فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۶۱ تا ۳٬۹۸۰ مورد از کل ۲۷٬۸۲۵ مورد.
منبع:
هنر و تمدن شرق سال هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۹
37 - 46
حوزه های تخصصی:
در میان گل ها، گل سرخ، گل سوری، گل گلاب و یا گل محمدی بیشتر مورد توجه ایرانیان بوده است و گلاب از زمان های قدیم شناخته شده و در مراسم مذهبی، مصارف پزشکی و در جشن ها و عزاداری ها از گذشته تاکنون به کار می رفته است. هدف این پژوهش ضمن مطالعه مفاهیم نمادین گل سرخ در فرهنگ ایران و دیگر اقوام، آن است که دریابد آیا گل سرخ و مشتقات آن همان گونه که در شعر و ادب پارسی موج می زند، در نسخ خطی مصور و آثار هنری ایران زمین نیز با تکیه بر مفاهیم نمادین و یا مصارف آن مشاهده می شود؟ این پژوهش کیفی و بنیادین با اتکا به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده و اطلاعات آن به شیوه مطالعه کتابخانه ای و الکترونیکی گردآوری شده است. خلاف قدمت دیرینه گل سرخ و فرآورده عمده آن یعنی گلاب در ایران و استفاده از بخش های مختلف این گیاه در آشپزی، طب و مراسم مختلف، با وجود گلابدان های برجای مانده از ادوار پیشین و اهمیت گل سرخ، محمدی و گلاب در منابع مکتوب ادب پارسی، پژوهش حاضر با نقوش و نسخ مصور اندکی با محوریت گل سرخ و گلاب گیری و کاربردهای آن روبرو شد. اگرچه این نقش مایه در دوره قاجار با تأکید بر جنبه تزئینی به وفور یافت می شود. نتیجه حاصل از این پژوهش نشان داد گل سرخ در بستر فرهنگ های مورد بررسی نمادی است با ویژگی های مشترک چون: عشق و زیبایی، کمال جمال الهی، عرفان، نور، تطهیر، امر لایتناهی.
نمادشناسی رنگ سبز در فرهنگ و هنر ایرانی – اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۹
18 - 29
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: نمادهای رنگی از بارزترین نمادهایی هستند که روان انسان ها را متأثر می سازند. رنگ ها در ارتباطشان با طبیعت، فرهنگ، باورهای دینی و تجارب زندگی معانی ویژه به خود اختصاص می دهند؛ اما در هرحال تابع موقعیت های زمانی، جغرافیایی، اندیشه، فرهنگ، سیاست، دین و سنت مردم هستند. هنرمندان و شاعران نیز برای ملموس کردن تصاویر شاعرانه و ذهنی خویش و توضیح مفاهیم بیان نشدنی، از نمادهای رنگی استفاده می کنند. مخاطب با تحلیل رنگ ها در اثر هنری می تواند به افکار و عواطف هنرمند و نیز موضوع و درون مایه اثر دست یابد. اینکه بیان نمادین رنگ سبز در فرهنگ و هنر ایرانی چیست؟ سوالی است که در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود.؟ هدف: هدف این پژوهش بررسی نمادهای رنگ سبز و تحلیل مفاهیم نهفته در ورای آن، در فرهنگ و هنر ایرانی- اسلامی و در نهایت آگاهی بهتر از مفاهیم نمادین ایرانی است. روش تحقیق: این مقاله به شیوه توصیفی، تحلیلی است که در تحلیل داده ها از روش مقایسه ای و تطبیقی استفاده شده است؛ گردآوری اطلاعات نیز برآمده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی است. یافته ها: رنگ سبز در اندیشه و آئین میترایی گاه نماد آسمان، ماه و آب و گاهی در نماد داد و دادگری، فرشته و سروش؛ و همچنین در نظام طبقاتی جامعه قبل از اسلام نماد طبقه کشاورز بود. این رنگ در اندیشه اسلامی نیز نماد بهشت و بهشتیان، پیامبران و ائمه؛ و در عرفان و تصوف به عنوان مرحله ای از سلوک عارفانه است. طبیعت، ایمان، خرد و دانایی، جوانی و نشاط و... دیگر نمادهای رنگ سبز هستند.
مفاهیم عرفانی هنر و زیبایی در حکایت قلعه ذات الصُور یا دژ هوش ربا برگرفته از مثنوی معنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
160 - 176
حوزه های تخصصی:
زیبایی از مهم ترین مفاهیمی است که از دیرباز در حوزه ی فلسفه و عرفان مورد توجه و مطالعه واقع شده است. یکی از برجسته ترین متون ادبی و عرفانی که می توان برای شناختِ حقیقت زیبایی به آن رجوع کرد، مثنوی معنوی است که مهم ترین مبانی زیبایی شناسی را در قالب دقیق ترین تمثیلات تبیین برساخته است. در این اثر، حکایات متعددی وجود دارد که هر کدام به نوعی نمونه روشنی از زیبایی هنری محسوب می شوند. در این میان، حکایت قلعه ذات الصور، یکی از مشهورترین حکایات این اثر است. مسأله ای که می توان اینجا مطرح کرد جایگاه مفاهیم عرفانی هنر و زیبایی در این حکایت است. این پژوهش با رویکرد توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های کتابخانه ای، به بررسی این مسأله پرداخته است. یافته های پژوهش حاکی از این است که داستان قلعه ی ذات الصور یا دژ هوش ربا از داستان های بسیار عمیق و غامض مثنوی است که دریایی از معانی بلند و ملکوتی را در خود دارد. قلعه ی ذات الصور، جهان تجلیات الهی و جلوه گاه صور نورانی و مثالی در قوالب محسوس و مشهود است. این نقوش متعدد و زیبا می تواند از یک سو حجاب و مانع درک حقیقت شوند و سالک را در همین مرحله صورت های محسوس و زیبایی های عاریتی محدود و متوقف سازند و او را گرفتار سازند و هم می تواند خود به اعتبار مرات و آیت بودندشان دلالت بر زیبایی های حقیقی باشند و موجبات رهایی و رستگاری انسان را فراهم آورند. درک و رؤیت زیبایی حقیقی تنها از طریق رسیدن به معرفت نفس و با چشم سِر ممکن است. چراکه آدمی از طریق حواس ظاهری، تنها عالم محسوسات را درک می کند و از طریق حواس باطنی به دریای حقایق راه می یابد و آن کس که در محدوده ی محسوسات ظاهری باقی ماند درک حقیقت امور برایش غیر ممکن شود. از این رو مولانا به گذار از نقوش و زیبایی های فریبنده ظاهر تأکید می کند. اهداف پژوهش: 1. بررسی مفهوم عرفانی هنر و زیبایی در مثنوی معنوی. 2. واکاوی مفاهیم عرفانی هنر و زیبایی در حکایت قلعه ذات الصور سؤالات پژوهش: 1.مفاهمیم عارفانی هنر و زیبایی چه جایگاهی در مثنوی معنوی مولوی دارد؟ 2. حکایت قلعه ذات الصور چه تأثیری در انتقال مفاهیم عرفانی هنر و زیبایی دارد؟
خوانش شهرسازی معنا گرا در شکل گیری کالبدی شهر در نظام شهرسازی دوره صفویه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۴ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
63 - 80
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: در شهرسازی معناگرا در دوره صفویه، فضای شهری فقط یک موضوع کالبدی تلقی نمی شود، بلکه آن را نمودی از معانی پر رمز و راز می دانستند تا طراح بتواند پیام های معنوی را بصورت عبور از واقعیت به مجاز، در کالبد شهر مادیت ببخشد. مساله این است که در شهرسازی معاصر ایران، دچار بحران معنویت در طراحی فضاهای شهری شده ایم. حال سؤال اساسی این است چگونه می توان مفاهیم معناگرایی صریح و ضمنی را در شکل گیری کالبد شهر عینیت بخشید؟ هدف: قرائت شهرسازی معنا گرا در دوره صفویه در شکل گیری کالبدی شهر اصفهان و کاربست آن در ساخت کالبدی شهر های معاصر ایران، هدف اصلی این پژوهش است. روش:پژوهش حاضر از نظر اهداف، بنیادی و کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی تحلیلی است؛ از نظر شیوه گردآوری داده ها، مبتنی بر متن کاوی اسناد و مدارک و مشاهدات میدانی و بالاخره از نظر تجزیه و تحلیل داده ها، از نوع پژوهش کیفی است. یافته ها: با تأمل در سیمای بصری سازمان فضایی شهر در دوره صفویه، به وضوح تجلّی نظام مادی (نظم آب، نظم گیاه، نظم خاک، نظم هوا، نظم خاک) و نظام معنایی (نظم مقدس) آشکار می گردد. عبور از واقعیت به مجاز از طریق بهره گیری از عناصر طبیعی با بازی های شکلی و نمادین، به منظور ایجاد حس مکان و این همانی با فضا، وحدت و کثرت و پیوستگی فضایی و... متأثر از شهرسازی معناگرای ناظر بر آن بوده است. نتیجه گیری: توسعه شهری در دوره صفویه بازتاب ترجمان فضایی معیارهای معناشناسانه در راستای تلفیق نوآورانه برای قابلیت های خود، در پاسخگویی توأمان به نیاز های کالبدی، روانی و معنوی مردم بوده است. در وضعیت کنونی، بافت و ساخت کالبدی شهرهای ایران با تاکید بر انقطاع تاریخی و تجدد طلبی در پی تغییر شکلی و نه محتوایی، نشان از بحران معنویت در ساخت کالبدی آن دارد.
آسیب شناسی قانون گذاری در مباحث مسئولیت مدنی ناشی از ساخت و سازهای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۳ بهار ۱۳۹۹ شماره ۹
111 - 119
حوزه های تخصصی:
در حقوق ایران مبنای مسئولیت مدنی ناشی از ساخت در قوانین متعددی از جمله قانون مدنی ،مسئولیت مدنی، مجازات اسلامی و قوانین دیگربیان شده است؛ در قانون مدنی، قانون مسئولیت مدنی و قانون مجازات اسلامی علاوه بر قواعد عام مسئولیت مدنی، قواعد خاصی نیز در زمینه مسئولیت مدنی ساخت و سازها وجود دارد، درمجموع این مبنا اصولا تقصیر است. مبنای تقصیر در ساخت و سازها نامناسب است از جمله اثبات تقصیرتوسط زیان دیده نادرست به نظر می رسد؛ نتیجه آن که مقررات فعلی در زمینه این گونه مسئولیت از کارایی، کارآمدی، بازدارندگی و جبران کنندگی لازم برخوردار نیست و عواقب آن عبارتند از: عدم اجرا، عدم رعایت مقررات ساخت و ساز و در نتیجه ساخت ساختمان هایی با عمر کوتاه، خسارات جبران ناپذیر، عدم اعتماد به ساخت و سازها، عدم امنیت در ساختمان ها و دعاوی زیاد و پیچیده در دادگاه ها. در پژوهش پیش رو سعی شده است با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی (کتابخانه ای) و فیش برداری دیجیتال (نرم افزارiotype) و مراجعه به منابع مختلف و متعدد، نشان دهیم انتخاب مبنایی مناسب در زمینه مسئولیت مدنی ساخت و سازها به ویژه ساخت و سازهای شهری، اجباری کردن بیمه خسارات شایع و تصویب قانونی جامع برای کشورمان، امری ضروری است.
تبیین جایگاه اجتماعی هنرمندان عصر صفوی بر اساس آرا ء آرنولد هاوزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
43 - 52
حوزه های تخصصی:
نگارش تاریخ هنر بر مبنای معرفی هنرمندان در دوره صفوی، نشانگر آنست که موقعیت هنرمندان کتاب آرای در مقایسه با ادوار پیشین تغییر کرده است. آرنولد هاوزر از جامعه شناسان هنری معتقد است، که تعالی اجتماعی هنرمند هنگامی رخ می دهد که وی به استعداد ذاتی خویش آگاه باشد و از کارگر ماهر(مقلد از استاد) گذر کند. نقاشان در طول تاریخ هنراسلامی همواره به عنوان صنعتگر ماهر هنرنمایی کرده اند، در اینجا مفروض است که در دوره صفوی در هیأت و مقام هنرمند، جلوه گر شده اند. این نوشتار با استناد به نظریات هاوزر، در پی استخراج مؤلفه های مؤثر بر جایگاه هنرمندان نقاش از منابع مکتوب این دوره است تا بر مبنای آن مؤلفه ها به این سوال پاسخ دهدکه آیا نقاشان عصر صفوی از فردی به عنوان صنعتگرماهر به جایگاه هنرمندی دست یافته اند یا خیر؟ این پژوهش با روش تاریخی تحلیلی، در زمره تحقیقات توسعه ای قرار می گیرد که با استناد به منابع تاریخی و کتابخانه ای انجام شده-است. بر اساس نتایج به دست آمده، مواردی که هاوزر در شکل گیری و تغییر وضعیت هنرمند موثر می داند را به طورکلی می توان با جامعه صفوی انطباق داد. هنرمندان دوره صفوی از استعداد و نبوغ ذاتی خویش آگاه بودند و این خودآگاهی، اعتبار، احترام، شهرت و ثروت را برای آنان به ارمغان می آورد.
مفهوم خشونت در گفتمان با نگاهی به فیلم "پنهان" اثر میشائل هانکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود گستردگی طیف معانی گفتمان در نظریه های مختلف ادبی و فرهنگی، منظور مورد نظر این مقاله، گفتمان از منظر میشل فوکو است که به مجموعه قواعد و ارزش های حاکم بر هر عصر که طی فرایند طرد و حذف حاکمیت یافته و حقیقی تلقی می شود، اطلاق می گردد. گفتمان در این مفهوم دربردارنده ی حذف ها و خشونت هایی است که از سوی ساختارهای قدرت اعمال شده و آن را مرزبندی می کنند. سینما به عنوان یکی از ابزراهای قدرت در القای گفتمان حاکم و روند انقیادسازی افراد نقش مؤثری داشته و با استفاده از مفاهیم خشونت آمیزی چون مونتاژ، نگاه خیره، مفهوم دوخت و به ویژه خاصیت آپاراتوسی، بیننده را به واقعی پنداشتن توهمات سینمایی وامی دارد. هدف از این پژوهش، بررسی چگونگی کاستن ابعاد مختلف خشونت در فیلم پنهان با استفاده از کمترین تکنیک های خشونت آمیز سینمایی است. از این رو با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای این نکته محرز شده است که فیلم پنهان، در پرداخت به خشونت روندی معکوس در پیش گرفته و این فرضیه را به اثبات رسانیده که با پرهیز از به کارگیری مفاهیم خشونت آمیز سینمایی تنها به نقد خشونت پرداخته است و خود حتی با نمایش صحنه های مختلف خشونت، فیلمی خشن محسوب نمی شود.
بررسی ساختار باغ های ایرانی
حوزه های تخصصی:
باغ های ایرانی از قدیم الایم در زندگی ایرانیان یکی از آثار و بناهای ارزشمند ویژه و موردعلاقه، هم چون روح انسان در معماری ایران رخنه کرده و از منظرهای گوناگون ارزیابی بررسی و تحلیل اجزاء با عناصر گردیده است برمبنای این تحلیل و تفصیل ها حقایقی وجودی ساخت باغ روشن ساخته، طوری که با شناسایی زیبایی شناسی و استفاده از علت وجودی رابطه ها و کشف حقایق ابهاماتی در شناخت و ساخت باغ های ایرانی در عملکرد شیوه به کارگیری در زمینه های مختلف و متنوع معماری ایجاد، متشکل گردیده است. باغ های ایرانی جایگاهی برای استفاده انسان در زندگی برای بهتر زندگی کردن و ترکیب معماری با آرایه های اعم از درخت کاری، گل کاری تزئینی و آب متناسب با اقلیم در رابطه با فرهنگ های گوناگون با سلیقه های متفاوت با روش های ابتکاری در حرکت باغ سازی ایرانی به نمایش گذاره شده. باغ سازی به طورکلی هنر ترکیبی با (زمین + عناصر گیاهی + آب + عناصر معماری)، به عنوان عناصر وحدت بخش به هم تشکیل دهنده ساختار باغ سازی مورد توجه می باشند. باغ های ایرانی ریشه در حکمت ایرانی با ترکیبی از دین، فلسفه و عرفان و عناصر تشکیل دهنده باغ سازی مجموعه های هماهنگ و شاه راهی در رسیدن به حقیقت بوده چراکه حقیقت وجودی باغ ایرانی شیوه تصویرکردن صرف طبیعت نیست، باغ های ایرانی درعین آن که امکان حضور طبیعت را آن گونه که هست فراهم می کند با تصویرکردن آن در قالب هندسه منظم سعی در زیبای زمینی آن صور مثال اعلای الهی زیبایی را منعکس می سازد. باغ های ایرانی را می توان تمثیلی از باغ های بهشتی و جلوه های از هنرومعماری ایرانی در باغ سازی یک امر جهانی و فناپذیر و جلوه جاودانگی از جهان ابدی هم سو با باغ های بهشتی را به نمایش درآورده است. روش تحقیق در این پژوهش با استفاده از نوع روش توصیفی-تحلیلی، و جمع آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و مستندات مکتوب براساس موضوع پژوهش و مفاهیم مرتبط استوار و با تجزیه وتحلیل داده های اطلاعات، استخراج گردیده است. بنابراین نتایج حاصل نشان از ساختارهای اصلی باغ در معماری ایران را با هدف به تصویرگشیدی باغ ایرانی در جهان هستی با تأکید بر محوری، مرکزی، الگویی و هماهنگی های عملکردی با عناصر و موقعیت اقلیمی در طول تاریخ موردتوجه قرار گرفته و از اهمیت بسزایی در تداوم و لایه های اندیشه های اَبرانسانی در طراحی باغ در مهد معماری باغ سازی در جهان هستی، باغ های ایرانی دارای نوعی سبک مختص به خود بوده و در سبک خود مطرح می باشند. هم چنین نمادهای استفاده شده مبتنی بر افکار ایرانیان در جهت کمال انسان در رسیدن به مکانی با حس فضایی «حس مکان – روح مکان»، بهشتی مبتنی بر اصول انسانی مدنظر گرفته شده که در این مقاله امکان بررسی اهداف و اهمیت باغ های ایرانی به صورت جامع مورد ارزیابی، فراهم گردیده شده است.
بازشناسی و بازخوانی صحه، فضای فراموش شده شهری در شهر تاریخی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صحه ، فضای شهری اصیل و کانون جذاب فعالیت های اجتماعی درون محله، یکی از عناصر سازمان فضایی و از واژگان شهرسازی کهن اصفهان بوده است که امروز به طور کلی فراموش شده و توسط طراحان و برنامه ریزان شهری نادیده گرفته شده و مدفون در لایه های تاریخی است. این فضای بازِ عمومی، به واسطه مداخلات نسنجیده و فاقد پشتوانه علمی، رفته رفته رو به نابودی گرائیده و درون بافت استحاله گردیده و بدین ترتیب، نقش تاریخی خود را به مثابه کانون تبلور حیات مدنی از دست داده است. هدف از این مقاله، بازشناسی صَحِه های تاریخی به قصد بازتعریف و تقویت نقش آن در ساختار شهر است. روش تحقیق مقاله حاضر مبتنی بر روش های توصیفی-تحلیلی، مقایسه تطبیقی و تاریخی بنا شده است. روش کار این پژوهش بر پایه بررسی های میدانی و جستجوی دگرگونی های آن بر اساس مطالعه اسناد تصویری، تحلیل مورفولوژیک و همچنین مطالعات اسناد و مدارک مستند کتابخانه ای، کتیبه های تاریخی منصوب در بناهای تاریخی و تاریخ شفاهی برگرفته از مصاحبه با ساکنین قدیمی و بومی بافت استوار شده است. نتایج حاصل از این پژوهش ضمن بازشناسی و باز خوانی نقش و اهمیت این فضای شهری، نشان می دهد که صَحِه، فضای باز سرگشاده، انعطاف پذیر و انطباق پذیر در گذر زمان، با گستره ای از نقش ها و عملکردهای متنوع، پدیده ای پویا و زنده در طول تاریخ بوده، هر چند که دگرگونی های نیم قرن اخیر مقدمات نابودی و محو شدن آن ها را فراهم ساخته است.
مطالعه ساختارشناسی رنگدانه های تزیینی کتیبه گچی ایوان بقعه سیّد شمس الدّین یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گچ از جمله مصالح سنتی در ایران است که در دوره های تاریخی، به ویژه در اقلیم گرم و خشک، در معماری و آرایه های معماری به وفور استفاده شده؛ اوج هنر گچ بری در دوران اسلامی، سده 7 و 8 ه. ق. است. معمولاً از رنگ جهت بروز جلوه هنری و زیبایی، در تکمیل گچ بری استفاده می شده است. یکی از بناهای شاخص سده 8 ه. ق. در یزد، بقعه سیّد شمس الدّین است. در ایوان بنا کتیبه گچی با خط کوفی به صورت مادر و فرزند اجرا شده که زمینه این نوشتار با نقوش گیاهی انتزاعی مانند اسلیمی با ظرافت هرچه تمام تر اجرا شده است. در زمینه کتیبه و لابه لای نقوش، از رنگ آبی، قرمز و سبز استفاده شده است. همچنین لایه طلایی رنگ روی آرایه های گچی قالبی داخل کاسه های مقرنس غرفه جلوی ایوان نیز از آثار باقی مانده شاخص در بقعه سیدشمس الدّین است. معمولاً جهت بالا بردن کیفیت لایه رنگ، ابتدا لایه تدارکاتی بر روی گچ (آرایه گچی، بستر گچی) اعمال می شده است. به دلیل گذر زمان، بخش های اندکی از این رنگ ها بر روی کتیبه گچی ایوان و همچنین لایه طلایی رنگ کمی بر روی آرایه های گچی قالبی باقی مانده است. حفاظت از باقی مانده های هنر سده هشتم هجری قمری، مستلزم شناخت دقیق اثر از نظر فنی است. در این راستا، مطالعه ساختارشناسی رنگدانه های تزیینی کتیبه گچی ایوان و لایه طلایی رنگ بر روی آرایه های گچی قالبی غرفه ایوان ضروری به نظر می رسد. پژوهش پیش رو در تلاش است تا به کمک مطالعات آزمایشگاهی و بررسی علمی به شناخت دقیق رنگدانه های به کار رفته در کتیبه گچی ایوان و همچنین لایه طلایی رنگ روی آرایه های گچی قالبی بر روی مقرنس غرفه جلوی ایوان در بقعه سیّد شمس الدّین برسد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که رنگ آبی استفاده شده در کتیبه گچی، رنگدانه آبی آزوریت؛ رنگ قرمز، رنگدانه شنگرف و رنگ سبز، مالاکیت است؛ پرکننده لایه تدارکاتی هانتیت و لایه طلایی بر روی آرایه های گچی قالبی، ورق قلع با پوششی از روغن کمان یا نوعی رزین مانند دامار یا شلاک است.
تحلیل پیکره بندی مسجد-مدرسه های ایران در دوره صفویه و قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
222 - 244
حوزه های تخصصی:
با وجود اینکه قبل از اسلام هر کدام از فعالیت های آموزشی و عبادی مستلزم برخورداری از فضای کالبدی ویژه خود بوده اند، در قرون اولیه بعد از اسلام، فضاهای عبادی به عنوان عملکرد ثانویه به سمت آموزش متمایل گشته اند. از دوره سلجوقیان لازمه وجود فضاهای آموزشی به صورت اختصاصی مطرح گشته و در دوره های بعد نیز پیگیری شده و در عصر صفویه به اوج خود رسیده است. تعداد زیادی از این مدارس تمایل به مجاورت و ادغام با مساجد داشته اند. قطعا گستردگی زمان و مکان تاسیس این آثار، سبب برخورداری از تنوع بسیار در مشخصات کالبدی آن ها شده است. این تحقیق جهت تبیین ساختار، نسبت و میزان پیوند حوزه فضای آموزشی و فضای عبادی در مسجد-مدرسه ها در دو دوره قاجار و صفویه با هدف پاسخ گویی به این سوال شکل گرفته است که پیکره بندی دو کالبد مسجد و مدرسه نسبت به هم چگونه شکل گرفته و این موضوع از چه متغیرهای فیزیکی در هر کدام از دو دوره تبعیت می نموده است. تحقیق با استفاده از ترکیب روش های توصیفی تحلیلی و مقایسه تطبیقی انجام گردیده است. بدین منظور 43 مسجد-مدرسه مربوط به دوره صفوی و قاجار انتخاب و متغیرهای نوع دسترسی به دو فضا، نسبت ارتباط دو فضا با هم و با فضاهای بینابینی مشترک مانند حیاط و ایوان و هم چنین موقعیت قرارگیری دو فضا در سطح و نسبت مساحت فضای مسجد و مدرسه در هر یک بررسی گردیده است. تعداد بیشتری از نمونه های مورد بررسی در هر دو دوره صفوی و قاجار، بر اساس بیشترین و ساده ترین حد مجاورت و هم پیوندی شکل گرفته اند. در این نمونه ها دسترسی به دو فضا از یک ورودی مشترک صورت گرفته، هر دو فضا در یک سطح ساخته شده و در اطراف یک حیاط مشترک قرار گرفته اند و این متاثر از نسبت فضای مسجد و مدرسه در ساختار کلی فضا نبوده است. در دوره صفوی دو فضا پیوند زیادی با هم داشته و به سادگی در مجاورت حیاط با ورودی و دسترسی مشترک شکل گرفته اند. در دوره قاجار تنوع پیکره بندی بیشتر شده و دو فضا به سمت استقلال بیشتری پیش رفته اند، با این وجود هیچ گاه ارتباط دو فضا مطلقا قطع نشده است.
بررسی سازوکار نظریه لحظه قطعی هنری کارتیه برسون با تأکید بر تأثیر سوررئالیسم بر نگاه هنری او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی سازوکار «لحظه قطعی» هنری کارتیه برسون بر پایه دو المان «آنیت» و «مواجهه تصادفی» می پردازد. این دو المان دو مفهوم سوررئالیستی بوده که اولی بیان می دارد راه اکتشاف برای هنرمند از طریق ارتباط با ناخودآگاه او میسر می شود و دومی مطرح می کند که مواجهات روزمره انسان با پیرامونش بی معنی و اتفاقی نبوده، بلکه بر اساس خواست و نیاز درونی هر کس روی می دهد و به موجب آن اشیا اطراف هر فرد می توانند سطحی از اکشتاف و یا آشکارسازی را برای او به همراه داشته باشند. این تحقیق، پژوهشی کیفی بوده و با رویکرد تحلیلی-توصیفی بر اساس گردآوری کتابخانه ای اطلاعات تلاش کرده با بررسی مؤلفه های «هندسه» و«اصول گشتالت» در کنار «آنیت» و «مواجهه تصادفی» سازوکار این شیوه عکاسی را به طور واضح تبیین کند. نتیجه این تحقیق نشان می دهد لحظه قطعی برخلاف برخی تفاسیر نامفهوم پیرامون آن شکلی از کاربرد سوررئالیسم در عکاسی مبتنی بر ساختاری هندسی و هدفمند در راستای ارتباط میان ناخودآگاه و درونیات عکاس با جهان پیرامون و مواجهات او می باشد که عالی ترین سطح آن در هماهنگی میان هندسه و شکلی از تجلی درونیات عکاس در جهان بیرون روی خواهد داد.
عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری هنر انتزاعی ناب نئوپلاستیک پیت موندریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی عوامل تاثیرگذار بر پیدایش هنر انتزاعی ناب نئوپلاستیک نقاش هلندی پیت موندریان (1944-1872) می پردازد. علیرغم اهمیت و نقش موندریان در به کمال رساندن نقاشی انتزاعی، محققان رغبت کمتری برای کاوش عوامل مختلف در شکل گیری نقاشی و تئوری نئوپلاستیک در قیاس با دیگر هنرمندان نشان داده اند. از این جهت، هدف این مقاله در قدم اول ارائه تفحصی برعوامل اصلی (سبک گرایانه، تئوریک، فلسفی) در شکل گیری تئوری هنر نئوپلاستیک موندریان که در اواخر دهه دوم قرن بیستم تبلور یافت، می باشد. علاوه بر این، در این مقاله واژه نئوپلاستیک و مفاهیم هارمونی و زیبایی هنر نئوپلاستیک بر اساس تحلیل نوشته های تئوریک موندریان و منابع انگلیسی تبیین شده اند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی می باشد، بدینگونه که تحقیق محصول تحلیل نظرات مولفان خارجی و تفسیر نوشته ها و نقاشیهای نئوپلاستیک موندریان می باشد. در این مقاله خواهیم دید که پایه های اصلی تئوری و نقاشی نئوپلاستیک عمدتا حاصل تحلیل شخصی موندریان از تعالیم فیلسوفان و اندیشمندان (بخصوص هگل و تئوزوفی) و تاثیرات تئوریک و سبکی (بویژه کوبیسم و د استایل) هنرمندانی است که موندریان از آنها تاثیر پذیرفت. در این نوشتار در می یابیم که بسیاری از مفاهیم جدیدی - هارمونی جدید (تعادل)، عناصر سازنده نقاشی و حتی واژه نئوپلاستیک - که موندریان در نوشته ها و نقاشیهای انتزاعی ناب هندسی خود بکار برده است، برگرفته از تعالیم فلسفی، تئوریک-هنری فیلسوفان و هنرمندان در دو دهه اول قرن بیستم (بویژه بین سالهای 1919-1909) بر این نقاش هلندی می باشد.
خوانش سنت گرایان دینی از شهر با تأکید بر تفکرات سید حسین نصر
حوزه های تخصصی:
امروزه سنت گرایی به عنوان جریانی شناخته می شود که با نقد بنیان های مدرنیته به دنبال بازگشت به سمت سنت و ترمیم رابطه انسان با هستی است. از چهره های اصلی جریان سنت گرایی می توان از گنون، بورکهارت و سید حسین نصر نام برد. این جریان با تکیه بر کثرت گرایی دینی در بین ادیان الهی به دنبال بازیابی توان جمعی ادیان برای مقابله با پروژه مدرنیته است و در این بین چگونگی فهم رابطه انسان با هستی را در کانون مباحث فکری خود قرار می گیرد. تولد انسان خود بنیاد و سیطره نگاه اومانیستی به واسطه تکیه تک بعدی بر عقلانیت ابزاری موجب شکل گیری بحران های متعدد و متنوع در سرتاسر عالم شده است که کشورها و شهرهای اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نبوده اند. پژوهش حاضر به دنبال واکاوی اندیشه های بنیادین این جریان و تشریح خوانش سنت گرایان در مواجهه با شهر و بحران های شهری با تأکید بر تفکرات سید حسین نصر به عنوان نماینده شاخص ایرانی این جریان است و همچنین نتایج پژوهش سه مقوله «ترمیم رابطه انسان و طبیعت» (یک مقوله هستی شناسی)، «بازتعریف اصول قدسی شهرسازی» (یک مقوله معرفت شناسی) و «بازنگری در آموزش شهرسازی» (یک مقوله روش شناسی) را به عنوان راهبردهای خروج از بحران های شهری از منظر سید حسین نصر را ارائه می کند.
ساختار فرهنگی، هنری و اقتصادی خانقاه ها در فرآیند رشد مریدان صوفیه ایلخانان ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
317 - 335
حوزه های تخصصی:
خانقاه به عنوان مرکز عرفان و تصوف ایرانی و اسلامی و بنایی مقدس، با کارکردهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، هنری، اقتصادی و سیاسی، به نوعی بازنمایی فرهنگ و تمدن ایرانی است. عصر ایلخانی به عنوان دوره ی گسترش تصوف و خانقاه سازی شناخته می شود. در این برهه خانقاه ها، مأمنی اجتماعی و فرهنگی و مکانی مقدس قلمداد می شدند که جای مدارس را گرفته و علاوه بر زهد و عبادت، برنامه های دیگری در آنها انجام می شد. در این مقاله تلاش شده است که از میان عوامل متعدد تأثیرگذار در پیدایش و رشد تصوف و خانقاه ها در دوره ایلخانان به مهم ترین آنها اشاره شود. در واقع پژوهش مذکور، تأثیر عوامل کلیدی در فرآیند گسترش صوفیان در دوره ی ایلخانان را بررسی می کند. از آنجا که نمی توان از نقش تصوف در دوره ی ایلخانان بر بناهای خانقاه های این دوره صرف نظر نمود؛ مطالعه ی معماری خانقاه ها، به منظور بررسی عوامل گسترش تصوف ایلخانی قابل توجه است، چرا که با مطالعه عوامل فرهنگی و هنری بناهای خانقاه ها می توان با ساختار آن در این برهه آشنا شد. روش پژوهش مقاله حاضر توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به شیوه ی مطالعه ی منابع کتابخانه ای است و برای بررسی نقش بناهای خانقاهی در گسترش تصوف در دوره ی ایلخانان، به مطالعه عوامل فرهنگی و هنری بناهای خانقاه ها پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد معماری خانقاه ها و ساختار هنری آنها، ارتباط تنگاتنگی با اندیشه های عرفانی و صوفیانه داشته است و بررسی ساختار هنری و عناصر نمادین خانقاه نمایان گرِ ارتباط مستقیم آن با گسترش عرفان و تصوف در دوره ایلخانان است. در هنر معماری اسلامی، بسیاری از نمادپردازی ها منشاء عرفان و تصوف بوده است. رخداد های فرهنگی و هنری خانقاه ها در رشد مریدان صوفیه در دوره ایلخانان مؤثر بوده و رواج تصوف در این دوره، پیوندی میان عرفان و تصوف و هنر دوره ی ایلخانی ایجاد کرد. اهداف پژوهش: بررسی تأثیر مهم ترین عوامل در پیدایش و رشد تصوف و خانقاه ها در دوره ایلخانان. مطالعه معماری خانقاه ها و بررسی تأثیر آن در گسترش تصوف ایلخانی. سؤالات پژوهش: معماری خانقاه ها و ساختار هنری آنها چه ارتباطی با اندیشه های عرفانی و صوفیانه داشته است؟ بناهای خانقاهی چه تأثیری در گسترش تصوف در دوره ی ایلخانان گذاشته است؟
پرورش خلاقیت دانشجویان معماری با بهره گیری از رویکرد پژوهش محور (IBL)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
61 - 75
حوزه های تخصصی:
مطالعه و بررسی رویکردهای آموزشی نشان می دهد، امروزه میان رویکردهای آموزشی، رویکرد یادگیرنده-محور از مهم ترین رویکردهای حاکم بر برنامه درسی است. این رویکرد انواعی دارد که متداول ترین آن در نظام آموزشی فعلی رویکرد فعال یا فعالیت-محور می باشند. رویکرد فعالیت-محور، هم اکنون به عنوان الگویی متداول سرلوحه ی کار کارشناسان دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی است. در مقابل رویکرد یاد شده فوق، رویکرد پژوهش-محور قرار دارد که در آن فعالیت ها از بطن پرسش ها و علاقه مندی های دانشجو بر می خیزد و طبیعتا نمی توان آن ها را مانند رویکرد فعالیت-محور بسته بندی و فرموله کرد. این فعالیت ها برای دانشجویان متفاوت نیز به ناچار یکسان نیست. در این رویکرد دانشجو خود به دنبال الگوها و روابطی مرتبط با مشاهده هایش از جهان پیرامون است و به عبارت دیگر نقطه شروع، مراحل کار و نقطه پایان فعالیت ها را خود تعیین می کند. مسئله ای که اینجا مطرح است ارتباط بین ویژگی های برخی علوم ماننند معماری با انتخاب رویکرد آموزشی خاص است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و تکیه بر داده های کتابخانه ای به بررسی این مسئله پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد کاربست رویکرد پژوهش محور هنگامی که فعالیت ها از بطن پرسش های دانشجو بر می خیزد و براساس تجارب او شکل می گیرد، به وی فرصت داده می شود تا تجارب و مشاهده های خود را هم زمان به کار گیرد. نظر به اینکه در سیاستگذاری آموزشیِ معماری، پرورش بر آموزش تقدم مرتبه دارد، دستیابی به اهداف دروس، درک و بیان معماری مستلزم اتخاذ رویکرد و روش های اثربخش و متناسب با این سیاست گذاری است. میان رویکردهای مختلف یادگیری، رویکرد پژوهش محور که گرایشِ پرورشی قوی تری دارد، برای به کارگیری در آموزشِ درک و بیان معماری اثربخش تر و مناسب تراست. اهداف تحقیق: 1.مطالعه و واکاویِ ویژگی هایی رویکرد پژوهش محور 2.تببین نقش رویکردِ پژوهش محور در پرورش خلاقیت دانشجویان معماری سؤالات تحقیق: 1.آموزش پژوهش محور چه ویژگی هایی دارد؟ 2.رویکرد پژوهش محور چگونه در پرورش خلاقیت دانشجویان معماری مؤثر است؟
ویژگی های منظر چندعملکردی در باغ ایرانی (مطالعه موردی: میراث جهانی باغ اکبریه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۲ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۲
6 - 17
حوزه های تخصصی:
باغ ایرانی عملکردهای متنوعی داشته و علاوه بر عملکرد اصلی، عملکردهای ثانویه و کارکردهای چندجانبه منظر مورد توجه سازندگان و صاحبان باغ بوده است. به رغم موقعیت راهبردی بیرجند در شرق ایران و حضور سفرا و نمایندگان دول روس و انگلیس و محدودیت امکانات تفرجی شهری، حکمرانان منطقه در دوره قاجار و پهلوی را بر آن داشت تا علاوه بر ایجاد و ساخت باغ های ایرانی برای برگزاری مراسم و مناسبات سیاسی و نمایش قدرت، به نیازهای تفرجی، تولیدی، اقتصادی و فرهنگی محلی نیز پاسخ دهند. فائق آمدن بر کمبود منابع آبی، راهی جز خلق فضاهای سبز چندعملکردی و زون بندی باغ ایرانی به جای نگذاشت. لذا، باغ اکبریه به عنوان شاخص ترین باغ ایرانی شرق ایران برای مطالعه چگونگی و ویژ گی های منظر چندعملکردی (کشاورزی، تفرجی، سکونتی، حکومتی و اقتصادی) انتخاب شد. براین اساس، پرسش اصلی تحقیق عبارت است از اینکه آیا باغ اکبریه به عنوان نمونه باغ ایرانی شاخص در شرق ایران، دارای منظر چندعملکردی است؟ ویژگی های منظر چندعملکردی در باغ اکبریه چیست و در کدام دسته از انواع منظر چندعملکردی طبقه بندی می شود؟ مقاله حاضر در پی آن است که ضمن بررسی و کنکاش در برنامه ریزی فضایی و طراحی منظر باغ اکبریه، علاوه بر کشف عملکردهای متعدد این باغ، چندعملکردی بودن آن را بررسی کرده و نوع منظر چندعملکردی آن را شناسایی نماید.این پژوهش از نظر هدف، در زمره تحقیقات بنیادی و از نظر ماهیت و روش، در زمره تحقیقات تاریخی و توصیفی به شمار می آید. پژوهش پیش رو با بهره گیری از روش های موردپژوهی، کتابخانه ای، مطالعات میدانی، مستندنگاری تاریخی و انجام مصاحبه با کارشناسان و همچنین برگزاری جلسه همفکری و گفتگوی تخصصی در زمستان 1398 انجام شد. نتایج نشان می دهد در بستر تاریخی و براساس تحلیل های علمی موجود، باغ اکبریه واجد ویژگی های منظر چندعملکردی است. همچنین، از میان سه الگوی اصلی منظر چندعملکردی (موزاییکی، وزن دار و بنیادین) باغ اکبریه دارای الگوی منظر چندعملکردی وزن دار (تلفیق چند عملکرد متجانس در یک فضای واحد) است.
تحلیل زمینه گرای معماری کلیسا؛ مرکزگرایی، ویژگی بارز کلیسای شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اغلب متخصصان تاریخ معماری، بر این باورند که معماری کلیسا امری است "غربی"، که سرآغاز و روند تکاملی واحدی دارد. این نگاه، حاصل شناخت نادرست تاریخ معماری کلیسا، بر بستر شرقی یا بی توجهی به آن است. مقاله حاضر در نظر دارد در یک بررسی زمینه گرایانه، سرآغاز معماری کلیسای غربی، که عمدتا ریشه در فرهنگ یونانی–رومی دارد و کلیسای ارمنی، که ریشه در فرهنگ معماری محلی از دوران پیشااورارتویی تا دوران متاخر پیشامسیحی دارد، را مورد مطالعه تطبیقی و تحلیلی قرار دهد. طبق یافته های پژوهش، علی رغم وجود هر دو نوع ساختار خطی و مرکزی در ابتدای دوران شکل گیری معماری کلیسا در ارمنستان و غرب، باید تصریح کرد که ساختار خطی در شکل آشنای باسیلیکای مسیحی در غرب و ساختار مرکزی، که به زعم برخی ذاتا "شرقی" است، در معماری ارمنی، غالب است. کلیساهای خطی و مرکزی در دو فرهنگ، دارای سرمنشا و ویژگی های متفاوت هستند. ساختارهای مرکب مرکزگرا در معماری پیش از رنسانس در کلیسای غربی، محدود به تجربیات تمدن بیزانس و وارثان معماری آن هستند. بررسی این ساختارهای ترکیبی، از جمله باسیلیک گنبددار، کلیسای پنج گنبدی وکلیسای صلیبی گنبدمرکزی، نشان دهنده تقدم این ساختارها در معماری کلیسای ارمنی و وام دار بودن معماری بیزانس و اروپا به معماری ارمنی است.
نقد و بررسی رد پای اندیشه ی سیاسی توماس هابز در پویانمایی زوتوپیا
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳
87 - 115
حوزه های تخصصی:
«زوتوپیا» یک پویانمایی جذاب است که در ورای پوسته ی کودکانه و سرگرم کننده اش سرشار از مضامین فلسفه سیاسی، خاصّه تجسم برخی نظریات توماس هابز است. زوتوپیا روایت گرِ آرمان شهری حیوانی است که در آن حیوانات شکارچی، حیوانات شکار را نمی درند، بلکه تمامی پستانداران در صلح و آرامش و با شعار «هرکس می تواند آن چه می خواهد بشود»، کنار هم زندگی می کنند. در عین حال، این آرمان شهر به شدت منطبق بر محدودیت های عملی و نظری عالم واقع و شدیداً مستعد آشفتگی و وقوع بحران است. در این مقاله، ضمن حفظ چارچوب نظری اندیشه های هابز در سنجش و ارزیابی پدیده ها و مسائل سیاسی اجتماعی، کوشش شده برخی نشانه ها و مضامین این پویانمایی که در شباهت با آرای این اندیشمند است نسبت سنجی شود و بعضاً عبورهایی که از اندیشه او، در چارچوب نظام مطلوب خالقان اثر صورت گرفته، رمزگشایی شود و توأمان برخی مضامین این پویانمایی به ظاهر کودکانه، از ابعاد مختلف مورد تحلیل فرهنگی سیاسی قرار گیرد. برخی از مهم ترین محورهای مورد بحث، وضع طبیعی و ترس از بازگشت به دوره ماقبل مدنیت و جایگاه مقوله تفریح و سرگرمی در نظام آرمان شهری زوتوپیا است. این مقاله با بهره گیری از روش هرمنوتیک به خوانش متن پرداخته و واقع گرایی هابزی را از لابه لای پویانمایی زوتوپیا استخراج نموده است.
بررسی و تحلیل بافت تاریخی روستای خویدک براساس گاهنگاری دوره های تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۹ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۶۹
۶۰-۴۷
حوزه های تخصصی:
خویدک یکی از روستاهای تشکیل دهنده دهستان فهرج از توابع بخش مرکزی شهرستان یزد است. این روستا آثار تاریخی زیادی را در دل خود دارد و از بافت نسبتاً منسجمی برخوردار است. این مقاله با رویکرد تاریخی تحلیلی قصد دارد بافت روستا را از دیدگاه تاریخی بررسی کرده و در کنار آن تأثیر عوامل اقلیمی بر شکل گیری بافت روستا را مطالعه کند. برهمین پایه مهم ترین سؤالاتی که در این مقاله مطرح شده اند عبارت اند از 1. روستای خویدک در چه دوره هایی شکل گرفته و توسعه یافته است؟ 2. براساس اطلاعات جمع آوری شده، وضعیت بافت تاریخی روستای خویدک چگونه است؟ متون محلی یزد روستای خویدک را مربوط به دوره ساسانی می دانند شواهد باستان شناختی مرتبط با این دوران نیز در دشت های اطراف روستا شناسایی شده است. همچنین قلعه تاریخی روستا را نیز به این دوره تاریخ گذاری کرده اند. در کنار آن مسجد جامع قدیم قرار دارد که می تواند مربوط به دوران صدر اسلام باشد. در بررسی های باستان شناختی که در این روستا انجام گرفت تعداد دوازده خانه شناسایی گردید که به دوره آل مظفر تاریخ گذاری می شوند. می توان گفت که بافت روستا در قرون میانی اسلامی در محدوده ای حدفاصل حسینیه پایین تا حسینیه بالا قرار داشته است. اگرچه شواهد به دست آمده از دوره صفویه اندک است، ولی خانه های زیادی شناسایی شدند که در دوره های قاجار ساخته شده اند. در این دوران روستا به حد نهایی گسترش خود رسیده بود. در دوران پهلوی و معاصر نیز برخی از خانه های تاریخی مرمت و نوسازی گردیده اند. روستای خویدک دارای بافت تاریخی نسبتاً متراکمی است که در جهت شمال غربی جنوب شرقی توسعه یافته است. خانه ها درون گرا بوده و از عناصری همچون حیاط مرکزی، صفه (تالار)، زیرزمین و خرداقلیم تشکیل شده اند. پوشش ها نیز اکثراً گنبدی و حجم زیادی از مصالح مورد استفاده بوم آورد بوده و در ساخت برخی از نمونه های اخیر، از مصالح مدرن استفاده شده است. درصد زیادی از خانه ها متروک شده که این امر اگرچه، در حفظ بافت تاریخی تا حدودی مؤثر بوده، ولی ادامه این روند می تواند تخریب بخش زیادی از بافت را به دنبال داشته باشد.