هدف این پژوهش، ارزیابی میزان سودمندی و اثربخشی برنامه های آموزش ضمن خدمت و رابطه ی آن با رشد دانش و مهارت های شغلی در دانشگاه شهید چمران اهواز از دیدگاه کارکنان آن دانشگاه است. جامعه ی آماری تحقیق شامل همه ی کارکنان دانشگاه است. 256 نفر از کارکنان شرکت کننده در دوره های آموزش ضمن خدمت با روش نمونه گیری تصادفی، متناسب با حجم جامعه انتخاب شده و بررسی شده اند. با استفاده از یک پرسشنامه، شامل 66 گویه و 5 مقیاس فرعی، داده ها جمع آوری و تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که در مجموع، کارکنان دانشگاه شهید چمران از دوره های آموزش ضمن خدمت برگزار شده، به لحاظ مؤلفه هایی مانند تناسب با نیازهای شغلی، اثر بخشی دوره ها در رشد فردی، بهبود نگرش ها و مهارت های شغلی، مدیریت سودمند برنامه ها و حمایت مدیریت از کاربرد آموخته های حاصل از شرکت در برنامه های آموزش ضمن خدمت، رضایت چندانی ندارند. تفاوت بین نگرش کارکنان زن و مرد نسبت به سودمندی دوره های آموزش ضمن خدمت، معنادار (05/0< p) است. هم چنین متغیرهای تناسب با نیازها، حمایت مدیران و مدیریت سودمند دوره به ترتیب بیشترین توان پیش بینی رشد فردی کارکنان را دارا می باشند. تفاوت معناداری بین گروه های مختلف نمونه ی آماری بر حسب مدرک تحصیلی یا رسته ی شغلی در هیچ یک از متغیرها مشاهده نشد.
هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین رابطه بین هوش اجتماعی مدیران با رضایت شغلی معلمان شهرستانهای شمال استان آذربایجان غربی در سال تحصیلی 89-88 بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مدیران و معلمان شهرستان های شمال استان آذربایجان غربی در سال تحصیلی 89-88 تشکیل می دادند که با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 120 مدیر و 360 معلم به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های هوش اجتماعی ترومسو و رضایت شغلی فیلد و روث استفاده گردید. داده ها با استفاده از روش های آماری همبستگی و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج نشان داد که: (1) بین هوش اجتماعی مدیران و رضایت شغلی معلمان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. (2) از بین سه مولفه هوش اجتماعی، مولفه مهارت های اجتماعی و پردازش اطلاعات اجتماعی بهترین پیش بین برای رضایت شغلی می باشند.
هدف این پژوهش بررسی رابطه توانمندسازی مدیران و تعهد شغلی آنان بود. پژوهش به شیوه توصیفی (همبستگی) انجام شد. نمونه تحقیق 135 نفر از مدیران مدارس متوسطه (72 زن و 63 مرد) بودند. برای گردآوری داده ها از دو پرسشنامه استفاده شد. توانمندسازی مدیران با استفاده از پرسشنامه سنجش توانمندسازی شرت و رینهارت (1992) شامل 6 بعد (تصمیم گیری، رشد حرفه ای، مقام و منزلت، خودمختاری، تاثیرگذاری و خوداثربخشی) و تعهد شغلی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته شامل 4 بعد (تعهد حرفه ای، تعهد سازمانی، پایبندی به ارزشهای کار و مشارکت شغلی) سنجیده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین توانمندسازی مدیران و تعهد شغلی آنان رابطه معنادار وجود دارد (05/0P<)، بدین صورت که بین سه بعد توانمندسازی (رشد حرفه ای، مقام و منزلت و تصمیم گیری) با تعهد شغلی رابطه معنادار وجود دارد (05/0P<). همچنین بین توانمندسازی و سه بعد تعهد شغلی (وابستگی حرفه ای، وابستگی سازمانی و پایبندی به ارزشهای کار) رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (05/0P<). نتیجه تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که ابعاد توانمندسازی (بجز خودمختاری) پیش بینی کننده های معناداری برای تعهد شغلی هستند (05/0P<).