فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۶٬۲۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
فزونی جمعیت جوان کشور و افزایش نرخ بیکاری نسبت به سال های قبل از آن به وی ژه دهه اخیر، سبب شده است که، موضوع اشتغال یکی از چالش های جدی و بحث انگیز کشور باشد. بنابراین شناخت وضعیت اشتغال و بیکاری، درک نقاط قوت و ضعف و کاستی های آن در برنامه ریزی های اشتغال و توسعه انسانی تأثیر بسزایی دارد. علی رغم اینکه موضوع اشتغال و معضل بیکاری و عواقب ناشی از آن یکی از دغدغه های موجود استان اصفهان نیز می باشد. بنابراین لازم است موضوع اشتغال و بیکاری در استان مورد پژوهش قرار گیرد و عوامل، مؤلفه ها و شاخص های مؤثر در این زمینه تبیین گردد، تا از این طریق امکان تدوین مدیریت جامع اشتغال در استان اصفهان فراهم شود. هدف اصلی پ ژوهش که از نوع توصیفی- تحلیلی ژرفانگر است، روشن شدن بخشی از نابرابری های اجتماعی در زمینه اش تغال به منظور توزیع عادلانه امکانات در ش هرستان های استان اص فهان است. در این م قاله از 36 متغیر نرم سازی شده استفاده شد و این متغیرها با تکنیک تحلیل عاملی[1] به 5 عامل کاهش یافته و به صورت ترکیبی در مؤلفه های معنی دار ارائه شد. سپس شهرستان ها با تکنیک تحلیل خوشه ای به 4 طبقه همگن تقسیم شدند. نتیجه تحقیق گویای این واقعیت است که عدم تعادل های شدیدی در سطح شهرستان ها وجود دارد به طوری که شهرستان اصفهان بهترین شرایط را از لحاظ شاخص های اشتغال داشته و از لحاظ توسعه اشتغال، شهرستانی برخوردار است ولی شهرستان خوانسار در ردیف آخر و جزو شهرستان های محروم قرار می گیرد.
تدوین معیارهای توسعه فضاهای زیرسطحی از منظر شاخص های مدیریت بحران شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به دنبال افزایش جمعیت به ویژه در شهرهای بزرگ و تغییر و تحولات شهری در دوران اخیر، موضوع استفاده از فضاهای زیرسطحی به عنوان راه حلی برای رفع مشکلات شهری مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته است. فضاهای زیرسطحی به عنوان سطوحی که در لایه های زیرین زمین قرار می گیرند حایز قابلیت ها و امکانات متعددی هستند اما تاکنون از میان قابلیت های مختلف فضاهای زیرسطحی در رفع مشکلات شهری، تنها به جنبه های کالبدی آن در جهت حل معضلات ترافیکی پرداخته شده است در حالی که یکی از مهم ترین معضلات شهری، آسیب پذیری شهرها در برابر انواع بحران ها و مخاطرات است. لذا پرداختن به موضوع توسعه زیرسطحی و شناخت پتانسیل ها و قابلیت های آن از یک سو و بررسی ویژگی های مدیریت بحران و اقدامات مؤثر در هر مرحله از سوی دیگر می تواند در دستیابی به راه حلی برای کاهش آسیب پذیری شهرها در برابر بحران مورد توجه قرار گیرد. در این راستا به منظور بررسی ارتباط میان این دو موضوع، از مطالعات کتابخانه ای، بررسی اسناد و متون معتبر علمی مرتبط، بررسی تجربیات نمونه های موفق جهانی و نیز نظرسنجی از 35 نفر از صاحبنظران در این حیطه و استخراج نتایج حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از مدل دلفی فازی استفاده شده است. از همپوشانی معیارهای استخراج شده در هر دو حوزه و نیز نتایج حاصل از نظرسنجی از صاحبنظران، معیارهای پیشنهادی توسعه فضاهای زیرسطحی در جهت مدیریت بحران تدوین شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که میان معیارهای توسعه فضاهای زیرسطحی و مدیریت بحران در حوزه کالبدی بیش از 85 درصد، در حوزه حمل و نقل حدود 90 درصد، در حوزه زیست محیطی حدود 75 درصد و در حوزه اقتصادی در حدود 70 درصد همپوشانی وجود دارد و در این میان بیشترین همپوشانی میان معیارها در حوزه های کالبدی، حمل و نقل و محیط زیست وجود دارد. به این ترتیب که ایجاد مسیرهای زیرسطحی تندرو و ارتباط زیرسطحی مراکز مهم امدادی در حوزه حمل و نقل و نیز استفاده از فضاهای زیرسطحی برای دفع مواد خطرناک در حوزه محیط زیست در انطباق کامل با معیارهای مدیریت بحران قرار دارد. چنین به نظر می رسد که می توان از معیارهای پیشنهادی در جهت توسعه فضاهای زیرسطحی با رویکرد حاضر بهره جست.
خدمات جغرافیدانان مسلمان به علم جغرافیا
حوزه های تخصصی:
رفاه اجتماعی و عوامل موثر بر آن مطالعه موردی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر به بررسی یکی از مهمترین موضوعات اجتماعی با عنوان میزان برخورداری از رفاه اجتماعی در بین شهروندان تهرانی می پردازد، به لحاظ نوع روش تحقیق، نوشتار حاضر از نوع تحقیقات رابطه ای است که در آن به شناسایی روابط و برهمکنش متغیرها بر یکدیگر پرداخته می شود. برای رسیدن به اهداف تحقیق از دو روش اسنادی و میدانی (پیمایشی) استفاده شد. در تدوین چارچوب نظری از نظریات روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان استفاده شد و مجموعه این نظریه های به ما بیان می کنند که رفاه دارای ابعاد متفاوتی است که این ابعاد از مسائل فردی و روانشناختی شروع شده و به مسائل کلان سیاسی و اقتصادی در حوزه عملکرد مسئولان ختم می شود. جامعه آماری تحقیق شامل افراد 15تا65 سال ساکن شهر تهران است و حجم نمونه آن بر طبق فرمول کوکران 385 نفر است. نتایج نشان می دهد که میزان برخورداری از رفاه در بین 26درصد از پاسخگویان در حد کم و خیلی کم است و در مقابل در بین 7/19 درصددر سطح بالا و در نهایت در بین 54 درصد از پاسخگویان احساس رفاه اجتماعی در سطح متوسط است. اما عوامل تبیین کننده رفاه بر طبق مدل رگرسیونی نشان می دهد که متغیرهای "" اعتماد به کارایی مسئولان (با ضریب24/0)، دینداری (با ضریب 18/0)، پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد (با ضریب 13/0)، احساس عدالت اجتماعی (با ضریب12/0)"" دارای تأثیر مثبت(مستقیم) بر میزان رفاه اجتماعی در بین افراد هستند، و اما متغیرهای "" احساس بیگانگی اجتماعی (با ضریب 38/0-)، تقدیر گرایی (با ضریب 15/0-)"" دارای تأثیر کاهنده بر میزان رفاه اجتماعی می باشند. در مجموع، متغیرهای مذکور توانسته اند 40 درصد از تغییرات متغیر احساس برخورداری از رفاه اجتماعی را تبیین کنند. و به عبارت دیگر، این نتیجه نشان می دهد که 40 درصد از میزان احساس برخورداری از رفاه اجتماعی تابع متغیرهای مذکور است.
برنامهریزی راهبردی توسعه اقتصادی با رویکرد مشارکتی مطالعه موردی: بخش مرکزی شهرستان لنگه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه مشارکتی، رویکرد مورد تأکید برنامهریزان در مسیر برنامهریزی «با مردم و برای مردم» است. «برنامهریزی راهبردی» نیز از مناسبترین شیوهها برای دستیابی به اهداف و چشماندازهای ترسیمشده در دیدگاههای آیندهنگر بهشمار میآید. در نوشتار حاضر با توجه به هدفگذاریهای صورتگرفته برای ارتقای سطح اقتصادی اجتماع محلی در بخش مرکزی شهرستان لنگه در افق 10ساله، رویکرد توسعة محلی و مشارکتی در چارچوب برنامهریزی راهبردی با تکیه بر مدل تجزیه و تحلیل SWOT ، مبنا قرار گرفته است. بر این اساس، با تشکیل هستههای مشارکتی (FGD) در چهار دهستان طی مدت 10 ماه، تلاش شد تا از تمامی امکانات و قابلیتهای منطقه در زمینههای مختلف سازمانی و نهادی، فردی و اجتماعی برمبنای برنامهریزی راهبردی بهنحوی مطلوب استفاده شود. درمجموع یافتههای پژوهش حاضر، ضمن ارائه راهبردهای مناسب برای تحقق چشمانداز توسعه در محدوده مورد مطالعه، نشان میدهد که اهداف موردنظر از طریق تعریف پروژههای تولیدی دستیافتنی و تحققپذیر خواهد بود.
قابلیت سنجی توسعه گردشگری با رویکرد توسعه پایدار در شهر مرزی ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با ورود به هزاره سوم میلادی، کشورهای مختلف دنیا از منابع اقتصادی متعددی در توسعه کشورها استفاده می کنند که از جمله آنها، گردشگری است. شهر ارومیه یکی از مناسب ترین مناطقی است که دارای جاذبه های متعدد گردشگری است و با برنامه ریزی در این زمینه، می توان به توسعه اقتصادی، فرهنگی، و زیرساختی لازم در این شهر دست یافت.
روش تحقیق مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی- توسعه ای است. گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته و پس از پرسشگری از مردم، گردشگران و مسؤلین حوزه گردشگری به تحلیل اطلاعات با استفاده از تکنیک دلفی و مدل SWOT پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که مناسب ترین راهبرد توسعه گردشگری منطقه، راهبرد بازنگری (WO) با امتیاز 3.266 است. بر این اساس لازم است اقداماتی نظیر بسترسازی برای توسعه سرمایه گذاری های دولتی و خصوصی برای ایجاد زیرساخت های مناسب، آموزش متخصصین برای استفاده بهینه از ظرفیت های منطقه، ایجاد محیط های پیاده محور و تشویق مردم به استفاده از وسایط نقلیه عمومی، تبلیغات پتانسیل های منطقه برای شناسایی قابلیت های منطقه در سطح ملی و فرا ملی، اهمیت دادن به صنعت گردشگری به عنوان صنعتی فرابخشی برای تمام دستگاه های اجرایی مرتبط با گردشگری انجام گیرد.
سنجش و رتبه بندی کیفیت زندگی در استان مازندران با استفاده از تکنیک های AHP و SAW(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد شهر و شهرنشینی بارزترین ویژگی تحولات اجتماعی اقتصادی در دوره اخیر بوده است. این دوره بسیاری از فرصت ها را برای ارتقای کیفیت زندگی شهری به شدت محدود کرده است. همزمان با این امر و نیز با تأکید بر سند چشم انداز بیست ساله کشور، تحلیل پیامدهای ناشی از آن یکی از مهم ترین ضرورت های مطالعات شهری بوده است. اندازه گیری کیفیت زندگی می تواند برای ارزیابی سیاست های گذشته و همچنین پایه گذاری استراتژی های برنامه ریزی ناحیه ای در آینده استفاده شود. در این مقاله، با رویکرد مدل های تصمیم گیری چندشاخصه و استفاده از مدل تحلیلی SAW به ارزیابی کیفیت زندگی شهری شهرستان های استان مازندران پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد شهرستان ساری در رتبه ۱، آمل در رتبه ۲، بابل در رتبه ۳ و شهرستان های جویبار، سوادکوه و گلوگاه با اختلاف زیادی در رده های پایین کیفیت زندگی شهری در استان مازندران قرار گرفته اند. اختلاف شدید کیفیت زندگی در بین مناطق شهری این استان، حاکی از وجود نابرابری شدید در برخورداری و تمرکز امکانات و خدمات شهری در برخی از شهرستان ها و نبود امکانات شهری و بی توجهی مسؤلان امر در برخی از شهرستان های کوچک استان است.
مکان یابی واحدهای خدمات بازرگانی با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در برنامهریزی های منطقهای و توسعه سرزمین، شناسایی مناطق مناسب جهت استقرار و توسعه فعالیت ها یکی از مسائل اساسی می باشد که همواره برنامه ریزان منطقه ای با آن مواجه بوده اند. با توجه به مدل ها و روش های گوناگونی که در این زمینه وجود دارد, پیشرفت های بسیار به ویژه در سیستم های اطلاعاتی جغرافیایی صورت گرفته و امکان مدل سازی و تحلیل اطلاعات به صورت فضایی بوجود آمده است. در تحقیق حاضر با استفاده از روش سلسله مراتبی تحلیل و انواع تکنیک های مدل سازی فضایی، به الگوسازی فضایی بخش طرقبه پرداخته ایم. فرایند الگوسازی و مکانیابی طی چند مرحله شامل گردآوری اطلاعات, ورود اطلاعات به سیستم, انتخاب معیارها, مدل سازی فضایی و تلفیق اطلاعات انجام شده است. در نهایت، مناطق مختلف بخش طرقبه از نظر قابلیت استقرار واحدهای خدمات بازرگانی اولویت بندی شده اند.
شناسایی و ارزیابی گستره های فضایی فقر شهری در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محیط های شهری، سیستم های پیچیده با پدیده های پیچیده، روابط و تعاملات متعدد بین اجزا هستند. فقر نیز یکی از این پدیده های پیچیده است که طی دهه های اخیر در مراکز شهری مهم ترین معضل اجتماعی اقتصادی محسوب می شود و به واسطه اثرهای سوء آن، جلوگیری از گسترش این پدیده، شناخت دقیق پهنه های فقیر در شهرها را طلب می کند. در همین راستا، این پژوهش با شناخت دقیق تر وضعیت تبلور فضایی فقر در محلات شهر یزد، در پی یافتن راهکار ها و برنامه ریزی های اصولی به منظور انتخاب گام های سنجیده است تا ضمن کاهش معضل های موجود، با گشایش دریچه های جدید به بحث فقر شهری، زمینه را برای سیاستگذاران، برنامه ریزان و مدیران شهری در تصمیم گیری های مربوط به کاهش مشکلات فقر و محرومیت در محلات شهری، فراهم کند. نوشتار حاضر از نظر هدف رویکردی کاربردی توسعه ای را در پیش گرفته است و از نظر روش توصیفی تحلیلی به شمار می رود که پس از تشریح مفهوم فقر و فقر شهری با روش کتابخانه ای، به کمک داده های بلوک های آماری سال 1385 با محاسبه 15 شاخص در قالب سه متغیر عمده اقتصادی، اجتماعی و کالبدی، به شناخت و تحلیل توزیع فضایی فقر در محلات شهر یزد اقدام کرده است. برای دستیابی به هدف فوق، محلات شهری با استفاده از روش های ویکور و آنتروپی شانون سطح بندی شدند و پس از آن نقشه توزیع فقر ترسیم شد. نتایج حاصل نشان می دهد که 2/12 درصد از محلات شهر یزد خیلی فقیر، 5/19 درصد فقیر، 8/26 درصد متوسط، 6/36 درصد مرفه هستند و فقط 9/4 درصد در سطح خیلی مرفه قرار دارند.
مکان یابی فضایی سبز شهری در شهرداری منطقه ١٥ کلان شهر تهران در محیط GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه در کنار سیستم های اطلاعات جغرافیایی، سیستم های تصمیم گیری چندمعیاره به طور گسترده ای برای حل مسائل فضایی به کار گرفته می شوند. در این مقاله با ترکیب دو روش FAHP و TOPSIS، روش جدیدی برای انتخاب مکان بهینه با استفاده از سیستم های اطلاعات جغرافیایی به کار گرفته شده است. در این زمینه، معیارهای انتخاب مکان بهینه، برای ایجاد فضای سبز شهری در مدل FAHP وارد و مقایسه شدند و سپس خروجی مدل FAHP به عنوان وزن معیارها در مدل TOPSIS به کار گرفته شد. طبقه بندی فضاهای مکانی در سطح منطقة ۱٥ کلان شهر تهران به منظور احداث یا پهنه بندی فضاهای سبز با استفاده از تکنیک ترکیبی مدل های FAHPو TOPSIS به صورت خیلی خوب، خوب، متوسط، ضعیف و خیلی ضعیف انجام گرفت. زمین هایی که درجة تناسب خیلی خوب و خوب دارند، برای ایجاد فضای سبز شهری انتخاب می شوند. نتایج نشان می دهد که استفاده از مجموعه های فازی در ترکیب با مدل سلسله مراتبی، نه تنها سبب رفع ابهام از مدل ATP می شود، بلکه میزان خطای تورش ناشی از مقایسة دوبه دو لایه ها را نیز کاهش می دهد. درنهایت، ترکیب مدل FAHP با مدل TOPSIS، قابلیت استفادة همزمان از نظرهای مقیاسی کارشناسی را در کنار ایده آل های موجود همچون افزایش دقت و صحت طبقه بندی در لایه های اطلاعاتی، ممکن می سازد.
اسکان غیر رسمی، اولویت بندی چالش های محله جعفرآباد شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی دهه های اخیر، اندک اندک محلات نابسامان و سکونتگاه های غیر رسمی، به طور عمده در حاشیه شهرهای بزرگ کشور، خارج از برنامه رسمی توسعه شهری و به صورت خودرو شکل گرفته و گسترش یافته است. این پدیده در مطالعات شهری یکی از آسیب های شهری معرفی شده است. تجمع اقشار کم درآمد و مشاغل غیر رسمی در سگونتگاه های غیر رسمی، شیوه ای از شهرنشینی ناپایدار را به وجود آورده و زمینه ساز بسیاری از آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی شده است. در فرایند آسیب شناسی شهری یکی از مراحل بسیار مهم، شناخت دقیق و همه جانبه از آسیب است. به گفته ای، تنها با شناخت دقیق از عوامل ایجاد آسیب است که می توان راهکارهای حل آن را نیز ارائه کرد. چالش های حاشیه نشینی را می توان به پنچ دسته کلی تقسیم کرد، چالش های اقتصادی، چالش های اجتماعی، چالش های آموزشی، چالش های بهداشتی و چالش های مربوط به امور رفاهی که مبنای کلی این مطالعه است. بنابراین، هدف این پژوهش شناخت و اولویت بندی مسائل و مشکلات موجود پدیده اسکان غیر رسمی در محله جعفرآباد شهر کرمانشاه است که برای این امر از روش پژوهش پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری آن شامل1500 خانوار حاشیه نشین محله جعفرآباد شهرستان کرمانشاه است. در این پژوهش با استفاده از فرمول کوکران و با احتمال خطای 1/0، تعداد 128 خانوار برای نمونه مورد مطالعه، به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شد. اطلاعات مورد نیاز به کمک ابزار پرسش نامه جمع آوری شد. یافته های پرسش نامه با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و نرم افزار Expert Choice مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که عامل اقتصادی، اصلی ترین چالش در منطقه است و عوامل اجتماعی، آموزشی، رفاهی و بهداشت در رتبه های بعدی قرار دارند.
تحلیل توزیع فضای سبز شهری با رویکرد عدالت فضایی (مطالعه موردی: شهر اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه در برنامه ریزی شهری اهمیت دارد، ایجاد برابری بین نواحی مدنظر در برخورداری از مواهب توسعه است. این امر به تحقق پذیری عدالت شهری کمک می کند. در این میان، برنامه ریزی در راستای برقراری تعادل زیست محیطی در شهرها، یکی از ضروریات رویکرد عدالت فضایی است. فضای سبز شهری با ایجاد تعادل در ارکان توسعه پایدار و عدالت اجتماعی، ما را در رسیدن به شهری عدالت محور یاری می کند. شهر اردبیل ازنظر توسعه کالبدی شهر، تخریب فضاهای سبز، رشد محلات حاشیه ای و افزایش جمعیت با معضل جدی روبه رو بوده و به همین منظور، به عنوان پایه مطالعاتی با هدف تحلیل توزیع فضای سبز با رویکرد عدالت فضایی انتخاب شده است. نوع تحقیق مدنظر براساس هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، علمی محسوب می شود. در این مقاله، با استفاده از معیارهای مناسب (آسایش، هم جواری با کاربری مسکونی، تراکم جمعیت، بعد خانوار، هم جواری با معابر اصلی، هم جواری با کاربری آموزشی، مساحت، سازگاری، شیب، مدل رقومی ارتفاع، لیتولوژی، دسترسی به تأسیسات و تجهیزات) لایه های مدنظر در محیط Arc Map آماده سازی شد و با اعمال وزن های حاصل از فرایندهای وزن دهی در نرم افزار Expert Choice به روش AHP در یک مدل فراهم آمد. سپس این لایه ها در محیط نرم افزار IDRISI استانداردسازی شدند. نتایج نشان داد بین پراکنش فضای سبز شهر اردبیل و توزیع جمعیت رابطه ای وجود ندارد و تحلیل شاخص سرانه فضای سبز مؤید رقم بسیار اندک سرانه فضای سبز است. مناطق 1 و 3 با کمبود حدود 16 مترمربع فضای سبز برای هر نفر و منطقه 4 نیز با کمبود حدود 15 مترمربع فضای سبز برای هر نفر روبه رو است. در کل، از بین مناطق اردبیل، منطقه 2 فضای سبز بیشتری از سایر مناطق دارد؛ اما همین فضای سبز نیز متناسب با عدالت فضایی توزیع نشده است.
تحلیل مهاجرت به شهر قم
حوزه های تخصصی:
تحلیل فضایی پارک های شهری از طریق تلفیق GIS با روش های تصمیم گیری چندشاخصه مطالعه موردی: شهر نورآباد ممسنی
حوزه های تخصصی:
امروزه تحلیل مکانی- فضایی پارکهای شهری با استفاده از روشها و شاخصهای مناسب از ضروریت های مهم توسعه پایدار است. چراکه به علت گسترش بی رویه شهرها و معضلاتی همچون عدم استقرار و مکان یابی صحیح در سطح شهر، عدم رعایت همجواری ها، عدم توجه به سرانه ها، استانداردها و. ..، توسعه و مکان یابی کاربری فضای سبز با مشکلات اساسی روبه رو گردیده است. در این زمینه سوالهای محوری نیازمند بررسی عبارتند از: 1) آیا پارک های موجود برای تامین دسترسی مطلوب همه شهروندان از تعداد و توزیع فضایی مناسبی برخوردارند؟ 2) آیا پارکهای موجود از تناسب مکانی- فضایی مطلوبی برخوردارند و در پهنه های مناسبی قرار گرفته اند؟ بر این اساس، جهت پاسخ به سوالهای مذکور بر اساس شاخصها و روش مناسب، شهر نورآباد ممسنی انتخاب گردید. سپس با تدوین چارچوب نظری و نیز مطابق ویژگیهای محدوده، دو فرضیه متناسب با سوالهای مذکور ارائه شد. جهت آزمون فرضیه ها، شاخصهای مناسب بر اساس مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعیین شد. داده های مورد نیاز نیز در چارچوب روش تحقیق توصیفی-تحلیلی از روش کتابخانه ای جمع آوری شد. جهت آزمون فرضیه اول از روش تحلیل کیفی و مقایسه با استانداردهای سطح و سرانه، و توابع تحلیل پوسش فضایی و جمعیتی در GIS استفاده شد. ارزیابی فرضیه دوم بر اساس تلفیق روشهای ارزیابی چندشاخصه (AHP گروهی) و GIS انجام شد. نتایج تحلیل استاندارد پوشش جمعیتی پارکها نشان داد کمبودی برابر با 7 پارک محله ای وجود دارد. تحلیل توزیع فضایی سطح و سرانه پارکها نیز بیانگر وضعیت نامطلوب حدود 70 درصد محلات می باشد. مطابق نتایج تحلیل تیسن در GIS نیز وضعیت همه پارکها از نظر پوشش فضایی و شعاع دسترسی نامطلوب می باشد. نتایج مدل تلفیقی مبتنی بر GIS نیز نشان داد حدود نیمی از پارکها در پهنه های نامناسب تا نسبتانامناسب قرار دارند. نتیجه اینکه جهت توزیع مکانی- فضایی مناسب پارکها، در نظر گرفتن شاخصها و رهنمودهای ارائه شده و نیز استفاده از روشهای تلفیقی ضروری است.
آثاز لندفرم های ژئومورفولوژیکی برمحورهای توسعه فیزیکی شهرها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعیین جهات مناسب برای توسعه شهری از جمله دغدغه های برنامه ریزان شهری بوده است. ژئومورفولوژیست ها نیز یکی از راهکارها دخالت خود در برنامه ریزی شهری را تعیین جهات توسعه شهر بر اساس یافته های ژئومورفولوژیک می دانند. در این پژوهش سعی شده است که تاثیرات لندفرم های ژئومورفولوژیکی در جهات جغرافیایی گسترش فیزیکی شهر داراب مورد بررسی قرار گیرد. برای رسیدن به هدف پژوهش، داده های اولیه و ثانویه از محدوده مورد مطالعه تهیه و سپس از طریق نرم افزار تحلیل شده اند. تحلیل ها نشان می دهند که اگر چه زیربنای داراب و پیرامون را مخروط افکنه ها تشکیل می دهند، اما این اشکال از نظر مساحت، شیب، اندازه دانه رسوبی تشکیل دهنده ساختمان آنها مورفولوژی سطحی و توانمندی های کشاورزی با یکدیگر متفاوت است. همچنین با توجه به تاثیر لندفرم های ژئومورفولوژیکی، اولویت جهات گسترش شهر به ترتیب میزان اهمیت شامل: 1- جهت جغرافیایی جنوب شرقی (شیب مناسب زمین به منظور دفع آب های سطحی و فاضلاب شهری، عدم وجود فرایندهای دامنه ای فعال، قابلیت کنترل مخاطره سیلاب)؛ 2- جهت جغرافیایی غرب و جنوب غرب (دارا بودن حداقل درجه مخاطرات طبیعی، شیب مناسب)؛ 3- جهت جغرافیایی شمال غرب (تشدید حرکات توده ای و شیب)؛ 4- جهت جغرافیایی جنوب (وجود زمین های مرغوب کشاورزی، وجود دشت سیلابی و مشکل دفع فاضلاب و آب های سطحی مناسب) می باشد.
ارتقاء کیفیت فضایی پارک های شهری به منظور افزایش بهره وری اجتماعی و پیشگیری جرائم ناهنجاری مورد شناسی: پارک ملت شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیفیت محیط شهری حاصل ترکیب پیچیده ای از عناصر کالبدی شهر، وجود فعالیت های شهری و عناصر طبیعی محیط بوده است. یکی از معیارهای ارزیابی کیفیت محیط هر شهر، وجود فضاهای سبز عمومی است، فضاهایی که شهروندان در آن بتوانند با ایمنی و آسایش خاطر با هم به تعامل و گفتگو بپردازند. امروزه یکی از دغدغه های اصلی طراحان شهری ایجاد فضاهای جمعی با هدف بالا بردن تعاملات اجتماعی شهروندان است. پارک های شهری به عنوان یکی از فضاهای جمعی علاوه بر ایجاد مکانی برای سپری کردن اوقات فراغت و سرگرمی، می تواند محلی برای حضور جمعی مردم و در نتیجه افزایش تعاملات شهری فراهم کند. اما سرزندگی پارک های شهری مستلزم دارا بودن کیفیت های فضاهای جمعی است که عدم وجود این کیفیت ها سبب متروک شدن این فضاها و در نتیجه ایجاد بستر مناسبی برای نابهنجاری های اجتماعی در شهر می شود.
هدف از این پژوهش بررسی و شناخت کیفیت فضایی پارک ملت و علل عدم استفاده آن از سوی شهروندان و نیز ارائه راهکارهایی به منظور افزایش بهره وری اجتماعی و جلوگیری از تبدیل شدن آن به فضایی جهت استفاده نامطلوب است. پژوهش حاضر در شکل مطالعات کتابخانه ای و میدانی شامل بررسی کالبدی پارک و دستیابی به تصور ذهنی شهروندان از طریق انجام مصاحبه و پرسشنامه در بین شهروندان ایلامی صورت گرفته است. نتایج بدست آمده نشان می دهد نبود خدمات عمومی مناسب، ضعف در نورپردازی و مبلمان، وجود ساختمان های بدون استفاده، کاربری های ناهمخوان اطراف پارک، ورودی های ضعیف بیشترین تأثیر را در عدم استفاده مردم از این پارک داشته است. همچنین تصور ذهنی نامناسب و احساس ناامنی از سوی شهروندان، تأثیر بسزایی بر مولفه های سن و جنسیت داشته است. بنابراین با توجه به اهمیت و تأثیر اجتناب ناپذیر پارک ها و فضاهای سبز شهری در بهبود کیفیت زندگی شهری راهکارهایی جهت ارتقاء به منظور افزایش بهره وری اجتماعی و پیشگیری و کاهش جرائم ناهنجاری ارائه شده است.
رویکرد فازی و پهنه بندی فقر چندبعدی در فضاهای شهری (نمونه موردی: شهر کامیاران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اغلب روش های تحلیل فقر سنتی دو محدودیت عمده دارند. اول، اغلب روش ها تک بعدی بوده و تنها یکی از ابعاد فقر مانند درآمد را مورد بررسی قرار می داند. دوم، این روش ها جمعیت را با استفاده از خط فقر به دو بخش فقیر و غیرفقیر تقسیم می نمودند. توجه به سایر محرومیت ها موضوع سنجش فقر چندبعدی را مطرح ساخت. به منظور رفع محدودیت دوم تئوری مجموعه های فازی طی دهه های گذشته در زمینه فقر و ابهامات مربوط به آن مورد استفاده قرار گرفت. از طرفی، تأکید مطالعات اخیر بر اهمیت متغیرهای جغرافیایی به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده فقر، جایگاه ویژه ای به سیستم اطلاعات جغرافیایی در این گونه مطالعات داده است. هدف اصلی این مطالعه بررسی عملی بودن استفاده از روش های فازی و مدل سازی زمین آماری جهت کسب اطلاعات قابل استناد به منظور سنجش و پهنه بندی فقر چندبعدی در فضاهای شهری است. این پژوهش از نظر اهداف کاربردی و از نظر شیوه انجام توصیفی– تحلیلی است. اطلاعات و داده های این پژوهش از طریق پیمایش میدانی نمونه های انتخاب شده به روش فضاییِ تصادفیِ طبقه ای در سال 1391 جمع آوری شده است. در این پژوهش از میان روش های سنجش چندبعدی فقر، روش کاستا (2002) و از میان روش های زمین آماری روش کریجینگ و کریجینگ همبسته جهت سنجش فقر چند بعدی در قالب 70 شاخص اقتصادی و درآمدی، مسکن، مالکیت و دارایی، بهداشت و سلامت، و دانش و مهارت استفاده شده است. از میان مدل های زمین آماری موجود روش کروی و نمایی با نتایج تابع فازی فقر انطباق بیشتری داشته و از دقت بالاتری برخوردار بوده اند. نتایج در قالب پهنه بندی علمی صورت گرفته به وضوح نشان دهنده اختلاف فضایی فقر در محدوده شهر کامیاران است.
طراحی الگوی ارتباطی و اطلاع رسانی بهینه سازی بازاریابی برای زعفران کاران شهرستان استهبان استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران 95 درصد زعفران جهان را تولید می کند که بیشتر تولیدکنندگان آن در استانهای خراسان و فارس هستند؛ اما به دلیل نبود بازاریابی مناسب و رقیبان قدرتمند در جهان، نتوانسته است در صادرات آن موفق باشد. صادرات فلّه ای زعفران، تعرفههای نامناسب و واسطه ها از دیگر چالش های پیشروی بازاریابی این محصول است. به این منظور، پژوهش میدانی با روش پیمایش مقطعی در شهرستان استهبان استان فارس انجام گرفت تا با طراحی الگوهای ارتباطی و اطلاع رسانی مناسب، سطح آگاهی زعفران کاران برای بازاریابی بهینة این محصول ارتقا یابد. با فرمول شفر جمعیت نمونة 90 زعفران کار برای مطالعه مشخص شد. داده ها با ترکیبی از روشهای مشاهده، مصاحبة عمیق و پیمایش جمعآوری شد. روایی صوری پرسش نامة تحقیق توسط چهار تن از صاحب نظران تأیید شد و پایایی آن با مطالعة راهنما در خارج از نمونة اصلی به دست آمد (78/0=α). یافتههای مشاهده، مصاحبه و پیمایش وجود تفاوت زیاد میان ویژگی های دو گروه زعفرانکار زن و مرد را نشان می دهد. با کمک نظریه های علوم رفتاری، دو الگوی ارتباطی برای بهینهسازی بازارشناسی ، بازارسازی، بازارداری و توانمندسازی زعفران کاران، متناسب با ویژگی های این دو گروه طراحی و تدوین شد. نحوة اجرای دو الگو نیز پیشنهاد شده است.