فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۸۱ تا ۱٬۷۰۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (خرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
۴۵۴-۴۳۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: عوامل روانشناختی نقش مهمی در تصمیمات اقتصادی افراد دارند. اثرپذیری سرمایه گذاران از عواطف و احساسات روانشناختی به خصوص احساس گناه و شرم می تواند به عنوان ابزار کنترلی برای یکی از مهم ترین چالش های پیش روی سرمایه گذاران بخش خصوصی، یعنی اجرای تعهدات در قراردادهای سرمایه گذاری ایفای نقش کند. علی رغم اهمیت این عوامل روانشناختی، تحقیقات اندکی درباره میزان استفاده از این احساسات در بین سرمایه گذاران خصوصی انجام گرفته است. هدف: هدف اصلی از این پژوهش بررسی میزان استفاده از عوامل روانشناختی شامل احساس گناه و شرم در سرمایه گذاران بخش خصوصی به عنوان کنترل درونی در اجرای قراردادهاست. روش: 300 نفر از سرمایه گذاران استان فارس به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته به سؤالات مطرح شده پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کلاس پنهان شامل آزمون های نسبت احتمال ونگ-لو-مندل-رابین، لو-مندل-رابین تعدیل شده و پارامتریک بوت استرپ استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کلاس پنهان وجود دو کلاس پنهان را تأیید می کند. گروه اول شامل 50/18 درصد از جمعیت است که با احتمال 9/6 درصد، به هیچ عنوان از سازوکار شخص اول اجرای قرارداد (احساس گناه و شرم) استفاده نمی کنند و با احتمال 90/4 درصد از آن به طور نسبی استفاده می کنند. گروه دوم شامل 49/82 درصد از جمعیت است که با احتمال 29/8 درصد، افراد به هیچ عنوان توجهی به احساس گناه و شرم در سرمایه گذاری های خود ندارند و با احتمال 70/2 درصد از سازوکار شخص اول اجرای قرارداد (احساس گناه و شرم) به طور نسبی استفاده می کنند. نتیجه گیری: باتوجه به میزان استفاده از احساس گناه و شرم در سرمایه گذاران بخش خصوصی، بایستی سامانه هایی طراحی شوند که توانایی ذخیره و به اشتراک گذاری شهرت اخلاقی فعالان اقتصادی و معاملات گذشته آن ها را با کمترین هزینه دارند.
بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری بر بهزیستی تحصیلی، روانی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (خرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
۴۷۲-۴۵۵
حوزه های تخصصی:
زمینه: بررسی سلامت روان دانشجویان سال اول نشان می دهد که درصد قابل توجهی از آن ها قادر به سازگاری عاطفی نیستند و مشکلات سلامت روان شامل باورهای غیرمنطقی، مشکلات هیجانی، انگیزشی، ارتباطی و اجتماعی و یادگیری همراه با افت قابل ملاحظه عملکرد تحصیلی را تجربه می کنند؛ اما محتوای هیچ یک از مداخله ها، مبتنی بر تجربه زیسته دانشجویان دارای بیشترین مشکلات سازگاری با دانشگاه نبوده است. هدف: هدف از انجام این مطالعه بررسی اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری بر بهزیستی تحصیلی، روانی و اجتماعی دانشجویان ناسازگار سال اول دانشگاه بود. روش: پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. نمونه شامل 40 نفر از دانشجویان ناسازگار سال اول دوره کارشناسی دانشگاه آزاد واحد بندرعباس بودند که در پرسشنامه سازگاری دانشجو با دانشگاه (بیکر و سیریک، 1986)، نمره پایین تر از نمره میانگین کسب کردند. دانشجویان با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. در این پژوهش از پرسشنامه های بهزیستی تحصیلی (تومینین-سوینی و همکاران، 2012)، بهزیستی اجتماعی (کیز، 1998) و بهزیستی روانی (ریف، 1989) استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش طی 18 جلسه یک ساعته آموزش سازگاری با دانشگاه را دریافت کرد و پس از دو ماه مطالعه پیگیری به عمل آمد. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس آمیخته تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مداخله مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری بر افزایش بهزیستی تحصیلی، روانی و اجتماعی دانشجویان ناسازگار تأثیر معناداری داشته است (0/01 P<)؛ به نحوی که نمرات مؤلفه های بهزیستی، افزایش معناداری در مرحله پس آزمون داشته و در مرحله پیگیری پایدار مانده است. نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که برنامه آموزشی مبتنی بر مدل جامع تجربه زیسته سازگاری به واسطه کاهش مشکلات دانشجویان در سازگاری با دانشگاه به افزایش مؤلفه های بهزیستی آن ها در سال اول منجر می شود.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر فرسودگی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (خرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
۵۲۲-۵۰۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: فرسودگی و تاب آوری تحصیلی از مؤلفه های مهم عملکرد تحصیلی دانش آموزان محسوب می شوند. یکی از روش هایی که به نظر می رسد در بهبود این مؤلفه های تحصیلی تأثیرگذار است، آموزش ذهن آگاهی است. مطالعات محدودی به بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر فرسودگی و تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دختر پرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر فرسودگی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی در بین دانش آموزان دختر انجام شد. روش: پژوهش حاضر با روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مدارس دوره اول متوسطه منطقه 5 تهران در سال تحصیلی 1397-1396 بود. روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای چند مرحله ای بود. بدین صورت که از بین تمامی مدارس این منطقه، 2 مدرسه به طور تصادفی انتخاب شد و سپس از بین دانش آموزان این 2 مدرسه، 250 نفر به صورت تصادفی انتخاب و آزمون های فرسودگی تحصیلی مسلش (شافوئلی و همکاران، 2002) و تاب آوری تحصیلی (ساموئلز، 2004) روی آن ها اجرا شد. سپس از بین شرکت کنندگانی که نمره بالاتری در فرسودگی تحصیلی و نمره پایین تری در تاب آوری تحصیلی کسب نمودند، تعداد 30 دانش آموز به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس 15 دانش آموز به صورت تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. بسته آموزشی ذهن آگاهی بر روی گروه آزمایش اجرا شد و پس از انجام آن، آزمودنی های هر دو گروه مجدد مورد آزمون قرار گرفتند تا اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر گروه آزمایش سنجیده شود. جهت تحلیل داده ها، علاوه بر شاخصه های آمار توصیفی از تحلیل کواریانس نیز استفاده شد. یافته ها: نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی به طور معناداری بر کاهش فرسودگی تحصیلی و افزایش تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دختر مؤثر بود (0/05 >p). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، این نتیجه حاصل می گردد که آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند ضمن کاهش فرسودگی تحصیلی، به افزایش میزان تاب آوری تحصیلی دانش آموزان دختر نیز کمک کند. بنابراین توجه به آموزش ذهن آگاهی می توا ند نقش مهمی در بهبود جنبه های مثبت تحصیلی در دانش آموزان از جمله کاهش فرسودگی و افزایش تاب آوری تحصیلی داشته باشد.
الگوی ساختاری پیش بینی ناگویی هیجانی براساس طرحواره های سازش نایافته اولیه با میانجی گری خودافشایی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (خرداد) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۳
۵۵۶-۵۳۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: ناگویی هیجانی به معنای ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات و نظم جویی هیجانی است که با ناتوانی بالینی در شناسایی احساسات تجربه شده توسط خود یا دیگران مشخص می شود. ناگویی هیجانی همسران یکی از عوامل مؤثر بر ناسازگاری و تعامل زوجین است که بر روی تعامل و سازگاری ایشان تأثیر منفی می گذارد، اما در زمینه پیش بینی این طرحواره ها در جامعه مورد نظر شکاف تحقیقاتی وجود دارد فلذا در این تحقیق بر پیش بینی ناگویی هیجانی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه در افراد متأهل پرداخته می شود. هدف: هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی ساختاری پیش بینی ناگویی هیجانی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری خودافشایی هیجانی بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به شیوه معادلات ساختاری است. جامعه پژوهش کلیه زنان متأهل مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و مددکاری شهرستان رباط کریم جهت طلاق توافقی در سال 1398 بود که تعداد 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از مقیاس فارسی ناگویی هیجانی تورنتو (بشارت، 2007)، مقیاس طرحواره های ناسازگار اولیه، فرم کوتاه یانگ (2003) و مقیاس خودافشایی هیجانی (اسنل، 2001)، استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آماری توصیفی و و همچنین معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که خودافشایی هیجانی در رابطه بین ناگویی هیجانی و طرحواره های سازش نایافته اولیه نقش واسطه ای ایفا می کند (0/05 >p) و میان ناگویی هیجانی و طرحواره های سازش نایافته اولیه با در نظر گرفتن خودافشایی هیجانی به عنوان عامل واسطه ای، رابطه غیرمستقیم وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و ناگویی هیجانی ارتباط مستقیم و معنادار وجود دارد به نحوی که از بین متغیر طرحواره های ناسازگار اولیه متغیرهای محرومیت هیجانی، نقص/شرم، وابستگی/بی کفایتی، ایثارگری و استحقاق/بزرگ منشی، متغیر ناگویی هیجانی را پیش بینی کرده و از بین متغیرهای پردازش هیجانی، متغیر هیجانات تضعیف و سرکوب شده، ناگویی هیجانی را پیش بینی می کنند و بطور کلی ناگویی هیجانی در زوجین را می توان براساس متغیرهای مذکور پیش بینی کرد. بنابراین، در برنامه های پیشگیری و درمانی باید به این عوامل توجه شود.
بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر رایحه درمانی و درمان شناختی رفتاری بر بهبود علائم افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی رابطه احساس شرم و گناه با ارتکاب جرایم جوانان: مطالعه موردی جوانان شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (فروردین) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۱
۱۵۲-۱۴۱
حوزه های تخصصی:
زمینه: تحقیقات روانشناسی نشان می دهد که ارتکاب جرم یکی از موضوعات مهم در پژوهش های جرم شناسی بوده و در این زمینه نقش برجسته احساسات فردی در ارتکاب جرم مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهم ترین احساسات فردی، احساس شرم و گناه است که در پژوهش های انجام شده کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ازآنجاکه جوانان بخش مهمی از هر جامعه را تشکیل می دهند، بررسی اثر احساس شرم و گناه بر ارتکاب جرم در این قشر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف: هدف این پژوهش بررسی نقش احساس شرم و گناه در گرایش به ارتکاب جرایم در بین جوانان بوده است. روش: تحقیق حاضر از نوع پژوهش های پیمایشی و همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش تمام جوانان شیراز است که 300 نفر از جوانان 18 تا 35 سال شیراز به شیوه نمونه گیری در دسترس و به صورت تصادفی انتخاب و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، داده ها جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون، خی دو و رگرسیون پس رونده استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ضریب همبستگی بین احساس شرم و ارتکاب جرم منفی و معنادار است (0/01 >p). درنتیجه افزایش احساس شرم منجر به کاهش میزان ارتکاب جرم می شود. همچنین محاسبات نشان دهنده آن است که ضریب همبستگی بین احساس گناه و ارتکاب جرم نیز منفی و معنادار است (0/01 >p) و می توان بیان کرد که با افزایش احساس گناه، ارتکاب جرم کاهش می یابد. نتایج حاصل از رگرسیون نشان دهنده آن است که احساس شرم در ارتکاب جرم نسبت به احساس گناه نقش برجسته تری داشته است. نتیجه گیری: احساس شرم و گناه به عنوان عوامل بازدارنده درونی نقش مهمی در ارتکاب جرایم جوانان دارد؛ بنابراین تقویت این احساسات در جوانان از طرق مختلف می تواند در کاهش ارتکاب جرایم جوانان مؤثر باشد. لازم به ذکر است که بایستی تقویت احساس شرم نسبت به احساس گناه در اولویت قرار گیرد.
روابط ساختاری شیوه های فرزندپروری و شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران کودکان دارای نارسایی های ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (فروردین) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۱
۱۸۸-۱۷۱
حوزه های تخصصی:
زمینه: کودکان با نارسایی هوشی به دلیل نارسایی هایی که در زمینه رشدی، هوشی، شناختی، هیجانی و رفتاری دارند، باعث کاهش شادکامی والدین، به ویژه مادران خود می شوند. روابط سبک های فرزندپروری با متغیرهای مختلفی تأیید شده است، اما روابط آن با شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران دارای کودکان با نارسایی های ذهنی مغفول واقع شده است. هدف: هدف بررسی روابط ساختاری شیوه های فرزندپروری و شادکامی با میانجی گری رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در مادران کودکان دارای نارسایی های ذهنی می باشد. روش: روش این مطالعه همبستگی و از نوع مدلیابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزند با نارسایی ذهنی از مراکز حرفه آموزی زیر 14 سال بهزیستی خراسان جنوبی بود که از بین این افراد تعداد 153 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از مقیاس های شادکامی آکسفورد (آرجیل و همکاران، 1989)؛ کیفیت زندگی (36 =SF)؛ رضایتمندی از زندگی داینر (1985) و پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1973) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با رویکرد مدلیابی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی انجام شد. یافته ها: از بین سبک های فرزندپروری تنها اثر سبک فرزندپروری مقتدارنه بر شادکامی (ضریب مسیر 0/216 و تی 2/643) مثبت و معنادار است (0/01 P<). تأثیر سبک فرزندپروری مستبدانه بر شادکامی منفی و معنادار (0/01 P<) و تأثیر سبک آزادگرایانه بر شادکامی معنادار نیست. در مورد اثر غیرمستقیم، سبک فرزندپروری مقتدارنه از طریق متغیر میانجی رضایت از زندگی در سطح (0/05 <P) و از طریق متغیر میانجی کیفیت زندگی تأثیر معناداری (0/01P<) بر شادکامی دارد. در حالیکه سبک های فرزندپروری آزادگذار و مستبدانه از طریق متغیرهای میانجی کیفیت زندگی و رضایت از زندگی تأثیر معنی داری بر شادکامی ندارند. نتیجه گیری: به نظر می رسد شیوه فرزندپروری از طریق رضایت و کیفیت زندگی می تواند از مادران دارای کودکان نارسایی های ذهنی در برابر فشارهای روانی محافظت کند و به شادکامی و بهزیستی آن ها کمک کند.
شناسایی و کاربست شاخص های علوم اعصاب تربیتی در تدوین آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۲۲۸-۲۱۱
حوزه های تخصصی:
زمینه: توانمندسازی از دیدگاه های مختلف مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهم ترین دیدگاه ها، توانمندسازی روانشناختی می باشد. آموزش مبتنی بر علوم اعصاب به مطالعه ویژگی های مرتبط با توانمندسازی روانشناختی کارکنان کمک می کند تا در کنار تدوین و توسعه سازمانی و فرهنگ سازمان، ویژگی های روانشناختی کارکنان از منظر دیگری بررسی شوند. علوم اعصاب تربیتی می تواند در پاسخگویی به سؤالاتی که مطالعات فعلی علوم سازمانی قادر به حل آن ها نیست، کارگشا باشد. شناسایی شاخص های مؤثر بر طراحی آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی در مطالعات پیشین کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی، شناسایی و به کارگیری شاخص های علوم اعصاب تربیتی در آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی انجام شده است. روش: پژوهش حاضر بر اساس یک طرح آمیخته (با رویکرد کیفی و کمی) انجام شد. بخش کیفی شامل تحلیل محتوای استقرایی و بخش کمی نیز دربرگیرنده اعتباریابی درونی از نظر متخصصان علوم اعصاب به روش پیمایش پرسشنامه ای بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل اسناد و منابع مکتوب و الکترونیکی از سال 1380 تا 1401 و در بخش کمی، متخصصان حوزه علوم اعصاب تربیتی و یادگیری و متخصصان تکنولوژی آموزشی داخل کشور بودند. نمونه آماری برای تعیین شاخص های علوم اعصاب تربیتی تعداد 7 کتاب و 18 مقاله بود که به صورت هدفمند انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفتند. نمونه بخش کمی شامل تعداد 19 نفر از خبرگان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس، انتخاب شدند که از این تعداد 10 نفر به پرسشنامه پاسخ دادند. جمع آوری داده ها در بخش کیفی با تحلیل محتوا از اسناد و بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته 4 گویه ای لیکرتی انجام شد. یافته ها: از تحلیل محتوای انجام شده در این پژوهش، 26 شاخص از اصول علوم اعصاب تربیتی که قابلیت به کارگیری در تدوین آموزش های سازمانی را داشته باشند، استخراج شد. نتیجه گیری: نتایج حاصله از اعتباریابی درونی شاخص های مبتنی بر علوم اعصاب تربیتی نشان داد، شاخص های کشف شده در پژوهش حاضر برای آموزش توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی از اعتبار لازم برخوردار است.
اختلال شناختی فونکسیونل: مفهومی جدید در روانپزشکی عصبی
حوزه های تخصصی:
با توجه به شیوع بالای سطوح مختلف اختلالات حافظه و فراموش کاری، بسیاری از مراجعات روانپزشکی و روانشناسی به علت ترس از ابتلا به بیماری هایی مانند آلزایمر است که موجب زوال عقل می شوند. با این حال بسیاری از این اختلالات علت درونی داشته و می توانند در دسته اختلالات شناختی عملکردی طبقه بندی شوند. علیرغم اینکه تشخیص اختلال شناختی با رد علل ارگانیک داده می شود، تشخیص اختلالات عملکردی مشکل بوده و اکثر این اختلالات تشخیص داده نمی شوند. مشخص شده است که افسردگی، اضطراب و اختلالات رفتاری می توانند پیشاهنگ اختلال شناختی خفیف باشند؛ ولی اینکه اختلال شناختی عملکردی نیز می تواند ماشه چکان یا پیشاهنگی برای اختلالات شناختی ارگانیک و مرتبط با دمانس باشد مشخص نشده است. فرم تیپیک اختلال شناختی عملکردی، با حیطه های توجه و تمرکز همپوشانی دارد. هم زمانی این اختلالات با افسردگی می تواند تشخیص اختلالات شناختی عملکردی را مشکل تر سازد؛ لذا مهم است که قبل از طرح چنین تشخیصی، دمانس کاذب ناشی از افسردگی رد شود. از آنجا که شروع اختلال شناختی عملکردی در میانه زندگی است، این اختلالات در تشخیص افتراقی با اختلالات نورودژنراتیو با شروع زودرس می باشند. علیرغم تحقیقات فراوان در زمینه تشخیص اختلالات شناختی عملکردی، هنوز معیارهای قطعی برای تشخیص این اختلالات مشخص نشده است و همچنین پیش آگهی طولانی مدت این اختلالات نیز نامشخص است.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی رفتاری ترکیبی و زوج درمانی رفتاری یکپارچه بر عملکرد خانواده در زوجین دارای روابط فرا زناشویی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: روابط فرا زناشویی موجب مختل شدن عملکرد خانواده می شود و این امر می تواند عواقب منفی جدی برای اعضای خانواده ایجاد نماید. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی مقایسه ای اثربخشی زوج درمانی شناختی رفتاری ترکیبی و زوج درمانی رفتاری یکپارچه بر بهبود عملکرد خانواده در زوج های دارای روابط فرا زناشویی بود. روش: مطالعه حاضر شبه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد در بازه زمانی سال ۱۳۹۹ بود. تعداد ۳۹ زوج با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از میان افراد دارای روابط فرا زناشویی انتخاب شدند. شرکت کنندگان به صورت تصادفی در سه گروه کنترل، زوج درمانی شناختی رفتاری ترکیبی و زوج درمانی رفتاری یکپارچه جایگزین شدند (هر گروه ۱۳ زوج). شرکت کنندگان مقیاس عملکرد خانواده اپشتین و همکاران (۱۹۸۳) را قبل و بعد از مداخله ها تکمیل نمودند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد نمرات تمام مؤلفه های عملکرد خانواده در گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار داشته است (۰/۰۵>p). گروه زوج درمانی شناختی رفتاری ترکیبی بر ابعاد حل مشکل و ارتباط و گروه زوج درمانی رفتاری یکپارچه بر همراهی عاطفی اثربخشی بیشتری نشان دادند (۰/۰۵>p). نتیجه گیری: طبق نتایج بدست آمده هر دو رویکرد زوج درمانی شناختی رفتاری ترکیبی و زوج درمانی رفتاری یکپارچه بر بهبود عملکرد خانواده اثربخشی مثبت داشتند؛ بنابراین پیشنهاد می شود درمانگران برحسب شرایط و نوع مشکلات زوج ها از تلفیق این دو روش زوج درمانی جهت بهبود عملکرد خانواده در زوجین دارای روابط فرا زناشویی استفاده کنند.
تغییرات علائم اضطراب عمومی، افسردگی، وسواس فکری- عملی، اضطراب اجتماعی و اضطراب فراگیر دانشجویان در طول پاندمی کووید-19
حوزه های تخصصی:
مقدمه: علی رغم پیامدهای منفی پاندمی کووید-۱۹ بر سلامت روان، دانش ما از روند تغییرات شدت علائم اختلال های روانشناختی در دوران پاندمی کرونا بسیار ناچیز است. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی تغییرات علائم اضطراب، افسردگی، وسواس فکری- عملی، اضطراب اجتماعی و اضطراب فراگیر در جمعیت دانشجویی در دوره پاندمی کووید- ۱۹ بود. روش: این مطالعه از نظر گردآوری داده ها از نوع مطالعات توصیفی طولی است. نمونه ای به حجم ۳۷۶ نفر در یک پلتفرم پژوهشی آنلاین (پرسآل) به روش در دسترس از جامعه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی و دانشگاه سراسری زنجان انتخاب و در ۴ مرحله به فواصل زمانی ۶ ماه از اردیبهشت ۱۳۹۹ تا مهر ۱۴۰۰ مورد ارزیابی قرار گرفتند. پرسشنامه های افسردگی و اضطراب بک (۱۹۹۶، ۱۹۹۳)، اختلال اضطراب فراگیر (۲۰۰۶)، پرسشنامه ی تجدیدنظر شده وسواسی- جبری (۲۰۰۲) و پرسشنامه فوبیای اجتماعی (۲۰۰۰) برای گردآوری داده ها استفاده شد. داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه ۲۶ و R تحلیل شد. یافته ها: در طول پاندمی کووید-۱۹، شدت علائم اضطراب (۰/۰۰۸=p)، وسواس فکری- عملی (۰/۰۲۳=p) و اضطراب فراگیر (۰/۰۵۲=p) روندی افزایشی داشته که با فروکش کردن شرایط پاندمی، از شدت این علائم نیز کاسته شده است. این در حالی است که شدت افسردگی پیوسته افزایشی بوده (۰/۰۰۱=p) و شدت اضطراب اجتماعی نیز تغییرات ناچیزی داشته است (۰/۹۶۴=p). نتیجه گیری: پاندمی کووید-۱۹ موجب افزایش قابل توجه شدت علائم اختلال های روانشناختی شده است؛ لذا ضروری است که با اجرای مطالعات گسترده تر، عوامل زیربنایی این تغییرات و دیگر پیامدهای روانشناختی پاندمی کووید-۱۹ مورد بررسی قرار گیرد.
پیش بینی تصمیم گیری پرخطر بر اساس سبک های تصمیم گیری و سرسختی روان شناختی در دانشجویان دختر و پسر
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش بینی تصمیم گیری پرخطر بر اساس سبک های تصمیم گیری و سرسختی روان شناختی در دانشجویان دختر و پسر بود. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری آن کلیه دانشجویان مؤسسه آموزش عالی احرار رشت در نیمسال دوم سال تحصیلی 1399-1400 بودند که 287 نفر از آن ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. نتایج این مطالعه بیانگر این بود که سرسختی روان شناختی با سبک های تصمیم گیری در دانشجویان دختر و پسر رابطه معنادار دارد. همچنین سرسختی روان شناختی با تصمیم گیری پرخطر در دانشجویان دختر رابطه معنی دار نداشت؛ اما رابطه تمام مؤلفه های سرسختی روان شناختی با تصمیم گیری پرخطر در دانشجویان پسر معنادار بود. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که سبک های تصمیم گیری دانشجویان دختر و مبارزه جویی دانشجویان پسر تغییرات مربوط به تصمیم گیری پرخطر را به صورت معناداری پیش بینی می کند. این مطالعه نشان داد که توجه به متغیرهای سرسختی روان شناختی و سبک های تصمیم گیری در دانشجویان جهت پیشگیری از تصمیم گیری های پرخطر و بهبود تصمیم گیری های آن ها بیش ازپیش باید موردتوجه دانشگاه ها و مراکز آموزشی قرار گیرد.
اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر خلق منفی و تنظیم هیجان در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر خلق منفی و تنظیم هیجان در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر می باشند که برای درمان به کلینیک های مشاوره و روان شناسی سطح شهر همدان در سال 1401 مراجعه کرده اند. نمونه پژوهش شامل 30 نفر (15 نفر آزمایش و 15 نفر گواه) از این افراد بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم می شوند. گروه آزمایش 12 جلسه تحت پروتکل آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس قرار گرفتند و گروه کنترل در طول این مدت در انتظار درمان ماندند. جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه پریشانی روانشناختی لوبیاند (1995) و پرسشنامه تنظیم هیجانی گارنفسکی و همکاران (2001) صورت گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار SPSS 23 در بخش استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. یافته های پژوهش نشان داد که ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر خلق منفی و تنظیم هیجان افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر اثربخش است، بدین معنا که ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس منجر به بهبود خلق منفی و تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر می گردد.
مقایسه الگوی چند مفهومی شفیع آبادی با رویکرد مبتنی ACT بر خود ارزشیابی عملکرد شغلی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه الگوی چند مفهومی شفیع آبادی با رویکرد مبتنی ACT بر خود ارزشیابی عملکرد شغلی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز که با استفاد از نمونه گیری در دسترس نمونه 60 نفری انتخاب شد و پرسشنامه خودارزشیابی عملکرد شغلی روی کارکنان بخش توزیع و اجرا شد و از بین کسانی که نمره کمتری گرفتند 60 نفر انتخاب گردیدند ابتدا از هر سه گروه پیش آزمون گرفته شد سپس گروه آزمایش شماره یک 7 جلسه 5/1 ساعته آموزش براساس مفاهیم نظریه اکت و گروه آزمایش شماره دو 7 جلسه 5/1ساعته آموزش براساس مفاهیم الگوی چند محوری دریافت کردند و در گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت و بعد از مداخلات پس آزمون اجرا گردید. ابزار پژوهش پرسشنامه خود ارزشیابی عملکرد شغلی بود و داده ها با روش های آماری تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج بیانگر این است که هر دو روش بر خودارزشیابی عملکرد شغلی و ابعاد آن موثر است و فقط رویکرد اکت بر خرده مقیاس توانایی خود اثر معناداری ندارد. (P>0/05).
نقش اجتناب تجربی با میانجی گری تحمل پریشانی در پیش بینی اضطراب کرونا در دوره شیوع کووید-19: مدل معادلات ساختاری
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در طول شیوع کرونا، اضطراب ناشی از آن منجر به پریشانی های روانشناختی شد و تحمل پریشانی را به چالش کشید. هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی روابط ساختاری بین اضطراب کرونا با اجتناب تجربی با نقش میانجی تحمل پریشانی در دوره شیوع کووید-۱۹ بود. روش: روش این مطالعه از نظر هدف بنیادی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی با تکیه بر روش معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه خوارزمی در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود که در دوران شیوع کرونا و آموزش مجازی دانشجو بودند. بر این اساس، ۳۵۰ دانشجو به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. شرکت کنندگان به مقیاس های اضطراب کرونا علی پور و همکاران (۱۳۹۸)، تحمل پریشانی سیونز و گاهر (۲۰۰۵) و پرسشنامه اجتناب تجربی باند و همکاران (۲۰۱۱) به صورت گوگل فرم پاسخ دادند. در انتها داده ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ و AMOS نسخه ۱۴ تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد؛ مدل ساختاری بین اضطراب کرونا با اجتناب تجربی با نقش میانجی تحمل پریشانی از برازش خوبی برخوردار بود. اثر مستقیم اجتناب تجربی بر روی اضطراب بیماری کرونا به طور مثبت معنادار، همچنین اثر مستقیم اجتناب تجربی بر روی تحمل پریشانی و تحمل پریشانی بر روی اضطراب کرونا به طور منفی معنادار بود (۰/۰۱>P). نتیجه گیری: اجتناب تجربی می تواند با نقش میانجی تحمل پریشانی میزان اضطراب کرونا را پیش بینی کند. براساس یافته ها پیشنهاد می شود؛ پژوهشگران در مطالعات آینده در حوزه اضطراب بیماری خصوصاً بیماری هایی که سرایت بالایی مانند کووید-۱۹ در بین انسان ها دارند، به یافته های روانشناختی بدست آمده از این مطالعه توجه کنند.
نقش ویژگی های شخصیتی و جمعیت شناختی در تزریق واکسن کووید-19
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه با وجود واکسیناسیون سراسری جامعه جهت جلوگیری از همه گیری ویروس کووید-۱۹، بعضی افراد از تزریق واکسن کووید-۱۹ به عنوان اصلی ترین رفتار خودمراقبتی خودداری می کنند که می تواند دلایل خاصی داشته باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ویژگی های شخصیتی و جمعیت شناختی در تزریق واکسن کووید-۱۹ به عنوان اقدام مهاری از شیوع ویروس کرونا در شهر مشهد انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری متشکل از مردم شهر مشهد در سال ۱۴۰۰ بود که تعداد ۵۱۷ نفر (۶۲/۱% واکسن زده و ۳۷/۹% واکسن نزده) به شیوه در دسترس و داوطلبانه انتخاب، و به صورت حضوری اقدام به تکمیل پرسشنامه شخصیتی هگزاکو- فرم کوتاه و پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی نمودند. داده های گردآوری شده به روش آزمون یومن-ویتنی در نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین تزریق واکسن و عدم تزریق واکسن در پنج مؤلفه شخصیتی تهییج پذیری (۰/۱۹=P)، برون گرایی (۰/۴۴=P)، خوشایندی (۰/۸۸=P)، وظیفه شناسی (۰/۸۶=P) و گشودگی به تجربه (۰/۲۰=P) وجود ندارد؛ اما بین دو گروه واکسن زده و واکسن نزده از نظر مؤلفه شخصیتی صداقت- تواضع (۰/۰۳=P) و ویژگی های جمعیت شناختی جنسیت (۰/۰۰۲=P)، سن (۰/۰۰۱=P)، میزان تحصیلات (۰/۰۰۱=P) و وضعیت اشتغال (۰/۰۰۱=P) تفاوت معناداری دیده شد. نتیجه گیری: ویژگی شخصیتی صداقت- تواضع و ویژگی های جمعیت شناختی جنسیت، سن، میزان تحصیلات و وضعیت اشتغال در امر تزریق واکسن کووید-۱۹ به عنوان اصلی ترین رفتار خودمراقبتی نقش دارند. از این نتایج می توان جهت ترویج و تشویق تزریق واکسن در بحران های آینده استفاده نمود.
نقش نشخوار فکری و مهارت های مدیریت هیجان غم در پیش بینی رفتار خوردن هیجانی کودکان 9 تا 12 ساله مبتلا به چاقی و اضافه وزن
حوزه های تخصصی:
مقدمه: رفتار خوردن هیجانی، یکی از رفتار های مرضی خوردن محسوب می شود و مؤلفه های مرتبط با آن از اهمیت ویژه ای خصوصاً در کودکان و نوجوانان برخوردار است. هدف: هدف از پژوهش، بررسی نقش نشخوار فکری و مهارت های مدیریت هیجان غم در پیش بینی رفتار خوردن هیجانی در کودکان ۹ تا ۱۲ ساله دارای اضافه وزن و چاق بود. روش : طرح تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل کودکان چاق و دارای اضافه وزن ۹ تا ۱۲ ساله شهر همدان در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود. تعداد ۲۶۸ نفر از این کودکان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های سبک های پاسخ (لوپز، ۲۰۰۶)، مهارت های مدیریت غم (شیپمن و پنزا-کلایو، ۲۰۰۱) و فرم کوتاه مقیاس خوردن هیجانی (تنفوسکی، ۲۰۰۷) پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به کمک نرم افزار SPSS نسخه۲۲ استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل همبستگی نشان داد که بین متغیر نشخوار فکری و مهارت های مدیریت تنظیم هیجان با رفتار خوردن هیجانی کودکان رابطه معناداری وجود دارد (۰/۰۵>P). همچنین براساس نتایج رگرسیون به ترتیب ۴۵/۴ و ۵۳ درصد از واریانس متغیر رفتار خوردن هیجانی به کمک ابعاد متغیرهای پیش بین نشخوار فکری و مهارت های مدیریت تنظیم هیجان قابل پیش بینی بود (۰/۰۵>P). نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که بین رفتار خوردن هیجانی با نشخوار فکری و راهبرد های ناکارآمد مدیریت هیجان غم در کودکان چاق و دارای اضافه وزن رابطه معنادار وجود دارد. برای پیشگیری و درمان چاقی و اضافه وزن کودکان توجه به مسائل روانشناختی آنان مهم و ضروری است. پیشنهاد می شود که پژوهش های بیشتری در حوزه علل روانشناختی مشکلات مرتبط با چاقی و اضافه وزن صورت گیرد.
مقایسه رابطه والد - فرزندی، سبک های هویت و شفقت به خود نوجوانان خانواده های تک فرزند و چند فرزند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضرمقایسه رابطه والد - فرزندی، سبک های هویت و شفقت به خود نوجوانان خانواده های تک فرزند و چند فرزند بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات توصیفی-مقایسه ای بود. جامعه پژوهش را کلیه دختران و پسران مقطع دبیرستان تک فرزند و چند فرزندی شهر تهران در سال 1399 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت هدفمند 180 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه مقیاس روابط والد فرزندی (PCRS، 1983) ، پرسشنامه سبک هویت (ISS، 1992) و پرسشنامه شفقت به خود (SCS، 2003) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد بین خانواده های تک فرزند و چند فرزند از لحاظ روابط والد فرزندی تفاوت وجود ندارد(65/0>P). همچنین نتایج نشان داد شفقت به خود و سبک هویت اجتنابی در نوجوان خانواده های تک فرزند و چند فرزند تفاوت داشتند (001/0>P). در مجموع نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین نوجوانان خانواده های تک فرزند و چند فرزند از لحاظ رابطه والد فرزندی تفاوتی وجود ندارد، اما تک فرزندها شفقت به خود پایین تر و سبک هویت اجتنابی بیشتری نسبت به چند فرزندها داشتند.
اثربخشی آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی نوجوانان دختر
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی نوجوانان دختر متوسطه دوم انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دبیرستان جواد الائمه شهرستان بهارستان ۲ بود که در سال تحصیلی ۹۹-۱۴۰۰ مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل30 دانش آموز بود که با روش نمونه گیری در دسترس براساس ملاک های مورد نظر پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای مداخله غلبه بر درماندگی آموخته شده دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران و پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم بود. نتایج تجزیه و تحلیل کواریانس نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و کنترل در اهمال کاری تحصیلی و خودکارآمدی وجود دارد. یافته ها: یافته ها نشان دادند که آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر کاهش اهمال کاری تحصیلی و مولفه های آن تاثیر معناداری دارد (P>0.05) همچنین آموزش غلبه بر درماندگی آموخته شده بر افزایش خودکارآمدی دانش آموزان تاثیر مثبت دارد (P>0.05). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد می شود روان شناسان و درمانگران از این روش جهت ارتقای خودکارآمدی و کاهش اهمال کاری تحصیلی استفاده نمایند.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و واقعیت درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد در زوجین ناسازگار
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: روابط زناشویی به منزله منبع اولیه حمایت و عاطفه هستند و از همسران انتظار می رود تا یک رابطه انحصاری، صداقت، علاقه، عاطفه و نیز صمیمیت و حمایت از خود نشان دهند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و واقعیت درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد در زوجین ناسازگار بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل طی اردیبهشت ماه سال 1400 که به علت ناسازگاری مراجعه کردند و یا توسط روانشناسان مرکز علت تعارض را ناسازگاری تشخیص دادند، بود. حجم نمونه، تعداد 30 زوج (60 نفر) (10 زوج گروه آزمایش اول، 10 زوج گروه آزمایش دوم و 10 زوج دیگر برای گروه گواه) از کل جامعه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد که در نهایت با این شیوه از پنج مرکز برای انتخاب نمونه ها استفاده شدند. برای گروه آزمایش اول، زوج درمانی یکپارچه نگر با استفاده از زوج درمانی یکپارچه نگر کریستنسن و جاکوبسون (2000)، برای گروه آزمایش دوم، جلسات آموزشی گروه واقعیت درمانی با استفاده از پروتکل واقعیت درمانی گلاسر (1965) اجرا شد. پرسشنامه های مورد نظر پژوهش، پرسشنامه روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995) و پرسشنامه نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بود. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از اندازه گیری مکرر با طرح مختلط انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نتایج نشان داد که آموزش زوج درمانی یکپارچه نگر بر افزایش کیفیت روابط زناشویی (001/0>P، 30/46=F) و کاهش نگرش های ناکارآمد (001/0>P، 62/35=F) اثرگذار بوده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت زوج درمانی یکپارچه نگر بر بهبود کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد زوجین ناسازگار موثر بود.