فهم و برداشت از قرآن، در طول تاریخ تفسیر، گرفتار دو رویکرد نادرست بوده است تأویل گرایی بی ضابطه و برداشت های باطنی و دیگر جمود و سطحی نگری و ظاهرگرایی که به تعطیل شدن عقل در مقام فهم قرآن و کند شدن حرکت علمی انجامید. در این نوشتار نخست به تبیین این رویکرد و ارائه نمونه هایی از آن پرداخته و سپس شبهات کلی ظاهرگرایان در مقام اعتقاد و استدلال را که زمینه ساز انحراف و اشتباه آنان در تفسیر شده به تفصیل مورد بررسی و سپس پاسخ قرار داده است؛ شبهات یاد شده عبارتند از: 1- استناد به روایاتی که نهی از تفسیر به رأی می کنند. 2- ظنی بودن تفسیر عقلی 3- بر عهده پیامبر بودن تبیین آیات قرآن 4- بی نیازی از عقل، به دلیل جامع بودن قرآن 5- خطاپذیری و ناتوانی عقل در مقام تفسیر 6- منحصر بودن آگاهی از تأویل در «راسخان در علم» 7- حجیت نداشتن ظواهر قرآن.