فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۵۱٬۴۳۳ مورد.
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۸
115 - 132
حوزه های تخصصی:
بیداری به معنای از میان رفتن غفلت و ناآگاهی و یکی از مهم ترین اصطلاحات در عرفان اسلامی است که مولوی در داستان های مثنوی معنوی بارها از آن سخن گفته، ویژگی های آن را بازنموده است. همچنین در روایت های آیین ذن، ساتوری همین معنا را دارد و درک و تجربه آن اساس و جان مایه مراقبه و سلوک به شمار می رود. بر این پایه، هدف این جستار، تحلیل یافته های بیداری است از نگاه مولوی در مثنوی معنوی به عنوان اثری شاخص در حوزه عرفان اسلامی ایرانی با روایت های ساتوری در مجموعه های «دروازه بی دروازه» و «صد و یک داستان ذن» که هر دو از مشهورترین نوشته ها در سنت عرفانی ذن یه شمار می روند. بازنمودن یکسانی ها و ناهمسانی های این دو مکتب فکری با روش توصیفی تحلیلی سامان یافته است و تحلیل و تبیین داده های پژوهش نشان می دهد، ویژگی های بیداری در مثنوی معنوی و ساتوری در آیین ذن مانند: ناگهانی بودن، آگاهی بخشی و تکرارپذیری با یکدیگر همسانی دارند، اگر چه ویژگی ناگهانی بودن در روایت های ساتوری بازتاب بیشتری دارد. همچنین ویژگی حیرت انگیزی که خصوصیتی فرعی و برآمده از نگاه مخاطب است، در روایت های آیین ذن بازتاب فراوانی یافته که برخاسته از ساختار منطق گریز و تحلیل ناپذیر این مکتب است. حال اینکه داستا ن های مبتنی بر بیداری در مثنوی معنوی که در تطبیق با روایت های ساتوری از بنیان های عقلانی و منطقی مستحکمی پیروی می کنند، حایز این ویژگی نیستند.
بررسی زبانی شعر دفاع مقدّس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
63 - 84
حوزه های تخصصی:
شعر، هنر استفاده از کلمه است و شاعران برای بیان اندیشه و تخیّل خود از زبان بهره می برند. شعر دفاع مقدّس، علاو ه بر تازگی در محتوا از حیث زبانی نیز جلوه های بدیعی از زبان فارسی را نمایان کرد. در این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی تحلیلی کوشش شده است خصوصیات زبان شعر دفاع مقدّس تبیین و تحلیل شود. زبان این اشعار، معمولاً ساده، صریح و بدون پیچیدگی و ترکیب سازی ازجمله خصوصیات زبانی آن است. ازجمله منابع زبانی شاعران دفاع مقدّس، گنجینه واژه های انقلابی- دینی و همچنین واژه ها و اصطلاحات جنگی است که مخاطب نیز با آنها آشناست. همچنین با توجه به گرایش به قالب های کهن و نیز بیان حماسی، بسیاری از کلمات و اصطلاحات سنّت شعر فارسی در شعر دفاع مقدّس به کار رفته است. بهره گیری طبیعی از واژگان و اصطلاحات عامیانه نیز از خصوصیات زبانی برخی از اشعار دفاع مقدّس است.
ساخت مبتدایی در منطق الطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۳
183 - 203
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلفه های مهم در زبان شناسیِ نقش گرای نظام مند هلیدی، مقوله ساخت مبتدا – خبر است که به وسیله آن می توان فرایند مبتداسازی و ساخت اطلاع کهنه و نو را در هر متنی از جمله منطق الطیر مورد بررسی قرار داد. از این رو، با روش توصیفی – تحلیلی درصدد هستیم تا مسأله انواع آغازگرهای ساده و مرکب را بر طبق رویکرد مایکل هلیدی در منطق الطیر مورد بررسی قرار دهیم. هدف از تحقیق، بررسی بسامد بیشترین نوع آغازگر، قلب نحوی و تبیین اغراض کلامی پنهان در ژرف ساخت متنی منطق الطیر است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که درصد وقوع آغازگرهای مرکب، بیش از آغازگرهای ساده بوده است که این عامل، بیانگر قرابت متن با گفتار بوده و نمایان می سازد که عطار از تمامی ظرفیّت ها در جهت درک و فهم بهتر مخاطب استفاده کرده است. در آغازگرهای ساده، شاعر با استفاده از جابه جایی ارکان جمله، از ساخت مبتدایی فعل، بیش از دیگر ساخت های آغازین مفعولی، متممی، صفتی، پرسشی و قیدی استفاده کرده که سبب برجسته سازی و نشان دار شدن ساخت اطلاع بندها شده است. از میان آغازگرهای مرکب، آغازگرهای متنی، بسامد فراوانی نسبت به آغازگرهای بینافردی دارند. آغازگرهای متنی، در انسجام و پیوستگی این منظومه تأثیرگذار هستند.
تحلیل معنایی بندهای شرطی در داستان رستم و سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۳
204 - 223
حوزه های تخصصی:
چرایی و چگونگی حرکت زبان از سادگی به پیچیدگی از موضوعات قابل پژوهش در متون ادبی است. جمله های مرکّب وابستگی به دلیل قابلیّت گسترش با بندهای قیدی، بیش از سایر جمله ها موجبات پیچیدگی کلام و دشواری معنا را فراهم می سازند. این امر در متون ادبی به دلیل ماهیّت استعاری، افزون تر می گردد. بند شرطی از بندهای قیدی پرکاربرد و بیانگر شرط یا شروطی در بند مقدّم است که درصورت تحقق، بندِ تالی نیز محقق می شود. اهمیّت بندهای شرطی در این است که وجه گزاره را التزامی کرده، وجهیّت را پدید می آورند و لایه فکری و نگرشی گوینده را نسبت به رخدادهای احتمالی یا بالقوه در گذشته، حال و آینده بازتاب می دهند. در تحلیل بندهای شرطی هم باید به روابط بینابندی آن ها پرداخت و هم از امکان یا عدم امکان تحقق شان رمزگشایی کرد. فردوسی در شاهنامه از بندهای شرطی برای پردازش داستان بهره می برد. این مقاله بندهای شرطی را در داستان رستم و سهراب به شیوه تحلیلی-توصیفی واکاوی کرده و می کوشد تا پاسخ دهد که چه رابطه بینابندی در گزاره های شرطی برقرار است و کدام رابطه با درون مایه حماسی سازگارتر است. براساس نتایج تحقیق، شرطی پیش بین به دلیل سه ویژگی «تخیّل»، «تعلیق» و «تعقیب»، شرطی ناممکن به علّت طرح ناتوانی انسان در برابر تقدیر و شرطی کارگفتی به سبب فراهم سازی بستر گفتمان، بیشترین سازگاری را با داستان رستم و سهراب دارند.
بررسی ترجمه فارسی سخنان وزیر قطر و نماینده عربستان سعودی در افتتاحیه دوره 148 اتحادیه کشورهای عربی بر اساس مدل شفنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرداختن به نقش ترجمه در شکل گرفتن گفتمان های سیاسی، مسئله مهمی است که کمتر مورد توجه پژوهشگران عرصه ترجمه بین زبان عربی و فارسی بوده است؛ گفتمان سیاسی ترجمه بر این مهم تمرکز دارد که هر متنی در خلال ترجمه، لاجرم دچار تغییراتی ایدئولوژیک می شود که شایسته و بایسته بررسی و نقد است. بر همین اساس، پژوهش حاضر تلاش دارد تا ترجمه های متفاوت از گفت وگوی وزیر قطر و نماینده عربستان در افتتاحیه دوره 148 اتحادیه کشورهای عربی را مورد بررسی قرار دهد. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریه کریستینا شفنر و با رویکردی توصیفی- تحلیلی تلاش دارد تا مشخص کند رسانه های مختلف با توجه به رویکرد ایدئولوژیک و سیاسی خود، یک متن واحد را چگونه ترجمه و بازنمایی کرده اند. نتیجه این پژوهش مشخص می کند که تغییرات راه یافته به ترجمه، مبتنی بر ایدئولوژی خودی و غیرخودی است و رسانه های مختلف با توجه به همین مسئله از طریق انتخاب واژگانی، تغییرات نحوی و بازتولید متن، گفتمان متن مبدأ را تغییر داده اند.
مراقبت زنانه و ملاحظات زیست محیطی در شعر «دلم برای باغچه می سوزد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران محیط زیست و به دنبال آن افزایش دغدغه های زیست محیطی موجب شکل گیری نظریه های تازه در حوزه اخلاق زیست محیطی شد که هدف آن لحاظ کردن حقوق ناانسان در ملاحظات اخلاقی بود. یکی از این نظریه ها اکوفمنیسم بود که همزمان دغدغه های جنسیتی و زیست محیطی را لحاظ می کرد و میان زن و زمین و رفع سلطه بر این دو ارتباطی معنادار می دید. در هر سه تعامل تجربی، مفهومی و معرفت شناسانه در این رویکرد زنان نسبت به مردان به طبیعت نزدیک ترند، ازاین رو هم نسبت به تخریب محیط زیست حساس ترند و هم از تخریب محیط زیست بیشتر آسیب می بینند. فروغ فرخزاد به عنوان یک زن در شعر «دلم برای باغچه می سوزد» حساسیت بیشتر زنان را در مقایسه با مردان نسبت به مرگ باغچه روایت کرده است. در این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی به خوانش اکوفمنیستی این سروده می پردازد، نوعی نسبت میان عوامل و دلایل بی توجهی و بی عملی شخصیت های این روایت نسبت به مرگ باغچه با عوامل و دلایل بی توجهی نسبت به بحران محیط زیست در سطح کلان ملت ها و دولت ها یافته و تبیین شده است. نتایج به دست آمده حاکی است عوامل اصلی بی توجهی گفتمان مردانه انسان محوری، نگرش درون نسلی، منافع اقتصادی، مسابقه تسلیحاتی و جنگ و یأس فلسفی است. همین طور در گفتمان زنانه باوجود حساسیت آنها نسبت به تخریب طبیعت، باورهای خرافی و به دنبال آن راه حل های نادرست، پرداختن به زیست مصنوعی و فاصله گرفتن از طبیعت می تواند مانع کنشگری آنها در این زمینه باشد. درعین حال لحاظ کردن اخلاق مراقبتی زنانه در ارتباط با طبیعت می تواند زنان را در پیشگیری و نیز جلوگیری از تخریب بیشتر محیط زیست پیشتاز و مؤثر سازد.
فَصاحت و عمود الشعر: نظریه هایی در برابر دگرگونی زبان و فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
103 - 125
حوزه های تخصصی:
این مقاله مفهوم عمودُ الشعر را به مثابه نظریه ای در نقد ادبی و بلاغت عربی به مطالعه می گیرد. این نام گذاری استعاری، شعر را چونان ستون برای ادب و فرهنگ می شمارد. بسیاری از محققان ادبیات عرب، عمود الشعر و فصاحت را نظریه ادبی می دانند. مقاله به این پرسش پاسخ می دهد که آیا عمود الشعر اوصاف و کارکردهای یک نظریه ادبی را دارد؟ خاستگاه فکری و فرهنگی آن چه بود؟ و چه تأثیری در تاریخ زبان و ادبیات عرب بر جای گذاشت؟ و چه نسبتی با فصاحت دارد؟ مقاله برای سنجش مسئله عمود الشعر، شش معیار ارزیابی یک نظریه را به کار بسته و با استناد به شواهد تاریخی میزان اعتبار و توفیق آن را بررسی می کند. به باور نگارنده، نظریه فصاحت در زبان فارسی همتای نظریه عمود الشعر است و این دو بر آمده از دل یکدیگرند؛ چراکه هر دو موضوع و رویکرد و نقش مشابهی در زبان عربی و فارسی داشته اند.
بررسی تاریخ تحوّلات سیاسی و نقش حاکمیت طالبان بر پایه داستان بادبادک باز خالد حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
295 - 318
حوزه های تخصصی:
تحوّلات سیاسی فراوانی در چند دهه اخیر در کشور افغانستان رخ داده است. جنگ های داخلی، انقلاب ها، روی کار آمدن حکومت هایی با ساختار فکری و سیاسی متفاوت، بخصوص طالبان، نمونه ای از این تحوّلات به شمار می رود که تأثیرات آن بر سرنوشت آحاد جامعه غیرقابل انکار است. نویسندگان معاصر افغانستان در آثار داستانی خویش جلوه هایی از این تأثیرات را منعکس کرده اند. به عنوان نمونه خالد حسینی در داستان بادبادک باز روایت گر سامان درهم ریخته سیاسی جامعه افغانستان و سرنوشت آدم هایی است که در این جامعه بی ثبات گرفتار آمده اند. در این مقاله سیر تحوّلات سیاسی و نقش حاکمیت طالبان و تأثیر آن را بر سرنوشت مردم افغانستان بر پایه داستان بادبادک باز خالد حسینی بررسی و تحلیل می کنیم. خالد حسینی، نویسنده ای واقع گراست که از نزدیک نابسامانی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه خود را در قالب حوادث و شخصیت های داستانی به تصویر کشیده است. نتایج حاصل از این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی انجام گرفته، حاکی از آن است که اختلافات قومی و نژادی، تبعیض و فاصله طبقاتی، جنگ و آوارگی، کشتار، ناامنی، مهاجرت، فقر اقتصادی، وضعیت تأسف بار زنان و کودکان، بیماری های جسمی و روانی، اِعمال قوانین ظالمانه، از بین رفتن ارزش های انسانی و رکود فرهنگی از بارزترین نتایج و تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم دگرگونی های سیاسی به شمار می رود که حیات مردم افغانستان را با چالش های جدی مواجه کرده است. درواقع می توان این داستان را چکیده ای از تاریخ معاصر افغانستان دانست، داستانی که حوادث چند دهه افغانستان، از زمان کودتا علیه ظاهر شاه تا وقایع پس از یازده سپتامبر (2001 م) را با روایت و طرح داستانی مؤثّر به تصویر کشیده است.
تعاملات و کنش های اجتماعی گروه های جوانمردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیین دیرپای جوانمردی در ایران در ابتدا به عنوان جنبشی اجتماعی برای احقاق حق مظلومان شکل گرفت. به تدریج با افزوده شدن مبانی نظری، تعالیم و آداب و اصول اخلاقی به آن، جریان ها و گروه های مختلفی از این آیین منشعب شدند. این گروه ها در دوره های مختلف نقش مهم و بسزایی در جامعه ایفا کردند. به ویژه در دوره پس از اسلام که با تأثیرپذیری جوانمردان در ابعاد مختلف از عارفان، کنش اجتماعی آنان نیز دست خوش تغییرات مهمی شد. باوجود حضور جوانمردی به عنوان یک جریان اجتماعی مؤثر در تاریخ ایران؛ اما تاکنون مبانی نظری، تعاملات با دیگر گروه ها و جریان های اجتماعی و همچنین کنش های اجتماعی آنان به شکلی منسجم تبیین نشده است؛ از این رو پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای تعاملات وکنش های اجتماعی جوانمردان را تحلیل و تبیین کرده است. یافته ها نشان می دهد، هرچند ریشه های جوانمردی را باید در ایران پیش از اسلام جستجو کرد؛ اما می توان عرفان را مهم ترین آبشخور فکری جوانمردان پس از ورود اسلام به ایران و کشورهای دیگر دانست، چنانکه ایشان با عارفان، اهل حکومت و پیشه وران بیش از همه گروه های اجتماعی تعامل مستمر و پویا داشته اند. از مهم ترین کنش های گروه های جوانمردی می توان به موضوعات مبارزه با ظلم حاکمان وقت و ثروتمندان، خدمت به خلق از جمله محافظت از شهرهای مرکزی و شهرهایی که بیشتر مورد حمله بیگانگان قرار می گرفت، انفاق، ایثار و برقراری امنیت در راه های اصلی و کاروان های مسافرتی و تجاری اشاره کرد.
آیین پرستی یا پایین پرستی؟ تصحیح و شرح بیتی از امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۸)
163 - 172
حوزه های تخصصی:
در منظومه ی شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی (تولد: 651ق، وفات: 725ق) که به تقلید از خسرو و شیرین نظامی سروده شده، بیتی به قرارِ زیر آمده:ک ه باشم م ن به خدمت زیردستی کنی زان ت و را آیینپرست یاین بیت در شیرین و خسرو به تصحیحِ غضنفر علییف و نیز در خمسه ی امیرخسرو دهلوی به قرار مذکور است؛ یعنی در بیت، ترکیبِ «آیینپرستی» قید شده است. در پژوهش حاضر که به صورت میدانی و کتابخانهای انجام شده، پژوهشگر با این پرسش روبه رو شد که آیا تصحیفی در ترکیب بالا انجام شده است یا خیر؟ چون کلمات کلیدی بیت مانند «خدمت»، «زیردستی» و «کنیز» نسبتِ معنایی دقیقی با «آیینپرستی» ندارد. ازسوی دیگر در سه دستنویسِ خمسه ی امیرخسرو در کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی به جای آیینپرستی، پایینپرستی آمده که این جستار در پی آن است که با ذکر نمونههای دیگر از نظامی گنجوی که موردتوجه خاص و تقلید امیرخسرو بوده اثبات کند «پایینپرستی» ترکیب اصح است که امیرخسرو آن را از نظامی به امانت گرفته؛ ولی به دلیلِ رواجِ اندک این ترکیب در ادبیات فارسی و نزدیکی نوشتاری آیین و پایین در نسخ خطی، توسط نسخهنویسان دچار تصحیف یا تحریف شده است.
نظریه ادبیِ عرفانی: گرانیگاه اندیشه ها و ایده های ادبیِ عرفا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
225 - 258
حوزه های تخصصی:
با به وجود آمدن تلقّی علمی و نوینی از نقد ادبی که با نظریه پیوند تنگاتنگی دارد، واکاوی سنّت ادبی و ایده ها و آرای گذشتگان مان درباره ادبیات و شعر با هدف تألیف الگوهای بومی نقد و نظریه ادبی، امری ضروری می نماید. در جستار پیش رو که به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر بنیاد منابع کتابخانه ای فراهم آمده است، نخست دلایلی در اثبات فرضیه وجود نقد و نظریه ادبی در گذشته ادبی ایران ارایه شده است. سپس با توجّه به مختصّات نقد نظریه مدار به مثابه دستاوردی مدرن، با شاخص قرار گرفته شدن الگوی ارتباط زبانی یاکوبسن گونه های نظریه ادبی از یکدیگر بازشناسانده شده و درباره گونه «نظریه ادبی موضوع مدار» بحث شده است. این مطالب که مبانی نظری جستار پیش رو را تشکیل داده است، از جمله به این نتایج انجامیده که می توان در کنار نظریه های موضوع مدار وارداتی ای از قبیل ، ماتریالیسم فرهنگی، تاریخ گرایی نوین، نظریه و نقد مارکسیستی، نقد فمینیستی، نقد پسااستعماری، بوم-نقد و...، از متن گفتمان تصوّف نظریه موضوع مدار بومی ای را با نام «نظریه ادبی عرفانی» تألیف کرد. در نظریه ادبی عرفانی بنا بر جهان نگری ای معنوی، آنچه اصالت دارد محتوا است و نه صورت و این اندیشه بنیادی با نمودهای گوناگونی در آثار متصوّفه(در آرای انسان شناسی، سیاسی، ادبی و ... آن ها) بازتاب یافته. نیز شاعران، نه بر مبنای «چگونه گفتن»، بلکه بر مبنای «چه گفتن» رتبه بندی می گردند و بر همین نهج «شعر حکمت» بر «شعر هزل» برتری داده می شود. این قبیل نظرات در کاربست عملی شان برای نقد آثار ادبی و اشعار، بدنه «نقد ادبی عرفانی» را می سازند.
گزارش کهن ترین دست نویسِ مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲۲
25 - 58
حوزه های تخصصی:
تحریر سعدالدین وراوینی از مرزبان نامه طبریِ اسپهبد مرزبان بن رستم از امهات متون متکلّف در میراث نثر فارسی است که اگرچه در بیش از یک قرن اخیر سه تصحیح از آن منتشر شده؛ هنوز تصحیحی منقّح از آن در دست نداریم. با دستیاب شدن نسخه کهن و سخت ارزشمندِ مورَخ روز پنج شنبه، دهم رمضان 698 هجری که با شماره 216 در کتابخانه موزه باستان شناسی استانبول نگهداری می شود گشتگی ها (= تصحیفات) و افتادگی ها و افزوده ها و فقرات مبهم و بدخوانی ها و دگرگونی های گسترده در نسخه های دیگر که به هر سه چاپ راه یافته عیان می شود و ضرورت تصحیحی دیگر از متن را پیش می کشد. کاتب این نسخه مرتضی بن ابی طاهر بن احمد کاشی است که آن را در ناحیه شرقی بغداد که در آن عصر مرکز نگارگری و کتاب آرایی بوده به خط نسخ جلی در 215 برگِ 17 سطری استنساخ کرده است. خوانایی و وجه هنری خط و دقت در شکل نگارش حروف و کلمات چنان برای کاتب اهمیت داشته که از نقطه گذاری کامل پرهیز کرده و کمتر کلمه ای در سراسر متن می یابیم که آن را همواره به یک صورت کتابت کرده باشد.این نسخه علاوه بر اهمیتش در تصحیح متن مرزبان نامه __که شماری از آنها نمونه وار در انتهای مقاله آمده__ دارای سه نگاره به شیوه بغدادی است که تحت تأثیر هنر بودایی و شرق دور کشیده شده اند و از این منظر، مرزبان نامه جزو اندک شمار متون شناخته شده فارسی مصوّری است که از اواخر قرن هفتم بر جای مانده است.
بررسی و تحلیل مؤلفه های معنایی وطن و عشق در اشعار گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
403 - 420
حوزه های تخصصی:
تغییر و تحوّل اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و عاطفی و هم چنین، مدرنیسم و پیشرفت صنعت در برانگیختن حس غریب غربت، مؤثر است. نوستالژی مواردی نظیر دوری از سرزمین، دوری از معشوق، خاطرات کودکی و جوانی، از دست دادن ارزش ها، مهاجرت و گذشته ی اساطیری را شامل می شود. شاعران و نویسندگان بسیاری، صورت های مختلفی از این احساس غریب را به نمایش گذاشته اند؛ از جمله این شاعران فارسی و عرب زبان می توان گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را نام برد. فرضیه این پژوهش بر این است که این دو شاعر هر چند اشتراک دیدگاه و عقیده دارند ولی از یکدیگر تاثیر نپذیرفته اند و این پژوهش بر اساس مکتب آمریکایی صورت گرفته است. در این تحقیق با تکیه بر روش تحلیلی- توصیفی و کتابخانه ای برآنیم تا نحوه ی بیان احساسات و عگذاشته اند؛ از گذاشته اند؛ از جمله این شاعران فارسی و عرب زبان می توان گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را نام برد. فرضیه این پژوهش بر این است که این دو شاعر هر چند اشتراک دیدگاه و عقیده دارند ولی از یکدیگر تاثیر نپذیرفته اند و این پژوهش بر اساس مکتب آمریکایی صورت گرفته است. در این تحقیق با تکیه بر روش تحلیلی- توصیفی و کتابخانه ای برآنیم تا نحوه ی بیان احساسات و عواطف نوستالژی گلچین گیلانی و جبران خلیل جبران را مورد بررسی قرار می دهیم
واکاوی بن مایه های همگون ادبیات اعتراض در شعر عبدالکریم الکرمی و عارف قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
488 - 513
حوزه های تخصصی:
دو کشور ایران و فلسطین به دلیل برخورداری از دین مشترک، باورها و اعتقادات نزدیک به هم و تجربه های مشترک سیاسی - اجتماعی، مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفته اند، در این میان شاعران، به عنوان رهبران ادبی با تکیه بر رسالت اجتماعی خویش، نقش برجسته ای در بارور کردن روح انقلابی مردم و برچیده شدن بساط ظلم و بی عدالتی داشته اند. دو تن از چهر ه های برجسته این رسالت در این دو کشور، عبدالکریم الکرمی و عارف قزوینی هستند که با اشعار خطابی و کوبنده خود به خوبی توانستند در برابر توطئه های دشمنان بایستند و روح بیداری و تحرک و اعتراض را در مردم بدمانند. در پژوهش حاضر، با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا، به بررسی برخی عناوین مطرح در ادبیات اعتراض در اشعار دو شاعر پرداخته شده و در پایان برخی نتایج حاصل شد: وطن دوستی و اعتراض علیه توطئه های دشمنان و استعمارگران، اعتراض علیه عملکرد حاکمان نالایق، محکوم نمودن عدم اتحاد و عدم یکپارچگی مردم، اعتراض علیه مزدوران و وطن فروشان از مهمترین مضامین ادبیات اعتراض در اشعار دو شاعر هستند. هر دو شاعر با زبانی تند و انتقادی؛ گاه صریح و گاه نمادین به تقبیح کژی ها و نابسامانی های موجود در جامعه پرداخته و احیای هویت ملی را در دستور کار خود قرار داده اند. هر دو یکی از عوامل نابسامانی را بهانه های مختلف دودستگی و اختلاف دانسته که در نظرگاه عارف وجود اختلافات دینی و مذهبی یکی از ریشه های اساسی آن را تشکیل می دهد.
ادبیّات نامه نگارانه و بررسی موردی و تطبیقی نامه های عاشقانه جبران خلیل جبران و آنتوان چخوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
596 - 616
حوزه های تخصصی:
ادبیّات تطبیقی، شاخه ای از ادبیّات است که به مقایسه آثار ادبی ملّت های مختلف می پردازد. این مقاله، درپی هم آزمایی تطبیقی نامه های دو تن از مشاهیر ادبیّات جهان است. جبران خلیل جبرانِ رمانتیک و آنتوان چخوفِ رئالیست با زنان مطلوب خود، نامه هایی که در حوزه ادبیّات اعترافی هستند را ردّ و بدل کرده اند. این جستار، برای عبور از مرز های تنگ ملّی، به مقایسه تطبیقی علاقمند می باشد و این مکاتبات را به بستر فرهنگی که نویسندگان در آن متولّد شده اند تعمیم داده است. در سایه این تعمیم، تنها به مفهوم عشق و زن در اندیشه آن ها بسنده نگردیده است؛ بلکه در نگاهی جامع تر با تکیه بر ادبیات نامه نگارانه، جوامعی که این دو در آن زیسته اند، هم سنجی شده است. جبران خلیل جبران و آنتوان چخوف معشوق را مقدّس می شمارند؛ امّا دایره وسعت اثرگذاری عشق در دیدگاه آن ها متفاوت است. این تفاوت علّتی دارد که لازم است ریشه حقیقی آن، در متن زندگی و احوالات ایشان بررسی شود.
بررسی تأثیر هوش فرهنگی بر سازگاری بین فرهنگی و عملکرد زبان آموزان غیرفارسی زبان در یادگیری زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
671 - 692
حوزه های تخصصی:
امروزه مسأله آموزش و یادگیری در نظام آموزشی ایران بسیار متفاوت از گذشته است. بخش اعظم این تفاوت ناشی از حضور زبان آموزانی از ملّیت های مختلف از اقصی نقاط دنیاست. این حضور و به تبع آن قرارگرفتن در محیط فرهنگی جدید، نیازمند سازگاری بین فرهنگی است. در چنین شرایطی برای عملکرد بهتر زبان آموزان و درک آن ها از مسائل بین فرهنگی، توجه به مسأله هوش فرهنگی و استفاده مطلوب از آن یک ضرورت به حساب می آید. پژوهش حاضر در پی آن است تا با نگاه به دو مفهوم هوش فرهنگی و سازگاری بین فرهنگی، تأثیر این دو مفهوم را در عملکرد زبان آموزان غیرفارسی زبان در یادگیری زبان فارسی بررسی نماید. برای نیل به این هدف، مباحث نظری ارائه شده در این زمینه و تعدادی از پژوهش-های انجام شده از منابع داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از پژوهش ها حاکی از آن است که بین برخی از مؤلفه های هوش فرهنگی و سازگاری بین فرهنگی رابطه معنادار و بین برخی از مؤلفه ها با سازگاری بین فرهنگی رابطه منفی وجود دارد. همچنین، در شرایطی که از هوش فرهنگی استفاده مطلوبی شود، بر سازگاری بین فرهنگی و عملکرد زبان آموزان در یادگیری زبان فارسی تأثیر مثبت می گذارد.
تصویر و تحول: نخستین نوگرایان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار تحلیل برخی از آثار نویسندگان نوگرا – از جمله آخوندزاده – بر اساس یک رویکرد تصویرشناختی است. پرسش اینجاست که چگونه و با چه سبک نوشتاری، نوگرایان ایرانی تمایز فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ایران و غرب را به تصویر کشیده اند و موجب سوق دادن خواننده ایرانی به پذیرش غیریت و دگرگشتگی فرهنگی شده اند. به نظر می رسد که آخوندزاده و برخی از پیروان سبک نوشتاری او، شیفتگی خود به فرهنگ غرب را با درهم آمیختن ادبیات و نقد اجتماعی به خواننده منتقل کرده اند و در این راستا گونه های جدید ادبی را بکار گرفته اند که به خوبی با اهداف اجتماعی شان سازگار افتاده، به گونه ای که جامعه نقد بیشتر از آنکه جذب نوآوری ها و جنبه های ادبی آثار آنان شود، به محتوی و گفتمان آنان پرداخته است. در این مقاله، تلاش داریم تا با تکیه بر نظریات صاحب نظران در حوزه ادبیات تطبیقی و با الهام گرفتن از دیدگاههای متخصصین تصویرشناسی، سبک و ساختار موجود در کتاب مکتوبات آخوندزاده، و کتابچه سیاحی گوید، را مورد مطالعه و تحلیل قرار دهیم. بر این باوریم که تبیین کارکرد نقد و تصویر در آثار نخستین روشنفکران ایرانی پایان قرن نوزدهم میلادی و توضیح دلایل موفقیت آنها در انتقال تاثیرگذار پیام خود، علیرغم ضعف آَشکار گفتمان انتقادی و ایدولوژیک شان، می تواند نتیجه مطلوب این پژوهش باشد.
تحلیل زیبایی شناسی شهر «بسیلا» مقرّ فرمانروایی طیهورشاه در کوش نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۸
79 - 109
حوزه های تخصصی:
هر سبک نوین معماری برمبنای اصول، روش ها و سنّت های سبک های پیشین استوار است و همواره، آن اثری در گذر زمان، شایستگی جاودانگی و ماندگاری دارد که از پشتوانه منطقی و مبانی نظری ریشه دارتری برخوردار باشد. بهره گیری از شکل های هندسی در معماری گذشته از اهمّیت و سابقه طولانی برخوردار است؛ به گونه ای که در ساختن اکثر معابد و مکان های مقدّس، از آن بهره می بردند. اهمیّت اعداد و اشکال در زیبایی شناسیِ اماکن تاریخی و مذهبی مشهود است. در این میان، عدد چهار و شکل مرّبع گونه بنا، به گونه ای نمادین بیشتر مورد اقبال معماران اسلامی قرار گرفته است.
هدف از پژوهش حاضر، جلب توّجه معماران به مفاهیم و شیوه هایی است که در ساختن شهر بسیلا، مقرّ فرمانروایی شاه طیهور در منظومه کوش نامه به کار رفته و اصل آنها با اتّکا بر تجربیّات بشری و تسلسل هویّتی دستاوردهای انسان با نسل های پیشین و پیش دانسته های انسان بنیان نهاده شده تا بتواند پاسخگوی نیازهای فطری و زیبایی شناختی انسان امروز باشد. در پژوهش حاضر که با روش تحلیلی-تطبیقی و با شیوه استقرائی انجام گرفته، با شناسایی عناصر اصلی زیبایی شناسی معماری اسلامی در حوزه عمل و نظر مانند سیمای ظاهری، استحکام و استواری، تقارن و تعادل، به بررسی چگونگی تأثیرگذاری آنها در ساختن شهر بسیلا در منظومه کوش نامه پرداخته شده است.
تحلیل جامعه شناختی تن در گرشاسپ نامه اسدی طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۸
111 - 148
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی بدن یکی از حوزه های نوین و مطرح جامعه شناسی است. بررسی بدنمندی در هر جامعه ای ما را به نوع نگاه و جهان بینیِ حاکم بر جوامع، نسبت به تن آدمی می رساند. در این پژوهش، بر مبنای گرشاسپ نامه اسدی طوسی موضوع بدنمندی، مورد بررسی قرار گرفت تا مشخص شود که نگاه جامعه ایرانیِ عصر اسدی به بدن چه نوع نگاهی است و هم این که این منظومه حماسی از نظر ژانر و نوع ادبی خاص، چه نگرشی به تن آدمی داشته است.
در این پژوهش به موضوع هایی چون بدن دینی، بدن طبقاتی، زبان بدن و... پرداخته خواهد شد. از نظر ایدئولوژیک، بدن در گرشاسپ نامه در مقابل روح قرار گرفته و تحقیر می شود و گرچه بدن از حیث جمال شناسی و نیروی درونی ستوده شده است، اما فی ذاته، چیزی جز کالبدی که زندان روح است و اعتباری مجزا ندارد، نیست. بدن طبقاتی نیز بدن شاه، پهلوان و زنان پهلوانان را شامل می شود، اما توصیفات بدن شاه و زنان پهلوانان در جنب بدنِ پهلوان معنا یافته و بر محور او می گردد. در کل، نگاه اسدی به بدن، یک نگاه نژادی-طبقاتی است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی با روش کتابخانه ای و با تکیه بر گرشاسپ نامه و آثار مرجع ادب فارسی تدوین گردیده است.
بررسی تطبیقی سبک شناختی لایه ایدئولوژیک اشعار سیمین بهبهانی و گلرخسار صفی آوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۸
147 - 182
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، ایدئولوژی را در سطوح سه گانه زبانی (واژگانی، نحوی، بلاغی) در شعر سیمین بهبهانی شاعر ایرانی (1306-1393 ﻫ.ش.) و گلرخسار صفی آوا شاعر تاجیکستانی (تولد 1326 ﻫ.ش.)، بررسی و مقایسه می کند. شعر هر دو، با ایدئولوژی های حاکم بر فضای روشنفکری زمانه همراه است؛ در شعر بهبهانی، ایدئولوژی فمینیستی آشکارتر است و با واژگان امروزی، زبانی زنانه و نگاهی تازه، تشخص یافته است. اما صفی آوا، احساسات زنانه را چندان آشکارا بیان نمی کند؛ مضامین زنانه در شعر او راه یافته اند، اما این، وجه غالب نیست؛ شعر او بیشتر، با ناسیونالیسم نشان دار شده است. بازتاب ایدئولوژی در لایه های زبانی هر دو هست؛ اما صراحت صفی آوا بیشتر و ایدئولوژی در لایه واژگانی شعر او پررنگ تر است. در شعر بهبهانی ایدئولوژی عمدتاً، در لایه های نحوی و بلاغی است و به شعر او فردیتی هنری بخشیده است. از این منظر شعر صفی آوا کلیشه وار، مانده است.