تاریخ نگاری علم به سبک ویگ، با معیار قرار دادن دستاوردهای علوم جدید، دربارة اهمیت بخش های مختلف تاریخ علوم قضاوت میکند. مورخان ویگیست تاریخ را به صحنة مواجهة دو گروه دانشمندان عاقل و دانا و متحجران نادان تبدیل میکنند. ایشان تنها قسمت هایی را از تاریخ علوم برای مطالعه و بررسی، با ارزش میدانند که به علوم جدید ربط پیدا کند. در این مقاله، ضمن معرفی هربرت باترفیلد، ناقد این جریان در تاریخ نگاری عمومی، به نقد و بررسی دیدگاه ویگی در تاریخ نگاری علم خواهم پرداخت. ویگیزم نه تنها مورخ را از ارائة روایتی حقیقی از تاریخ علم بازمیدارد، بلکه بخش های مفید و آموزنده را از تاریخ علم حذف کرده، فقط قسمت های «به نظر ما درست» را حفظ میکند. سپس نشان خواهم داد که گاهی از ویگیزم گریزی نیست و این رویکرد میتواند به شکل مشروع، در جنبه هایی از کار تاریخ نگاری علم وارد شود.
این پژوهش میزان پذیرش یا عدم پذیرش هویت جنسیتی رسمی را در میان اقوام بررسی می کند و به این سؤال ها پاسخ می دهد: آیا منابع هویت ساز مادی و غیر مادی در میان سه قوم ترک و کرد و لر با پذیرش هویت جنسیتی رسمی رابطه دارد یا خیر؟ آیا میان این سه قوم در میزان پذیرش یا عدم پذیرش آن تفاوت وجود دارد؟ برای پاسخ به این سؤال ها از روش تجربی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق 377 نفر از دانشجویان پسر و دختر 18-29 سال دورة کارشناسی (سال اول و دوم) از سه قوم کرد و لر و ترک ساکن در خوابگاه های دانشگاه های تهران هستند. روش نمونه گیری سهمیه ای و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه است.
نتایج یافته ها نشان می دهد میان منابع هویت ساز با میزان پذیرش هویت جنسیتی رسمی رابطه وجود دارد. از میان منابع هویت ساز، پای بندی دینی، جنسیت و کلیشه های جنسیتی قومی بیشترین تغییرات متغیر وابسته را توضیح می دهند و کردها کمترین و لرها بیشترین توافق را با هویت جنسیتی رسمی دارند.