حسینعلی قنادزادگان

حسینعلی قنادزادگان

مدرک تحصیلی: دانشجوی دکتری روان شناسی عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۲ مورد از کل ۱۲ مورد.
۱.

اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پذیرش و تعهد تحمل پریشانی تنظیم شناختی هیجان اختلال اضطراب فراگیر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۱ تعداد دانلود : ۸۶
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر می باشد. روش پژوهش: از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه (یک گروه آزمایشی و یک گروه گواه) و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خانه های سلامت مناطق 1، 2، 3 و 5 شهر تهران در نیمه اول سال 1400 بود. نمونه شامل 30 زن دارای اختلال اضطراب فراگیر بودند که با آزمون اضطراب فراگیر و دارا بودن ملاک های ورودی به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزارهای؛ ""مقیاس تحمل پریشانی"، "پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان" و "مقیاس اضطراب فراگیر"، استفاده شد. گروه آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی بود که گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد و یک دوره پیگیری بعد از سه ماه انجام گرفت. داده های جمع آوری شده در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 27 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان پذیرش و تعهد به صورت معنادار تحمل پریشانی را بالا برده، راهبردهای انطباقی تنطیم شناختی هیجان را به صورت معنادار افزایش و راهبردهای غیر انطباقی تنظیم شناختی را به صورت معنادارکاهش داده است و اختلاف معنا داری در هر دو متغیر بین پیش آزمون و پس آزمون و همچنین بین پیش آزمون و دوره پیگیری وجود داشت. نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر تاثیر می گذارد و تحمل پریشانی و تنظیم شناختی هیجان را در آنها بهبود می بخشد. توصیه می شود درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر به کار گرفته شود.
۲.

مقایسه اثربخشی آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر تعلل و مداخله چند بعدی انگیزشی شناختی بر اهمال کاری دانش آموزان دارای والد معتاد مقطع متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر تعلل مداخله چند بعدی انگیزشی شناختی اهمال کاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۱۰۰
مقدمه: تحقیق حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر تعلل و مداخله چند بعدی انگیزشی شناختی بر اهمال کاری دانش آموزان دارای والد معتاد مقطع متوسطه دوم شهر بابلسر انجام شد. روش: روش تحقیق نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون و دوره پیگیری با گروه کنترل نامعادل بود و جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دارای والد معتاد مقطع متوسطه دوم شهر بابلسر و والدین آن ها در سال تحصیلی 1401-1400 در حال تحصیل بودند. 45 نفر به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل 15 نفره قرار گرفتند و به پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) پاسخ دادند و آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر تعلل و مداخله چند بعدی انگیزشی شناختی برای دو گروه آزمایش انجام شد و گروه کنترل در انتظار ماند. داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که 78 درصد تغییرات در نمرات اهمال کاری، 62 درصد تغییرات در نمرات آماده شدن برای تکالیف، 6/63 درصد تغییرات در نمرات آماده شدن برای امتحان، 2/59 درصد تغییرات در نمرات آماده شدن برای مقاله در طی مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، ناشی از آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر تعلل بوده است (0/05>P). همچنین یافته ها نشان داد که 7/73 درصد تغییرات در نمرات اهمال کاری، 6/58 درصد تغییرات در نمرات آماده شدن برای تکالیف، 2/46 درصد تغییرات در نمرات آماده شدن برای امتحان، 3/44 درصد تغییرات در نمرات آماده شدن برای مقاله در طی مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، ناشی از مداخله چندبعدی انگیزش شناختی بوده است (0/05>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر تعلل و مداخله چند بعدی انگیزشی شناختی بر اهمال کاری دانش آموزان دارای والد معتاد مقطع متوسطه دوم تاثیر معنی داری دارد (0/05>P).
۳.

مقایسه اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و واقعیت درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد در زوجین ناسازگار

کلید واژه ها: نگرش ناکارآمد زوج درمانی زوجین ناسازگار کیفیت روابط زناشویی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۰۲
زمینه و هدف: روابط زناشویی به منزله منبع اولیه حمایت و عاطفه هستند و از همسران انتظار می رود تا یک رابطه انحصاری، صداقت، علاقه، عاطفه و نیز صمیمیت و حمایت از خود نشان دهند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر و واقعیت درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد در زوجین ناسازگار بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل طی اردیبهشت ماه سال 1400 که به علت ناسازگاری مراجعه کردند و یا توسط روانشناسان مرکز علت تعارض را ناسازگاری تشخیص دادند، بود. حجم نمونه، تعداد 30 زوج (60 نفر) (10 زوج گروه آزمایش اول، 10 زوج گروه آزمایش دوم و 10 زوج دیگر برای گروه گواه) از کل جامعه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد که در نهایت با این شیوه از پنج مرکز برای انتخاب نمونه ها استفاده شدند. برای گروه آزمایش اول، زوج درمانی یکپارچه نگر با استفاده از زوج درمانی یکپارچه نگر کریستنسن و جاکوبسون (2000)، برای گروه آزمایش دوم، جلسات آموزشی گروه واقعیت درمانی با استفاده از پروتکل واقعیت درمانی گلاسر (1965) اجرا شد. پرسشنامه های مورد نظر پژوهش، پرسشنامه روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995) و پرسشنامه نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بود. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از اندازه گیری مکرر با طرح مختلط انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نتایج نشان داد که آموزش زوج درمانی یکپارچه نگر بر افزایش کیفیت روابط زناشویی (001/0>P، 30/46=F) و کاهش نگرش های ناکارآمد (001/0>P، 62/35=F) اثرگذار بوده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت زوج درمانی یکپارچه نگر بر بهبود کیفیت روابط زناشویی و نگرش های ناکارآمد زوجین ناسازگار موثر بود.
۴.

مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی مغز و توان بخشی شناختی بر هماهنگی چشم و دست کودکان با ناتوانی های یادگیری خاص 7 تا 13 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحریک الکتریکی مغز توانبخشی شناختی هماهنگی چشم و دست اختلالات یادگیری خاص کودکان 7-13 ساله

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۴ تعداد دانلود : ۱۰۷
زمینه: پژوهش های پیشین به بررسی اثربخشی توا ن بخشی شناختی و درمان های عصبی بر طیف گسترده ای از اختلالات از جمله ناتوانی یادگیری پرداخته اند. مرور مطالعات انجام شده حاکی از آن است پژوهش های اندکی به بررسی مقایسه ای توانبخشی شناختی و درمان های عصبی بر ناتوانی های یادگیری جهت انتخاب بهترین روش درمانی پرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی مغز و توان بخشی شناختی بر هماهنگی چشم و دست کودکان با ناتوانی یادگیری خاص (نارساخوان) 7 تا ۱3 ساله انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری خاص در مناطق 7 و 10 شهر تهران در سال 1399 بود. نمونه آماری پژوهش از 3 گروه شرکت کننده، شامل 2 گروه آزمایش 15 نفری و یک گروه گواه 15 نفری تشکیل شدند که به صورت در دسترس انتخاب و در سه گروه به صورت تصادفی گمارش شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل آزمون ارزیابی هماهنگی چشم و دست (فرناندس و همکاران، 2013)، دستگاه tdcs و برنامه توان بخشی شناختی (ماگیو، 2019) بود. دستورالعمل آموزش توان بخشی شناختی مشتمل بر 21 جلسه 60 دقیقه ای بود. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری، آزمون تعقیبی LSD و نرم افزار spss24 انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد اثربخشی توان بخشی شناختی بر هماهنگی چشم و دست دانش آموزان نارساخوان بیشتر از اثربخشی با روش تحریک الکتریکی مغز از روی جمجمه بوده است (05/0 >P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه می تواند در انتخاب گزینه های درمانی مناسب به درمانگرانی که با کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری کار می کنند، کمک کند. همچنین نتایج مطالعه حاضر می تواند کاربردهای مؤثر درمان های شناختی را بیش از پیش در اختیار متخصصان قرار دهد.
۵.

اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر بر کیفیت روابط زناشویی و تنظیم شناختی هیجان در زوجین ناسازگار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تنظیم شناختی هیجان زوج درمانی زوجین ناسازگار کیفیت روابط زناشویی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۴ تعداد دانلود : ۴۹
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی زوج درمانی یکپارچه نگر بر کیفیت روابط زناشویی و تنظیم شناختی هیجان در زوجین ناسازگار بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل طی اردیبهشت ماه سال 1400 که به علت ناسازگاری مراجعه کردند و یا توسط روانشناسان مرکز علت تعارض را ناسازگاری تشخیص دادند، بود. حجم نمونه، تعداد 20 زوج (40 نفر) (10 زوج گروه آزمایش و 10 زوج دیگر برای گروه گواه) از کل جامعه آماری از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد که در نهایت با این شیوه از پنج مرکز برای انتخاب نمونه ها استفاده شدند. جلسات آموزشی گروه زوج درمانی یکپارچه نگر با استفاده از زوج درمانی یکپارچه نگر کریستنسن و جاکوبسون (2000) اجرا شد. پرسشنامه های مورد نظر پژوهش، پرسشنامه روابط زناشویی باسبی و همکاران (1995) و تنظیم هیجان گارنفسکی و همکاران (2001) بود. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از اندازه گیری مکرر با طرح مختلط انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نتایج نشان داد که آموزش زوج درمانی یکپارچه نگر بر افزایش کیفیت روابط زناشویی (001/0>P، 30/46=F) و تنظیم شناختی هیجانی مثبت (001/0>P، 62/35=F) و منفی (001/0>P، 80/137=F) اثرگذار بوده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت زوج درمانی یکپارچه نگر بر بهبود کیفیت روابط زناشویی و تنظیم شناختی زوجین ناسازگار موثر بود.
۶.

اثربخشی خود دلگرم سازی بر بهزیستی روان شناختی و خستگی مزمن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلید واژه ها: خود دلگرم سازی بهزیستی روان شناختی خستگی مزمن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۴ تعداد دانلود : ۱۵۶
هدف: پژوهش حاضر باهدف اثربخشی درمان خود دلگرم سازی بر بهزیستی روان شناختی و خستگی مزمن در افراد مبتلابه سایکوسوماتیک پوستی انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مبتلایان به سایکوسوماتیک پوستی مراجعه کننده به بیمارستان بانک ملی شهر تهران در پاییز 1398 بودند. که در بیمارستان بانک ملی دارای پرونده پزشکی بودند سپس30 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و صورت تصادفی، در دو گروه آزمایشی و گواه (15-15) گمارش شدند. گروه آزمایشی 8 جلسه 40 دقیقه ای تحت روش خود دلگرم سازی شوناگر (1980) قرار گرفتند. گروه گواه آموزشی را دریافت نکرد؛ اما در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفت. جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه استاندارد بهزیستی روان شناختی و خستگی مزمن انجام شد. داده ها با استفاده از شاخص های توصیفی و آنالیز مانکوا انجام گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که خود دلگرم سازی باعث ایجاد تفاوت در میزان بهزیستی روان شناختی و خستگی مزمن در افراد مبتلابه سایکوسوماتیک پوستی پس از مداخله شد. همچنین خود دلگرم سازی بر خستگی مزمن تأثیر بیشتری داشت. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود در کنار درمان های دارویی، آموزش خود دلگرم سازی بر روی مبتلایان سایکوسوماتیک پوستی صورت گیرد.
۷.

مقایسه درمان بازسازی شناختی معنایی و درمان خوددلگرم سازی بر خستگی مزمن در افراد مبتلا به روان تنی پوستی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بازسازی شناختی معنایی خوددلگرم سازی خستگی مزمن روان تنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۰ تعداد دانلود : ۱۵۴
این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی درمان بازسازی شناختی معنایی و خود دلگرم سازی بر خستگی مزمن در افراد مبتلا به روان تنی پوستی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مورد مطالعه شامل کلیه مراجعه کنندگان مبتلا به روان تنی پوستی که در پائیز 1398 به بیمارستان بانک ملی شهر تهران مراجعه کرده و تشخیص سایکوسوماتیک پوستی دریافت کردند و دارای پرونده پزشکی بودند. از بین آن ها 45 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در یک گروه در انتظار درمان و دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش اول و دوم هر یک به ترتیب درمان بازسازی شناختی معنایی (طی 12 جلسه) و خوددلگرم سازی (طی 10 جلسه) دریافت کردند و گروه در انتظار درمان آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خستگی مزمن CFS (چالدر، 1993) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی LSD انجام گرفت. نتایج نشان داد که بازسازی شناختی معنایی به طور معناداری باعث کاهش خستگی مزمن (47/89=F و 0004/0=p) شده است. همچنین، خوددلگرم سازی به طور معناداری باعث کاهش خستگی مزمن (12/66=F و 0009/0=p) شد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که خوددلگرم سازی (84/40=F و 05/0>p) تاثیر بیشتری نسبت به درمان بازسازی شناختی معنایی دارد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان از خوددلگرم سازی جهت کاهش خستگی مزمن به صورت موثرتری نسبت به درمان بازسازی شناختی معنایی در افراد مبتلا به روان تنی پوستی استفاده کرد.
۸.

مقایسه اثربخشی درمان بازسازی شناختی معنایی و درمان خود دلگرم سازی بر بهزیستی روان شناختی در افراد مبتلا به روان تنی پوستی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بازسازی شناختی معنایی خود دلگرم سازی بهزیستی روان شناختی روان تنی پوستی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۶ تعداد دانلود : ۱۲۹
مقدمه: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان بازسازی شناختی معنایی و درمان خود دلگرم سازی بر بهزیستی روان شناختی در افراد مبتلا به روان تنی پوستی در شهر تهران انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه مراجعه کنندگان مبتلا به روان تنی پوستی که در پائیز 1398 به بیمارستان بانک ملی شهر تهران مراجعه کرده بودند. برای انتخاب نمونه آماری، به روش هدفمند تعداد 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه شامل 15 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش بازسازی شناختی معنایی در 12 جلسه درمان بازسازی شناختی معنایی (سلیمی، 1388) و گروه آزمایش خود دلگرم سازی در 10 جلسه درمان خود دلگرم سازی (شوناکر، 1980) شرکت کردند. گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. ابزار مورد استفاده پرسشنامه استاندارد بهزیستی روان شناختی ریف (1989) بود. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس تک متغیره و با استفاده از نرم افزار 21SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که درمان بازسازی شناختی معنایی و درمان خود دلگرم سازی بر بهزیستی روان شناختی در مرحله پس آزمون مؤثر بوده اند (05/0> p ). یافته ها اثربخشی بیشتر خود دلگرم سازی را در بهبود بهزیستی روانشناختی را تأیید کردند. نتیجه گیری: به دنبال ابتلا به روان تنی پوستی، افراد دچار کاهش در بهزیستی روان شناختی می شوند و درمان های روان شناختی بازسازی شناختی معنایی و خود دلگرم سازی در افزایش بهزیستی روان شناختی افراد مبتلا به روان تنی پوست سودمند هستند.
۹.

اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر حافظه، توجه انتخابی و توجه پایدار در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام.اس)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی حافظه توجه انتخابی توجه پایدار مولتیپل اسکلروزیس ام اس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۹ تعداد دانلود : ۱۱۱
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر حافظه، توجه انتخابی و توجه پایدار زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)، بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به ام اس در بین سال های 98-1397 بود که در انجمن ام اس مازندران دارای پرونده پزشکی بودند. 30 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه (آزمایشی و در انتظار درمان) گمارش شدند. سپس آزمودنی های گروه آزمایش طی 8 جلسه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت کردند. مقیاس کارکردهای اجرایی (نجاتی، 1392) به عنوان ابزار پژوهش در دو مرحله قبل و بعد از آموزش در هر دو گروه (آزمایش و در انتظار درمان) اجرا شد. در پایان یافته های به دست آمده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد رویکرد کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی موجب بهبود حافظه (006/55=F و 05/0>p)، توجه انتخابی (84/74=F و 05/0>p) و توجه پایدار (89/114=F و 05/0>p) در زنان مبتلا به ام اس شد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر، در حوزه درمان و مشاوره بیماران مبتلا به ام اس، کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کارآمد و نویدبخش به نظر می رسد.
۱۰.

مقایسه اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و تن آرامی بر تحمل پریشانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی تن آرامی تحمل پریشانی مولتیپل اسکلروزیس ام اس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۲ تعداد دانلود : ۲۷۲
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و تن آرامی بر تحمل پریشانی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) انجام شده است. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به ام اس مراجعه کننده به انجمن ام اس مازندران در بین سال های 98-1397 بود. 45 زن به عنوان نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) گمارش شدند. سپس آزمودنی های گروه آزمایش اول و دوم هر یک طی 8 جلسه به ترتیب درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و تن آرامی را دریافت کردند. مقیاس تحمل پریشانی ( سیمونز و گاهر، 2005 ) به عنوان ابزار پژوهش در دو مرحله قبل و بعد از آموزش در هر سه گروه اجرا شد. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد هر دو رویکرد درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (09/6= F و 05/0> p ) و تن آرامی (03/16= F و 05/0> p ) موجب بهبود تحمل پریشانی در زنان مبتلا به ام اس شده است. نتایج آزمون LSD نشان داد اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به تن آرامی بر تحمل پریشانی بیشتر است. با توجه به یافته های پژوهش حاضر، در حوزه درمان و مشاوره بیماران مبتلا به ام اس، کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کارآمد و نویدبخش به نظر می رسد.
۱۱.

رابطه بین علائم وسواس با نگرش به تصویر بدنی در دانش آموزان

کلید واژه ها: علائم وسواس نگرش به تصویر بدنی وارسی تمیزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۵ تعداد دانلود : ۲۰۶
هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین علائم وسواس با نگرش به تصویر بدنی در دانش  آموزان بود. روش مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجراء، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانش  آموزان دختر متوسطه دوم پایه دهم شهر ساری بود که مجموعا 210 نفر بودند که با توجه به جدول مورگان تعداد 140 نفر به روش نمونه  گیری دومرحله  ای، خوشه  ای تک  مرحله ای و تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند . داده های پژوهش توسط پرسشنامه های علائم وسواس مادزلی (1977) و تصویر بدنی فیشر (1970) جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده  های پژوهش، از نرم افزار آماری SPSS استفاده شد. نتایج نشان دادند، بین علائم وسواس با نگرش به تصویر بدنی دانش  آموزان رابطه منفی معناداری وجود دارد و علائم وسواس توان پیش  بینی معنادار نگرش به تصویر بدنی در دانش  آموزان را داراست. این نتایج تلویحات کاربردی در حیطه کاهش مشکلات روان شناختی مرتبط با بدن به روان شناسان و مشاوران با در نظر گرفتن تاثیرات علائم وسواسی را ارائه می دهد.
۱۲.

مدل یابی اعتیاد به اینترنت براساس سبک های هویت: نقش واسطه ای ناگویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اعتیاد به اینترنت سبک های هویت ناگویی هیجانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۷۸ تعداد دانلود : ۱۰۸۵۱
این پژوهش با هدف مدل یابی اعتیاد به اینترنت براساس سبک های هویت با واسطه گری ناگویی هیجانی در دانش آموزان و از نوع پژوهش های همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش تمام دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر ساری تشکیل بود. 361 نفر با استفاده از روش نمونه برداری مرحله ای انتخاب شدند و به مقیاس سبک هویت (برزونسکی، 1992)، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی، تیلور و پارکر، 1994) و مقیاس اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998) پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که مدل پژوهش دارای برازش است و 41درصد از اعتیاد به اینترنت توسط سبک های هویت و ناگویی هیجانی قابل تبیین است. همچنین بین سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری با زیرمقیاس های اعتیاد به اینترنت همبستگی منفی و بین زیرمقیاس های ناگویی هیجانی با اعتیاد به اینترنت همبستگی مثبت معناداری وجود داشت. نتایج این پژوهش با تأکید بر ضرورت نقش هویت و همچنین نقش واسطه ای متغیر ناگویی هیجانی بر گرایش افراطی به اینترنت در دانش آموزان، می تواند تلویحات کاربردی برای بهبود وضعیت روان شناختی ارایه دهد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان