فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۴۱ تا ۲٬۹۶۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
165 - 184
حوزه های تخصصی:
در آثار برجسته ادبی، ظرایف هنریِ خاصی در نحوه کاربرد واحدهای زبانی در لایه های مختلف وجود دارد. هفت پیکر نیز از آثاری است که در سطوح مختلفِ آن از ظرفیت های زبانی متنوّعی به منظورِ برجستگی، تولید و القای محتوا استفاده شده است. بعضی از تمهیدات زبانی در لایه نحوی، نوعی تشخّص سبکی را در این اثر ایجاد می کند . اثرِ ادبی متشکّل از لایه های درهم تنیده است؛ ازاین رو تحلیل هفت پیکر با رویکرد سبک شناسی لایه ای، شیوه مناسبی برای کشف ظرفیت های زبانی و کارکردِ هنریِ واحدهای زبانی است. ازآنجاکه بخشی از ظرایف سبکی و معنای متن، بسته به گزینش ساخت های نحوی و نحوه کاربرد آن هاست، واکاویِ لایه نحوی در کشف ظرفیت های زبانی و پیوند هنری زبان و معنا کارآمد است. در این پژوهش سعی بر آن است که با بررسی لایه نحوی، در بخش هایی از هفت پیکر به ویژه تحمیدیه و نصیحت فرزند، کارکردهای هنری واحدهای زبانی در تولید و القای مفاهیم کشف شود. کارکردهای معناشناسی در چینش عناصر زبانی، صدای نحوی، طول جملات، الگوهای نحوی نوبنیان و دلالت های ضمنی در وجهیت نمونه هایی از تمهیدات زبانی در سطح نحوی است که تحلیل آن ها سبب درک عمیق تری از محتوا می شود.
رمزگشایی از نمادهای هفت اقلیم هفت پیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
34 - 61
حوزه های تخصصی:
نظامی، یکی از شاعران توانمند در زمینه نمادپردازی است. «هفت پیکر» وی از جمله داستان های نمادین و نوآیینی است که در هر گنبد آن می توان به رمزی نو و شگرف دست یافت. از این رو، جستار پیش رو با هدف دستیابی به پیوند میان اقلیم ها، داستان ها و اختران این منظومه به رمزگشایی گنبدهای هفت گانه آن می پردازد. برای رسیدن به این منظور، ابتدا اقلیم های هفت گانه از دیدگاه جغرافی دانان برجسته ای چون ابوریحان بیرونی و یاقوت حموی بررسی شد، سپس به پیوند اقلیم ها و داستان های بیان شده با هفت سیاره پرداخته شد. نتایج این پژوهش توصیفی- تحلیلی بیانگر آن است که نظامی با ذهن خلاق خویش و با آگاهی از اسطوره، تاریخ و نماد، نه تنها دیدگاه انسان باستانی را در نگرش به آسمان و تأثیر کواکب بر سرنوشت آنان به تصویر کشد، بلکه توانسته فراتر از آن با بنای هفت گنبد نمادین، قدرت و چیرگی بهرام، قهرمان داستان را در کنار هفت شاهدخت هفت اقلیم به نمایش بگذارد و بدین سان هفت اقلیم جغرافیایی را به هفت کشور نمادین بدل سازد.
بررسی تطبیقی مضامین «آگاهی» و «عصیان» در اشعار رمانتیک اجتماعی- انقلابی آندره شنیه و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
772 - 793
حوزه های تخصصی:
این جستار هدف دارد به بررسی تطبیقی اشعار رمانتیک اجتماعی - انقلابی آندره شنیه (۱۷۶۲-۱۷۹۴) و احمد شاملو (1925_2000) بپردازد. این دو شاعر انقلابی که به دو قرن متفاوت تعلق دارند، دارای اشتراکات یکسانند و از لحاظ تفکر و درون مایه اجتماعی اشعارشان، به رمانتیسم گرایش دارد. به علاوه، «آگاهی» و «عصیان» در درک مفهوم انقلابی بودن دو موضوع اساسی اند و نقش رمانتیسم چند وجهی (احساس گرا، جامعه گرا، و انقلابی) آن ها را به اثبات می رسانند. هر دو شاعر در قبال ناملایمات جوامع خویش، زبان انتقادی مشترکی دارند و در غالب اشعارشان فقر، بی عدالتی و ظلم مضامینی اند که تأثیر رمانتیسم را در مناسبات سیاسی - اجتماعی غرب و شرق آشکار می سازد. بررسی تطبیقی اشعار شنیه و شاملو بیانگر اهمیت تأثیر شعر بر سرنوشت انسان اجتماعی است و در آمیختن احساس با تعهد از مظاهر شعر پویای هر دو شاعر است. دراین مقاله با بررسی اشعار شنیه و شاملو، از منظر مکتب آمریکایی (قرابت ها و شباهت ها)، نشان می دهیم که دو شاعر با نگرش های هم گرا در تکاپوی ساخت دنیایی تازه در ژرفای جامعه هستند.
بررسی گفتمان اجتماعی زنان در رمان رائحه الورد و أنوف لا تشم و این خیابان سرعت گیر ندارد (واکاوی براساس گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
109 - 136
حوزه های تخصصی:
مبنای پژوهش حاضر، الگوی گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف است. کارکرد آن، بازبینیِ شرایط خاصی است که متن در آن آفریده شده است. بر این اساس رمان رائحه الورد اثر احسان عبدالقدوس و داستان این خیابان سرعت گیر ندارد نوشته مریم جهانی واکاوی شده اند. هدف پژوهش حاضر آن است در سایه الگوی انتقادی فرکلاف، پس زمینه اندیشه دو نویسنده بازشناسی شود. یکی براساس اندیشه های مردانه اش و دیگری ظرافت های زنانه اش، علیه الگوهای تحمیلی مردسالارانه در جامعه، تاخته اند. تلاش عبدالقدوس آن است با تکیه بر واژگانِ متن، جامعه ای را بازنمایی کند که دیدگاه آن، به طور کلّی نسبت به زنان و به ویژه نسبت به زنان مطلّقه، نگرشی نابسامان است. هدف نهایی عبدالقدوس پس از بازنشانی شرایط نامطلوب، القای خودآگاهی زنان نسبت به شرایط خود و سپس تشویق آنان برای مشارکت و یافتن راهی برای اصلاح وضع موجود و عبور از بحران اجتماعی است؛ از سوی دیگر داستان جهانی، تصویرآفرینی از جامعه ای است که مردسالاری در آن، موانعی را برای زنان در دست یابی به استقلال ایجاد می کند و درنهایت نسبت به انفعال زنان دربرابر اندیشه های مردسالاری، انتقاد می کند.
بررسی ساحات تفسیر زمینه زدایانه ابوسعید در اسرارالتوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۴
89 - 115
حوزه های تخصصی:
در سنت ما، عرفان در کنار فقه، کلام، فلسفه و... افق های تازه ای در حوزه تفسیر گشوده و دستاوردهایی قابل تأملی در این حوزه به جای گذاشته اند. آثار حاصل کشف و شهود و یا محصول تأمل نظرورزانه عارفان، گواه این مدعا است. عارفان در حوزه عرفان عملی و نظری، اگرچه غالباً رویکرد تفسیری شان را با ارجاع به آیات و روایات موجه جلوه می دادند، اما در این حد متوقف نشدند و مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی خاص خود را نیز مطرح می کردند. در میان عارفانِ عرفان عملی، ابوسعید ابوالخیر، در مقام تحقق عینی، زمینه زدایی را به عنوان کانون تفسیرهای خود در ساحات مختلف، اعم از آیات و روایات، تا شعر و قول و فعل ها و وقایعِ روزمره و... قرار می دهد. در این رویکرد، نیت مؤلف/گوینده از یک سو مطرح، و زمینه ای که آیه یا حدیث یا قول یا فعل و... از آن برخاسته از دیگرسو به کناری می روند و ابوسعید بالجمله تمامی آیات و اقوال و افعال و... را از زمینه و بستر تاریخی خارج می نماید و به تناسب احوال و زمینه عرفانی خود تفسیر می کند. خلق و آفرینش معانی و تفسیرهای نو، و طرح افکنی افق ها و جهان های تازه، محصول چنین چشم اندازی است که مقاله حاضر به تفصیل با رویکرد توصیفی تحلیلی به آن پرداخته است.
تحلیل مضمون و ساختار سروده های سیاسی یوسف الخطیب و ملک الشعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
551 - 574
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری و محتوایی در زبان صرفاً نمایی روبنایی نیست، بلکه بر عکس بخش اساسی از معنای رسانده شده توسط شاعر را تشکیل می دهد. این نوع تحلیل، از میان گونه های کاربرد زبان، بیش از همه به زبان در ادبیات توجه نشان می دهد و بخش عمده پژوهش ها در این شاخه مطالعاتی بر شناسایی سبک های ادبی، زبان شخصی و فردیتِ خلّاق مولّف متمرکز است. یوسف خطیب از جمله شاعران سیاسی معاصر فلسطین می باشد که خود عضو حزب بعث سوسیالیستی عربی بود که فعالیّت های سیاسی بسیاری از خود بر جای گذاشته است و دیوان شعری وی پُر از مفاهیم سیاسی پیرامون جهان عرب است که در وراء این اشعار بر عنصر مقاومت و پایداری تأکید دارد. شباهت های مفاهیم شعری یوسف الخطیب و ملک الشعرای بهار نگارندگان را بر آن داشت تا اشعار این دو را از منظر محتوایی و ساختاری مورد بحث و بررسی قرار دهند. نگارندگان در پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بررسی و نقد داده ها می پردازند.
چهره شناسی و چهره پردازی شخصیت در حکایت های گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چهره شناسی و چهره پردازی، از جمله موضوع های مهم در آثار سعدی است که با شناخت آن ها، می توان به دیدگاه این اندیشمند، درباره چگونگی شناخت انسان پی برد. هدف در این پژوهش نیز بررسی این موضوع در حکایت هایی از گلستان، با روش توصیفی-تحلیلی (کتابخانه ای) است. چهره شناسی از نظر فلسفی، عرفانی، عاشقانه و تعلیمی، چهره پردازی فیزیکی، پوششی و روانشناختی و اهمیّت هر کدام در دیدگاه سعدی، از جمله موضوع های بررسی شده در این پژوهش هستند. نتایج پژوهش نشان می دهد از نظر سعدی، چهره شناسی یا فراست، به معنی پی بردن به درون شخصیت از طریق کنش ها یا ارتباطات غیرکلامی است. از نظر چهره پردازی، در حکایت های گلستان، شخصیت ها، سه چهره فیزیکی، پوششی و روان شناختی دارند که هر کدامشان در موقعیتی، مهم ارزیابی شده است. چهره پردازی پوششی و فیزیکی، جایگاه اجتماعی و فرهنگی شخصیت ها و شیوه ارزشیابی از آنان را نشان می دهند و از طریق چهره پردازی روانشناختی، درون شخصیت ها نشان داده شده است. از نظر کارکرد و انتقال درونمایه، سعدی از طریق افعالی مانند بایستن، شایستن، توانستن و خواستن، چهره روانشناختی شخصیت ها را به صورت غیرمستقیم برای خواننده برملا کرده و با ایجاد ارتباط عاطفی، احساس تنفر یا تحسین شان را برانگیخته و بدین ترتیب، شیوه تفکر آنان را درباره موضوع مورد نظر خود جهت دهی کرده است.
ارائه نظریه نوین انسان چهارم و سوژه لزج: هملت و تیمبوکتو در بوته نقد مطالعات بین رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل دکارتی و استعلای کانتی، تفارق ادبیات و فلسفه را که افلاطون مبدع آن بود؛ تشدید کرد، اما ادبیات به هیچ تقابل، حقیقت یا دانشی آلوده نشد. پژوهش حاضر بر آن است تا با روش مطالعات بین رشته ای نشان دهد که چگونه خوریسموس افلاطونی، رابطه متقابل این دو خواهرخوانده، یعنی فلسفه و ادبیات را تیره و تار کرده است. نگارندگان دیدگاه فلسفی جدیدی را ذیل عنوان انسان چهارم و سوژه لزج ارائه می دهند که در آن ادبیات هرگونه سوژه مندی و کیفیت بازنمایی را رد می کند. هدف مقاله حاضر ارائه انسانی در سپهر ادبیات با رویکرد اخلاقی در فرودین ترین لایه های جامعه است. در عصر رنسانس است که انسان چهارم با حضور بی وزن خود به صحنه می آید و با سوژه زدایی یا سوژه لزج اعلام وجود کرده و دوکسای افلاطونی را به ایقان تبدیل می کند. برای این منظور هملت و تیمبوکتو انتخاب شده اند تا صیرورت انسان چهارم از دوران رنسانس به این سو بررسی شود.
واکاوی جلوه های زبان فارسی در متون کهن فقه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵(پیاپی ۹۰)
۱۴۶-۱۱۹
حوزه های تخصصی:
زبان به عنوان یکی از مؤلفه های مهم فرهنگ هر جامعه در تبادل اندیشه های مختلف، نقش اساسی ایفا می کند. از سوی دیگر، دانش فقه به عنوان یکی از علوم شرعی کاربردی، رسالت استنباط احکام شرعی عملی مکلفان را بر عهده دارد. توصیف و تحلیل عناصر زبانی فارسی در متون کهن فقهی و آثار فقهی آن، هدف این پژوهش است. این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی، ضمن استقرا، نمونه هایی از واژه ها و عناصر زبان فارسی در متون برگزیده کهن فقهی را به دست می دهد، برخی ویژگی های زبانی، دستوری و نحوی این نمونه ها تحلیل می کند و برخی ویژگی های برجسته نظیر کاربرد توأمان واژه های فارسی وعربی، تغییر ساختار نحوی جمله، و تغییر معنایی، تحول واجی و آوایی و تحریف واژه های فارسی در منابع کهن فقهی عربی و فارسی را دقیق تر بررسی می کند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که زبان فارسی در میان زبان های غیرعربی در متون کهن فقهی از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که اغلب واژه های غیرعربی در این متون از زبان فارسی اقتباس و معرّب شده اند. در کنار منابع کهن فقهی به زبان عربی، اندک منابع ارزشمند کهن فقهی به زبان فارسی نیز وجود دارند که به عنوان نمونه هایی از کاربرد زبان فارسی به عنوان زبان دین از ارزش بی مانندی برخوردارند. این بررسی می دهد که اغلب مؤلفان متون کهن فقهی عربی که از زبان فارسی اثر پذیرفته اند، از دیار فارس یا آشنا به زبان فارسی بوده و یا فقهای عرب زبانی بوده اند که زندگی اجتماعی مسلمانان فارسی زبان در آثار آنان تجلی یافته است. در پژوهش حاضر به دو بخش از این آثار فقهی دقیق تر پرداخته شده است. نخست، حکم ترجمه فارسی قرائت سوره «فاتحه» در نماز که مذاهب فقهی در این مسئله دارای سه دیدگاه متمایز هستند. با بررسی ادله و مستندات این دیدگاه ها، دیدگاه تفصیلی ناظر بر جواز ترجمه فارسی سوره فاتحه در حالت عدم توانایی بر قرائت درست و عدم جواز آن در حالت توانایی بر قرائت درست، دیدگاه برگزیده است. دیگر، دیدگاه فقهی جاری ساختن طلاق به زبان فارسی که در این مسئله دو دیدگاه متمایز وجود دارد. قول برگزیده در این مسئله، دیدگاه ناظر بر صحت و امکان فقهی وقوع طلاق به زبان هر قومی است.
نگاه کهن الگو گرایانه به آیینه-روح و خون در عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها یادگارهای هزاران ساله و میراثی همگانی هستند که در طول قرن ها نسل به نسل انتقال یافته اند. نیاکان ایرانی ما، همچون مردمان سراسر دنیا، ناخودآگاه با کهن الگوها در ارتباط بوده اند . یکی از این الگوهای جمعی آیینه است که برای مردمان باستان، تنها ابزار دیدن چهره نبوده؛ بلکه با روح، زندگی، آینده، ماوراء، جادوگری و غیب گویی مرتبط می شده است. با بررسی اسطوره های جهان و کتاب عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه، می بینیم که آیینه، گاه واسطی میان زمین و آسمان و گاه حقیقت گویی آگاه به اسرار است. روح با آیینه مرتبط است. گاه آیینه دریچه پرواز روح است، گاه روح در آن تجلّی می یابد. می دانیم حیات و حرکت آدمی به روح وابسته است. خون نیز در تن آدمی جریان زندگی را ممکن می سازد و از دیدگاه مردمان کهن، حاوی روح و جان موجودات است. مردمان باستان اهمیّت این ماده حیاتی را درک کرده و به هر شیوه تلاش می کرده اند مانع از دست رفتن آن و در نتیجه آسیب رسیدن به روح و زندگی شان شوند. همین عوامل سبب شده در ارتباط با خون، تابوها و سنّت های گاه باورنکردنی ای نیز رعایت کنند و یا به مقرّراتی خاص پایبندشوند. آیینه-روح و خون در عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه نمود و پیوندی آشکار دارند و در قالب هایی چون؛ کهن الگوی سایه، پیرخردمند، ناخودآگاه، نیروی خورشیدی، بازتاب جهان هستی، روح زندگی، واسط زمین و آسمان، کهن الگوهای مونث و زنانه و... آشکار می شوند. شناخت و شناساندن بهتر کهن الگوها و ناخودآگاهی منجر به شناخت درست تر ما از انسان ها، دریافت حقیقت بسیاری از رفتارهای کهن، ارتباط بهتر با نیمه پنهان وجودمان می شود و دریچه ای نو به دنیای گذشتگان و آثار ادبی می گشاید.
فخریّه در ادب فارسی (واکاوی گونه شناختی فخریّه و زیرگونه های آن با نگاهی به گونه های هم سنگش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۵
1 - 26
حوزه های تخصصی:
فخریّه که تسامحاً در ادبیات فارسی مفاخره نامیده می شود، یکی از آن دست گونه های ادبی است که در منابع کهن جزو اغراض شعری به حساب آمده است. نظر به اینکه اصلی ترین فخریّات در ادبیّات فارسی عمدتاً فخر به شاعری و قدرت سخنوری است و زمینه پیدایش اش، بیشتر رقابت های صنفی در خاستگاه های قدرت و بعضاً سرخوردگی های فردی و اجتماعی بوده است، با برخی گونه ها و همچنین اغراض و موضوعات ادبی مربوط به این خاستگاه مثل مدحیّه ها، قسمیّه ها و شکواییّه ها، هماهنگی و هم سنگی دارد، به طوری که گاه در هم آمیخته می شوند و در قالب یک اثر ارائه می گردند. البته باید خاطرنشان کرد که بنا به تعریف و نگاه ما در این مقاله، فخریّه آثار دیگری را نیز شامل می شود که تا به امروز یا شناخته نشده اند یا از زیرگونه های فخر به شمار نمی آمده اند. تحقیق حاضر در پی آن است که با اتّکا به مبانی نظری لازم در این تحقیق و تتبّع در نمونه های متنوّع آن و گونه های همسنگش به تعریف و دسته بندی علمی تری دست یابد.
بررسی و مقایسه تصاویر آتش در ادبیات حماسی و عرفانی با تأکید بر شاهنامه فردوسی و اشعار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتش یکی از عناصر بنیادی در پیدایش هستی و نیز مهم ترین جلوه حیات در طبیعت برای انسان است. عنصر آتش از بدو زندگی تابه حال در میان تمام انسان ها و آیین ها دارای قداست و اهمیتی والا بوده است. این عنصر در افکار و سروده های دو شاعر بزرگ زبان و ادبیات فارسی، یعنی فردوسی و مولانا نیز همواره از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و به اشکال مختلف در آثار آنان متجلی گردیده است. فردوسی آتش را آخشیج برتر عنوان نموده و در نظر او آتش سرچشمه ویژگی های بنیادین دیگر از قبیل گرما، سرما، خشکی و تری است. ویژگی های اساطیری آتش در شاهنامه مانند آتش آزمون و آتش تطهیر بسیار پررنگ و نمادین است. آتش در اشعار مولانا در قالب های تمثیل، تلمیح، استعاره، نماد و غیره به کاررفته است. آتش در اشعار مولانا در مصداق آتش حق و تجلیات وی، آتش انبیا، آتش عشق، آتش جهنم، آتش نفس و غیره به چشم می خورد که همگی برای تبیین معرفت، عشق و جلوه های آفرینش به کاررفته است. در این مقاله به شیوه توصیفی _ تحلیلی، تصاویر آتش در شاهنامه فردوسی و اشعار مولانا موردبررسی قرارگرفته است. کارکردهای معرفت، عشق و پاک کنندگی آتش عمدتاً تحت تأثیر اسطوره ها بوده و ازلحاظ رویکرد نقاط مشترک زیادی با شاهنامه فردوسی دارد؛ اما در تحلیل رویکرد عارفانه شعر مولانا و تصاویر او از آتش درمی یابیم که مجردّات فکری شاعر به طور رمزگونه بیان شده است.
نقدی بر کتابی نقدی (بررسی انتقادی کتاب فی النقد الأدبی اثر عبدالعزیز عتیق)
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش برانگیزترین درس های رشته زبان و ادبیات عربی، درس نقد ادبی است. این درس که سابقه ای دیرین در دانشگاه های ایران دارد، منابع و کتاب های متعددی برای آموزش آن تعریف شده است. یکی از منابع مهم عربی در این زمینه، کتاب فی النقد الأدبی (1972م) اثرِ نویسنده معاصر لبنانی، عبدالعزیز عتیق است. این کتاب از قدیم ترین کتاب های عربی در حوزه نقد ادبی است که به منزله منبع دانشگاهی، در ایران و بسیاری از کشورهای عربی مورد استفاده قرار می گیرد. این کتاب در 380 صفحه و ده فصل تدوین شده است. مؤلف کتاب در شش فصل آغازین، به بررسی کلمه «ادبیات» به منزله یکی از کلیدواژه های موضوع کتابش پرداخته و نشئت، شکل گیری و مفهوم این واژه را مورد واکاوی قرار می دهد و در ادامه، رابطه ادبیات با علم روان شناسی را تبیین می کند و آنگاه به بیان عناصر و انواع ادبیات می پردازد. توضیح درباره مکاتبِ ادبی در غرب، تعریف نقد و بیانِ کارکرد و هدف آن، شیوه های مختلف در نقد ادبی و بحثی در رابطه با سرقت های شعری، دیگر فصل های کتاب را تشکیل می دهد. ساختار این کتاب، اصولی و روشمند است و مطالب تئوری و نظری را به شکلی منظم ارائه داده است، اما در تطبیق عملی مطالب بر متون ادبی، توفیق چندانی حاصل نکرده است. عدم ارجاع در اغلب موارد در نقل قول ها، سرقت علمی، عدم تناسب در تقدیم و تأخیر مباحث، نپرداختن به آرا و نظرات ناقدان برجسته معاصر، ذکر مسائل غیرمرتبط به موضوع و .... ازجمله معایب شکلی و محتوایی کتاب است.
جلوه های هنرآفرینی کاربردِ مفاهیم قرآنی در اشعار عرفانی حزین لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله: زبان ادبی، به ویژه شعر، بستری مناسب برای تجلّیِ آموزه های قرآنی شاعرانی است که به پشتوانه ارجاع دادن اندیشه هایشان به کلام مقدّس وحی، امکان دریافت و تفسیر معنویِ سروده های خود را برای مخاطبان فراهم می آورند. در این زمینه، حزین لاهیجی، شاعر صوفی مسلک قرن دوازدهم، به شیوه های گوناگونْ تحت تأثیر قرآن قرار گرفته و با الهام از آیات آسمانی، به فرایند خوانش و تحلیل سروده های عرفانی خود یاری رسانده است. پژوهش حاضر تلاشی برای واکاوی شیوه های اثرپذیری حزین لاهیجی از قرآن کریم در تببین برخی مضامین عرفانی است. در این پژوهش، نگارندگان بر آن هستند با بررسی سروده های شاعر به سه پرسش زیر پاسخ دهند: حزین به چه شیوه هایی از کلام وحی تأثیر پذیرفته است؟ عمده ترین مفاهیم عرفانی ارجاع داده شده شعر حزین به مضامین قرآنی کدام است؟ حزین در اشعار عرفانی، چگونه بن مایه های قرآنی را با تصرّفات شاعرانه همسو کرده است؟ روش روش پژوهش، توصیفی تحلیلی و با تکیه بر سروده های حزین لاهیجی است. یافته ها و نتایج: تأثیرپذیری حزین به دو فرم صریح و غیرصریح، گاه از محتوا وگاهی از واژگان قرآن نمود می یابد؛ به گونه ای که مفردات، ترکیبات، مضامین و حوادث قرآنی، همسو با سروده هایش، زمینه تنوّع بیان و تبلور اندیشه های عرفانی وی را ایجاد می کند. نتایج پژوهش گویای آن است که مفاهیم ناب حوزه عرفان مانند «توکّل»، «تجلّی»، «استقامت»، «قُرب»، «فنا» و «بقا»، به پشتوانه آیات مبین الهی، تأویلی روحانی یافته اند. افزون بر این، هنجارشکنی های عامدانه حزین، بخشی از سروده های وی را در هاله ای از تصرّفاتِ شاعرانه فروبرده است.
واکاوی تطبیقی کهن الگوی آب در سروده های لمیعه عباس عماره و فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
61 - 84
حوزه های تخصصی:
آب، سازه ازلی طبیعت آغاز و دربرگیرنده مفاهیم ارجمندی همچون زایش، مرگ، تطهیر، رستخیز و باروری است. این سازه دیرین آفرینش، ازدیرباز در ادیان ملل، جایگاه ویژه ای داشته است؛ از افکنده شدن پهلوان در آب و حیات جاودانه یافتن وی تا خویشکاری قدسی آب و نمود آن در قالب ایزد-بانوان نگهدار سبزینه، حیات و رستخیز. آنچه نگارش جستار حاضر را به عنوان یک ضرورت در ذهن نگارندگان مطرح نموده عبارت است از: بازیابی نمود کهن الگوی آب و جایگاه و نقش این عنصر هستی بخش در سروده های دو شاعر برجسته معاصر عربی و فارسی، فروغ فرخزاد و لمیعه عباس عماره. در گام نخست و تحلیل شاکله و چگونگی کاربست این عنصر حیاتی در اشعار دو شاعر در گام پسین. از این رو نظر به اینکه هیچ جستاری به صورت مستقل یا تطبیقی و میان رشته ای درباره لمیعه عباس عماره، شاعر عراقی معاصر نگاشته نشده است. نگارندگان این جستار کوشیده اند تا در قالب خوانشی اسطوره گرا، کهن الگوی آب را مورد بررسی قرار دهند. رهیافت فرجامین جستار پیش رو حکایت از آن دارد که اندیشه های هر دو شاعر به گونه ژرف و شگرفی با آب در جایگاه ارجمندترین سازه طبیعت و گاهان هستی، پیوند خورده است. با این تفاوت که قالب ها و گونه های کاربست آب در سروده های فروغ فرخزاد، نمایانگر دگردیسی آب و نمود منفی آن در اندیشه اوست؛ درحالی که آب و نمادینگی آن در سروده های لمیعه عباس عماره، حکایت از نگرش روشن، امیدبخش و زندگی آفرین شاعر نسبت به این سازه پاک ازلی دارد.
بررسی انتقادی پژوهش هایی با موضوع سکوت و خاموشی در آثار و اشعار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۶
87-53
حوزه های تخصصی:
«خاموشی و سکوت» در آثار و اشعار مولانا از مفاهیمی است که ذهن و زبان پژوهشگران را به خود مشغول کرده است؛ چنان که با تأملی در کارنامه مولوی پژوهی، کتاب ها و مقالاتی را می یابیم که از نظرگاه های مختلف عرفانی، کلامی، زبان شناختی و... کوشیده اند این مفاهیم را شرح دهند. در این پژوهش، با دیدگاه انتقادی تحلیلی، ضمن طبقه بندی و شرح رویکردهای گوناگونی که پژوهشگران با محوریت موضوع خاموشی و سکوت در آثار و اشعار مولانا داشته اند، این پرسش بنیادین مطرح شده که حلقه مفقوده این پژوهش ها کجاست. این حلقه مفقوده بی توجهی پژوهش ها به سکوت از منظر هرمنوتیکی و آشکارکنندگی آن است. سکوتی هرمنوتیکی که به وسیله آن کلام حق بر زبان عارف بازتاب می یابد. به تعبیر دیگر، در این پژوهش، تبدیل شدن عارف به زبان حق به وسیله ساحت هرمنوتیکی سکوت میسر دانسته شده، نه فقط از طریق سکوت صِرف مولانا در مقام عارف.
متن شناسی دلگشانامه ی ارجمند کشمیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
105 - 132
حوزه های تخصصی:
آغاز حماسه سرایی های دینی در ادب فارسی از پیشینه ای کهن برخوردار است؛ هرچند که حماسه ی عاشورا و وقایع پس از آن مانند قیام مختار در شعر فارسی و به خصوص از عصر صفویه به بعد اثرگذار بوده است. از منظومه های سترگ و ارزشمند در موضوع حماسه های مذهبی (شیعی) باید از دلگشانامه ی ارجمند کشمیری یاد کرد که تاکنون تصحیح نشده و به شیوه ای مستوفی بررسی و شناخته نشده است. در برخی مآخذ، اثر حاضر را به آزاد بلگرامی منسوب کرده اند؛ اما با بررسی منابع متقدم و متأخر، نادرستی این انتساب معلوم می شود. دلگشانامه با رویکردی دقیق و جزئی نگرانه، داستان مختار را روایت کرده است. آزاد در روایت داستان، امانت داری را رعایت و در بسیاری مواضع از راویان با صفاتی دال بر راست گویی و خردمندی یاد کرده است. مآخذ اصلی شاعر علاوه بر روایات موجود، مختارنامه ی منثور عطاءبن حسام واعظ است. اثرپذیری بالنسبه ی کاملی از متن این اثر در دلگشانامه مشهود است. از شاخصه های بسیار بارز اثر باید از ساقی نامه های متعدد یاد کرد. ساقی نامه ها گاه در حکم تجدید مطلعی در روایت اثر محسوب می شود که در اوج فخامت حماسه، صبغه ی غنایی خاصی به متن بخشیده است. مجموعاً شش نسخه ی خطی از دلگشانامه وجود دارد که از نسخه های موجود در ایران تنها نسخه ی کامل، نسخه ی کتابخانه ی ملی ایران است و نسخه های دیگر ناقص الآخر ند. نسخه های دیگر در کتابخانه ی دیوان هند موزه ی بریتانیا، کتابخانه ی بانکی پور و کتابخانه ی لنین مسکو محفوظ اند. نگارندگان در این پژوهش با روش تحلیل و توصیف محتوا کوشیده اند که دلگشانامه ی آزاد کشمیری را ازمنظر ساختاری و محتوایی تحلیل کنند و افزون براین، به اختصار مصنف اثر را نیز بشناسانند.
تأثیر رذایل اخلاقی بر اختلالات نظام معرفتی با تکیه بر داستان های بلعم باعورا، برصیصا، هاروت و ماروت از مثنوی المعنویه الخفیه گلشنی بردعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی المعنویه الخفیه اثر شیخ ابراهیم بن محمد گلشنی بردعی (830 940ق) به تقلید از مثنوی معنوی مولانا سروده شده و حاوی نکات عرفانی، اخلاقی، حکمی و تعبیرات و تأویلات فراوان است. در این مقاله کوشش می شود تا تأثیر رذایل اخلاقی بر اختلالات نظام معرفتی، با استفاده از سه داستان معروف بلعم باعورا، برصیصا و هاروت و ماروت در این مثنوی بررسی شود. اگرچه این سه داستان حدود هفت هزار بیت از این مثنوی سی وپنج هزار بیتی را شامل می شود، گلشنی بردعی عصاره اندیشه و جهان بینی خود را در این سه داستان و حکایات و تمثیلات در خلال آن بیان داشته است. هدف این پژوهش بررسی موانع سیروسلوک، پرتگاه های پیش روی عارف، چگونگی پیروی از نفس و نحوه رسوخ رذایل اخلاقی در درون انسان است که سبب می شود نفس حقایق الهی را وارونه جلوه دهد و نتیجه آن چیزی نیست جز آلودگی و ارتکاب به گناهان و جرایم نابخشودنی عرفایی بزرگ و در نهایت مسخ آنان. نگارندگان با ذکر شواهد متن، دیدگاه گلشنی بردعی درباره چگونگی غفلت و پیروی از هوای نفس را بیان داشته و مسیر کشیده شدن پرده گمراهی بر بصیرت عارف و اختلال واقع نگری سالک در عمل را با شواهد متن و جدول تبین کرده ا ند. در این مقاله، درباره تأثیر مستقیم نفس، هوا، زن بارگی، شهرت طلبی، غفلت، حماقت، عقلانیت و بصیرت، زبان درازی و بی ادبی نسبت به خداوند و قضا و قدر سخن به میان آمده و زن پرستی و شهرت طلبی، بزرگ ترین آفت وارونه سازی حقیقت و مصداق عینی پیروی از نفس امّاره بیان شده است.
Nanon, Lecture à Travers le Nom(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Parmi les romans du XIXe siècle portant le nom de femmes, Nanon, écrit par George Sand en 1871, se distingue par son choix de titre. Par son approche titrologique appropriée, l'auteur définit en effet une nouvelle identité féminine, peu reconnue dans la société française à l'époque. Une identité qui est indépendante du genre et de la classe sociale et qui résulte de l'individualité humaine. Mais la question qui se pose en accord avec cette définition identitaire est de savoir si le titre de l'œuvre, ainsi que le pseudonyme de l'auteur, conduisent-ils à l'unité du protagoniste et de son auteur, ou au contraire, trace-t-il la frontière entre ces deux ? Et comment chacun de ces éléments - la dualité ou l’identité entre l’auteur et son héroïne- forment l’horizon de l’attente du lecteur ? Comment un lecteur, confronté à la dualité de l’héroïne et de l'écrivain, parvient-il enfin à réconcilier les deux dans tout le processus de lecture ? Cet article présente d'abord une analyse dans le domaine de l'anonymat et après avoir examiné la classe sociale dans laquelle vivait l'auteur, tente de représenter l'image inversée qu’elle laisse d’elle-même, dans l'esprit du public.
La Représentation du « Bon » Enseignant dans une Sélection d’Ouvrages Contemporains Français et Persans(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۵, No ۲۷, Printemps & été ۲۰۲۱
166 - 182
حوزه های تخصصی:
Personnage clé de l’enseignement, l’enseignant occupe une place centrale dans le milieu scolaire. Accompagnant la vie des enfants, il peut jouer un rôle important dans l’avenir de chaque société. Sensibles à ce rôle, certains auteurs, en Iran et en France, à travers leur écrits romanesques ou autobiographiques (récits scolaires), mettent à notre disposition des figures qui pourraient être considérées comme modèle ou anti-modèle du bon enseignant. Dans ce travail, on s’intéresse de près à ces figures pour savoir ce que pourraient être les exigences de l’enseignement. Cela devrait nous amener à dresser une typologie du « bon » enseignant. Pour délimiter ce vaste sujet ainsi qu’orienter notre travail vers une perspective pragmatique et effective, on se contente des relations pédagogiques qui mettent en rapport l’Instance scolaire à l’enseigné par l’intermédiaire de l’enseignant dans le but de la « transmission du savoir ». Cela nous permettra de remettre en lumière la grandeur de la « mission » d’enseignant.