مقالات
حوزه های تخصصی:
الگوی طراحی شده بر مبنای اقتضای حال نگاهی متفاوت به چراییِ کاربرد ساخت های زبانی و آرایه های بلاغی در کلام است. در این رویکرد چرایی و علت کیفیت یا چگونگی زبان بررسی و نقش اقتضائات عوامل گوناگون در این زمینه مطالعه می شود. و فراتر از دستور و بلاغت، ویژگی های کلام و عوامل مؤثر در ایجاد آن و همچنین چگونگی ایجاد آن و چراییِ ویژگی های کلام بررسی می شود.در این طرح با دیدی وسیع و بنیادی زمینه های مبنایی و مؤثر در ایجاد ویژگی های ساختاری و زیبایی شناسی زبان تبیین و این امکاناتِ بالفعل و بالقوه در زبان برای کشف و تبیین ویژگی های کلام در نظر گرفته می شود و حتی گاهی در تحلیل محتوا و مفهوم آن نیز مؤثر است.این دیدگاه در واقع الگویی زبانی - شناختی است که علل وجود و ایجاد ویژگی های زبان را در همه حوزه های زبانی و بلاغی بررسی می کند؛ این بررسی به حوزه صوری کلام محدود نمی شود؛ بلکه حوزه اصلی مطالعه در این نظریه نحوه کاربرد امکانات صوری زبان برای مفهوم سازی و ایجاد و خلق معنا است. در واقع مطالعه ویژگی های صوری و ظاهری زبان برای کشف معانی و مفاهیم کلام (هدف اصلی این دیدگاه)، از ملزومات و به نوعی ضروریات تلقی می شود. این رویکرد بر کاربرد این امکانات زبانی متمرکز است. از سویی نقش آن ها را در خلق معانی و مفاهیم بررسی می کند و از سوی دیگر نقش معانی و مفاهیم را در تعیین ویژگی های ظاهری زبان تبیین می کند.
خاک خواری و بازتاب آن در متون کهن فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله: خاک خواری، یعنی عادت به خوردنِ خاک وگِل و نظایر آن، سابقه طولانی در سراسر جهان دارد. این پدیده در متون کهن فارسی و عربی نیز به صورت های مختلف انعکاس یافته است و طیف های گوناگونی از مردم، اعمّ از زاهدان و صوفیان، خلفا و پادشاهان و دولتمردان، فُقرا، زنان، کودکان، دیوانگان و عموم مردم به آن گرایش داشته اند. در این پژوهش به بررسیِ بازتابِ خاک خواری در متون نظم ونثر فارسی و عربی پرداخته ایم.روش: این پژوهش را به روش توصیفی- تحلیلی انجام داده ایم و با شناساییِ منابعِ گوناگونی که در آنها اشاره ای به خاک خواری شده است و استناد به آنها به بررسی و تحلیل موضوع پرداخته ایم.نتایج: چنان که از شواهد متون کهن برمی آید، خاک خواری، گذشته از جُنون، غالباً به سببِ فقر، زُهد و ورع، التذاذ و اعتیاد، و یا ویارِ زنانِ باردار بوده است. رواجِ امثالِ گوناگون در میانِ اقوامِ ایرانی با مضمونِ خاک خواری نشانگرِ میزانِ شیوع و همچنین دشواریِ ترکِ این عادت بوده است. جُز زاهدانِ قرونِ نخستین اسلام که خاک خواری را نوعی زهد و ورع و پرهیز از امور دنیوی و تقیّد به حلال خواری و کم آزاری می پنداشته اند، شاعران و نویسندگان اغلب برخورد منفی با این پدیده داشته اند وآن را از عادت های ناپسند و بیمارگونه شمرده اند و به خودداری از آن دعوت کرده اند. در متونِ طبّی خاک خواری را نوعی بیماری و مرض شناخته اند و راهکارهایی برای درمان آن ارائه داده اند. در متون اخلاقی گِل خواری را از جمله اَمراضِ نفس شمرده اند و گاه در تمثیل، به اعتیادِ گِل خواری اشاره کرده اند. در متونِ دینی نیز خاک خواری حرام شمرده شده است.
حکایات مشایخ در منظومه های صوفیانه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات صوفیه در دو صورت منثور و منظوم آن، بخشی بزرگ و مهم از ادبیات فارسی است با گونه ها و زیرگونه های متنوعی چون دستینه ها و آثار منثور و منظوم تعلیمی و نیز آثار خلاقه ای که گزارش گر لحظات شور و اشراق صوفی در زبانی غنایی یا رمزی(سمبلیک) است. یکی از مواد اصلی و مشترک در میان تقریباً تمامی این انواع گوناگون، نقل «حکایات» و «اقوال» مشایخ صوفی است. این پژوهش کوششی است برای ارائه تصویری دقیق و مستند از کمّ و کیفِ بازتابِ «حکایات» (و نه اقوالِ) مشایخ صوفی در مهم ترین منظومه های تعلیمی صوفیانه فارسی شامل حدیقه الحقیقه سنایی، مثنوی معنوی مولانا، و هفت اورنگ جامی. نتایج این پژوهش نشان می دهد از مجموع 300 حکایت منقول در مجموع این آثار، گذشته از حکایات منسوب به پیران ناشناس (47 حکایت)، که بالاترین میزان حکایات را تشکیل می دهد، بیشترین حکایت ها به ترتیب مربوط به بایزید(با 24مورد)، ابوسعید ابوالخیر(با 21 مورد) و شبلی(با 20 حکایت) است. همچنین حدود یک چهارم از مجموع کل حکایات، «حکایات کرامات»اند و مضمون بقیه حکایات، تعلیم معارف و مفاهیم صوفیانه است. گفتنی است در نگاهی تاریخی و تطبیقی، به روشنی می توان افزایش توجه به نقل حکایاتِ کرامات را در فاصله سنایی تا مولانا دید؛ چنان که در حدیقه الحقیقه، هیچ حکایت کرامتی نقل نشده اما از میان 26 حکایت منقول در دفاتر ششگانه مثنوی مولانا، 15 حکایت، (یعنی حدود 60درصد حکایات) کرامت محور است. درنهایت نیز می توان مجموع منظومه های صوفیانه فارسی را در مقایسه با انواعی همچون تذکره ها و اولیانامه ها و نیز عده ای از دستینه های کهن عربی، برخوردار از توجه کمتری به حکایات کرامات تلقی کرد.
تحلیل گفتمان مولانا و شمس در بیان عاشقانه براساس نظریه هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، گفتمان عاشقانه ای از مولانا و شمس بر اساس دستور نقش گرای هلیدی تحلیل شده است. بررسی متن(گفتار و نوشتار) در تحلیل گفتمان، در حدی فراتر از ساختارهای صوری زبان صورت می گیرد. در کلام و متون عاشقانه با توجه به بیان انتزاعی گوینده، تصاویر ذهنی به گونه ای خاص رمزگذاری شده اند. هدف اصلی در این پژوهش، پی بردن به چگونگی بازنمایی عواطف موجود در این گفتمان عاشقانه، همچنین دستیابی به شباهت ها و تفاوت های احتمالی در بروز بیان احساسات درونی آن هاست. این پژوهش به این سؤال پاسخ می دهد که ویژگی های کلام عاشقانه مولانا و شمس چگونه براساس دستور نقش گرای هلیدی مشخص می شود. فرضیه تحقیق این است که دستور نقش گرای هلیدی در تحلیل گفتمان متون عاشقانه کارآمد است. بر همین اساس یک غزل از مولانا و بیان عاشقانه ای از شمس تبریزی به صورت موردی انتخاب شده است تا بتوانیم ابعاد گسترده تری از این بحث را به دست آوریم. بافت متن به شیوه توصیفی- تحلیلی؛ به کمک هر سه فرانقش اندیشگانی ، بینافردی و متنی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که بسامد بالای فرایند رفتاری در غزل مولانا، نشان دهنده تجربه دیداری او از معشوق و توجه خاص وی به توصیف حالات رفتاری معشوق است. بسامد بالای فرایند وجودی در کلام شمس مفهوم وجود این عشق را آشکار می کند.
مقایسه و تحلیل راه حل های مولوی و اکهارت تُله برای بحرانِ معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معنای زندگی مفهومی مربوط به دوران معاصر است. انسان سنتی در سایه معنایی می زیست که برآمده از دین و اسطوره بود، و انسان مدرن معنا را در علم و عقل و پیشرفت جست و جو می کرد، اما انسان معاصر – مشخصاً از جنگ جهانی دوم به بعد – با رد فرا روایت های پیشین در برهوت بی معنایی سرگردان است. بحرانِ معنا، دل مشغولی اصلی روزگار کنونی است. مسأله اصلی این پژوهش، چگونگی درمان پیشنهادی دردِ بی معنایی با رجوع به اندیشه های مولوی(604-672 ه.ق) و اکهارت تُله (1948- م) است. یدین منظور آراء آنان در این باب به روش توصیفی-تحلیلی مقایسه شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد مولوی، عامل اصلی گم گشتگی و بی معنایی انسان را خودی می داند و عشق را فراگیرترین درمان برای بیماری های وجودی معرفی می کند. عشقی که با پدیدار کردن شور زندگی و شیرینی هستی و هم چنین غنیمت شمردن وقت و ایجاد نگاهی نو در جانِ عاشق، بی معنایی را از میان برمی دارد. تُله، ذهن شرطی شده، تفکر قالبی، اسارت در مفهوم زمان و هویّت غیر اصیل را عوامل اصلی ایجاد بحرانِ معنا در روزگار معاصر می داند و برای حلّ این بحران، زیستن در لحظه حال را توصیه می کند. خدا در مرکز توجه مولوی است؛ اما برای تله، انسان اصل است. نفسِ مورد نظر مولانا با ذهنِ مورد نظر اکهارت شباهت دارد. عشقِ مولوی، آسمانی و معطوف به حضرت حق، و عشقِ تله، معطوف به هستی و تمامی موجودات است. هر دو عشق را موجب یگانگی با هستی می دانند.
سعدی واقعی و سعدی مستتر در دیباچه گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روایتپژوهی، بحث مؤلفههای ششگانه الگوی ارتباط روایی همیشه مسأله برانگیز بوده است. این مؤلفهها به صدای روایت مربوط میشوند که یا بیرونی است یا درونی. سعدی در بیرونیترین جایگاه است که بوستان و گلستان را نگاشته است. اما شیخ شیراز مؤلف مستتر هم هست که واسطِ سعدی واقعی و سعدی روایت گر است و تصویر برساخته در ذهنیت خواننده از شیخ شیرازی واقعی است. حال، صدای سعدی روایت گر، گلستان و به طریق اولی، دیباچه را به خواننده/روایتگیر انتقال میدهد. وانگهی، صدای سعدی شیرازی میتواند حاکی از ایدئولوژی وی در مقام مؤلف واقعی هم باشد. اما، بوستان و گلستان بلندگوی اعلان مواضع سعدی واقعی نیست، بلکه سعدی واقعی این نظرگاه را از رهگذر ابزارهای متنی تبیین میکند. دقیقتر، از طریق سعدی نویسنده یا مستتر بهتر میتوان درباره ایدئولوژی سعدی شیرازی واقعی سخن گفت. این مقاله، جایگاه سعدی واقعی و مستتر/نویسنده را در دیباچه گلستان بررسی میکند. توسل به سعدی نویسنده ممکن است راه حلی برای بحث درباره تضادها و تناقض ها و گفته های منسوب به سعدی واقعی محسوب شود، چه از این نظر، گلستان و بوستان دیگر آثار از آن سعدی نویسنده محور است تا سعدی واقعی که در تذکره ها ذکر شده است.
تحلیل معرفت شناختی بیداری در ادب عرفانی فارسی و ساتوری در روایت های آیین ذن (مطالعه موردی: «مثنوی معنوی مولوی» و روایت های «دروازه بی دروازه» و «صد و یک داستان ذن»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیداری به معنای از میان رفتن غفلت و ناآگاهی و یکی از مهم ترین اصطلاحات در عرفان اسلامی است که مولوی در داستان های مثنوی معنوی بارها از آن سخن گفته، ویژگی های آن را بازنموده است. همچنین در روایت های آیین ذن، ساتوری همین معنا را دارد و درک و تجربه آن اساس و جان مایه مراقبه و سلوک به شمار می رود. بر این پایه، هدف این جستار، تحلیل یافته های بیداری است از نگاه مولوی در مثنوی معنوی به عنوان اثری شاخص در حوزه عرفان اسلامی ایرانی با روایت های ساتوری در مجموعه های «دروازه بی دروازه» و «صد و یک داستان ذن» که هر دو از مشهورترین نوشته ها در سنت عرفانی ذن یه شمار می روند. بازنمودن یکسانی ها و ناهمسانی های این دو مکتب فکری با روش توصیفی تحلیلی سامان یافته است و تحلیل و تبیین داده های پژوهش نشان می دهد، ویژگی های بیداری در مثنوی معنوی و ساتوری در آیین ذن مانند: ناگهانی بودن، آگاهی بخشی و تکرارپذیری با یکدیگر همسانی دارند، اگر چه ویژگی ناگهانی بودن در روایت های ساتوری بازتاب بیشتری دارد. همچنین ویژگی حیرت انگیزی که خصوصیتی فرعی و برآمده از نگاه مخاطب است، در روایت های آیین ذن بازتاب فراوانی یافته که برخاسته از ساختار منطق گریز و تحلیل ناپذیر این مکتب است. حال اینکه داستا ن های مبتنی بر بیداری در مثنوی معنوی که در تطبیق با روایت های ساتوری از بنیان های عقلانی و منطقی مستحکمی پیروی می کنند، حایز این ویژگی نیستند.
تحلیل گستاخ گویی فلسفی و گفتمان ضد استبدادی سعدی در باب اول بوستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان مبحث مشترکی بین زبانشناسی و شاخه های مختلف علوم انسانی و اجتماعی است و تلاش می کند انسجام صورت و مفهوم را در یک متن یا ساحت ارتباطی نشان دهد. متون ادبی از مهمترین محملهای گفتمان هستند. تحلیل گفتمان در آثار ادبی نه تنها در شناخت دقیقتر آثار بلکه در مردم شناسی، شناخت ساختارهای ارتباطی و بنمایه های اندیشگانی یک جامعه اهمیت دارد. گفتمان «ضداستبدادی» که از پیوست های اصطلاح «استبداد» است در متون ادبی و تاریخی فارسی با شاخصه ها، مؤلفه ها و عنوانهای منفاوت قابل پی جویی است. تحلیل گفتمان ضداستبدادی بروزهای این گفتمان انتقادی را در یک ساحت نشانه شناختی و مطالعه میان رشته ای بررسی می نماید. در پژوهش حاضر تحلیل فلسفی میشل فوکو درباره پاریزیا و روش نورمن فرکلاف و تئون وندایک در تحلیل گفتمان مد نظر قرار گرفته است. با توصیف، تبیین و تفسیر ابعاد زبانشناختی، بلاغت وزیباشناسی متن، اثبات شده است که گستاخگویی سعدی در باب اول بوستان بعد فلسفی دارد و مصداق التزام به حقیقت است. همچنین با صورت بندی مفاهیم مؤلفه های مختلف گفتمان ضداستبدادی سعدی در باب اول نشان داده شده است.
به نام خواجه بکوشیم یا بنوشیم؟تصحیح بیتی از حافظ بر پایه روابط درون متنی دیوان او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شماری از سروده های حافظ با یکدیگر در ارتباط اند. تحلیل عناصر این پیوندها به درک دقیق تر اشعار، شناخت بهتر اندیشه ها و روی کردهای شاعر و ترسیم بهتر سیمای شخصیت های حاضر در سروده ها می انجامد. آگاهی های حاصل از تأمل در روابط درون متنی دیوان حافظ، می تواند در تصحیح اشعار کارایی داشته باشد. در این جستار با روش تحلیل محتوا و به شیوه ی توصیفی-تحلیلی، نمونه ای از نتایج سودمند توجه به روابط درون متنی در تصحیح اشعار حافظ تبیین می شود. در بیت «نمی کند دل من میل زهد و توبه ولی/ به نام خواجه بکوشیم و فرّ دولت او»، از «خواجه» که در شمار شخصیت های حاضر در گروهی از سروده های حافظ است؛ سخن رفته است. دقت در روابط درون متنی دیوان نشان می دهد مراد حافظ از «خواجه» در این بیت خواجه جلال الدین توران شاه، وزیر مشهور شاه شجاع مظفری است. حافظ از این ممدوح خویش در شمار قابل توجهی از سروده ها یاد کرده است. تحلیل سروده های مرتبط با او در دیوان حافظ، اطلاعات قابل توجهی از اندیشه و سیره ی او و روابطش با حافظ در اختیار ما می نهد. مفهوم بیت مورد نظر در تعارض کامل با آگاهی های حاصل از تحلیل آن اشعار است. ناهم خوانی موجود، این گمان را به میان می آورد که احتمالاً ضبط کنونی بیت، با اشکال مواجه است. با مراجعه به نسخه های کهن و بررسی ضبط های ثبت شده، بازیابی صورت صحیح بیت مذکور میسر گردید.
لطایف فی الاصول: کهن ترین دانشنامه منظوم فارسی از اواخر قرن هفتم ق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لطایف فی الاصول (تاریخ تألیف: 696 هجری قمری) از محمد بن محمد مرغینانی معروف به شمس دبیران کهن ترین دانشنامه منظوم فارسی است که به دست ما رسیده است. این منظومه 4897 بیتی در دو موضوعِ اصلی «علم اصول» (شامل معرفت صفات و افعال حق و نبوّت انبیا) و «اصول اشعار» (شامل صنایع ادبی، عروض و قافیه فارسی) سروده شده است. مؤلف که از ادبا و علمای اهل سنّتِ ماوراءالنهر بوده، این منظومه را پس از اقامت ده ساله در آسیای صغیر در سنین پیری برای ارشاد فرزندان خویش ساخته و به وزیر مقتدر ایلخانی، صدرالدین احمد خالدی زنجانی ملقّب به صدر جهان (متوفی رجب 697) تقدیم داشته است. در مقاله حاضر یگانه نسخه خطی این کتاب که به خط شاعر است، خود شاعر، مهدی الیه کتاب و موضوعات و علوم مطروحه در آن معرفی شده است. لطایف فی الاصول مرجعی است برای آگاهی از تنوّعات نسبی و سنن گاه متفاوت در طبقه بندی علوم، به ویژه علوم دینی، و سیر تحوّلات آن در میان دانشمندان اسلامی. تمرکز این مقاله اما بر وجوه ادبی متن است.
تحلیل ساختاری مکاتیب عبدالله قطب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتوبات یکی از گونه های مهم ادبیّات و انواع نثر فارسی است که در دوره های مختلف تاریخی از نظر ادبی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی از اهمّیت شایانی برخوردار بوده است. عرفای اسلامی با استفاده از فن مکتوب نگاری و با پیروی از پیشوایان دین، اقدام به نگارش نامه هایی برای انتقال آموزه های عرفانی و هدایت سالکان طریقت کرده اند. عبدالله قطب یکی از عارفان برجسته قرن نهم هجری است که اقدام به تأسیس جامعه ای آرمانی و مدینه ای فاضله با عنوان «اخوان آباد» در حوالی جهرم کرد. وی از طریق نگارش مکتوبات به اداره این جامعه آرمانی و هدایت و تعلیم مریدان خود پرداخت؛ مکتوباتی که هم از نظر نثر شیوای فارسی و هم از نظر دربرداشتن نکات ارزشمند عرفانی برای ارشاد و تعلیم سالکان درخور توجّه است. بر این اساس، در این جستار با روش تحلیلی توصیفی ساختار مکاتیب قطب مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های تحقیق حکایت از آن دارد ویژگی های سبکی نگارش قطب، یعنی گرایش به ساده نویسی و ایجاز و اختصار، ساختار مکتوبات وی را دستخوش تغییر قرارداده و همین امر سبب تفاوت مکاتیب قطب در قیاس با سایر مکتوبات عرفانی شده است. این مکتوبات در زمره مکتوبات اخوانی و چند سویه جای می گیرد.
معرفی، مقایسه و نقد شرح محمد بن قوام بلخی و شرح قاضی ابراهیم تتوی (با تکیه بر ابیاتی از مخزن الاسرار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر کوشیده می شود با مراجعه به نسخه های خطی دو شرح مهم مخزن الاسرار نظامی یعنی شرح محمد بن قوام بلخی معروف به کرّی مربوط به قرن هشتم هجری و شرح قاضی ابراهیم تتوی متعلق به قرن یازدهم هجری، ابیاتی از مخزن الاسرار انتخاب شود، و شرح و تحلیل هر دو شارح درباره این ابیات بررسی و مقایسه گردد. شرح محمد بن قوام بلخی از قدیمی ترین شروح مخزن الاسرار است که نسخه خطی آن در دسترس است و شارحان بعدی غالبا از این اثر تاثیر پذیرفته اند؛ قاضی ابراهیم تتوی در شرح خود بر مخزن الاسرار، مکرر از محمد قوام بلخی یاد کرده است. در این پژوهش ضمن مقایسه شرح ابیات از هر دو شارح نشان داده می شود که قاضی ابراهیم صرفا مقلد نبوده و در برخی ابیات دست به نوآوری زده و شرح و تحلیل متفاوتی ارایه داده و در برخی ابیات نیز رد پای تقلید مشهود است. برای این منظور چند بیت که بعضا دشواری و ابهامی دارند انتخاب شده تا مشخص شود که آیا این شروح در تحلیل آنها راهگشا و بسنده هستند یا از عهده رفع ابهام بر نیامده اند و مشکل کماکان باقی مانده است، در عین حال میزان تاثیرپذیری قاضی ابراهیم یا ابتکار او نیز نشان داده می شود.