شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
45 - 69
حوزه های تخصصی:
شهر در دوران اسلامی، به لحاظ ساختاری، تداوم شهرسازی عصر ساسانی بود و عناصر کالبدی آن اکثراً برگرفته از فرهنگ غنی اسلام و نشانگر تمدن اسلامی است. قزوین یکی از شهرهای دوران اسلامی است که هسته اولیه آن در زمان شاپور ساسانی شکل گرفته و به تدریج، توسعه و گسترش یافته است. این شهر، از نظر موقعیت خاص جغرافیایی، از دوران پیش از اسلام مورد توجه حکومت های مختلف بوده و قرارگیری آن در شاهراه های ارتباطی شرق به غرب و شمال به جنوب، بقای حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این شهر را تضمین کرده است. شناخت ویژگی های این گونه شهرها می تواند در به دست آوردن بینشی عمیق و گسترده از تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوران اسلامی مفید باشد. مورخان دوران اسلامی از جنبه های گوناگون شهر قزوین را مورد بررسی قرار داده اند. در این نوشتار سعی شده است تا خصوصیات بافت شهری قزوین از دیدگاه تاریخی و پژوهش های باستان شناسی و همچنین، راه های مواصلاتی این شهر با مناطق همجوار بر اساس منابع مکتوب مطالعه شود. پرسش اصلی این است که اطلاعات تاریخی تا چه اندازه با ویژگی های این شهر مطابقت دارند. نتایجِ حاصل از بررسی ها و نیز بازدید میدانی از شهر نشان می دهد که بافت شهری قزوین تا حد زیادی منطبق با منابع تاریخی است. بررسی های میدانی و مطالعات انجام شده و نیز تطبیق آن ها با پژوهش های باستان شناسی نشان داد که شهر در دوران متأخر اسلامی تغییرات زیادی داشته به گونه ای که در دوران قاجار و نیز پهلوی بافت شهری گسترش یافته و بناهای مدرنی در شهر ساخته شده است.
تأملی نو بر قفل های دورۀ صفویه ازمنظر فرم، نقش و عملکرد
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۳۲۸-۳۰۳
حوزه های تخصصی:
هنر و صنعت قفل سازی هم چون دیگر هنرهای فلزی ایران به نوعی بازتاب آداب، عقاید و سنن مردم این سرزمین است. این هنر، درآمیختگی ظریفی از زیبایی شناسی با فولاد و آهن است و درنهایت به هم نشینی قابل تأمل هنر و صنعت می انجامد؛ از این رو، می توان دریافت که با مقوله ای ارزشمند مواجه هستیم که ظرفیت های گوناگون بصری، فرمی و زیبایی را در خود نهفته دارد. هدف از انجام این پژوهش، ضمن دسته بندی قفل ها و ویژگی های فرم و نقش، شناخت قابلیت ها و کارکردهای متفاوت، به رمزگشایی نقوش و سنت ها و باورهای پیرامون آن ها می پردازد. پرسش اصلی پژوهش و مطرح در مورد این موضوع آن است که، نقش مایه های قفل های دوره صفویه از کجا اقتباس شده است؟ ویژگی های فرمی و مفهومی نقوش به کاررفته در قفل های دوره صفویه چگونه است؟ و تا چه میزان با جنبه های اعتقادی دوره صفویه ارتباط دارد؟ این پژوهش از نوع بنیادی و به لحاظ ماهیت به شیوه توصیفی-تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه ای و با تکیه بر توصیف، تحلیل و تاریخ خواهد بود. در این گفتار، سعی بر این بوده است که بیان نماید در دوره صفویه قفل علاوه بر جنبه حفاظتی کاربردی) برخوردار از جنبه آئینی بوده و رابطه مستقیم و تنگاتنگ با سنت اسلامی داشته است. بنابراین با تحلیل نقوش و کتیبه های به جای مانده بر قفل ها می توان دریافت که نقوش براساس کارکرد قفل، توسط هنرمند ابتدا انتخاب و سپس طراحی شده اند. بر این اساس می توان کارکرد کاربردی، کارکرد مذهبی و کارکرد طلسم گونه برای قفل های این دوره مطرح نمود.
جایگاه و اهمیت منشآت نگاری در تاریخ شناسی؛ با تکیه بر منشآت و ترسل معین الدین محمد زمچی اسفزاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منشآت نگاری به عنوان یکی از منابع اسنادی تاریخی، مطالب ارزشمندی در وجوه مختلف جامعه ایرانی دارد. هرچه از سده های متقدم به سده های متأخر پیش می رود، منشآت نگاری از اهمیت و جایگاه والایی در بین ادیبان و مورخان برخوردار می شود. متأسفانه تاریخ پژوهان به دلایلی همچون عدم انتشار گسترده آن ها، دشواری خط نگارشی شان، باور به کلان روایت برتری وجه آموزشی و تعلیمی آنان و غیره بدان ها کم توجهی کرده اند و در بهترین حالت از داده های تاریخی موجود در متن در توصیف رویداد استفاده شده است. هنوز به منشآت پژوهی به صورت جدی توجه نشده است. این مقاله با رویکرد منشآت پژوهی با روش تحلیل مضمون درصدد نشان دادن جایگاه و اهمیت منشآت و ترسل معین الدین محمد زمچی اسفزاری از منشیان سده نهم در دربار سلطان حسین بایقرا است. جایگاه خوش نویسی مؤلف موجب شده تا منشآت او از نوع نامه ها و محتوای متنوع و در نوع خود منحصربه فرد باشد. او با پیوند ترسل نگاری و رقعه نویسی به منشآت نگاری، نوع جدیدی از متن منشیانه تولید کرده است که در نزد پیشینیان بی سابقه است. اثر زمچی اسفزاری به دلیل درج اسناد سلطانی، دیوانی و اخوانی با حذفیات حداقلی از رویکرد آموزشی به رویکرد تولید متن اسنادی گام نهاده است که در هفت محور اهمیت و جایگاه آن در منشآت نگاری نشان داده شده است.
«توصیف فربه»، مهم ترین مسئولیت علمی مورخان از قدیم تا جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدعای اصلی جستار حاضر این است که مهم ترین مسئولیت علمی مورخان چه در دوره سنت و چه در دوره مدرن، توصیف عمیق و گسترده رویدادهای مهم گذشته انسانی است. برخی از ناقدان این مدعا، ایرادهایی را بدان وارد و آن را نقد کرده اند؛ از قبیل ترویج رویکرد سنتی، نقلی و اثبات گرایانه به دانش تاریخ که دیگر دوران آن گذشته است؛ ترویج کلیشه کاذب دوگانه «توصیف یا تحلیل»؛ نفی بهره برداری از روش و نظریه در پژوهش های تاریخی، تبلیغ رویکرد خنثی و بی توجه به مسائل اکنون جوامع انسانی (تاریخ برای تاریخ) و... . نگارنده در این جستار می کوشد در کنار تشریح بیشتر مدعای خود، به این نقدها نیز پاسخ درخور ارائه کند تا در مسیر تفاهم بیشتر میان اهل تاریخ درباره ماهیت و کارویژه اصلی تاریخ شناسی گامی بردارد. تأکید نگارنده بر این است که دفاع از کارویژه اصلی دانش و رشته تاریخ تلاشی است برای جلوگیری از زوال و تحلیل رفتن این رشته دانشگاهی در درون دیگر رشته های علوم انسانی و رفتاری و به ویژه علوم تعمیمی جامعه شناسی و سیاست شناسی؛ ازاین رو راه برون رفت از این وضعیت بحرانی را برجسته سازی توصیف فربه به عنوان مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان ارزیابی می کند.
تاریخ آموزش رسمی محیط زیست در ایران: محیط زیست در کتاب های درسی دهه های 1370 و 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله ازطریق تحلیل محتوای کمّی کتاب های درسی پایه پنجم ابتدایی و سوم راهنمایی دهه های 1370 و 1380 و نیز بررسی میزان توجه به آموزش محیط زیست در نظام برنامه ریزی توسعه ای در تلاش است تا نشان دهد که سهم محیط زیست و حفاظت از آن در کتاب های درسی و متعاقباً در آموزش رسمی به چه میزان بوده است و اصولاً نگاه به محیط زیست در اندیشه برنامه ریزان درسی تحت تأثیر چه عواملی قرار داشته است. یافته های مقاله نشان می دهد که از مجموع محتوای متنی کتاب های بررسی شده تنها حدود 2درصد به حفاظت محیط زیست پرداخته و در سطوح سه گانه دانش، نگرش و مهارت، از مجموع محتوای متنیِ محیط زیستیِ کتاب های بررسی شده، بیش از70درصد به سطح دانش اختصاص یافته است و افزون بر این بیشترین میزان داده های محیط زیستی را می توان در کتاب هایی چون جغرافیا، علوم تجربی و حرفه وفن یافت. این امر می تواند نشانگر غلبه تفکر تجربی بر نگاه برنامه ریزان درسی در زمینه آموزش محیط زیست باشد؛ بااین حال به نظر می رسد در دهه 1380 توجه کتاب های درسی به سطح نگرش بیشتر شده به طوری که از 2درصد، در دهه 1370 به 4درصد، در دهه 1380 افزایش یافته است. همچنین داده های موجود نشان می دهند که در دهه 1380 از غلبه تفکر تجربی کاسته شده و حفاظت محیط زیست به کتاب های غیرتجربی چون فارسی و تعلیمات دینی وارد شده است. به علاوه در دهه 1380 کتاب های درسی، توجه بیشتری به آلودگی های محیطی و تأثیر فعالیت های آلاینده انسان بر محیط زیست نسبت به دو دهه قبلی داشته اند.
بررسی آرا و اندیشه های تاریخ نگارانۀ ماوردی در اعلام النبوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالحسن علی بن محمدبن حبیب بصری ماوردی از بزرگ ترین فقهای شافعی در قرون 4 و 5 هجری بوده است که به دلیل آثار متعددی که در موضوع سیاست به نگارش درآورده، جایگاه مهمی در تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام دارد. اعلام النبوه یکی از آثار بازمانده ماوردی است که با موضوع اثبات نبوت حضرت محمد(ص) با تکیه بر نشانه های پیامبری وی نوشته شده است. با توجه به اینکه این کتاب در زمره آثار سیره نگاری قرار می گیرد و نیز با توجه به اینکه تاریخ نگری به معنی چگونگی تفکر تاریخی مورخ است، پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است: تاریخ نگری یا اندیشه های تاریخ نگارانه ماوردی در اعلام النبوه چگونه بوده است و از طرف دیگر اندیشه های کلامی او چه تأثیری بر تاریخ نگاری اش داشته است؟ نگارندگان با رویکرد توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، به این نتایج دست یافتند: ماوردی در سخن از روایات مبتنی بر معجزه و نیز ارائه تاریخ زندگی پیامبر(ص) بینش تاریخی داشته است. وی علی رغم رویکرد الهیاتی به مسئله اعجاز، در توجه به عناصر تاریخی (زمان- مکان- موقعیت)، تسامح در شناخت راوی، توجه به امکان وقوع اخبار تا حد ممکن و نیز توجه به نقد و تحلیل، بینش تاریخی خویش را نشان داده است. همچنین رویکرد کلامی او در بحث اعجاز قرآن و پذیرش عصمت پیش از نبوت، مانند معتزله بوده و به دلیل مخالفت اشاعره با عصمت پیش از نبوت، می توان رویکرد کلامی وی را در این اثر مانند معتزلیان دانست.
معرفی و تحلیل بنای زیج منیژه سر پل ذهاب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
81 - 101
حوزه های تخصصی:
بناهای بسیاری در سرزمین پهناور ایران وجود دارد که از جهت گاهنگاری و کاربری دارای مشکل اند، زیج منیژه از جمله این بناهاست که در نزدیکی سرپل ذهاب کرمانشاه واقع شده و نظرات گوناگون در مورد آن ابراز شده است. این بنا، بنایی سنگی با ملات گچ است که ابعاد آن ۵۷×۳۵/۵ متر و با پلان مستطیل شکل است. تاکنون هیچ گزارش و مطالعه دقیقی در مورد این اثر به چاپ نرسیده است. برخی از محققین در اشاراتی گذرا این بنا را کاروانسرای دوره ساسانی قلمداد نموده، برخی دیگر کوشک و تعدادی رصدخانه را به عنوان کاربری بنا ذکر کرده اند. در این پژوهش، کلیه مدارک موجود و اشارات تاریخی گردآوری گردید و اساس کار بر فعالیت های میدانی متمرکز گردید و بنا به دقت از نظر پلان، مصالح و دیگر ویژگی ها بررسی و مطالعه شد. هدف از این پژوهش، مشخص نمودن کاربری بنا با توجه به شواهد برجامانده از آن و مقایسه بنا با سایر بناهای مشابه از لحاظ ویژگی و سبک معماری می باشد. از مهم ترین نتایج این پژوهش پیشنهاد کاربری این بنا به عنوان یک کوشک یا کاخ کوچک و اتراقگاه موقت است.
هم سنجی نتایج بررسی آرکئوژئوفیزیک با کاوش های باستان شناسی در تپه خیبر روانسر، کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پروژه باستان شناسی تپه خیبر از بهار 1397 آغاز گردید و تاکنون سه فصل از آن ادامه یافته است. با توجه به ابعاد و اندازه تپه خیبر و حجم بالای نهشته های باستان شناسی، باستان شناسان راه طولانی برای مطالعه این محوطه پیش رو دارند. در آغاز پژوهش های باستان شناختی در تپه خیبر، انتخاب محل کاوش یکی از موضوعات مهم در راهبرد کاوش این محوطه به شمار می رفت. از این رو، هیئت پیش از هر چیز مصمم بود تا در آغاز کاوش های میدانی، بررسی هایی به منظور پی بردن به وضعیت بقایای زیر سطح در محل هایی انجام دهد که ساختارهای معماری کاملاً مدفون شده اند. در همین راستا، فصل نخست به بررسی آرکئوژئوفیزیک اختصاص یافت که با روش مغناطیس سنجی در خرداد ماه 1397 به انجام رسید. یکی از اهداف این بررسی مکان یابی آثار و روشن نمودن وضعیت بقایای مدفون در رأس محوطه بود. به همین دلیل، محدوده ای به ابعاد سه هزار مترمربع بررسی شد که آنومالی های این بخش حاکی از وجود ساختارهای حرارت دیده ای بود که احتمالاً سازه های آجری را نشان می داد. با توجه به پراکندگی آجرهای عصر آهن در سطح این بخش و اهمیت تپه خیبر به عنوان یک مرکز مهم عصر آهن، هیئت امیدوار بود تا با کاوش در این بخش بقایای معماری از این دوره بیابد. با کاوش (1397) دو ترانشه 10×10 در محدوده آنومالی ها، بقایای سازه های آجری آشکار گردید که ظاهراً بقایای دو ستون (جرز) بزرگ مستطیل شکل آجری هستند که از آجرهای عصر آهن ساخته شده اند. نتیجه کاوش نشان داد که آجرهای عصر آهن در بافتی ثانویه و در یک بنای بزرگ دوره اشکانی مجدداً به کار رفته اند. این نکته نشان داد که هرچند بررسی های آرکئوژئوفیزیک به خوبی توانست در خصوص محل و ماهیت بقایای مدفون در محدوده بررسی شده اطلاعات سودمندی در اختیار قرار دهد، به کارگیری دوباره این مصالح در دوره باستان باعث دورشدن هیئت از دست یابی به پاسخ پرسش های خود شد. از این رو، باید توجه داشت که مسئله استفاده دوباره از مصالح قدیمی و فرایندهای و چرخه های استفاده و بازاستفاده از مواد فرهنگی در محوطه های چند دوره ای ممکن است به پیچیدگی مسائل کار میدانی بیفزاید و حتی در مواردی چون تجربه کنونی باعث سردرگمی شود.
بررسی و نقد آرا و استدلال های پژوهشگران عرب و ایرانی پیرامون نام خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس نقشه های تاریخی و معاصر و متون تاریخی و جغرافیاییِ یونانی، لاتین، عربی و فارسی، نام «فارس» در طول تاریخ به دریای جنوب ایران اطلاق شده است؛ بااین حال، در اوایل دهه شصت قرن بیستم میلادی نام «عربی» ازسوی سیاست مداران عرب جایگزین نام «فارس» شد. در پی این اقدام، مورخان عرب به منظور اصیل جلوه دادن و مستندساختن این نام، شواهد و استدلال های تاریخی، جغرافیایی، زبانی و قومی ارائه دادند. در برابر این جریان، مورخان ایرانی شواهد تاریخی بی شماری از اطلاق نام فارس به این دریا را در منابع یونانی، لاتین، فارسی، اروپایی و به ویژه عربی فهرست کردند. نظر به استفاده از مراجع و گزاره های تاریخی در این تحقیقات، در پژوهش حاضر کوشش می شود ضمن بررسی و طبقه بندی استدلال های مورخان ایرانی و عرب پیرامون نام اصیل و درست این دریا، آرا و استدلال های ایشان از گذر قیاس با گزاره های تاریخی اعتبارسنجی شود. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد غرض پژوهشگران ایرانی و عرب از رجوع به منابع تاریخی، نه شناسایی و بررسی نام (های) این دریا در طول تاریخ، بلکه اثباتِ صحت و اصالت نام مدنظر خود و نشان دادن نادرستی نام مدنظر طرف دیگر بوده است؛ ازاین رو، در صورت مشاهده شواهد و گزاره های تاریخیِ متضاد با ادعاهای خود به تحریف، بهانه تراشی و نادیده گرفتن آن روی آورده و تحقیقاتشان جنبه ایدئولوژیک پیدا کرده است.
پژوهش های باستان شناسی در محوطه های باستانی دره رودخانه سیروان؛ شهرستان های سنندج و سروآباد استان کردستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
155 - 185
حوزه های تخصصی:
بررسی باستان شناختی بخشی از دره رودخانه سیروان در حد فاصل شرق شهرستان سروآباد و غرب شهرستان سنندج در جنوب غربی استان کردستان طی مهرماه ۱۳۹۶ به انجام رسید. منطقه مورد بررسی با ارتفاعات متعددی که پوشیده از درختان بلوط و بَنه است محصور شده و دره، شکلی V مانند به خود گرفته که عرض اندک و شیب تندی دارد. این وضعیت شرایط ایده آلی برای شکل گیری محوطه ها و استقرارهای انسانی نیست و به همین دلیل، پیش از بررسی نیز انتظار کشف محوطه های متعدد، منطقی نبود. این بررسی تنها نواحی آبگیر سد نی آباد را در بر می گرفت، که در نتیجه آن مجموعاً ۱۱ محوطه شناسائی گردید. قدیمی ترین محوطه به دوره اشکانی تعلق دارد و یافته های کهن تری از این بررسی به دست نیامد. از این دوره ۶ محوطه شناسائی شده است. پس از این دوره، یافته هایی از قرون ۴ تا ۶ هجری قمری تنها در یک محوطه شناسایی شد. کمبود محوطه های باستانی در محدوده دره به احتمال زیاد با جریان های زمین ریخت شناسی و وضعیت توپوگرافی دره در ارتباط است تا هرچیز دیگر. فقدان اراضی قابل کشاورزی، سنگلاخی بودن منطقه و شیب بیش از حد اراضی واقع در دره باعث شده تا در سرتاسر منطقه تنها ۹ محوطه باستانی و دو گورستان شکل بگیرد. قرارگیری در شیب دامنه ها و تک دوره ای بودن محوطه ها باعث گردیده در اغلب محوطه ها ما تنها شاهد وجود شمار اندکی قطعه سفال باشیم که به ظاهر در بستری طبیعی و فاقد هر گونه نهشته باستان شناختی پراکنده هستند. برای شناخت محوطه های در خطر دره طی طرح عمرانی، چهار مورد از آنها مورد گمانه زنی قرار گرفت که سه محوطه دارای بقایای استقرار فصلی بود و در محوطه ده کهنه ۱، گورستانی از دوره اشکانی آشکار گردید که یک گور چاله ای ساده و یک گور خمره ای از کاوش آن آشکار گردید. ظاهراً در طول تاریخ به دلایل پیش گفته، دره رودخانه سیروان در محدوده روستاهای نگل تا نی آباد دارای استقرارهای متعدد و چندان مهمی نبوده و با توجه به شرایط محیطی و توپوگرافی شاهد آبادانی و رونق این نواحی نیستیم. الگوی پراکندگی مکان های باستانی و وضعیت ظاهری نهشته های باستان شناختی نشان می دهد که الگویی مشابه با امروز در منطقه حکمفرما بوده است. در حال حاضر، در شش ماه از سال، مردم منطقه در خانه ها و اتراقگاه های پراکنده واقع در زمین کشاورزی و باغ خود در حاشیه رودخانه زندگی می کنند و طی فصل سرد سال به روستا باز می گردند. بدون تردید، این الگو به دلیل محدودیت های زیست محیطی شکل گرفته و ادامه یافته است.
محوطۀ نیسک آباد سردشت، استقرارگاه اشکانی در حاشیۀ رودخانۀ زاب کوچک
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۲۰۵-۱۸۳
حوزه های تخصصی:
محوطه نیسک آباد در فاصله 5.5 کیلومتری جنوب شرقی شهر سردشت، 5 کیلومتری جنوب شهر ربط و 1 کیلومتری شمال روستای نیسک آباد در امتداد ساحل غربی رودخانه زاب کوچک قرار دارد. کاوش این محوطه در سال 1394 ه .ش.، به مدت دو ماه در راستای پروژه نجات بخشی پشت سد سردشت و هم چنین مطالعه چشم انداز باستان شناسی منطقه، به ویژه در دوره های پیش از تاریخی و تاریخی به انجام رسید. در محوطه نیسک آباد درمجموع تعداد چهار ترانشه ایجاد گردید. کاوش در این ترانشه ها منجر به شناسایی بقایای معماری (دیواره های سنگ چین از نوع سنگ های رودخانه ای)، قطعات متعدد سفال و ابزارهای سنگی شده است. مطالعه بقایای معماری و نمونه سفال های محوطه نیسک آباد نشان دهنده تک دوره ای بودن محوطه و سکونت کوتاه مدت گروه های انسانی در این محل بوده است. براساس مطالعات صورت گرفته، فرم سفال های محوطه را انواع: کاسه، پیاله، کوزه، دیگچه و خمره تشکیل می دهند. تزئینات ایجاد شده برروی سفال ها شامل نقوش افزوده (طنابی شکل)، نقوش کنده و نقش مهرزده هستند. در کنار سفال های گونه معمولی، تعدادی محدودی سفال جرینگی نیز شناسایی شده است. یکی از پرسش های اصلی مطرح شده در پژوهش حاضر این است که، فرم و خصوصیات فنی سفال های اشکانی محوطه نیسک آباد با کدام مناطق قابل مقایسه هستند؟ در این راستا، سفال های اشکانی محوطه علاوه بر قابل مقایسه بودن با محوطه هایی نظیر قلعه یزدگرد، قروه کردستان، محوطه های حوزه همدان، لرستان و شمال غرب ایران، دارای برخی ویژگی های بومی و محلی نیز هستند. به نظر می رسد مطالعه، ارزیابی و بررسی داده های فرهنگی محوطه نیسک آباد بتواند در روشن تر شدن وضعیت فرهنگی دوره اشکانی در منطقه مؤثر باشد.
تپه گاوور قلعه سی، استقرارگاهی از فرهنگ کورا-ارس در چالدران، شمال غرب ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
103 - 121
حوزه های تخصصی:
در اواخر هزاره چهارم ق.م، فرهنگی در قفقاز، شمال غرب ایران و شرق آناتولی شکل می گیرد که دامنه گسترش و نفوذ آن تا زاگرس مرکزی، مرکز و شمال ایران و حتی فلسطین امروزی گسترش پیدا می کند که به فرهنگ یانیق، ماورای قفقاز و یا فرهنگ کورا-ارس معروف است. در این دوره، شمال غرب ایران، شاهد افزایش وسعت محوطه ها، تغییر ناگهانی سفال و نیز افزایش بی سابقه ای در تعداد محوطه های استقراری است که نشان از نفوذ یک سنت فرهنگی جدید دارد. سنت سفال های نخودی منقوش دوره پیشین (مس و سنگ) تقریباً منسوخ شده و سفال های خاکستری سیاه داغ دار با نقوش کنده، جایگزین این سفال ها می شوند. هم زمان با نفوذ فرهنگ کورا-ارس به شمال غرب ایران، منطقه چالدران نیز تحت تاثیر این فرهنگ قرار می گیرد. تپه گاوور قلعه سی، استقرارگاهی در دشت میان کوهی چالدران است که دارای شواهدی از فرهنگ کورا–ارس است. این محل که در فاصله ۲۳ کیلومتری شمال غرب شهر چالدران واقع شده، در راستای بازدید از آثار شهرستان مورد شناسایی و بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از بررسی باستان شناختی، حاکی از این است که این محل، محوطه ای تک استقراری است که در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم ق.م شکل گرفته و دارای آثار و شواهدی (معماری سنگی و سفال های خاکستری) از این دوره فرهنگی است. سفال های این محوطه، بیشترین تشابهات را با سفال های یانیق تپه، محوطه کهنه شهر (رَوَض) چالدران، تپه باروج مرند، محوطه دوزداغی خوی و تپه های وزون و کول تپه II جمهوری آذربایجان دارند. در این پژوهش، سفال های گردآوری شده در بررسی باستان شناسی تپه گاوور قلعه سی، مطالعه و مورد تحلیل باستان شناختی قرار می گیرد.
بررسی تغییرات جمعیتی و پراکنش مکانی جوامع عصر آهن ایران با رویکرد باستان شناسی محیطی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
33 - 49
حوزه های تخصصی:
در مطالعات باستان شناسی عصر آهن ایران، پرداختن به تعاملات انسان و محیط تا اندازه زیادی مغفول مانده است و با توجه به وقوع نوسانات اقلیمی، طی این دوره فرهنگی، لازم است از این منظر نیز مورد بررسی قرار گیرد. یکی از مهم ترین محدودیت های این مطالعه، کمبود تاریخ گذاری های مطلق و گاهنگاری های نسبی معتبر برای اغلب محوطه های عصر آهن است. همچنین، این محوطه ها که اکثراً ویژگی گورستانی دارند، فاقد قابلیت لایه نگاری فرهنگی هستند. در این پژوهش، فراوانی و پراکنش مکانی اغلب محوطه های گورستانی و استقراری کاوش/ بررسی شده این دوره در مناطق شمال ایران مرکزی، شمال، شمال غربی و غرب ایران طی مراحل سه گانه عصر آهن بر اساس تغییرات اقلیمی مورد تحلیل قرار گرفته اند. پژوهش های دیرین اقلیم در منطقه جنوب غربی آسیا نشان دهنده افزایش خشکی آب و هوا در عصر آهن II (۸۰۰ –۱۲۵۰ ق.م.) هستند. بنابراین، به نظر می رسد کاهش جمعیت در برخی مناطق و جابه جایی های جوامع انسانی وهمچنین، نظام معیشتی عمدتاً کوچ رو گله داری طی عصر آهن در ارتباط با رویدادهای اقلیمی خشک بوده اند.