تنوع بخشی به عنوان روش رشد و توسعه سازمان ها یکی از استراتژی های اصلی شرکت های چند کسب و کاره محسوب می شود.کسب و کارها می توانند از طریق تنوع مرتبط یا غیر مرتبط ایجاد شده یا توسعه یابند. تنوع مرتبط سبب برخورداری از هم افزائی یا اشتراک استفاده منابع خواهد شد. مزایا و معایب یا دلایل له و علیه تنوع در تحقیقات متعددی مورد اشاره بوده اند. شیوه سنجش تنوع از مقولاتی است که از ابتدای طرح موضوع تنوع بخشی مطمح نظر محققین بوده و چندین روش نیز ارائه شده اند. عمده روش ها متکی به استفاده از نظام های بین المللی طبقه بندی کالا یعنی SIC و ISIC هستند. این مقاله درصدد ارائه و تبیین مبانی و مفاهیم تنوع بخشی و اشاره به شیوه های اندازه گیری آن به عنوان نقطه شروعی بر مطالعات تنوع بخشی در سازمان های ایرانی است.
با توجه به اهمیت تنوع و سفارشیسازی محصول در دهههای اخیر، شرکتهای بزرگ تولیدی الگوهای مدیریتی را جستجو میکنند که با کمترین تغییرات و نوسانهای ساختاری و فرایندی در درون زنجیرة تأمین، آنها را قادر به تولید و عرضة محصولات بسیار متنوع کند. به عبارت دیگر، آنها به دنبال افزایش سطح تنوع و سفارشیسازی محصولات به منظور توسعة توان رقابتی از یک سو، و حفظ کارایی زنجیرة تأمین از سوی دیگر، هستند. در این تحقیق با اتخاذ رویکرد کیفی با استفاده از مشاهدات میدانی و مصاحبة با طراحان، تولیدکنندگان و مشتریان، موضوع تنوع و سفارشیسازی در صنعت پوشاک بررسی شده است. زنجیرههای تأمین پوشاک داخل کشور که با مقیاس تولید صنعتی تولید میکنند، جامعة هدف این تحقیق است. سه نتیجة مهم و متمایز این مطالعه نسبت به مطالعات پیشین عبارت است از ١. دستهبندی مناسب ابعاد تنوع در صنعت پوشاک، ٢. توسعة مدلی از فرایند کاهش تنوع در زنجیرة تأمین صنعت پوشاک و ٣. توسعة مدل اقدامهای مدیریتی برای کاهش شکاف تنوع در مراحل مختلف مدل پیشین و در سه سطح تصمیمگیری راهبردی، عملیاتی و مشتری.
ساده ترین نوع مسئله بالانس خط مونتاژ، یافتن تخصیص مناسبی از فعالیت های مونتاژ به مجموعه ای از ایستگاه های تولیدی بر اساس زمان سیکل، محدودیت های پیش نیازی و دیاگرام مونتاژ است تا معیارهای خاصی همچون روانی خط تولید و یا کارایی در شرایط مطلوبی قرار گیرند. در این مقاله یک مدل برنامه ریزی عدد صحیح آمیخته برای بالانس خطوط مونتاژ چند محصولی همراه با زمان های عملیاتی بیشتر از زمان سیکل و محدودیت های منطقه ای ارایه میشود. عملکرد مدل پیشنهادی در یافتن راه حل بهینه با عملکرد چند مدل موجود در ادبیات موضوع بر روی تعدادی مسئله نمونه مقایسه شده و نتایج امیدوار کننده حاصل شده اند. همچنین برتری نسبی مدل پیشنهادی در مورد معیارهایی همچون روانی خط، کارایی خط، انحرافات و عدم کارایی بر روی مثال های نمونه با یکی از رویکردهای موجود در ادبیات موضوع، توسط آزمون ناپارامتریک کروسکال ـ والیس تأیید شده است.
توسعه محصول جدید (New Product Development)، و اهمیت آن برای شرکتها به عنوان رویکردی نو، هر چند با ریسکهایی همراه است، اما شناخت عوامل کلیدی این رویکرد، میتواند در کاهش ریسکهای تصمیم گیری برای مدیران مفید باشد. در این تحقیق سعی شده با مطالعات کتابخانه ای و مشاوره با اساتید، مدیران و صاحب نظران در بخشهای مرتبط با توسعه محصول در گروه خودرو سازی سایپا، تا حد امکان عوامل کلیدی و شاخصهای آن شناسایی شوند. لذا با پیش آزمون از 12 خبره، 4 عامل کلیدی تکنولوژی، بازاریابی، تجارتی کردن و مدیریت تیم توسعه محصول، معین و اهمیت شاخصها مشخص شد و 5 شاخص با اهمیت برای هر عامل انتخاب گردید، سپس با رویکرد آزمون مقایسات سلسله مراتبی زوجی AHP (Analytical Hierarchy Process)، از 23 مدیر و صاحب نظر در قسمتهای مربوط (بخشهای استراتژی توسعه محصول، فنی و تامین قطعات و بازاریابی)، 21 پرسشنامه قابل اتکا جمع آوری شد. بعد از تست نسبت سازگاری، نظرات ادغام شدند و اهمیت عاملها و شاخصها با مقایسات زوجی به ترتیب عوامل بازاریابی، مدیریت تیم توسعه محصول، تکنولوژی و تجارتی کردن به عنوان عوامل مهم در این فرایند شناخته شدند که شناخت و تعیین اولویت این عوامل در تدوین و اجرای استراتژی توسعه محصول، روند موفقیت را تسریع و تسهیل نموده و ریسک تصمیم گیری را کاهش خواهد داد.