فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۱٬۷۲۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی بین کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی در میان اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز و با روش توصیفی همبستگی اجرا شد. ابزار گردآوری داده ها عبارت بودند از: پرسش نامه ی کیفیت زندگی کاری براساس مدل والتون و پرسش نامه ی محقق ساخته ی رضایت شغلی، نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که بین کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. از میان مؤلفه های کیفیت زندگی کاری، مؤلفه های قانون گرایی در سازمان، یک پارچگی و انسجام اجتماعی و وابستگی زندگی اجتماعی و کاری بهترین پیش بینی کننده های میزان رضایت شغلی اعضای هیأت علمی بودند. بنابراین، نتایج تحقیق، حاکی از آن است که اعضای هیأت علمی از کیفیت زندگی کاری راضی هستند و در نتیجه از میزان رضایت شغلی بالایی برخوردارند
آمادگی کارکنان بخش مدارک پزشکی در تصدی مشاغل جدید مدیریت اطلاعات سلامت و ارتباط آن با عوامل انگیزشی و بازدارنده ی شرکت در دوره های آموزشی مستمر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: قبل از پیاده سازی مشاغل جدید نیاز است که آمادگی کارکنان برای تصدی این مشاغل و عوامل تأثیرگذار بر آمادگی آنان مورد بررسی قرار گیرد. هدف از این پژوهش، تعیین ارتباط بین آمادگی کارکنان بخش مدارک پزشکی برای تصدی مشاغل جدید حرفه ی مدیریت اطلاعات سلامت و عوامل انگیزشی و بازدارنده ی شرکت در دوره های آموزشی مستمر بود.
روش بررسی: این پژوهش، از نوع کاربردی بود که به روش تحلیلی در سال 1390 انجام شد. جامعه ی پژوهش در بر گیرنده ی 40 نفر از فارغ التحصیلان رشته ی مدارک پزشکی شاغل در بیمارستان های تأمین اجتماعی شهر تهران بود که به علت محدود بودن جامعه ی پژوهش، نمونه گیری انجام نشد. برای گردآوری داده ها، پرسش نامه ای بر اساس سایر متون مرتبط طراحی و با مراجعه ی حضوری پژوهشگر، در بین افراد شرکت کننده در پژوهش توزیع گردید. برای تأیید اعتبار محتوای پرسش نامه، نظر صاحب نظران دریافت و برای تأیید پایایی آن از روش آزمون- بازآزمون استفاده شد (945/0 = r). از آمار توصیفی و تحلیلی نظیر ضریب همبستگی (rs) Spearman rho و T-test برای تحلیل داده ها استفاده گردید.
یافته ها: بین میزان آگاهی کارکنان از مشاغل جدید حرفه ی مدیریت اطلاعات سلامت و متغیرهای سن، سابقه ی کار و سال فراغت از تحصیل آنان ارتباط معنی دار وجود داشت. همچنین بین میزان آگاهی کارکنان و عوامل انگیزشی برای مشارکت در دوره های آموزشی رابطه ی معنی دار و معکوس مشاهده شد، در حالی که بین میزان آگاهی آنان و عوامل بازدارنده برای شرکت در دوره های آموزشی ارتباطی وجود نداشت.
نتیجه گیری: ضروری است که قبل از پیاده سازی مشاغل جدید، آموزش های لازم جهت افزایش آگاهی و مهارت کارکنان ارایه شود. با شناسایی عوامل انگیزشی و کنترل عوامل بازدارنده، شرکت کارکنان در دوره های آموزشی تسهیل خواهد شد.
مطالعه روابط میان اعتماد، تقابل و احساس تعلق سازمانی با ملاحظه اثر تعدیل گری تعهد سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی روابط اعتمادکارکنان به سازمان و هنجار تقابل و دوسویگی در سازمان با احساس تعلق سازمانی کارکنان و نیز تحلیل اثر تعدیل گری ابعاد مختلف تعهد سازمانی بر روی این روابط است. تحقیق به شیوه توصیفی از نوع همبستگی انجام شده است. بانک های دولتی شهر کرمان، جامعه آماری این مطالعه را تشکیل دادند که از میان آنها، ابتدا پنج بانک ملی، ملت، تجارت، رفاه و مسکن، و سپس چهل شعبه از این بانک ها به طور تصادفی انتخاب شدند. همه کارکنان این شعبات، که مجموعاً 400 نفر بودند، در تحقیق مشارکت داده شدند. داده های استخراج شده از 308 پرسشنامه، مبنای آزمون فرضیه های تحقیق و مدل مفهومی تحقیق قرار گرفت و از طریق آزمون همبستگی، تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی و مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان داد اعتماد کارکنان به سازمان و هنجار تقابل و دوسویگی بر روی احساس تعلق سازمانی آنها تأثیر مثبت و معناداری داشته، هنجار تقابل و دوسویگی در سازمان بر روی اعتماد کارکنان به سازمان تأثیر مثبت و معناداری دارد. به علاوه، از میان ابعاد مختلف تعهد سازمانی، تعهد عاطفی کارکنان به سازمان، روابط بین اعتماد کارکنان به سازمان با احساس تعلق سازمانی آنها و هنجار تقابل و دوسویگی در سازمان با احساس تعلق سازمانی کارکنان را به طریقه مثبت و معناداری تعدیل می کند.
رابطه بین حمایت سازمانی ادراک شده و فرهنگ مشارکتی با تعهد سازمانی در میان پرستاران بیمارستان های خصوصی و دولتی شهر اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در دنیای رقابتی امروز و روی آوردن سازمان ها به سمت خصوصی شدن، نقش مشارکت و متعهد بار آوردن کارکنان بیش از پیش ضروری بوده و در سازمان های بهداشتی، توجه به پرستاران اهمیت دو چندانی می یابد. از این رو پژوهش حاضر با هدف، تعیین رابطه ی بین حمایت سازمانی ادراک شده و فرهنگ مشارکتی با تعهد سازمانی در بین پرستاران بیمارستان های منتخب بخش خصوصی و دولتی شهر اصفهان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع رابطه ای- مقایسه ای بود و جامعه ی آماری آن شامل پرستاران بیمارستان های دولتی و خصوصی شهر اصفهان در سال 1389 بودند. تعداد نمونه با استفاده از فرمول حجم نمونه و روش نمونه گیری تصادفی ساده، 200 نفر برآورد شد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه ی حمایت سازمانی ادراک شده، پرسش نامه ی فرهنگ مشارکتی و پرسش نامه ی تعهد سازمانی استفاده گردید. روایی پرسش نامه ها با نظر صاحب نظران روان شناسی تأیید شد و پایایی آن ها به کمک Cronbach’s alpha به دست آمد که به ترتیب برای پرسش نامه ی حمایت سازمانی ادراک شده 91 درصد، پرسش نامه ی فرهنگ مشارکتی 84 درصد و پرسش نامه ی تعهد سازمانی 75 درصد بود. مکان انجام پژوهش در 4 بیمارستان خصوصی و 4 بیمارستان دولتی منتخب شهر اصفهان بود که پس از دریافت مجوز با مراجعه به بیمارستان ها و توزیع پرسش نامه ها در میان پرستاران، به صورت تصادفی ساده، داده های پژوهش جمع آوری گردید. سپس تحلیل داده ها در سطح توصیفی و استنباطی توسط نرم افزار SPSS نسخه ی 16 صورت گرفت.
یافته ها: بین حمایت سازمانی ادراک شده و فرهنگ مشارکتی با بیشتر ابعاد تعهد در هر دو بخش خصوصی و دولتی رابطه ی مثبت و معنی دار وجود داشت (05/0 > P). همچنین نتایج حاصل از مقایسه ی میانگین ها نشان داد که بین نمرات حمایت سازمانی ادراک شده و هر سه بعد تعهد دو بخش خصوصی و دولتی تفاوت معنی دار ی وجود دارد (01/0 > P)، اما بین میانگین های فرهنگ مشارکتی دو بخش تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: با افزایش حمایت سازمانی ادراک شده و فرهنگ مشارکتی و تعهد، می توان عملکرد و کیفیت مراقبت در بخش خصوصی را ارتقا داد.
نقش مولفه های مدیریت دانش در پیش بینی مؤلفه های سلامت سازمانی (مورد مطالعه: اداره ی راه و شهرسازی جنوب استان سیستان و بلوچستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش، محور خلق ارزش در سازمان های عصر حاضر است. ذخیره ی دانشی به عنوان سرمایه ی استراتژیک هر سازمان، مهم ترین مزیت رقابتی سازمان ها به شمار می رود. از طرفی سلامت سازمانی منجر به دوام و بقاء سازمان در محیط خود و ارتقاء سازگاری با آن می گردد. در واقع سلامت سازمانی توانایی سازمان برای رشد و بهبود مداوم است. این پژوهش، با هدف بررسی رابطه ی بین مدیریت دانش و سلامت سازمانی در اداره ی راه و شهرسازی جنوب استان سیستان و بلوچستان انجام شد. روش تحقیق از حیث هدف، کاربردی و از حیث شیوه ی جمع آوری داده ها توصیفی – همبستگی میباشد. جامعه ی آماری این تحقیق شامل کل 607 نفر کارکنان اداره ی راه و شهرسازی جنوب استان سیستان و بلوچستان در سال 1391 بود. نمونه ی آماری تحقیق بر طبق جدول مورگان که 237 نفر بودند با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. داد ه های پژوهش از طریق پرسشنامه مدیریت دانش با پایایی 0.83 و سلامت سازمانی با پایایی 0.94 جمع آوری و از طریق آزمون های همبستگی پیرسونی و رگرسیون ساده بوسیله نرم افزارSPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق بیانگر این بود که مولفه ی اجتماعی سازی دانش قابلیت پیش بینی مؤلفه های تأکید علمی، رعایت، ساختاردهی و یگانگی نهادی؛مؤلفه ی ترکیب دانش قابلیت پیش بینی تمامی مؤلفه های سلامت سازمانی؛ مؤلفه ی بیرونی سازی دانش قابلیت پیش بینی تأکید علمی، رعایت، حمایت از منابع و نفوذ مدیر و مؤلفه ی درونی سازی قابلیت پیش بینی روحیه، ساختاردهی، حمایت از منابع، نفوذ مدیر و یگانگی نهادی از زیر مؤلفه های سلامت سازمانی را دارد. بنابراین زیرمؤلفههای مدیریت دانش با برخی از زیر مؤلفههای سلامت سازمانی ارتباط مثبت معنادار و با برخی ارتباط منفی معنادار دارد و با برخی دیگر ارتباط معناداری ندارد.
بررسی ارتباط ویژگی های روان شناختی افراد با ابعاد مدیریت دانش شخصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی ارتباط بین ویژگی های روان شناختی با مدیریت دانش شخصی انجام شده و از همین رو با رویکرد توصیفی و از نوع پیمایشی است. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای شامل 72 سؤال بوده و حجم نمونه ی آماری 268 نفر از دانشجویان، کارشناسان و مدیران فعال در زمینه ی مدیریت دانش است. داده های پژوهش با استفاده از روش های آماری و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد. تحلیل داده ها این نتیجه را در برداشت که بین تحصیلات و توانمندی افراد در مدیریت دانش شخصی رابطه ی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همه ی ویژگی های شخصیتی به جز عصبیت با مدیریت دانش شخصی رابطه ی مثبت و معنا داری دارد و تأثیر منفی و معنادار ویژگی عصبیت نیز با مدیریت دانش شخصی اثبات شد. هم چنین یافته های پژوهش ارتباط معنادار پنج بعد شخصیتی را با ابعاد چهارگانه مدیریت دانش شخصی ثابت کرد.
بررسی رابطه ی عدالت سازمانی و توانمندسازی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل تمایز سازمان های امروزی کارکنانی ـ از لحاظ درونی و روانی ـ توانمند است. از این رو تلاش برای افزایش این وجه، مشخصه برنامه هایی است که سازمان های پیشرو به آن اهمیت می دهند. در این تحقیق، تأثیر مدل چهاربعدی عدالت سازمانی ـ عدالت توزیعی، عدالت رویه ای، عدالت بین فردی و عدالت اطلاعاتی - بر توانمندسازی روانشناختی مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه ی آماری تحقیق 4680 نفر از کارکنان یک مجتمع صنعتی عظیم بودند که تعداد 356 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب و در نهایت 290 نفر به پرسش نامه ها پاسخ دادند. یافته های تحقیق حاکی از وجود رابطه ی معنی دار، میان این دو متغیر است. لذا برای ارتقای توانمندسازی روانشناختی، ضروری است سازمان ها بر استقرار و گسترش عدالت در محیط کاری اهتمام ورزند. ضمناً نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه بیان گر آن است که ابعاد عدالت سازمانی با توانمندسازی روانشناختی، همبستگی چندگانه ی معناداری دارند.
بررسی تأثیر روزه ماه مبارک رمضان بر بروز رفتار شهروندی سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی این موضوع است که روزه چه تأثیری بر رفتارهای روزمره افراد در سازمانها دارد. بدین منظور یکی از سازمانهای پژوهشی ـ اجرایی کشور به عنوان جامعه مورد بررسی قرار گرفته که نمونه آماری شامل 236 نفر است. روش تحقیق به لحاظ هدف، کاربردی و از حیث ماهیت توصیفی ـ پیمایشی است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که در ماه رمضان رفتارهای شهروندی سازمان افزایش و رفتارهای ضد شهروندی کاهش می یابد.
بررسی نقش اخلاق کار بررفتار سازمانی مثبت بر مبنای مدل فرد لوتانز (CHOSE) (مطالعه موردی گروه 22 توپخانه شهرضا)
حوزه های تخصصی:
به دلایل ضعف مدیریتی و بهره گیری از الگوهای غیرانسانی برای حل مسائل انسانی یکی از مشکلاتی که امروزه کارکنان با آن مواجه اند مشکلات اخلاقی است. در سال های اخیر در واکنش به این وضعیت سازمان ها استراتژی هایی چون تدوین ضوابط اخلاقی برای هدایت کارکنان در پیش گرفته اند. سازمان ها امیدوارند تا از این طریق سلامت اخلاقی سازمان را افزایش و فساد را کاهش دهند. علاوه بر ایجاد و ساخت رفتارهای اخلاقی، یکی دیگر از چالش های موجود در سازمان ها فراهم کردن جوی است که باعث تقویت رفتارهای مثبت در بین کارکنان گردد که فرد لوتانز از این رفتارهای مثبت به نام رفتار سازمانی مثبت یاد می کند که مرتبط با اصول اخلاقی موجود در سازمان ها است. در این مقاله پنج بعد اساسی رفتار سازمانی مثبت شامل اعتماد به نفس، امید، خوش بینی، آرامش ذهن و هوش احساسی و تأثیر آن بر اخلاق کار مورد بررسی قرارگرفته است، نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های آماری نشان می دهد که ضریب همبستگی در سطح 05/0 P≤ بین مولفه های پنج گانه فوق و اخلاق کار رابطه معنی داری وجود دارد، همچنین تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه نشان می دهد، مولفه دلبستگی به کار به تنهایی 35 درصد واریانس خوش بینی، آرامش ذهنی و هوش احساسی را تبیین می نماید، میزان تأثیر اخلاق کار بر رفتار سازمانی مثبت در سطح 05/0 P≤ معنی دار و برابر 74 درصد می باشد. در پایان پیشنهادات کاربردی نیز ارایه شده است.
طراحی مدل سازمان معنویت گرا درآموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر میرسد در پارادایمهای جدید، سازمانها به جای تاکید بر شیوههای سنتی و مکانیکی در جهت مفاهیمی همچون سازمان معنویت گرا، سازمان ایمان محور و یا سازمان اخلاق گرا متمایل شدهاند. تغییرات بنیادی در حال شکلگیری در محیط کار است و معنویت یکی از موضوعات اساسی در این زمینه خواهد بود. هدف از انجام این تحقیق دست یابی به مدلی جامع برای آموزش عالی ایران با رویکرد سازمان معنویتگرا است. در این مطالعه از روش تحقیق کیفی( دلفی ) وکسب نظر خبرگان مدیریت وسازمان برای دستیابی به ابعاد ومولفههای موثر بر ایجاد سازمان معنویتگرا استفاده شده است. یافتهها : این روش در چهار دور انجام شد.وحدود 96 مولفه شناسایی شدند که در ضمن فرایند دلفی پس از حذف مولفههای با میانگین پایین، 13 بعد اصلی و 47 مولفه شامل: عوامل سازمانی،عوامل فردی ،عوامل محیطی از طریق فضای معنوی سازمان در ایجاد سازمان معنویتگرا موثر بودند و فضای معنوی سازمان در ایجاد سازمان معنویتگرا نیز موثر بود. که در نهایت مدل مفهومی سازمان معنویتگرا طراحی گردیده است.
بررسی رابطه بین عوامل شخصیتی و سکوت کارکنان دانشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر چه از کارکنان انتظار می رود که با دانش، ایده ها، نظرات و پیشنهادات خود درجهت توسعه سازمان مشارکت داشته باشند، اما گاهی اوقات آنها ترجیح می دهند که سکوت پیشه کنند. نوع شخصیت فرد، در تصمیمگیری درباره اینکه درمورد مسائل سازمانی، حرف خود را بزند، میتواند نقش مهمی ایفا کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش عوامل شخصیتی در شکلگیری سکوت کارکنان صورت گرفته است. جامعه آماری تحقیق شامل کارکنان دانشی پژوهشگاه صنعت نفت (حدود340 نفر) و حجم نمونه آماری بر اساس جدول مورگان حدود 180 نفر برآورد شده است. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی و از شاخه همبستگی و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری است. نمونه گیری به روش تصادفی ساده و ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه می باشد. دادههای جمع آوری شده با نرم افزار لیزرل تجزیه و تحلیل شده و نتایج نشان میدهد که ابعاد شخصیتی برونگرایی، گشودگی و وظیفه شناسی رابطه منفی و معناداری با سکوت دارند؛ در حالی که بین سازگاری و سکوت، رابطهی مثبت و معنادار وجود دارد؛ ضمن آنکه بین بعد شخصیتی روان رنجوری با سکوت رابطه معناداری مشاهده نشد.
زیرسامانه های منابع انسانی و کارآفرینی سازمانی: تبیین الگویی در صنعت نفت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود تاکیدی که در مبانی نظری مدیریت بر نقش منابع سازمانی و به خصوص منابع انسانی بر کارآفرینی به چشم می خورد، الگویی که به صورت یکپارچه تاثیر زیرسامانه های منابع انسانی بر کارآفرینی را بسنجد، برای سازمانهای ایرانی ارائه نشده است. با توجه به نقش کلیدی منابع انسانی در تحقق کارآفرینی، پژوهش حاضر در پی بررسی تاثیر اقدامات مختلف مدیریت منابع انسانی بر ارتقاء کارآفرینی در صنعت نفت ایران می باشد. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی از شاخه همبستگی و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری تحقیق دربرگیرنده مدیران ارشد و میانی شرکتهای پیمانکاری صنعت نفت و ابزار اصلی گردآوری داده ها، پرسشنامه می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که زیر سامانه های منابع انسانی شامل تامین نیروی انسانی، طراحی شغل، توسعه، روابط کار و جبران خدمات، بر کارآفرینی سازمانی تاثیر دارند و تنها آموزش منابع انسانی بر کارآفرینی موثر نیست. همچنین تحقیق بیانگر این است که بیشترین تاثیر مدیریت منابع انسانی بر کارآفرینی به صورت غیرمستقیم و با واسطه ایجاد شرایط محیطی پشتیبان نوآوری، می باشد.
بررسی رویکرد سبک مدارانه به فرایند آموزش و یادگیری (مقایسه بافت های نظامی و غیرنظامی از منظرآموزش و یادگیری زبان های خارجی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه آموزش و یادگیری تداعی گر دو روی یک سکه است، بسته به نوع سبکی که معلم در فرآیند آموزش و یادگیرنده در فرآیند یادگیری اتخاذ می کند، می توان به این دو پدیدة متناظر از منظر متفاوت نگاه کرد. از طرفی لحاظ متغیری به نام «بافت آموزشی» که مختصات خود را دارد و فرض می شود که بر نوع سبک اتخاذی هر دو گروه تأثیر بگذارد، در این میان حائز اهمیت است. بر این اساس، هدف از انجام این پژوهش بررسی انطباق یا افتراق سبک های تدریس و یادگیری استادان و دانشجویان از یک طرف، میزان انطباق و افتراق سبک ها با لحاظ بافت آموزشی نظیر بافت نظامی و غیر نظامی از طرف دیگر بوده است. در این راستا، 32 استاد زبان انگلیسی و 72 دانشجوی زبان آموز از دو بافت متمایز دانشگاهی یعنی از دانشگاه امام علی(ع) به عنوان محیط نظامی و از یک دانشگاه غیر نظامی تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند. هر دو گروه (به عبارتی هر چهار گروه؛ دو گروه استادان شاغل در محیط نظامی و دو گروه دانشجوی نظامی و غیر نظامی) به پرسش نامة متمایز و معطوف به ارزیابی سبک های تدریس و یادگیری پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل تطبیقی- مقابله ای داده ها نشان داد که این سبک های تدریس استادان و سبک های یادگیری دانشجویان تفاوت معناداری وجود ندارد. بدین معنا که علی رغم وجود پاره ای تفاوت ها در اعمال سبک ها، هماهنگی و انطباق نسبتا مطلوبی بین سبک های استادان و دانشجویان هر بافت آموزشی به طور جداگانه و استادان هر دو موقعیت در مقایسه با یکدیگر وجود دارد. بنابراین به نظر می رسد که برخلاف سایر مؤلفه ها و متغیرهای شخصیتی انسان، سبک های تدریس و یادگیری چندان از عوامل محیطی متأثر نمی شوند.