پرسش و پاسخ پیرامون رسم الخط نوین قرآنی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در این نوع آموزش هیچ جایگاه خاصی برای لحن گیری دانش آموز وجود ندارد.ابتدا دانش آموز باید فارسی خوانی کند و سپس زحمت دیگری را برای یادگیری لحن عربی متحمل شود. در این مورد چه میگویید؟
کسی که چنین قضاوتی دارد، تصورش بر این است که در رسمالخطهای دیگر، برای لحن هم علامتهایی منظور شده است.مثلا در«خط عثمانطه»، که در«جاء»قبل از الف فتحه آمده، برای این است که ما با لحن عربی بخوانیم.
در جواب باید گفت که اگر چنین باشد، «قال»را باید«قال»و «خالق»را هم باید«خالق»بخوانیم.یعنی در همه جا نشانه درست، الف است و باید«قال»هم مانند«اذا»خوانده شود و نمیشود گاهی نشانه فتحه و گاهی نشانه الف کوچک باشد.اما در بررسیها مشخص شده است که این فتحه قبل از الف، هیچ معنایی ندارد و سلیقهای است.یکی فتحه و دیگری الف کوچک گذاشته است.در خط ایرانی، قبل از الف بزرگ، الف کوچک هست، اما قبل از الف کوچک، دیگر الف کوچک نیست؛مثل «قال»که در آن، قبل از الف بزرگ، یک فتحه آمده است و در «رحمن»، قبل از الف کوچک، الف کوچک دیگری نیامده است.در خط عثمانطه، در«قال»فتحه قبل از الف بزرگ آمده است و در«بغفل»، فتحه قبل از الف کوچک نوشته شده است. وقتی که در هر دو کلمه یک شکل نوشته شده باشد، رسم الخط لهجه عربی را یاد نمیدهد و این مسأله مربوط به تجوید است؛ مثل تلفظ حروف.بنابراین، در هیچ رسمالخطی لحن عربی وجود ندارد که بخواهد در رسمالخط کتاب درسی، لحن عربی حذف شده باشد.
فرمودهاید به سفارش مقام معظم رهبری این کار را شروع کردید. آیا رسمالخط جدید، مورد تأیید ایشان هست یا خیر؟
ایشان به طور کلی آن را تأیید کردهاند و ما سعی داریم، با نکاتی که کارشناسان ارائه کردهاند، نواقص را برطرف کنیم تا به مقصود اصلی نایل شویم.
اشباعات«و»، مانند«اولی»را چگونه مشخص کردید؟
در مقدمه باید نکاتی را عرض کنم.در آغاز، هدف تهیه قرآنی بود که قرائت و آموزش آن از شیوههای موجود آسانتر باشد.چنین ادعایی نبوده است که میتوان قرآنی نوشت که صد در صد بدون غلط خوانده شود.بلکه ادعا بر این بوده است که آسانتر خوانده شود.مثلا اگر دانشآموزی با قرآن عثمانطه، ده غلط دارد، با خواندن این قرآن دو غلط داشته باشد.«اولی»و«اولی هما»از کلماتی هستند که اغلب اشتباه میشوند و در یک آزمایش، اغلب دانشآموزان این دو را مانند بقیه مصاحف، اشتباه خواندند. «اولی»(الف، و، ل)بدون علامت و در آخر الف مقصوری روی پایه«ی»نوشته شده است.و فرق«اولی»با«اولی»این است که در«اولی»، چون قبل از«و»، ضمه نیست، «واو»خوانده میشود.اما در اولی، چون قبل از«و»ضمه هست، «و»خوانده نمیشود.در رسمالخط ایرانی چنین است ولی در رسمالخط عثمانطه، هر دو به یک صورت نوشته شدهاند و خواندن آنها مشکل است.این از مواردی است که احتیاج به تذکر و آموزش استاد دارد
لخط نوین قرآن کریم
در پایان همایش، شیوه نوین نگارش قرآن کریم که توسط مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی چاپ گردیده است در جلسه پرسش و پاسخی با حضور آقایان: کریم دولتی، سبحانی و سید مهدی سیف که از دستاندرکاران تدوین قرآن با رسم الخط نوین هستند، برگزار شد که در اینجا میخوانید.
.
آیا بر فرض اینکه روش جدید، آموزش داده شود، آیا ممکن است معلمی صبحها در مدرسه به روش عثمانطه آموزش دهد و بعد از ظهرها به روش جدید؟آیا برای خود مدرس دوگانگی ایجاد نمیشود؟به علاوه، در حروف ناخوانا که مانند حروف ساکن هستند، چگونه باید عمل کرد؟
این مشکل برای دانشآموز هم هست، زیرا ممکن است در مدرسه با یک روش، در منزل به روشی دیگر، و در مسجد محل به شیوه دیگری قرآن را بخواند.ما هم سعی داریم این پراکندگی را سر و سامان دهیم و به حداقل برسانیم یا از بین ببریم.مطمئنا هر فرد به شیوهای که آموزش دیده است، قرآن را قرائت میکند.
انسان هر کاری را با سعی و تلاش انجام دهد به نتیجه میرسد. آیا اگر از همان روش عثمانطه، طی چند سال و با سعی و کوشش استفاده شود، بهتر از استفاده از روشهای دیگر نیست؟
باید عرض شود، نه تنها شیوه عثمانطه، بلکه هر شیوه دیگری هم اگر مدتی تمرین شود، دو هفته یا یک ماه یا چند سال بالاخره یاد گرفته میشود.اما روش جدید هم برای معلمان و هم برای دانشآموزش امتحان شده است و نتیجه این بوده که این شیوه بسیار سادهتر و روانتر است.ما سه روش عثمانطه، ایرانی طاهر خوشنویس و روش مرکز را در شهرهای متفاوتی اجرا کردیم.نتیجه این بود که در ارزشیابی، آن گروه که به روش مرکز آموزش دیده بودند، مهارت بیشتری در خواندن قرآن داشتند؛با وجود این که اینها قبلا با شیوههای دیگر آشنا بودند. این همان هدفی بود که ما دنبال میکردیم؛یعنی شیوهای که خواندن را راحتتر کند.
حروف«والی»چگونه خوانده میشوند؟
عرض کردیم قاعده والی دوتاست و«ل»خوانده میشود، مگر قبل از تشدید.باید عرض کنم که بعضی وقتها قاعده در تئوری مشکل به نظر میآید، اما در عمل آسان است و ما گمان میکنیم که نوآموزان نمیتوانند این کلمه را بخوانند، اما در عمل میتوانند بخوانند و مشکلی ندارند.یادگیری شیوه جدید برای ما مشکل است، چون قبلا با روش دیگری یادگرفتهایم و معمولا یادگیری قبلی در یادگیری بعدی اختلال به وجود میآورد.اما اگر بیطرفانه یا به طور مساوی آموزش دیده شود، آن گاه معلوم میشود که شیوه جدید سریعتر و آسانتر است؛مگر در بعضی کلمات که چون درصد آنها کم است، نادیده گرفته میشوند.
فرض کنید فرد به«اقیموا»میرسد و میخواهد وقف کند. در اینجا هیچ علامتی نیست که بفهمد، چگونه وقف کند. این مشکل در روش عثمانطه هم هست.ما قاعدهای نداریم که اگر ساکن بود، خوانده میشود و اگر ساکن نبود، خوانده نمیشود.ممکن است فرد قبلا یاد گرفته باشد که اگر حرفی علامت داشت، خوانده میشود و اگر حرکت نداشت، نبایدخوانده شود.ولی میگوییم آنچه را که مانند فارسی است بخوان و آنچه نیست، یاد بگیر(نه این که نخوان).
درباره خواندن«لأقیموا»، باید توجه داشته باشیم که در هیچ رسمالخطی، الف اول حرکت ندارد و«ل»در بقیه مصحفها ساکن است و در اینجا، بیعلامت بودن نشانه ساکن است.و برای الف«اقیموا»در روش عثمانطه، «ص» میگذارند، به نشانه الف وصل و در شیوه ایرانی، بیعلامت بودن الف، نشانه الف وصل بودن است.یعنی، مشکلات رسم الخطهای دیگر را نباید به این شیوه نسبت داد و اشکال وقتی است که ایرادی در شیوههای دیگر نباشد و فقط در شیوه جدید باشد.
اگر علامت سکون حذف شود، دیگر فرقی بین حرف ناخوانا و ساکن وجود ندارد و تشخیص حرف ساکن مشکل میشود. این قضیه یادگیری را دچار مشکل مضاعف نمیکند؟ همچنین، آقای دکتر دولتی، آقای دکتر مستفید گفتند ما باید قرآن را با همان علامتگذاری که اصحاب پیامبر(ص) نقل کردند، بخوانیم تا مورد تهمت قرار نگیریم.پس چگونه است که مرکز، علائم قرآن را تغییر داده است؟
آقای دکتر مستفید در مورد رسمالخط و تغییر آن صحبت کردند و علامتگذاری در مرحله دوم قرار دارد.در صدر اسلام، اصلا علامتی در قرآن نبوده است که بخواهیم آن را حفظ کنیم.بحث ایشان در مورد رسمالمصحف بود که ما آن را مراعات کردهایم.درباره علامتگذاری هم که سلیقهای و تجربهای است، نظراتی دادهایم که پایه علمی دارند.
بفرمایید چه کسانی با شما همکاری داشتند و برنامه آینده شما چیست؟برای آماده سازی شیوه جدید، چند سال کار شده است و فکر میکنید، چه ایراداتی دارد که باید برطرف کنید؟
حدود 18 سال پیش آقای سیف، و بقیه از سال 74 کار را شروع کردند.متأسفانه، عوض کردن روشهایی که در میان مردم رسوخ کردهاند، زمان میبرد و مقاومتهای درونی و گاه ناخواسته بر ما تحمیل میکند.اما با آموزش تمام موانع میتواند برطرف شود.
کجای رسمالخط را باید تغییر داد تا بینقص شود؟
اول باید به این ایراد پاسخ بدهم که گفتهاند در کار شما مواردی مثل همزه وصل، الف جمع، حروف ناخوانا و سکون مشخص نیستند.شما همزه وصل را در خط عثمان طه به این صورت میشناسید که اگر الف کلمه، یک«ص» کوچک داشته باشد، الف وصل است.اما در مصحف طاهر خوشنویس و مرکز، الف بیعلامت در اول کلمه، الف وصل است.به قول آقای دولتی، ما شیوههایی در ذهن داریم که گمان میکنیم، روش همان است و جز آن چیزی نیست.بیاییم قاعدههای جدید را اجرا کنیم و آنها را با قاعدههای قبلی مقایسه کنیم و ببینیم کدام راحتتر، آسانتر و عملیتر است، و بعد قضاوت کنیم.ایراد کار این است که روش باید دارای مبناهای مستدلتر و کاملتر باشد، آسیبشناسی شود و سپس بدون تحمیل به جامعه عرضه شود.روش عثمانطه هم به همین شکل آمد و کسی آن را تحمیل نکرد.روش جدید هم باید به جامعه بیاید، اگر مردم حس کردند که روانتر است، خودشان راهش را باز میکنند.البته شیوههای آموزش هم باید تکمیل شوند.پس نقص روش جدید این است که مبناهایش هنوز به طور کامل تکمیل نشده است.زحماتی کشیده شده است، ولی به میزان مطلوب نیست.از طرف دیگر، شیوههای تدریس آن باید به طور کامل تدوین، ارائه و اجرا شود و هر کسی از یک زاویه از آن انتقاد کند.چنانچه محرز شود که اگر فلان علامت را حذف کنیم، به خواندن کمک میکند، شاید بعضی از مباحث تغییر کند.
چرا در این شیوه، مدهای متصل هم حذف شدهاند؟
مدهای متصل خیلی زیادند و بعضی از آنها در بین آیات قرار دارند.مد متصل متفق علیه است و همه قاریان بر آن اتفاق نظر دارند.اما مد منفصل را بعضی از قاریان کشیدهاند و بعضی نکشیدهاند.از طرف دیگر، بیشتر مدهای متصل اول آیات هستند و خوانده نمیشوند.لذا چون عم جز برای مبتدیان است، گفتند در آن حجم علائم مد کم شود و به حداقل برسد و به همان مدهای لازم و متفق علیه اکتفا شود.
کسی که چنین قضاوتی دارد، تصورش بر این است که در رسمالخطهای دیگر، برای لحن هم علامتهایی منظور شده است.مثلا در«خط عثمانطه»، که در«جاء»قبل از الف فتحه آمده، برای این است که ما با لحن عربی بخوانیم.
در جواب باید گفت که اگر چنین باشد، «قال»را باید«قال»و «خالق»را هم باید«خالق»بخوانیم.یعنی در همه جا نشانه درست، الف است و باید«قال»هم مانند«اذا»خوانده شود و نمیشود گاهی نشانه فتحه و گاهی نشانه الف کوچک باشد.اما در بررسیها مشخص شده است که این فتحه قبل از الف، هیچ معنایی ندارد و سلیقهای است.یکی فتحه و دیگری الف کوچک گذاشته است.در خط ایرانی، قبل از الف بزرگ، الف کوچک هست، اما قبل از الف کوچک، دیگر الف کوچک نیست؛مثل «قال»که در آن، قبل از الف بزرگ، یک فتحه آمده است و در «رحمن»، قبل از الف کوچک، الف کوچک دیگری نیامده است.در خط عثمانطه، در«قال»فتحه قبل از الف بزرگ آمده است و در«بغفل»، فتحه قبل از الف کوچک نوشته شده است. وقتی که در هر دو کلمه یک شکل نوشته شده باشد، رسم الخط لهجه عربی را یاد نمیدهد و این مسأله مربوط به تجوید است؛ مثل تلفظ حروف.بنابراین، در هیچ رسمالخطی لحن عربی وجود ندارد که بخواهد در رسمالخط کتاب درسی، لحن عربی حذف شده باشد.
فرمودهاید به سفارش مقام معظم رهبری این کار را شروع کردید. آیا رسمالخط جدید، مورد تأیید ایشان هست یا خیر؟
ایشان به طور کلی آن را تأیید کردهاند و ما سعی داریم، با نکاتی که کارشناسان ارائه کردهاند، نواقص را برطرف کنیم تا به مقصود اصلی نایل شویم.
اشباعات«و»، مانند«اولی»را چگونه مشخص کردید؟
در مقدمه باید نکاتی را عرض کنم.در آغاز، هدف تهیه قرآنی بود که قرائت و آموزش آن از شیوههای موجود آسانتر باشد.چنین ادعایی نبوده است که میتوان قرآنی نوشت که صد در صد بدون غلط خوانده شود.بلکه ادعا بر این بوده است که آسانتر خوانده شود.مثلا اگر دانشآموزی با قرآن عثمانطه، ده غلط دارد، با خواندن این قرآن دو غلط داشته باشد.«اولی»و«اولی هما»از کلماتی هستند که اغلب اشتباه میشوند و در یک آزمایش، اغلب دانشآموزان این دو را مانند بقیه مصاحف، اشتباه خواندند. «اولی»(الف، و، ل)بدون علامت و در آخر الف مقصوری روی پایه«ی»نوشته شده است.و فرق«اولی»با«اولی»این است که در«اولی»، چون قبل از«و»، ضمه نیست، «واو»خوانده میشود.اما در اولی، چون قبل از«و»ضمه هست، «و»خوانده نمیشود.در رسمالخط ایرانی چنین است ولی در رسمالخط عثمانطه، هر دو به یک صورت نوشته شدهاند و خواندن آنها مشکل است.این از مواردی است که احتیاج به تذکر و آموزش استاد دارد
لخط نوین قرآن کریم
در پایان همایش، شیوه نوین نگارش قرآن کریم که توسط مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی چاپ گردیده است در جلسه پرسش و پاسخی با حضور آقایان: کریم دولتی، سبحانی و سید مهدی سیف که از دستاندرکاران تدوین قرآن با رسم الخط نوین هستند، برگزار شد که در اینجا میخوانید.
.
آیا بر فرض اینکه روش جدید، آموزش داده شود، آیا ممکن است معلمی صبحها در مدرسه به روش عثمانطه آموزش دهد و بعد از ظهرها به روش جدید؟آیا برای خود مدرس دوگانگی ایجاد نمیشود؟به علاوه، در حروف ناخوانا که مانند حروف ساکن هستند، چگونه باید عمل کرد؟
این مشکل برای دانشآموز هم هست، زیرا ممکن است در مدرسه با یک روش، در منزل به روشی دیگر، و در مسجد محل به شیوه دیگری قرآن را بخواند.ما هم سعی داریم این پراکندگی را سر و سامان دهیم و به حداقل برسانیم یا از بین ببریم.مطمئنا هر فرد به شیوهای که آموزش دیده است، قرآن را قرائت میکند.
انسان هر کاری را با سعی و تلاش انجام دهد به نتیجه میرسد. آیا اگر از همان روش عثمانطه، طی چند سال و با سعی و کوشش استفاده شود، بهتر از استفاده از روشهای دیگر نیست؟
باید عرض شود، نه تنها شیوه عثمانطه، بلکه هر شیوه دیگری هم اگر مدتی تمرین شود، دو هفته یا یک ماه یا چند سال بالاخره یاد گرفته میشود.اما روش جدید هم برای معلمان و هم برای دانشآموزش امتحان شده است و نتیجه این بوده که این شیوه بسیار سادهتر و روانتر است.ما سه روش عثمانطه، ایرانی طاهر خوشنویس و روش مرکز را در شهرهای متفاوتی اجرا کردیم.نتیجه این بود که در ارزشیابی، آن گروه که به روش مرکز آموزش دیده بودند، مهارت بیشتری در خواندن قرآن داشتند؛با وجود این که اینها قبلا با شیوههای دیگر آشنا بودند. این همان هدفی بود که ما دنبال میکردیم؛یعنی شیوهای که خواندن را راحتتر کند.
حروف«والی»چگونه خوانده میشوند؟
عرض کردیم قاعده والی دوتاست و«ل»خوانده میشود، مگر قبل از تشدید.باید عرض کنم که بعضی وقتها قاعده در تئوری مشکل به نظر میآید، اما در عمل آسان است و ما گمان میکنیم که نوآموزان نمیتوانند این کلمه را بخوانند، اما در عمل میتوانند بخوانند و مشکلی ندارند.یادگیری شیوه جدید برای ما مشکل است، چون قبلا با روش دیگری یادگرفتهایم و معمولا یادگیری قبلی در یادگیری بعدی اختلال به وجود میآورد.اما اگر بیطرفانه یا به طور مساوی آموزش دیده شود، آن گاه معلوم میشود که شیوه جدید سریعتر و آسانتر است؛مگر در بعضی کلمات که چون درصد آنها کم است، نادیده گرفته میشوند.
فرض کنید فرد به«اقیموا»میرسد و میخواهد وقف کند. در اینجا هیچ علامتی نیست که بفهمد، چگونه وقف کند. این مشکل در روش عثمانطه هم هست.ما قاعدهای نداریم که اگر ساکن بود، خوانده میشود و اگر ساکن نبود، خوانده نمیشود.ممکن است فرد قبلا یاد گرفته باشد که اگر حرفی علامت داشت، خوانده میشود و اگر حرکت نداشت، نبایدخوانده شود.ولی میگوییم آنچه را که مانند فارسی است بخوان و آنچه نیست، یاد بگیر(نه این که نخوان).
درباره خواندن«لأقیموا»، باید توجه داشته باشیم که در هیچ رسمالخطی، الف اول حرکت ندارد و«ل»در بقیه مصحفها ساکن است و در اینجا، بیعلامت بودن نشانه ساکن است.و برای الف«اقیموا»در روش عثمانطه، «ص» میگذارند، به نشانه الف وصل و در شیوه ایرانی، بیعلامت بودن الف، نشانه الف وصل بودن است.یعنی، مشکلات رسم الخطهای دیگر را نباید به این شیوه نسبت داد و اشکال وقتی است که ایرادی در شیوههای دیگر نباشد و فقط در شیوه جدید باشد.
اگر علامت سکون حذف شود، دیگر فرقی بین حرف ناخوانا و ساکن وجود ندارد و تشخیص حرف ساکن مشکل میشود. این قضیه یادگیری را دچار مشکل مضاعف نمیکند؟ همچنین، آقای دکتر دولتی، آقای دکتر مستفید گفتند ما باید قرآن را با همان علامتگذاری که اصحاب پیامبر(ص) نقل کردند، بخوانیم تا مورد تهمت قرار نگیریم.پس چگونه است که مرکز، علائم قرآن را تغییر داده است؟
آقای دکتر مستفید در مورد رسمالخط و تغییر آن صحبت کردند و علامتگذاری در مرحله دوم قرار دارد.در صدر اسلام، اصلا علامتی در قرآن نبوده است که بخواهیم آن را حفظ کنیم.بحث ایشان در مورد رسمالمصحف بود که ما آن را مراعات کردهایم.درباره علامتگذاری هم که سلیقهای و تجربهای است، نظراتی دادهایم که پایه علمی دارند.
بفرمایید چه کسانی با شما همکاری داشتند و برنامه آینده شما چیست؟برای آماده سازی شیوه جدید، چند سال کار شده است و فکر میکنید، چه ایراداتی دارد که باید برطرف کنید؟
حدود 18 سال پیش آقای سیف، و بقیه از سال 74 کار را شروع کردند.متأسفانه، عوض کردن روشهایی که در میان مردم رسوخ کردهاند، زمان میبرد و مقاومتهای درونی و گاه ناخواسته بر ما تحمیل میکند.اما با آموزش تمام موانع میتواند برطرف شود.
کجای رسمالخط را باید تغییر داد تا بینقص شود؟
اول باید به این ایراد پاسخ بدهم که گفتهاند در کار شما مواردی مثل همزه وصل، الف جمع، حروف ناخوانا و سکون مشخص نیستند.شما همزه وصل را در خط عثمان طه به این صورت میشناسید که اگر الف کلمه، یک«ص» کوچک داشته باشد، الف وصل است.اما در مصحف طاهر خوشنویس و مرکز، الف بیعلامت در اول کلمه، الف وصل است.به قول آقای دولتی، ما شیوههایی در ذهن داریم که گمان میکنیم، روش همان است و جز آن چیزی نیست.بیاییم قاعدههای جدید را اجرا کنیم و آنها را با قاعدههای قبلی مقایسه کنیم و ببینیم کدام راحتتر، آسانتر و عملیتر است، و بعد قضاوت کنیم.ایراد کار این است که روش باید دارای مبناهای مستدلتر و کاملتر باشد، آسیبشناسی شود و سپس بدون تحمیل به جامعه عرضه شود.روش عثمانطه هم به همین شکل آمد و کسی آن را تحمیل نکرد.روش جدید هم باید به جامعه بیاید، اگر مردم حس کردند که روانتر است، خودشان راهش را باز میکنند.البته شیوههای آموزش هم باید تکمیل شوند.پس نقص روش جدید این است که مبناهایش هنوز به طور کامل تکمیل نشده است.زحماتی کشیده شده است، ولی به میزان مطلوب نیست.از طرف دیگر، شیوههای تدریس آن باید به طور کامل تدوین، ارائه و اجرا شود و هر کسی از یک زاویه از آن انتقاد کند.چنانچه محرز شود که اگر فلان علامت را حذف کنیم، به خواندن کمک میکند، شاید بعضی از مباحث تغییر کند.
چرا در این شیوه، مدهای متصل هم حذف شدهاند؟
مدهای متصل خیلی زیادند و بعضی از آنها در بین آیات قرار دارند.مد متصل متفق علیه است و همه قاریان بر آن اتفاق نظر دارند.اما مد منفصل را بعضی از قاریان کشیدهاند و بعضی نکشیدهاند.از طرف دیگر، بیشتر مدهای متصل اول آیات هستند و خوانده نمیشوند.لذا چون عم جز برای مبتدیان است، گفتند در آن حجم علائم مد کم شود و به حداقل برسد و به همان مدهای لازم و متفق علیه اکتفا شود.