مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله شناسایی نابرابری های ناشی از مدرنیزاسیون و پهنه بندی شهر تهران از نظر شاخص های اجتماعی و جمعیتی است تا میزان دستیابی به اهداف و اصول مدرنیته در مناطق شهر مشخص شده و مناطق سنتی از مناطق مدرن تفکیک گردند. مطالعه از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی – تحلیلی است. برای این منظور با استفاده از داده های ثانویه، نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن و طرح های توسعه و عمران شهری، شاخص های اجتماعی قابل دستیابی از این داده ها استخراج و با تکنیک تاپسیس پردازش گردیده؛ سپس در محیط نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی به صورت فضایی نمایش داده شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که سه پهنه مدرن، در حال گذار و سنتی در تهران قابل تعریف و شناسایی است. پهنه مدرن در شمال و غرب تهران و پهنه در حال گذار در مرکز و شرق و پهنه سنتی تر در جنوب تهران قرار گرفته است. پهنه بندی انجام شده گویای تفاوت در انطباق پذیری مناطق با اصول مدرنیته است. بدین معنی که مدرنیزاسیون اجتماعی در برخورد با سنت های فعال و پویای مناطق مختلف شهر، با سرعت و شتاب متفاوتی پیشرفت کرده است. مدرنیزاسیون اجتماعی در تعامل و تقابل با سنت در جنوب دچار چالش بیشتری شده است. اما این چالش به معنی توقف فرایند مدرنیزاسیون نبوده است. جامعه سنتی در پی درونی کردن شاخص های مدرنیته بوده و در این فرایند راه و روش خاصی را برای مدرن شدن تعریف کرده است. در مناطق میانی چانه زنی سنت و مدرنیته شکل گرفته و دگردیسی سنت به مدرنیته را تجربه می کنند. در این روش مدرنیزاسیون، هیچ یک از مناطق شهر تهران نمی توان سنت یا مدرنیته خالص مشاهد کرد.
تعیین معیارهای برنامه ریزی مسکن اقشار کم درآمد و ارزیابی طرح های اجرایی مسکن مهر در شهرهای کوچک
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر طرح مسکن مهر با هدف تامین مسکن برای خانوارهای کم درآمد، در غالب شهرهای کشور اعم از کلانشهرها، شهرهای بزرگ و کوچک به اجرا در آمده است. اجرای این سیاست در شهرهای کوچک با جمعیت زیر 25000 نفر که ساختار روستا- شهری دارند، از جنبه های قابل توجه است به طوریکه می توان آن را در انطباق با ویژگی های این گونه شهرها مورد بررسی و مطالعه قرار داد. با توجه به اجرای این طرح در چنین شهرهایی، مطالعه حاضر طرح پیشنهادی در پنج شهر کوچک از استان خراسان شمالی را براساس معیارهای برنامه ریزی و طراحی توسعه های جدید مسکونی برای اقشار کم درآمد که در ادبیات جهانی و مبانی نظری به آنها اشاره شده است مورد ارزیابی قرار داده است. از این رو پس از تعیین و سنجش معیارها به طور مجزا، با استفاده از روش TOPSIS شهرهای مورد مطالعه براساس مجموع شاخص های برنامه ریزی و طراحی، نسبت به هم رتبه بندی شده اند. نتایج حاصل از مطالعات نشان می دهد که در هیچ یک از سایت های پیشنهادی معیارهای کیفیت فضایی مانند فضای باز فراغتی، گوناگونی تیپ تفکیکی، اختلاط مناسب کاربری و طراحی متناسب با ویژگی های محلی رعایت نشده است درحالیکه در تمامی آنها نزدیک به 60 درصد کل زمین پیشنهادی به کاربری مسکونی اختصاص یافته است. اما براساس ارزیابی سایت ها نسبت به هم با استفاده از روش TOPSIS، در شاخص های مطرح شده، شهر درق الویت اول و شهر پیش قلعه آخرین اولویت را به خود اختصاص داده است.
تحلیل فضایی پارک های شهری از طریق تلفیق GIS با روش های تصمیم گیری چندشاخصه مطالعه موردی: شهر نورآباد ممسنی
حوزه های تخصصی:
امروزه تحلیل مکانی- فضایی پارکهای شهری با استفاده از روشها و شاخصهای مناسب از ضروریت های مهم توسعه پایدار است. چراکه به علت گسترش بی رویه شهرها و معضلاتی همچون عدم استقرار و مکان یابی صحیح در سطح شهر، عدم رعایت همجواری ها، عدم توجه به سرانه ها، استانداردها و. ..، توسعه و مکان یابی کاربری فضای سبز با مشکلات اساسی روبه رو گردیده است. در این زمینه سوالهای محوری نیازمند بررسی عبارتند از: 1) آیا پارک های موجود برای تامین دسترسی مطلوب همه شهروندان از تعداد و توزیع فضایی مناسبی برخوردارند؟ 2) آیا پارکهای موجود از تناسب مکانی- فضایی مطلوبی برخوردارند و در پهنه های مناسبی قرار گرفته اند؟ بر این اساس، جهت پاسخ به سوالهای مذکور بر اساس شاخصها و روش مناسب، شهر نورآباد ممسنی انتخاب گردید. سپس با تدوین چارچوب نظری و نیز مطابق ویژگیهای محدوده، دو فرضیه متناسب با سوالهای مذکور ارائه شد. جهت آزمون فرضیه ها، شاخصهای مناسب بر اساس مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعیین شد. داده های مورد نیاز نیز در چارچوب روش تحقیق توصیفی-تحلیلی از روش کتابخانه ای جمع آوری شد. جهت آزمون فرضیه اول از روش تحلیل کیفی و مقایسه با استانداردهای سطح و سرانه، و توابع تحلیل پوسش فضایی و جمعیتی در GIS استفاده شد. ارزیابی فرضیه دوم بر اساس تلفیق روشهای ارزیابی چندشاخصه (AHP گروهی) و GIS انجام شد. نتایج تحلیل استاندارد پوشش جمعیتی پارکها نشان داد کمبودی برابر با 7 پارک محله ای وجود دارد. تحلیل توزیع فضایی سطح و سرانه پارکها نیز بیانگر وضعیت نامطلوب حدود 70 درصد محلات می باشد. مطابق نتایج تحلیل تیسن در GIS نیز وضعیت همه پارکها از نظر پوشش فضایی و شعاع دسترسی نامطلوب می باشد. نتایج مدل تلفیقی مبتنی بر GIS نیز نشان داد حدود نیمی از پارکها در پهنه های نامناسب تا نسبتانامناسب قرار دارند. نتیجه اینکه جهت توزیع مکانی- فضایی مناسب پارکها، در نظر گرفتن شاخصها و رهنمودهای ارائه شده و نیز استفاده از روشهای تلفیقی ضروری است.
تحلیل الگوهای رشد هوشمند شهری در مناطق چهارده گانه اصفهان بر اساس مدل های برنامه ریزی منطقه ای
حوزه های تخصصی:
رشد پراکنده شهری، گسترش فیزیکی سریع و بی برنامه شهرها و در پی آن استفاده بی رویه از وسایل نقلیه موتوری، این مکان ها را با چالش های زیست محیطی فراوانی مواجه کرده است که حاصل آن افزایش آلودگی های محیطی و از بین رفتن زمینهای کشاورزی و افزایش هزینه زیرساخت های شهری بوده است. بنابراین جهت سامان دهی به چنین رشدی، از الگوهای نوین برنامه ریزی همچون رشد هوشمند استفاده می شود که این الگو بر افزایش تراکم شهری، اختلاط کاربری ها و کاهش استفاده از اتومبیل تأکید دارد و هدف اصلی آن تأمین سلامتی و رفاه شهروندان است، لذا با دستیابی به رشد هوشمند می توان زمینه تحقق توسعه پایدار شهری را فراهم نمود. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از 45 شاخص از جنبه های مختلف اقتصادی-اجتماعی، کالبدی، زیست محیطی و دسترسی، به تحلیل الگوهای رشد مناطق شهری اصفهان پرداخته است که در این راستا از مدل های تاپسیس و امتیاز استاندارد جهت رتبه بندی و تحلیل های تطبیقی استفاده گردید. نتایج حاصله بیانگر این است که؛ بر اساس مدل تاپسیس، مناطق 5 و4 کاملا برخوردار، مناطق 13و2 و6 برخوردار، مناطق 8 و12 نیمه برخوردار و سایر مناطق محروم می باشند و بر اساس مدل امتیاز استاندارد مناطق 13 و5 و4 کاملا برخوردار، مناطق 2 و 6 برخوردار، مناطق14و12 نیمه برخوردار و سایر مناطق محروم می باشند و نتایج کاربرد هر دو مدل تقریبا یکسان بوده است به طوری که در هر دو مدل، مناطق 5 و 4 برخوردار ترین منطقه و مناطق 9،10،11،7، 3، 1 جزء مناطق محروم بوده اند. با مد نظر قرار دادن نتایج حاصله، توجه به رشد هوشمند شهری در 14 گانه اصفهان امری اجتناب ناپذیر است.
تحلیل و بررسی توسعه پایدار نواحی شهری با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره MADM (مطالعه موردی: شهر کاشان)
حوزه های تخصصی:
توسعه پایدار نواحی شهری به عنوان یکی از اهداف اساسی در جغرافیا، در جستجوی تقویت ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی شهرهاست. هدف پژوهش حاضر شناسایی سطح پایداری و ناپایداری نواحی شهری کاشان است که جهت نیل به این هدف از روش های تصمیم گیری چند معیاره (MADM) استفاده شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش ترکیبی از ضریب وزن-دهی آنتروپی و روش رتبه بندی تجمعی ساده (SAR) می باشد که به منظور قضاوتی صحیح از 13 مؤلفه در 3 گروه از شاخص های اجتماعی – فرهنگی، رفاهی – اقتصادی و کالبدی – زیست محیطی استفاده شده است. نتایج حاصل از یافته های تحقیق نشان دهنده بیشترین سطح پایداری با ضریب 2.80 برای ناحیه 10 و کم ترین سطح پایداری با ضریب 5.61 برای ناحیه 8 می باشد. در واقع ناحیه 10 شهر کاشان به علت دسترسی به حمل و نقل عمومی، مراکز آموزشی و بهداشتی و قدمت و اصالت بیشتر به علت قرار گرفتن در محدوده تقریبی بازار کاشان از سطح پایداری بیشتری نسبت به سایر نواحی شهری برخوردار است و بالعکس ناحیه 8 این شهر به علت دور بودن از مرکز شهر، عدم انطباق رشد فزاینده جمعیت با نیازهای خدماتی، کمبود فضاهای تفریحی و پایین بودن سطح درآمد از سطح پایداری پایین تری برخوردار است.
تحلیلی بر شاخص های پایداری حمل و نقل شهری در ایران
حوزه های تخصصی:
امروزه حمل و نقل شهری یکی از ارکان اصلی مبحث پایداری در روند توسعه به دلیل شرایط خاص موجود و چالش های ایجاد شده در ابعاد محیطی، اقتصادی و اجتماعی مربوط بدان تلقی می گردد. شناسایی و آگاهی از مؤلفه ها ومشخصه های پایداری در بخش حمل و نقل شهری و تجزیه و تحلیل اهمیت هرکدام از آنها با توجه به شرایط موجود یکی از ضروریات اساسی در سوق دادن این رکن اساسی توسعه به سمت پایداری آن و جلوگیری از تبعات زیان بار اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی آن است که در کشور ما با توجه بهمسائل و مشکلات و شرایط موجود آن امری گریز ناپذیر می باشد. در نوشتارحاضر که با رویکرد «توصیفی- تحلیلی» به انجام رسیده است، هدفپژوهش،تعیین میزان اهمیت شاخص های پایداری حمل و نقل شهری در کشور با عنایت به مسائل و مشکلات موجود با استفاده از شاخص های منتخبدر بحث پایداری حمل و نقل شهری از دیدگاه کارشناسان می باشد.در این راستا با توجه به جامعیت و شمول در تعاریف ومیزان دربرگیری شاخص هایفرعی، سه شاخص اصلی پایداری اقتصادی، اجتماعی و محیطی در قالب30 متغیر انتخاب و جهت تعیین میزان اهمیت این شاخص ها و متغیرها از نظرات 20 نفر از کارشناسان امر بهره برده شده است. برای تحلیل داده های بدست آمده جهت آگاهی از میزان اهمیت شاخص هااز روش تحلیل سلسله مراتبی دلفی فازیFDAHPاستفاده شده است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که از نظر کارشناسان پژوهش ابعاد اقتصادیشاخص های پایداری حمل و نقل شهری درکشوربا کسب بیشترین وزن ها هم در بخش شاخص های اصلی و هم شاخص های فرعی دارای بیشترین اهمیت برای پرداخت بدان در بین شاخص های پایداری حمل و نقل شهری می باشد.
تبیین عوامل موثر بر الگوی سفر شهروندان با استفاده از رویکرد توسعه حمل و نقل محور (نمونه پژوهشی مرکز شهر سنندج)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر توسعه ی حمل و نقل محور به عنوان یکی از الگوهای جدید توسعه شهری، در راستای توسعه پایدار جوامع مطرح شده است. این توسعه براساس اقدام هماهنگ بین برنامه ریزی کاربری زمین و برنامه ریزی حمل و نقل استوار است که سعی در ایجاد جوامعی پاکیزه، انسان دوستانه، با نشاط و با جایگاهی افزون در اقتصاد محلی دارد. از سوی دیگر مراکز کهن شهری امروزه با چالش های عظیمی در زمینه کارکرد و کالبد آنها مواجه شده که یکی از عوامل موثر، تراکم ترافیک ناشی از جابه جایی وسایل نقلیه موتوری است. این پژوهش سعی دارد تا با رویکردی توصیفی- تحلیلی پس از شناسایی اصول مرتبط با توسعه ی حمل و نقل محور، با استفاده از ابزار سنجش وضعیت SWOT، مهمترین عوامل موثر بر شیوه سفر ساکنان را در هسته مرکزی شهری سنندج را براساس شاخص های کاربری لیتمن( موثر در رفتارهای حمل و نقلی) ارزیابی نماید. به این منظور از فرایند تحلیل سلسله مراتبی برای تشخیص اولویت عوامل و طرح رهیافت های پیشنهادی استفاده شده است. سپس باتوجه به فرصت ها و پتانسیل های هسته مرکزی شهر سنندج از رهیافت های محتوایی کاربری زمین در قالب اصول عملیاتی TOD جهت کاهش چالش های موجود استفاده شده است. نتایج حاصل از انجام روند پژوهش بیانگر آن است که عواملی همچون دسترسی به حمل و نقل همگانی(266/0)، مدیریت تقاضای حمل و نقل(195/0) و وضعیت دوچرخه و پیاده(123/0) بیشترین اهمیت را در تعیین نحوه جابه جایی ساکنان مرکز شهر سنندج دارند. همچنین به کارگیری تمهیداتی همچون تقویت ابعاد اجتماعی محله و هویت محله ای، باززنده سازی پهنه ها و بناهای با ارزش تاریخی، بهسازی شبکه معابر با تاکید بر حرکات انسانی، توسعه ی سیستم حمل و نقل پایدار و یکپارچه و تغییر در تراکم و گسترش کاربری های سازگار و پشتیبان حمل و نقل همگانی به منظور احیا یک مرکز شهری پایدار در سنندج از اهمیت بسزایی برخوردار است.
میزان برخورداری زنان از سیستم حمل و نقل درون شهری(نمونه موردی:منطقه 6 تهران)
حوزه های تخصصی:
حمل و نقل درون شهری یکی از عناصر اصلی سیستم شهری است که دسترسی شهروندان را به کاربریها و موقعیتهای مختلف شهر مهیا می سازد و با توجه به اینکه زنان نیمی از شهروندان شهرهای ما را تشکیل می دهند، بنا به اصول حقوق شهروندی در شهرها بایستی نیازهای این گروه بزرگ و فعال جمعیتی نیز برآورده گردد. در این پژوهش سعی شده، میزان استفاده زنان از حمل و نقل درون شهری در هر روز (در منطقه 6 تهران) تخمین زده شود و وسیله نقلیه ای که بیشتر از همه مورد استفاده قرار می گیرد مشخص شود و همچنین مشکلات زنان شناخته شود. این تحقیق از نوع کاربردی به روش توصیفی – تحلیلی است و روش جمع آوری اطلاعات به دو روش اسنادی (کتابخانه ای) و میدانی از طریق پرسشنامه، مصاحبه و نظرسنجی جمع آوری گردیده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که 59 درصد زنان در هر روز یک سفر درون شهری دارند که 59 درصد نیز، همه سفرهای درون شهری شان را با حمل و نقل عمومی انجام می دهند. 60 درصد زنان از میان وسایل حمل و نقل درون شهری اتوبوس و 24 درصد تاکسی را ترجیح داده اند. همچنین 96 درصد زنان ساعات قبل از تاریکی را برای سفرهای خود انتخاب کرده اند که اوج ساعات سفرهای روزانه آنها در روز زمان ظهر می باشد و دلیل استفاده کم از حمل و نقل عمومی در ساعات پایانی روز را مشکل عدم امنیت بیان کرده اند. بنابراین با توجه به مشکلات موجود، در انتهای تحقیق راهکارهایی در جهت بهینه سازی فضا و اصلاح سیستم حمل و نقل در جهت گسترش امنیت برای زنان ارائه گردیده است.
تحلیل عوامل زمینه ساز مدیریت مشارکتی در کلانشهر مشهد
حوزه های تخصصی:
مدیریت مشارکتی شهری رویکرد نوینی است که در پاسخ به ضعف روش های مدیریت شهری سنتی پدیدار گردیده است اما وابستگی زیادی به عوامل زمینه ساز از جمله فرهنگ جامعه و ایجاد نهادها و تشکل های مردمی و قانونی و تهیه ساختار و چارچوب لازم در مدیریت شهری دارد که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین در این مقاله سعی شد تا عوامل زمینه ساز مدیریت مشارکتی کلانشهر مشهد در سه عامل فرهنگ مردم، میزان رضایت مردم از عملکرد فعلی سازمان شهرداری و میزان فراهم بودن مقتضیات مدیریت مشارکتی مورد بررسی قرار گیرد. روش تحقیق، تبیینی و بر اساس مطالعات میدانی و ابزار پرسشنامه و نمونه گیری خوشه ای در سه منطقه مشهد (شامل مناطق1،6 و8) و با تکمیل 386 پرسشنامه از شهروندان و 31 پرسشنامه از مدیران شهرداری انجام گرفت و به منظور تحلیل نیز از نرم افزار Spss و آزمون t و توکی (Tokey) بهره گیری گردید. نتایج بیانگر آن است که میزان مشارکت، فرهنگ مشارکت و میزان رضایت از عملکرد شهرداری در وضعیت فعلی، در سطح پایینی قرار دارد. در زمینه رضایت از عملکرد شهرداری، میانگین منطقه 6 پایین تر از سایر مناطق بوده و با توجه به همبستگی بین این عامل و میزان مشارکت، سطح مشارکت در آن در سطح پایین تری قرار دارد. همچنین میزان فراهم بودن مقتضیات مدیریت مشارکتی اندکی بالاتر از متوسط برابر با 3.0124 قرار گرفته و اثبات شده است که مقتضیات مدیریت مشارکتی از سوی مدیران شهرداری، فراهم گردیده است اما نیاز به اقدامات بیشتر دارد. لذا مدیریت شهری باید درراستای پیشبرد مشارکت مردم و مدیریت مشارکتی، ابتدا در جهت فرهنگ سازی، بهبود عملکرد خود و جلب رضایت شهروندان، اقداماتی را به عمل آورد و پس از فراهم نمودن پیش زمینه های مشارکت، می توان انتظار داشت که نتایج مؤثری از مدیریت مشارکتی در شهر مشهد حاصل آید.
ارائه روشی نوین برای مدلسازی تناسب اراضی مسکونی با استفاده از روش های تصمیم گیری گروهی فازی OWA و IOWA: مطالعه موردی ناحیه کرمانشاه
حوزه های تخصصی:
به کارگیری سامانه اطلاعات مکانی و تلفیق آن با روش های تصمیم گیری چندمعیاره، ابزارها و قابلیت های سودمندی برای مدلسازی در شاخه های مختلف علوم مکانی فراهم می کند. در طی سال های اخیر، تلفیق GIS و MCDM به طور وسیعی در قالب مدلهای تصمیم گیری انفرادی، در مدل سازی تناسب اراضی بکار گرفته شده، اما مدلهای مبتنی بر تصمیم گیری گروهی، به دلیل وجود اختلاف در نظرات انفرادی و لزوم مدلسازی این شرایط، به ندرت مورد استفاده قرار گرفته اند. در مدلسازی تناسب اراضی، به عنوان پیش نیاز برنامه ریزی کاربری اراضی، معمولاً فاکتورهای مختلف مانند اقلیم، ناهمواری، تیپ اراضی، کاربری و پوشش موجود، دسترسی به زیرساخت ها، عرض جغرافیایی، ازدحام جمعیت، پهنه بندی خطر زلزله، دسترسی به منابع آب و مناطق حفاظت شده را با استفاده از مدلهای MCDM و GIS تلفیق می نمایند. به دلیل وجود ذینفع های مختلف در فرآیند مذکور، لازم است که اختلاف نظرات گروههای مختلف به نوعی لحاظ شود که این مهم مسأله فوق را به یک تصمیم گیری گروهی تبدیل می نماید. در این مقاله از روش تصمیم گیری چند معیاره گروهی متوسط وزنی مرتب(OWA) فازی و IOWA در محیط GIS برای مدلسازی تناسب اراضی مسکونی ناحیه کرمانشاه که شامل شهرستانهای کرمانشاه، هرسین، کنگاور، صحنه و سنقر می باشد، استفاده شده و 10 فاکتورهای مذکور بر اساس نظرات 4 کارشناس و با استفاده از کمیت سنج های OWA، بر اساس استراتژی های مختلف کارشناسان، وزندهی شده اند. سپس وزن ها با استفاده از IOWA با تعیین حد آستانه 3/0، فیلتر شده و در نهایت تلفیق فاکتورها صورت گرفته و نظراتی که دارای تعارض بیشتری هستند با وزن کمتری در تلفیق نهایی، لحاظ شده اند. در منطقه مطالعه موردی 59249 هکتار از سطح ناحیه خیلی مناسب، 358502 مناسب، 439642 باتناسب متوسط، 175302 نامناسب و 124902 هکتار خیلی نامناسب، بدون احتساب مناطق حفاظت شده، بدست آمده است.