فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۹۰۱ تا ۴٬۹۲۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۱
207 - 230
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر سلامت عمومی و سازگاری زناشویی مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران دارای دانش آموزان ۷ تا 11 ساله با اختلال نقص توجه/بیش فعالی (بیش فعالی غالب) در سال تحصیلی 1400-1401 شهر تهران بود. حجم نمونه شامل 30 نفر بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. برای گروه آزمایشی، برنامه آموزش فرزندپروری مثبت نگر اجرا شد در حالیکه گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلر، 1972) و مقیاس سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976) بود. نتایج نشان داد که برنامه فرزندپروری مثبت باعث بهبود سلامت عمومی و سازگاری زناشویی شده است. یافته های این پژوهش اطلاعات مفیدی را در ارتباط با برنامه آموزشی فرزندپروری مثبت فراهم می کند و مشاوران و روانشناسان می توانند برای بهبود سلامت عمومی و سازگاری زناشویی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی از این مداخله استفاده نمایند.
نقش میانجی ذهنی سازی در رابطه بین حساسیت به تقویت و شخصیت خودشیفته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۵
42 - 53
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه حساسیت به تقویت و شخصیت خودشیفته با واسطه گری ذهنی سازی انجام شد. این پژوهش ازجمله طرح های توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تبریز در نیمسال دوم سالتحصیلی 99 - 98 را شامل می شد؛ نمونه پژوهش نیز با استفاده از جدول نمونه گیری مورگان، 387 نفر برآورد شد که به صورت خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه سیستم های مغزی- رفتاری کارور وایت ، پرسشنامه ذهنی سازی، پرسشنامه خودشیفتگی مرضی (PNI) بود. از روش آماری همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر از طریق نسخه 24 نرم افزار SPSS و لیزرل 80/8 استفاده شد. نتایج نشان داد اثر مستقیم سیستم فعالساز رفتاری(32/0 β=) و سیستم بازدارنده رفتاری (23/0- β=) با خودشیفتگی، سیستم فعالساز رفتاری(42/0- β=) و سیستم بازدارنده رفتاری (37/0 β=) با ذهنی سازی معنی دار بودند. اثر مستقیم ذهنی سازی با خودشیفتگی (30/0- β=) معنی دار بود. همچنین، اثر غیرمستقیم سیستم فعالساز رفتاری با خودشیفتگی (از طریق ذهنی سازی) برابر 12/0 و اثر غیرمستقیم سیستم بازدارنده رفتاری با خودشیفتگی (از طریق ذهنی سازی) برابر 11/0 به دست آمد که در سطح 05/0 معنی دار بود. با توجه به نتایج می توان نتیجه گرفت که سیستم فعالساز رفتاری و سیستم بازدارنده رفتاری به صورت مستقیم و غیر مستقیم می توانند خودشیفتگی را پیش بینی کنند. همچنین اثرکل سیستم فعالساز رفتاری و سیستم بازدارنده رفتاری بر روی خودشیفتگی معنادار بود. بنابراین می توان گفت ذهنی سازی به عنوان متغیر میانجی نقش مهمی در ارتباط بین سیستمهای مغزی-رفتاری با خودشیفتگی دارد.
بررسی رابطه بین صفات تاریک شخصیت با همدلی سرد با میانجیگری نظریه ذهن شناختی-عاطفی در افراد دارای نشانه های اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۵
129 - 142
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین صفات تاریک شخصیت با همدلی سرد با میانجیگری نظریه ذهن شناختی-عاطفی در افراد دارای نشانه های اختلال شخصیت مرزی صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع مطالعات بنیادی (توصیفی-همبستگی) است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان دارای نشانه های اختلال شخصیت مرزی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز در سال 99-98 تشکیل می داد. بر اساس روش نمونه گیری در دسترس، 115 نفر با کسب نمره برش در پرسشنامه اختلال شخصیت مرزی، برای تحلیل نهایی انتخاب شدند. در جهت گردآوری داده ها، از پرسشنامه شخصیت مرزی، پرسشنامه چهارگانه تاریک شخصیت، مقیاس همدلی بهر، آزمون تشخیص لغزش و فرم بزرگسالان آزمون چشمها بازبینی شده استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین صفات تاریک شخصیت با همدلی سرد رابطه معنی داری وجود ندارد؛ اما بین صفات تاریک شخصیت با نظریه ذهن عاطفی و شناختی رابطه معنی داری وجود دارد و صفات تاریک شخصیت با میانجیگری نظریه ذهن عاطفی و شناختی تاثیر غیرمستقیم بر همدلی سرد دارد. بر اساس یافته ها چنین استنباط می شود که می توان از توانایی نظریه ذهن برای تاثیر بر همدلی افراد دارای صفات تاریک شخصیت استفاده کرد.
اثربخشی خانواده درمانی سیستمی بوئن بر اضطراب مزمن و تمایزیافتگی در مبتلایان به اختلالات روان تنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ پاییز(مهر) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۵
۱۳۹۰-۱۳۷۵
حوزه های تخصصی:
زمینه: شواهد نشان می دهد تمایزیافتگی کم در خانواده منجر به اضطراب در کل خانواده شده و بر عملکرد اجتماعی و علائم روان تنی فرزندان تأثیر دارد. علی رغم وجود پژوهش های زیادی که تأثیر خانواده درمانی سیستمی بر پیامدهای آسیب شناختی مختلف از جمله افزایش تمایزیافتگی و افزایش سلامت روانشناختی پرداخته است، اما مطالعات اندکی تأثیر آن را در مبتلایان به اختلالات روان تنی بررسی کرده اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف کارآمدی خانواده درمانی سیستمی بوئن بر اضطراب مزمن و تمایزیافتگی در مبتلایان به اختلالات روان تنی (میگرن، اختلالات گوارشی و اختلالات قلبی عروقی) انجام شد. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با یک گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به سه نوع اختلال روان تنی شامل میگرن، اختلال گوارشی و اختلالات قلبی عروقی مراجعه کننده به مراکز درمانی بیمارستان شریعتی تهران و مرکز قلب تهران، در سال 1399 تشکیل دادند. 30 نفر از افراد واجد ملاک های ورود و خروج از پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارده شدند. همه آن ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه های اضطراب بک و فرم کوتاه تمایز خود اسکورون و فریدلندر را تکمیل کردند. گروه آزمایش در معرض مداخله خانواده درمانی سیستمی بوئن قرار گرفت. در نهایت پس از جمع آوری اطلاعات برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری به کمک نسخه ی 19 نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد در هر دو متغیر اضطراب و تمایزیافتگی و همه مؤلفه های آن ها بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد (0/01 >P). به این معنی که مداخله خانواده درمانی سیستمی بوئن باعث کاهش اضطراب و افزایش تمایزیافتگی گروه آزمایشی شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد روش خانواده درمانی سیستمی بوئن در درمان اضطراب مزمن و تمایزیافتگی بیماران روان تنی کمک کننده مؤثر است. از این رو آگاهی روانشناسان، مشاوران، خانواده درمانگران و سایر متخصصان از این درمان در جهت بهبود اضطراب و تمایزیافتگی بیماران روان تنی مفید است.
گونه شناسی دعاهای پیامبران (علیهم السلام) در قرآن کریم
منبع:
مطالعات و تحقیقات در علوم رفتاری سال چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۰
184 - 166
حوزه های تخصصی:
عنایت انبیاء(ع) به دعا و اصرار بر آن در همه حال حاکی از جایگاه و اهمیت آن در ادیان توحیدی می باشد. وقتی دعوتگران به معنویت، خود این اندازه به دعا می پردازند و از آن مدد می طلبند، سزاوار است که در مفهوم و گستره پیامدهای معنوی نیایش، تامل بیشتری داشته باشیم؛ چرا که پیامبران به دلیل نزدیک بودن به منبع لایزال وحی، این بصیرت را به دست آورده اند که دعا در میان اسباب تقرب و تکامل، جایگاهی ویژه دارد. پرسش اساسی در این تحقیق این است که بر اساس آیات قرآن، پیامبران در ادعیه خود چه خواسته هایی از خداوند متعال داشته اند؟و در ساختار این ادعیه چه تفاوت ها وشباهت هایی وجود دارد؟. در این پژوهه تلاش شده است با بهره گیری از روش توصیفی و با مطالعه اسنادی و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا به بررسی ادعیه پیامبران در قرآن پرداخته شود، تا با فهم آن بتوانیم از روش انبیاء در مسیر بندگی و رسیدن به کمال نهایی الگوبرداری نماییم. بررسی ها حاکی از آن است که در قرآن کریم ادعیه 12تن از انبیاء ذکر شده است. انبیاء برای بیان ادعیه خود از روش مستقیم و غیر مستقیم و به صورت ایجابی و سلبی استفاده نمودند. بیشترین ادعیه در قرآن به حضرت نوح و حضرت موسی اختصاص داده شده است. طلب غفران و هدایت، موضوعی بود که در همه ادعیه تکرار شده است. رعایت ادب و تواضع در ادعیه تمامی انبیاء دیده می شود. برخی از انبیاء مانند حضرت ایوب، حضرت عیسی، حضرت موسی، حضرت یوسف و حضرت ابراهیم در دعاهای خود به برخی از خصوصیات الهی مانند غفور، سمیع، علیم و... اشاره نمودند. حضرت ابراهیم تنها پیامبری بود که در ادعیه خود برای حضرت محمد دعا نمود و قبل از بیان خواسته خویش به ستایش الهی پرداخت. تنها دعایی که خداوند آن را به انبیاء آموزش داد مربوط به حضرت محمد (ص) بود و آن تقاضای فزونی علم بود.
اثربخشی واقعیت درمانی بر تعارضات زناشویی و شدت ناتوانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی واقعیت درمانی بر تعارضات زناشویی و شدت ناتوانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون، با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران زن مبتلا به ام.اس مراجعه کننده به انجمن ام.اس و کلینیک های تخصصی شهر قزوین در سه ماهه سوم سال 1396 بودند که از بین آنها 24 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در 2 گروه 12 نفری آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه 90-75 دقیقه ای بصورت هفتگی تحت آموزش واقعیت درمانی قرار گرفتند. اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ی تعارضات زناشویی (ثنائی و همکاران، 1375) و مقیاس ناتوانی گسترش یافته (EDSS) (کورتزک، 1983) بود. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نرم افزار 18-SPSS استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد واقعیت درمانی به طور معناداری موجب کاهش تعارضات زناشویی (01/0P<) و شدت ناتوانی (01/0P<). زنان مبتلا به ام.اس شد. براساس نتایج، واقعیت درمانی جهت بهبود روابط زوجی و شدت ناتوانی زنان مبتلا به ام.اس می تواند مورد استفاده درمانگران و مشاوران متخصص قرار گیرد.
Testing the Model of Direct and Indirect Effects of Self-Esteem and Communication Skills on the Sexual Satisfaction of Female Nurses in Shiraz: The Mediating Role of Hidden Communication Aggression(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Aim: Considering the effects of hidden communication aggression and its consequences on the couple's relations, reducing it can diminish its consequences. The present study aimed to examine the model of direct and indirect effects of self-esteem and communication skills on sexual satisfaction with mediating role of hidden aggression dimensions of spouses in female nurses of public and private hospitals in Shiraz city. Methods: The study sample consisted of 310 female nurses selected through the two-stage random cluster sampling method. The research method was correlational, and the research tools were the Self-Esteem Scale (SES), the Marital Social-Skills Inventory (MSSI), the Hidden Communication Aggression Scale (HCAS), and the Sexual Satisfaction Scale for Women (SSSW). Data analysis was done using Pearson's correlation coefficient and structural equation modeling. Results: The results showed that there was a significant relationship in the direct paths of self-esteem to the social image sabotage, self-esteem to emotional withdrawal, communication skills to emotional withdrawal, self-esteem to sexual satisfaction, communication skills to sexual satisfaction, social image sabotage to sexual satisfaction, and emotional withdrawal to sexual satisfaction, but the relation of communication skills to the social image sabotage was not significant (P=0.41). Also, the mediating role of emotional withdrawal was significant between self-esteem and sexual satisfaction (P=0.006, b=0.038) and between communication skills and sexual satisfaction (P=0.006, b=-0.062) at P<0.05. But the mediating role of the social image sabotage variable was not significant between communication skills and sexual satisfaction (P=0.20, b=0.027) and between self-esteem and sexual satisfaction (p=0.06, b=-0.034). Conclusion: Researchers interested in this field are suggested to examine the effect of home violence and especially covert violence in other psychological variables so that the results of this type of violence in married life can be better recognized. The results of this research on self-esteem showed that people with high self-esteem have higher quality and satisfaction in their relationships and married life. Thus, those responsible for the education and upbringing of people since childhood (family, teachers, counselors, etc.) should attempt to increase this spirit in people and make the increase of this spirit in the individual a priority of their work
پیش بینی اعتیادپذیری به مواد دانش آموزان: نقش نگرانی، نشخوار فکری و ناگویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: عوامل متعددی در اعتیاد جوانان مؤثرند که در تعامل با یکدیگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتیاد می شوند؛ بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی نقش نگرانی، نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در پیش بینی اعتیادپذیری به مواد دانش آموزان بود. روش کار: در این مطالعه توصیفی_تحلیلی از نوع همبستگی، از بین کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر زرند کرمان در سال تحصیلی 1399-1398، تعداد 260 نفر بر اساس جدول گرجسی مورگان به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد. دانش آموزان پرسش نامه های نگرانی میر و همکاران (1990)، نشخوار فکری Morrow وNolen-Hoeksema (1991)، ناگویی هیجانیBagby و همکاران (1994) و گرایش به اعتیاد فرچاد (1385) را تکمیل نمودند. داده ها با نرم افزار SPSS-22 به وسیله آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد همبستگی بین نشخوار فکری با گرایش به اعتیاد مثبت و معنادار (622/0=r و 01/0>P)، نگرانی با گرایش به اعتیاد مثبت و معنادار (597/0=r و 01/0>P) و ناگویی هیجانی با گرایش به اعتیاد مثبت و معنادار (580/0=r و 01/0>P) بود. همچنین دشواری در تشخیص احساسات (05/0 P<،128/0=β)، دشواری در توصیف احساسات (01/0 P<،292/0=β)، تفکر با جهت گیری خارجی (01/0P< ،289/0=β)، نگرانی عمومی (01/0P< ،536/0=β)، فقدان نگرانی (01/0p<،173/0-=β)، پاسخ های نشخواری (01/0 P<،359/0=β) و پاسخ های منحرف کننده حواس (01/0 P<،345/0=β) گرایش به اعتیاد را پیش بینی می کند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بر اهمیت مؤلفه های شناختی (نگرانی و نشخوار فکری) و هیجانی (ناگویی هیجانی) در گرایش به اعتیاد دانش آموزان تأکید می کند، لذا توسعه و گسترش برنامه های پیشگیری با تقویت مهارت های شناختی و هیجانی برای مقابله با اعتیاد از سطح مدارس می تواند به عنوان یک راهکار مهم به سیاست گزاران و مجریان برنامه های بهداشتی_اجتماعی توصیه گردد.
چالش های پیش روی مادران شاغل در حیطه نگهداری از فرزند خردسال: یک مطالعه ی کیفی پدیدار شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال یازدهم خرداد ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
۱۹۴-۱۸۳
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی چالش های پیش روی مادران شاغل در حیطه ی نگهداری از فرزندان خردسال بود. پژوهش از نوع کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی صورت گرفت. جامعه ی پژوهش، مادران شاغل دارای فرزند خردسال در کادر درمان بیمارستان علی اکبر مشهد در سال 1400 بودند. مصاحبه شوندگان با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شده و نمونه گیری تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت و با مصاحبه با 9 شرکت کننده تکمیل شد. داده ها با مصاحبه های بدون ساختار و عمیق به دست آمد و با روش کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها در 5 مضمون اصلی «مشکلات مربوط به شیوه های مختلف نگهداری، مشکلات مربوط به بیماری فرزندان، احساس گناه، ضرورت وجود فرد حامی و مشکلات شغلی» طبقه بندی شدند. با توجه به یافته های پژوهش، زنان شاغل، پس از فرزندآوری در حیطه ی نگهداری از فرزندانشان با مشکلات و چالش های متعددی رو به رو بودند. از آنجایی که بخش مهمی از جامعه ی ما را زنان و مادران تشکیل می دهند، برطرف نکردن مشکلات و دغدغه های آن ها، می تواند جامعه را در به کارگیری این سرمایه های انسانی ارزشمند به ویژه در مشاغل مهم و حساسی مانند کادر درمانی محروم نماید؛ بنابراین جهت ارتقای کیفیت شغلی و مادری آن ها، نیاز به توجه بیشتر و فراهم آوردن اقداماتی جهت کاهش این دغدغه ها می باشد.
رابطه بین سبک های دلبستگی و تعارضات زناشویی با واسطه دیدگاه فهمی زوجی و ترس از صمیمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۵
82 - 91
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف تعیین بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و تعارضات زناشویی با واسطه دیدگاه فهمی زوجی و ترس از صمیمت بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر شیراز بود که در 1400 در این شهر زندگی می کردند و حداقل دو سال از مدت ازدواج آنها سپری شده بود. در این مطالعه تعداد 100 زوج (200 نفر) به روش در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه های دلبستگی بزرگسالان ، ترس از صمیمت، دیدگاه فهمی زوجی (DPTS) و تعارضات زناشویی (MICQ) استفاده شد و نتایج با روش تحلیل مسیر و معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار آماری 3Smartpls مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل ارائه شده از برازش مطلوبی برخوردار است و دیدگاه فهمی زوجی و ترس از صمیمت می توانند بین سبک های دلبستگی و تعارضات زناشویی نقش میانجی ایفا نمایند. با توجه به اثرات تعارضات زناشویی بر زوجین، خانواده ها و جامعه، شناسایی متغیرهای دخیل در این مهم می تواند زمینه را جهت برنامه ریزی به منظور پیشگیری و درمان تعارضات زناشویی فراهم سازد و بنظر می رسد که دیدگاه فهمی زوجی و ترس از صمیمت از جمله عوامل موثر بر ایجاد تعارضات زناشویی می باشند.
نقش واسطه ای منبع کنترل در رابطه ی بین جهت گیری هدف با عزت نفس در دانشجویان بسیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
89 - 110
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف نقش واسطه ای منبع کنترل در رابطه ی بین جهت گیری هدف (تسلط مدار، عملکردگرا، عملکردگریز) و عزت نفس صورت پذیرفت. روش پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانشجویان بسیجی شرکت کننده در بیست و چهارمین دوره طرح ولایت در دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 1399- 1398 بودند. 170 دانشجو به صورت در دسترس در این مطالعه شرکت کردند و به پرسش نامه ی جهت گیری هدف (GOQ)، مقیاس منبع کنترل درونی و بیرونی راتر (RLOC) و پرسش نامه عزت نفس روزنبرگ (RSES) پاسخ دادند. تحلیل داده ها به روش آماری تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-22 و AMOS-24 انجام شد و برای بررسی نقش واسطه ای متغیرها از آزمون بوت استراپ استفاده شد. یافته ها نشان داد که هدف تسلط مدار بر عزت نفس تأثیر مستقیم و به واسطه ی منبع کنترل بر عزت نفس تأثیر غیرمستقیم دارد (01/0>p). هدف عملکردگرا و عملکردگریز اثر مستقیم و غیرمستقیم بر عزت نفس نداشتند (05/0<p). با توجه به نتایج پژوهش و آموزش پذیر بودن جهت گیری هدف، سیستم آموزش عالی و سازمان بسیج دانشجویی می توانند در جهت بهبود منبع کنترل درونی و سوق دادن دانشجویان به سمت جهت گیری هدف مطلوب برنامه ریزی نمایند؛ تا از این طریق آثار منفیِ ناشی از عزت نفس پایین را تا حد ممکن کاهش دهند.
پیش بینی نقش های جنسیّتی بر اساس جنسیّت زدگی دوسوگرایانه آشکار و ناآشکار (ضمنی) در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
123 - 141
حوزه های تخصصی:
مقدمه : هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه جنسیّت زدگی دوسوگرایانه آشکار و ناآشکار (ضمنی) با نقش های جنسیّتی و پیش بینی نقش های جنسیّتی بر اساس انواع مختلف جنسیّت زدگی در نوجوانان بود. روش : روش پژوهش از لحاظ هدف در ردیف پژوهش های کاربردی و به لحاظ جمع آوری داده ها از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمام نوجوانان دختر و پسر 12 تا 18 ساله ی شهر تبریز که در حال تحصیل در یکی از مدارس این شهر بودند، تشکیل داده اند. نمونه مورد از 122 نفر نوجوان تشکیل شده است که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه نقش های جنسیّتی توماس و رابینسون (1981)، مقیاس جنسیّت زدگی دوسوگرایانه (گلیک و فیسک، 1996)، و تست تداعی ضمنی جنسیّت زدگی دوسوگرایانه (گرینوالد و همکاران، 1998؛ دی الیویرالاکس و همکاران، 2015) استفاده شد. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد که بین جنسیّت زدگی خیرخواهانه آشکار و ناآشکار با نقش های جنسیّتی مردانه همبستگی مثبت (p < .01)، و بین جنسیّت زدگی خصمانه آشکار و ناآشکار با نقش های جنسیّتی زنانه همبستگی منفی وجود دارد (p < .01). همچنین تحلیل های رگرسیون نشان دادند، جنسیّت زدگی خصمانه آشکار و ناآشکار می توانند؛ نقش های جنسیّتی زنانه (p < .01) واریانس و جنسیّت زدگی خیرخواهانه آشکار و ناآشکار نیز می توانند؛ نقش های جنسیّتی مردانه را به شکلی معنادار پیش بینی کنند (p < .01). علاوه بر این، یافته ها نشان داد، متغیرهای پژوهش 5/19% از واریانس نقش های جنسیّتی زنانه، و 17% از واریانس نقش های جنسیّتی مردانه را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری : از نگرش های جنسیّت زده دوسوگرایانه مختلف می توان برای پیش بینی نقش های جنسیّتی نوجوانان استفاده کرد.
بررسی کیفیت زندگی حرفه ای روان درمانگران مشهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف کیفیت زندگی حرفه ای یکی از عوامل مهم تعیین کننده رضایت شغلی و بیمار در میان روان درمانگران است. کیفیت پایین زندگی حرفه ای می تواند به فرسودگی شغلی و خستگی شفقت منجر شود. با این حال، عوامل مرتبط با کیفیت زندگی حرفه ای در روان درمانگران هنوز به وضوح ارزیابی نشده است. هدف این پژوهش بررسی کیفیت زندگی حرفه ای روان درمانگران شاغل در مشهد بود. هدف از این مطالعه بررسی کیفیت زندگی حرفه ای در روان درمانگران شاغل در شهر مشهد بود. مواد و روش ها این مطالعه مقطعی و توصیفی بر روی 184 نفر از روان درمانگران شاغل در شهر مشهد انجام شد که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش، پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی و شغلی و مقیاس کیفیت زندگی حرفه ای بود که شامل رضایت از زندگی حرفه ای، آسیب استرس تروماتیک ثانویه و خستگی از شفقت بود. ارتباط بین متغیرهای مورد مطالعه با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن ارزیابی شد. یافته ها در این مطالعه 184 روان درمانگر شاغل در شهر مشهد (49/5 درصد مرد و 50/5 درصد زن) با میانگین سنی 7/6± 37/4 سال و سابقه کاری ۶/۶ ± 6/5 سال مورد مطالعه قرار گرفتند. بیش از نیمی از شرکت کنندگان رضایت از شفقت متوسط داشتند. میزان فرسودگی شغلی و استرس ثانویه حادثه و خستگی از شفقت در اکثر شرکت کنندگان پایین بود. ارتباط معنادار و مستقیم بین فرسودگی شغلی، استرس ثانویه حادثه و خستگی از شفقت و ارتباط معکوس بین رضایت از شفقت و فرسودگی شغلی، استرس ثانویه حادثه و خستگی از شفقت وجود داشت. ارتباط سن، جنسیت، رویکرد درمانی و سابقه کار با عوامل کیفیت زندگی حرفه ای معنادار نبود. نتیجه گیری یافته های مطالعه حاضر نشان داد استرس ثانویه حادثه و خستگی از شفقت از عوامل مؤثر بر افزایش فرسودگی شغلی بودند و می توانند در اقدامات پیشگیرانه استفاده شوند.
رابطه بین الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با سرزندگی تحصیلی دانش آموزان: نقش میانجی تاب آوری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۷
127 - 136
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با سرزندگی تحصیلی به میانجی گری تاب آوری تحصیلی دانش-آموزان بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان متوسطه دوم شهر قزوین در نیم سال تحصیلی 1399- 1400 بودند. نمونه آماری شامل 387 دانش آموز مقطع متوسطه دوم شهر قزوین بود که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه الگوهای ارتباطی خانواده فیتزپاتریک و ریچی (1994)، پرسشنامه جو عاطفی خانواده هیل برن (1964)، پرسشنامه سرزندگی تحصیلی حسین چاری و دهقانی زاده (1393)، تاب آوری تحصیلی ساموئلز (2004)، استفاده شد. روش تحلیل داده مدل یابی معادلات ساختاری بود که کلیه تحلیل ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که رابطه ساختاری الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با سرزندگی تحصیلی از طریق میانجی گری تاب آوری تحصیلی دانش آموزان برازش دارد. نتایج حاصل از روابط مستقیم متغیرهای پژوهش در مدل نهایی نشان می دهد که در کل نمونه تمامی ضرایب مسیر به غیر از جهت گیری هم نوایی با تاب آوری تحصیلی از لحاظ آماری معنادار بود. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه الگوهای ارتباطی و جو عاطفی خانواده با سرزندگی تحصیلی به واسطه نقش تاب آوری تحصیلی برازش دارد.
مقایسه اثربخشی آموزش ذهن آگاهی و هنر-بازی درمانی بر عزت نفس دانش آموزان پسر دوره ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی هنر-بازی درمانی و آموزش ذهن آگاهی بر عزت نفس دانش آموزان پسر سال ششم ابتدایی بود. روش: این پژوهش با روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه گواه انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پسر سال ششم ابتدایی شهر بوکان در سال تحصیلی 1400-1399 بود. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، به شیوه تصادفی چندمرحله ای بود. ابتدا با روش نمونه گیری تصادفی سه مدرسه ابتدایی شهر بوکان انتخاب شدند و از بین کلاس های ششم هر مدرسه، یک کلاس به صورت تصادفی برگزیده شد. سپس، تعداد 45 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) گمارش شدند. گروه های آزمایش تحت آموزش دو برنامه مداخله متفاوت هنر-بازی درمانی و آموزش ذهن آگاهی قرار گرفتند. پرسشنامه عزت نفس (SEI) به عنوان ابزار پژوهش برای اجرای پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. برای تحلیل داده ها، از روش های آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون مقایسه های زوجی بنفرونی استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد بین گروه های آزمایشی و گروه گواه از لحاظ متغیر عزت نفس در مرحله پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد (.05≥P). نتایج دیگر پژوهش نشان داد که بین آموزش ذهن آگاهی با هنر-بازی درمانی تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود ندارد و اثربخشی هر دو مداخله به یک میزان بوده است. نتیجه گیری : براساس یافته ها، آموزش ذهن آگاهی و هنربازی درمانی به عنوان روش های مداخله ای مؤثر در رشد و بهبود عزت نفس کودکان دبستانی می تواند مورد استفاده مربیان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا و درمان شناختی رفتاری بر اهمال کاری و مسئولیت پذیری دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا در مقایسه با درمان شناختی رفتاری بر اهمال کاری و مسئولیت پذیری دختران نوجوان بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود؛ و جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر متوسط دوم ناحیه 5 اصفهان در سال 1400 بود که پس از غربالگری با پرسشنامه فرسودگی تحصیلی 45 دختر نوجوان به شیوه در دسترس انتخاب و در گروه آزمایشی بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا (15 دختر)، گروه آزمایشی درمان شناختی رفتاری (15 دختر) و گروه گواه (15 دختر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایشی بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا محقق ساخته و گروه آزمایشی درمان شناختی رفتاری به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند؛ هر سه گروه به پرسشنامه اهمال کاری تاکمن (1991) و مسئولیت پذیری کالیفرنیا (1951) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازه های مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا بر نمره اهمال کاری (09/8=F، 007/0 =P) و مسئولیت پذیری (40/9=F، 004/0 =P) و مداخله شناختی رفتاری بر نمره اهمال کاری (51/5=F، 024/0 =P) و مسئولیت پذیری (11/9=F، 005/0 =P) مؤثراست و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد می کند که مداخله بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا محقق ساخته و درمان شناختی رفتاری برای افزایش مسئولیت پذیری و کاهش اهمال کاری در نوجوانان روش مناسبی است.
بررسی آسیب های خیانت زناشویی بر اساس منابع اسلامی
حوزه های تخصصی:
یکی از مشکلات روزافزون خانواده ها که آسیب های جدی را نیز در پی دارد، خیانت زناشویی است. هدف از این پژوهش، بررسی آسیب های خیانت زناشویی بر اساس منابع اسلامی است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع تحلیل محتواست. واحد تحلیل در این تحقیق، جملات، واژه ها و موضوعات است. بر اساس نتایج این تحقیق، آسیب های جدی و بسیاری در پی خیانت زناشویی به وجود می آیند. این آسیب ها را می توان به آسیب های فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم کرد. آسیب های فردی خیانت زناشویی عبارتند از: محرومیت از معارف و حقایق علوم، از دست رفتن موقعیت های خوب ازدواج، قساوت قلب، خروج ایمان، افتادن در دام شیطان، دادن تقاص، مجازات کیفری، خشم و غضب پروردگار، محرومیت از رحمت پروردگار، محرومیت از شفاعت، عذاب دردناک، جاودانگی در عذاب، نفاق و رسوایی، دخول در آتش جهنم و عدم آمرزش. آسیب های خانوادگی خیانت زناشویی عبارتند از: قتل، عدم استشمام بوی بهشت، تربیت نادرست کودکان، از بین رفتن نسبت ها، محرومیت از ارث، رستگار نشدن، بدخلقی، از بین رفتن برکت، از بین رفتن رزق و روزی و فقیر شدن. آسیب های اجتماعی خیانت زناشویی عبارتند از: شایع شدن مرگ ناگهانی، زلزله، زوال نعمت های الهی همچون باران، ناامنی روانی جامعه و شیوع گناه در جامعه. توجه به نتایج این پژوهش می تواند در پیشگیری از وقوع خیانت زناشویی مؤثر باشد.
نقش صفات پنج گانه تاریک شخصیت در پیش بینی رفتارهای شغلی مخرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در زمینه تفاوت کارکنان از نظر گرایش به رفتارهای شغلی مخرب، بحث صفات شخصیتی است. عملکرد فردی و سازمانی با رفتارها و ویژگی های شخصیتی کارکنان رابطه مستقیم دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش صفات پنج گانه تاریک شخصیت (ماکیاولیسم، جامعه ستیزی، خودشیفتگی، دیگرآزاری و کینه توزی) در پیش بینی رفتارهای شغلی مخرب (سوءاستفاده، اخلال در تولید، خرابکاری، سرقت، ترک شغل) بود. برای این منظور تعداد 200 نفر از کارکنان ادارات و سازمان های دولتی و غیردولتی شهر خوی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از پرسش نامه های صفات پنج گانه تاریک شخصیت و فهرست رفتارهای شغلی مخرب مورد آزمون قرار گرفتند. داده های گردآوری شده با استفاده از روش همبستگی و رگرسیون گام به گام و به وسیله نرم افزار SPSS-22 مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که صفات تاریک شخصیت که شامل ماکیاولیسم، جامعه ستیزی، خودشیفتگی، دیگرآزاری و کینه توزی بود با رفتارهای شغلی مخرب یعنی، سوءاستفاده، اخلال در تولید، خرابکاری، سرقت، ترک شغل رابطه معنی دار دارند و در این میان جامعه ستیزی با همه رفتارهای شغلی مخرب مرتبط بود. تحلیل رگرسیون نشان داد که سوءاستفاده (0/22=R2) به وسیله ماکیاولیسم، جامعه ستیزی و خودشیفتگی؛ اخلال در تولید (24/0=R2) به وسیله جامعه ستیزی، دیگرآزاری و کینه توزی؛ خرابکاری (0/12=R2) از طریق جامعه ستیزی و دیگرآزاری؛ سرقت (0/80=R2) از طریق جامعه ستیزی؛ و درنهایت ترک شغل (0/13=R2) به وسیله جامعه ستیزی و خودشیفتگی پیش ینی شد. ویژگی های شخصیتی و به ویژه ویژگی های شخصیتی نابهنجار، در ردیف اول عوامل تأثیرگذار در رفتارهای شغلی مخرب قرار دارند. به این ترتیب می توان آن ها را پیش بینی کننده قوی برای انواع مختلف رفتار مخرب در محیط کار در نظر گرفت. می توان نتیجه گرفت که صفات شخصیتی یکی از مهم ترین پیش بینی کننده های رفتارهای شغلی مخرب هستند. یکی از کاربردهای مهم یافته ها این است که از طریق این تحلیل های شخصیتی، می توان الگوهای شخصیتی مؤثر در رفتارهای شغلی مخرب را که هزینه های مادی و اجتماعی برای سازمان ها و صنایع به همراه دارد، شناسایی کرد.
رابطه جو محیط کار و امید به زندگی با سازگاری شغلی: نقش میانجی نیاز به پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه فضای خدمت و امید به زندگی با سازگاری شغلی با توجه به نقش میانجی نیاز به پیشرفت کارکنان مجتمع فولاد بناب انجام شد. این مطالعه از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کارکنان مجتمع فولاد بناب بودند. تعداد 284 نفر به عنوان حجم نمونه آماری به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها ، پرسش نامه های فضای خدمت، سازگاری شغلی، امید به زندگی و نیاز به پیشرفت بود که روایی توسط صاحبنظران دانشگاهی و پایایی نیز از طریق ضریب آلفای کرونباخ تأیید شدند. به منظور تحلیل داده ها از روش الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای آماری Lisrel و SPSS استفاده گردید. یافته های حاصل از آزمون فرضیه های پژوهش نشان داد که بین محیط خدمت با نیاز به پیشرفت و سازگاری شغلی کارکنان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین امید به زندگی کارکنان با نیاز به پیشرفت و و سازگاری شغلی آن ها نیز رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچمین بین نیاز به پیشرفت کارکنان با سازگاری شغلی آن ها رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. نقش میانجی نیاز به پیشرفت در رابطه بین محیط خدمت و امید به زندگی با سازگاری شغلی کارکنان تأیید شد. با توجه به نظارت کاملی که مدیران واحدهای کاری بر کارکنان خود دارند، آن ها را مورد ارزیابی قرار می دهند و بازخورد عملکردی آن ها را ارائه می دهند، وجود جو صمیمی میان کارکنان و استفاده از سلسله مراتب سازمانی انعطاف پذیر باعث می شود کارکنان به قوانین سازمانی احترام بگذارند و موجبات ایجاد یک فرهنگ کاری قوی در شرکت را پایه گذاری کنند.
مقایسه سبک تسلط ربع های مغزی و سبک های پردازش اطلاعات در دانش آموزان تیزهوش و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عصب روانشناسی سال هشتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۳۰)
21 - 28
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه سبک تسلط ربع های مغزی و سبک-های پردازش اطلاعات در دانش آموزان تیزهوش و عادی، از نظر شیوه گردآوری داده ها از نوع علی- مقایسه است. روش: جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی مقطع متوسطه دوم شهر ارومیه در سال تحصیلی 1401- 1400 بود. با توجه به حجم جامعه دانش آموزان دختر متوسطه دوم تیزهوش که 350 نفر بود، با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 184 دانش آموز دختر متوسطه دوم از مدارس تیزهوش به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. همچنین از بین مدارس عادی نیز تعداد 184 نفر از دانش اموزان دختر با روش نمونه گیری در دسترس انخاب شدند. پرسش نامه های سبک های پردازش اطلاعات و سنجش ه رمن مغزی تسلط با استفاده از سایت پرس لاین لینک بندی شد و در بستر برنامه شاد توزیع گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و با نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد.. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد بین ربع های تسلط مغزی A) (01/0<P) و ربع تسلط مغزی B ,C و (D (01/0<P) و سبک های پردازش اطلاعات خردگرایی (05/0<P) و تجربه گرایی (05/0<P) در دانش آموزان تیزهوش و عادی تفاوت وجود داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می-توان گفت دانش آموزان تیزهوش نمرات بهتری در ریع های تسلط مغزی و سبک های پردازش اطلاعات نسبت به دانش آموزان مدارس عادی دریافت نمودند و از وضعیت بهتری برخوردار بودند.