فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۶٬۲۹۹ مورد.
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
106 - 121
حوزه های تخصصی:
شهرسازی تاکتیکال در پی تحقق کنشگری فعال شهروندان در بازیابی و بازطراحی فضاهای شهری کوچکمقیاس و ارتقای حس تعلق مردم به محیطهای شهری است. با اینحال، در عرصه پژوهشهای داخلی کمتر به طور دقیق و عمیق به آن پرداخته شده و ضرورت تدوین یک چارچوب نظری به منظور کاربست در عرصه شهرسازی داخلی احساس میشود. این پژوهش در پی آن است که به سه سؤال اصلی «چیستی»، «چرایی» و «چگونگی» در مورد «شهرسازی تاکتیکال» پاسخ دهد. در راستای اهداف پژوهش، بر اساس روش «مرور نظاممند»، پس از جستوجوی منابع و گزینش اسناد بهینه پژوهشی در سه مرحله، تعداد 39 سند علمی انتخاب شد و فرایند «تحلیل محتوا» و استخراج کدها و تدوین تمها بر اساس سه مقوله اولیه، روی متن این اسناد انجام شد.در مقوله «چیستی» شهرسازی تاکتیکال و در تم «مفاهیم مشابه»، کدهای «شهرسازی خودجوش» و «شهرسازی چریکی»، در دسته کدهای مربوط به تم «ویژگیها»، کدهای «کمهزینه بودن» و «موقت بودن» و در دسته کدهای مربوط به تم «ماهیت»، کد «خلاقیت و نوآوری» بیشترین تکرار را داشتهاند. تحلیل محتوای حاصل از مقوله «چرایی»، در دسته عوامل «زمینهساز»، بیشترین تکرار را در کدهای «رویههای طولانی بروکراتیک» و در دسته «مزایا»، بیشترین تکرار را «تحقق مشارکت شهروندان در تصمیمگیری و اجرا» داشته است. یافتههای حاصل از این پژوهش میتواند با اتخاذ رویکرد بومیسازی و در نظر گرفتن زمینههای فرهنگی اجتماعی و نیز پتانسیلهای قانونی، هم از سوی مدیران و برنامهریزان شهری و هم از سوی دغدغهمندان حوزه شهرسازی در راستای انجام پروژههای تاکتیکال مورد استفاده قرار گیرد.
تبیین معیارهای ارتقاء حس دلبستگی به مکان با رویکرد برنامه ریزی طراحی محور (شهر پرند)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
52 - 63
حوزه های تخصصی:
حس دلبستگی به مکان به عنوان زنجیره ای میان افراد و محیط های معنادار است که مبنای تعامل عاطفی مثبت انسان با فضاست که به عنوان بعد مهمی در بهبود کیفیت زندگی شهری است. از طرفی، برنامه ریزی طراحی محور نیز به عنوان رویکردی میانی بین برنامه ریزی و طراحی به عنوان تفکری کیفیت گرا به دنبال پاسخ گویی به مسائل کیفی موجود در شهر است. بنابراین، مسئله تحقیق، رسوخ مباحث کیفی در مقیاس های کلان است. هدف از این مطالعه، تبیین معیارهای ارتقای حس دلبستگی به مکان با تأکید بر رویکرد برنامه ریزی طراحی محور در شهر جدید پرند که دارای جاذبه های تاریخی فرهنگی و طبیعی و موقعیت استقراری مناسب است. روش این پژوهش، آمیخته اکتشافی است که پس از بررسی مبانی نظری و پیشینه پژوهش و تجزیه وتحلیل کیفی سوابق موضوعی، از روش تحلیل محتوای استقرایی و روش کدگذاری در بخش کیفی استفاده شد. در بخش کمی پس از توزیع 394 پرسشنامه، از روش آمار توصیفی و استنباطی با نرم افزارهای SPSS و PLS و آزمون های کولموگروف اسمیرنف و رگرسیون و همبستگی استفاده شد. با توجه به نتایج آزمون، بین کلیه متغیرهای پژوهش، همبستگی وجود دارد. فرضیات اصلی پژوهش بیان می کنند که سه عامل هویت مکان، وابستگی به مکان و عوامل برنامه ریزی طراحی محور بر ارتقای حس دلبستگی به مکان تأثیر مثبت و معناداری دارند. با آزمون فرضیه می توان اظهار داشت که با ارتقای مؤلفه های محیطی زمینه ای، احساسی عاطفی، اجتماعی مشارکتی، کالبدی، فرهنگی اعتقادی، شناختی ادراکی، طراحی و برنامه ریزی، حس دلبستگی به مکان در شهر پرند ارتقای پیدا می کند.
تدوین مدل ارزیابی فرم شهری با رویکرد تاب آوری فضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاب آوری شهری در یک دهه اخیر به ویژه با شیوع کوید 19، به عنوان یک مسیر و راهبرد نوین برای توسعه شهری محسوب می شود. تاب آوری فرم شهری از زیرمجموعه های گفتمان تاب آوری شهری است و با اینکه در یک دهه گذشته پژوهش ها و مقالاتی در مورد تاب آوری فرم شهری و چگونگی ارزیابی آن نگارش شده است، این موضوع هنوز در مرحله مفهومی و اکتشافی است. این مقاله سعی دارد با تبیین ابعاد مختلف جعبه ابزار ارزیابی مکان تاب آور که برآمده از چارچوب تاب آوری فضایی است، یک مقایسه تطبیقی بین ابزارهای ارزیابی تاب آوری فرم شهر انجام دهد. در این چارچوب، مورفولوژی شهری به عنوان نمود فضایی و کالبدی فعالیت های انسانی حاصل تعاملات پیچیده عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی تعریف می شود که بر واکنش شهر در برابر مخاطرات طبیعی و انسان ساخت تاثیر می گذارد. بافت های شهری فاقد ظرفیت مکان تاب آور (به عنوان جوهره تاب آوری مورفولوژی شهری) با خطر فرسودگی و افول کیفیت های محیطی در فرایند توسعه شهری و تغییرات گسترده روبرو هستند و کیفیت زیست پذیری و سرزندگی این بافت ها در طولانی مدت رو به افول می گذارد. در این راستا، ابعاد سه گانه کالبد و ساختار، مکان و تصویر (شناختی و ادراکی)، محیطی و رفتاری به عنوان محورهای اصلی، از طریق مقایسه با سایر چارچوب ها و جعبه ابزارهای ارزیابی تاب آوری فرم شهری، توجیه می گردد. این ابزار می تواند با سنجش میزان تاب آوری فرم های شهری و تاب آوری مکان به خصوص در بافت های در معرض توسعه، امکان مداخلات موثرتر در برابر تغییرات و مخاطرات را برای برنامه ریزان، طراحان و سیاست گذاران شهری فراهم کند.
سنجش و ارزیابی میزان پراکنده رویی شهری مطالعه موردی: شهر ساری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پراکنده رویی شهری فرایندی است که طی آن سطوح گسترده شهری در اراضی پیرامونی و زمین های روستایی و کشاورزی مجاور پخش می شود و گسترش کالبدی شهر سرعتی بیش از رشد جمعیت به خود می گیرد. توسعه فضایی کالبدی شتابان و ناموزون شهرهای ایران در چند دهه اخیر، آثار و پیامدهای نامطلوب اجتماعی، اقتصادی و کالبدی را به دنبال آورده است. هزینه های گزاف حمل ونقل و خدمات رسانی شهر، اتلاف انرژی، هدر دادن سرمایه های مادی و اجتماعی در شهر از مهم ترین مشکلات شهرها در بحث توسعه نامطلوب فضایی کالبدی و کم تراکم شهرها به حساب می آیند. هدف از پژوهش حاضر بررسی پدیده پراکنده رویی شهری و سنجش میزان پراکنده رویی شهر ساری است. این پژوهش ازلحاظ هدف، توصیفی-تحلیلی و ازلحاظ کاربست نتایج، کاربردی می باشد. همچنین ازلحاظ نوع روش، دارای روش شناسی کمی از نوع تحلیل عاملی می باشد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد 16 شاخص مؤثر در پراکنده رویی شهری در شهر ساری به 6 عامل تراکم، دسترسی، تراکم خالص، بی قاعدگی نواحی ساخته شده، فضای فعالیت و قطعات ساختمانی قابل دسته بندی می باشند. همچنین نتایج حاصل از بررسی این عوامل و شاخص پراکنده رویی کل در نواحی شهر ساری نشان داد 60/176 هکتار از مساحت و 18124 نفر از جمعیت از شهر ساری در پهنه پراکنده رویی خیلی کم و همچنین 31/598 هکتار از مساحت و 74540 نفر از جمعیت از شهر ساری در پهنه پراکنده رویی خیلی زیاد قرار دارند.
شناسایی عوامل مؤثر بر میزان هزینه کرد گردشگری با تأکید بر چرخه زندگی خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
87 - 105
حوزه های تخصصی:
درک مناسب از الگوهای هزینه کرد گردشگران، این امکان را فراهم می سازد، تا سیاست گذاران، برنامه ریزان، بازاریابان و محققان بتوانند تعامل اقتصادی گردشگران با جامعه مقصد را موردبررسی قرار دهند. خانواده ها، بخش اصلی مصرف کنندگان محصولات گردشگری می باشند؛ لذا اهمیت دارد که ویژگی های مصرف خانوار و عوامل مؤثر بر آن درک و تبیین شود، تا سیاست های گردشگری و استراتژی های بازاریابی به خوبی اتخاذ شوند. سؤال اساسی در این پژوهش این است که آیا میزان هزینه کرد خانوارهای ایرانی به ازای هر عضو خانوار حاضر در سفرهای داخلی، متأثر از مشخصه های اقتصادی، جمعیت شناختی، روان شناختی و مرتبط با سفر، دستخوش تغییرات قابل توجهی می باشد؛ و اینکه این عوامل، تا چه حدودی تعیین کننده میزان هزینه کرد می باشند؟ این پژوهش، با استفاده از یک رویکرد سیستماتیک در سطح خرد اقتصادی، به این سؤال پاسخ داده و در راستای ترغیب دیگر محققان برای ورود به این موضوع تلاش می کند. داده های این پژوهش شامل مشخصه های اقتصادی، جمعیت شناختی و روان شناختی 628 خانوار ایرانی و اطلاعات مرتبط با آخرین سفر داخلی آن ها تا پایان سال 1398 و پیش از شیوع رسمی ویروس کرونا در ایران است. نتایج این پژوهش، نشان دهنده تأثیرپذیری میزان هزینه کرد خانوارها از شاخص های درآمد، سن، تحصیلات و نوع شغل سرپرست، تعداد فرزندان وابسته و مستقل، تعداد اعضای خانواده حاضر در سفر، استفاده از وسیله نقلیه شخصی و اقامت در خانه اقوام در طول سفر و اهمیت سفرهای تفریحی در سبد مصرفی خانوار می باشد. همچنین پس از مقایسه میزان هزینه کرد خانوارها در مراحل مختلف چرخه زندگی خانوار، مشخص شد که مراحل زوج بدون فرزند، مجرد، فاز سوم لانه کامل و والد مجرد، به ترتیب بیشترین میزان هزینه کرد گردشگری، و حداقل این میزان متعلق به خانوارهای بیوه می باشد. در انتها پیشنهادهایی در راستای افزایش گردش مالی و منتفع شدن هر چه بیشتر زنجیره تأمین گردشگری در ایران ارائه گردید که می تواند راهنمای مناسبی جهت سیاست گذاری های آتی در گردشگری باشد.
تبیین عوامل مؤثر بر رفتار فضایی گردشگران مذهبی در شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه شناخت تمایلات رفتاری گردشگران و تبیین عوامل مؤثر بر رفتار آن ها یکی از موضوعات مهم گردشگری بوده که هدف پژوهش حاضر نیز، ارزیابی عوامل مؤثر بر رفتار گردشگران داخلی و خارجی مشهد با تأکید بر جغرافیای رفتاری می باشد.
داده و روش : این پژوهش از نوع پیمایشی و با رویکردی توصیفی- تحلیلی با هدف توسعه ای تنظیم و اطلاعات به صورت میدانی و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته به دست آمده است. جامعه آماری، گردشگران داخلی و خارجی هستند که بر اساس آمار اخذ شده، تعداد گردشگران داخلی ورودی به شهر مشهد در سال 1398، 22.025.167 نفر و تعداد گردشگران خارجی 1.239.926 نفر بودند که بر اساس فرمول کوکران تعداد 384 نفر به عنوان نمونه آماری برای گردشگران ایرانی و 384 نفر نیز به عنوان نمونه آماری گردشگران خارجی بدست آمده است و از روش نمونه گیری تصادفی در بین جامعه آماری توزیع شدند.
یافته ها : با توجه به یافته های حاصل از پرسشنامه ها مشخص شد الگوی رفتاری گردشگران نشان می دهد که گردشگران خارجی مسافت بیشتری را از حرم مطهر رضوی (65 کیلومتر) برای عناصر گردشگری موجود در پیرامون شهر مشهد طی می نمایند بنابراین الگوی رفتاری آنان پراکنده می باشد. این درحالی است که گردشگران داخلی بیشتر در پیرامون حرم مطهر و تا شعاع 30 کیلومتری از حرم رضوی قرار دارند و الگوی رفتاری آنان تجمعی و خوشه ای (پیرامون حرم امام رضا (ع) می باشد.
نتیجه گیری: نتایج بدست آمده از تحلیل پرسشنامه ها مشخص شد؛ عامل اقتصادی با میانگین 3.7 بیشترین تأثیر را بر الگوهای رفتاری گردشگران داشته و عامل محیطی با میانگین 2.7 کمترین مقدار را به خود اختصاص داده و در میان عوامل مؤثر بر الگوهای رفتار فضایی گردشگران خارجی، بیشترین میانگین مربوط به عامل اجتماعی - فرهنگی با 3.3 و کمترین میانگین با2.09 درصد مربوط به عامل کالبدی - زیرساختی بوده است.
پایش و مدلسازی تغییرات الگوی توسعه شهری با استفاده از تصاویر ماهواره ای و مدل شبکه عصبی مصنوعی (مطالعه موردی بخش یک شهرستان رفسنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : استفاده بیش ازحد و نادرست از منابع طبیعی موجود، نیازمند افزایش ارزیابی اجزا منابع و بررسی تغییراتی است که درگذشته اتفاق افتاده است. بنابراین آشکارسازی، پیش بینی تغییرات لازمه مراقبت از یک اکوسیستم به ویژه در مناطقی با تغییرات سریع و اغلب بدون برنامه ریزی در کشور های درحال توسعه می باشد.
داده و روش : روش پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از حیث روش، توصیفی- تحلیلی است. و با استفاده از تکنیک های بصری و ترسیمی از تصاویر سنجنده های TM لندست 5 در سال های 1998،1992،1986، ETM+ لندست 7 در سال های 2010،2004 و سنجنده OLI لندست 8 در سال2016 بهره گرفته است. به علاوه از نقشه های رقومی منطقه برای بررسی تصحیح هندسی تصاویر و همچنین به عنوان داده های کمکی در تفسیر تصاویر و پیش بینی تغییرات، استفاده گردید. پس از تأیید کیفیت هندسی و رادیومتری تصاویر با توجه به ویژگی های منطقه، کاربری های موجود، با روش تفسیر تلفیقی تصاویر هر شش مقطع زمانی به چهار کلاس مناطق شهری، باغات پسته، اراضی بایر و نمکزار با الگوریتم حداکثر احتمال طبقه بندی شد و پس از اعتبار سنجی میانگین دقت کاپا 83 درصد و میانگین دقت کلی 89 درصد برای شش نقشه کاربری اراضی تولیدشده بدست آمد.
یافته ها : نقشه های کاربری اراضی تولید شده از کلاس بندی و پیش بینی شده از مدل ها در سال های 2016،2010،2004،1998 مقایسه و صحت آن با استفاده از شاخص کاپا ارزیابی شد. نتایج نشان داد میانگین دقت کاپا برای مدل شبکه عصبی76 درصد بود.
نتیجه گیری : نشان دهنده هماهنگی بین مقدار و مکان تغییرات واقعی و پیش بینی شده و درنتیجه عملکرد نسبتاً خوب برنامه LCM در پیش بینی تغییرات کاربری اراضی است.
تبیین علل شکل گیری کانون های جرم خیز در بافت های فرسوده بر اساس نظریه مکان انحرافی در منطقه 12 کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : فرصت ها و موانع مکانی- فضایی، اجتماعی و اقتصادی به عنوان عوامل تشویق کننده یا بازدارنده در مقابل وقوع جرایم عمل می کنند. براساس آمار رسمی، میزان جرایم ارتکابی منطقه 12، بیش از سایر مناطق شهر تهران است. منطقه 12 دارای 17/3 درصد کل جمعیت و 7/2 درصد کل مساحت شهر تهران است، اما 32/9 درصد جرایم شهر تهران در آن رخ داده است. هدف پژوهش حاضر تبیین علل شکل گیری کانون های جرم خیز در منطقه 12 کلانشهر تهران بر اساس مؤلفه های نظریه مکان انحرافی (مشتمل بر فقر، فرسودگی، تراکم، کاربری اراضی و سیالی جمعیت) است.
داده و روش : پژوهش حاضر بر اساس هدف، کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی می باشد. جامعه آماری پژوهش، شامل محدوده قانونی منطقه 12 در سال 1395 است. حجم نمونه شامل 70 نفر از خبرگان، کارشناسان، مدیران، انجمن های مدیریت و مشارکت شهری شهروندی و منطقه شهرداری ۱۲ است که به صورت گلوله برفی انتخاب شده اند. همینطور جرایم به وقوع پیوسته در سال 1395، مبنای تحلیل های آماری قرار گرفته اند. از روش های آماری گرافیک مبنا در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی و آماره T استفاده شده است. از نرم افزارهای Arc GIS و SPSS برای تحلیل داده ها استفاده شده است.
یافته ها : بر اساس یافته های پژوهش، تمرکز جرم در پهنه های ارگ پامنار، فردوسی-لاله زار، بهارستان سعدی، مختاری تختی، ژاله آبسردار قیام، کوثر، دروازه غار شوش و سیروس است. بیشترین درصد جرایم در بلوک های 60 -40، 80-60، 100-80 درصد بی دوام رخ داده است. به ترتیب بیشترین جرم در کاربری های تجاری (55 درصد کل جرایم)، مسکونی (07/21 درصد)، خدماتی (82/9 درصد)، صنعتی و کارگاهی (96/6 درصد)، حمل و نقل و انبارداری (46/4 درصد) و فضای سبز (78/1 درصد) اتفاق افتاده است. سیال بودن جمیعت شب (240 هزار نفر) و روز(2 میلیون نفر) موجب پدیده شب مردگی و جرایم شهری در این منطقه شده است.
نتیجه گیری : بر اساس آزمون t تک نمونه ای، مقدار معناداری مولفه های نظریه مکان انحرافی کمتر از 05/0 است، بنابراین بین آن ها و شکل گیری کانون های جرم خیز در منطقه 12 رابطه معنادرای وجود دارد. عدم مطلوبیت مؤلفه های فقر، فرسودگی، تراکم، کاربری اراضی و سیالی جمعیت (کمتر از 3)، به علت منفی بودن آماره های t، حدهای بالا و پایین و پایین بودن میانگین در منطقه ۱۲ تأیید شده است.
مقایسه تطبیقی آرایه آرامگاه های دوران اسلامی در استان های گیلان و مازندران متأثر از عوامل فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرایه ها جزء مشخصی از معماری اسلامی بوده اند، همانند آرامگاه های اسلامی که آرایه عنصر جدایی ناپذیر از معماریشان است. از طرفی در استان های گیلان و مازندران آرامگاه های اسلامی از نظر آرایه بندی مرتبط با معماری دارای شکل خاص خود بوده اند و از بخشی به بخش دیگر در این دو استان تفاوت هایی در آرایه آرامگاه های اسلامی دیده می شود، بنابراین هدف اصلی این پژوهش شناخت و تحلیلی آرایه آرامگاه های اسلامی در استان های گیلان و مازندران با توجه به تأثیر عوامل فرهنگی است و این سوالات مطرح می گردد که آرایه آرامگاه های اسلامی در استان های گیلان و مازندران دارای چه خصوصیاتی است و چه عوامل فرهنگی در شکل گیری آنها موثر است؟ روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی_تحلیلی بوده و ارزیابی داده ها از طریق مقایسه تطبیقی انجام گرفته است. انتخاب نمونه ها بر اساس شکل متداول آرامگاه ها از سمت غرب گیلان به سمت شرق مازندران صورت گرفته است، در این رابطه نمونه های متداول غرب گیلان مربوط به دوره قاجار و نمونه های متداول شرق گیلان مربوط به دوره صفویه و بیشتر قاجار بوده و نمونه های متداول در غرب و شرق مازندران مربوط به دوره تیموری و قاجار است. نتیجه پژوهش نشان می دهد عوامل فرهنگی که در اینجا آداب و باورهای مذهبی و عرفی جامعه است باعث تفاوت های موجود در آرایه آرامگاه های اسلامی در این دو استان گشته به طوری که در غرب گیلان به دلیل مذهب سنی و معیشت شبانی آرامگاه های ساده با دیوار مشبک رواج یافته است و عمده آرایه آنها مربوط می شود به گره سازی دیوارهای مشبک چوبی و کنده کاری روی سرستون ایوان های کوچک دور بنا و صندوق محل دفن؛ در حالی که در شرق گیلان به دلیل رواج مذهب شیعه و اهمیت بزرگ داشت شخصیت های دینی جزئیات و آرایه های بیشتر متداول است و عمده آرایه این آرامگاه ها در کنده کاری روی چوب در بدنه ستون، سرستون ها و شیرسرها و همچنین درها و صندوق ها دیده می شود. علاوه بر این به دلیل باورهای مذهبی شیعه نقاشی های دیواری با مضامین مذهبی از دیگر آرایه های آرامگاه های شرق گیلان است. در بخش غربی و شرقی مازندران آرامگاه های ایوان دار مربوط به دوره قاجار از نظر آرایه و عوامل شکل گیری آرایه ها به مانند آرامگاه های شرق گیلان هستند با این تفاوت که آرایه نقاشی دیواری درآنها وجود ندارد؛ علاوه بر آن به دلیل ارتباط مستقیم مازندران با مرکز ایران و همچنین عرف جامعه آرامگاه های برجی که بیشتر مربوط دوره تیموری بودند در مازندران رواج داشته اند که البته در غرب مازندران به دلیل دور بودن از مرکز حکومت شیعه مذهب مرعشیان یعنی شهر ساری سادگی و کیفیت کم در معماری و آرایه آرامگاه های برجی دیده می شود؛ اما در شرق مازندران آرامگاه های برجی از عظمت و تجمل بیشتری برخوردارند و به طورکلی عمده آرایه های آنها به صورت ساختاری و در بخش انتقال به گنبد دیده می شود.
توسعه سیستم جذب منابع اقتصادی در مدیریت شهری تهران مبتنی بر استراتژی مزیت رقابتی ملل و رویکرد ترکیبی تصمیم سازی چندمعیاره فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
6 - 21
حوزه های تخصصی:
تأمین منابع اقتصادی یکی از چالش های مهم پیش روی سیاست گذاران و برنامه ریزان مدیریت شهری است. با توجه به اهمیت نقش کلان شهر تهران در اقتصاد شهری و ملّی، پژوهش حاضر به شناسایی پیچیدگی سیستم جذب سرمایه اقتصادی مبتنی بر مدل مزیت رقابتی ملل با استفاده از رویکرد ترکیبی تصمیم سازی چندمعیاره فازی پرداخته است. به این منظور، با مشارکت گروهی برنامه ریزان سرمایه گذاری اقتصادی شهری در مناطق بیست و دوگانه شهرداری تهران، عوامل کلیدی زیرسیستم های تولید، شرایط تقاضا، صنایع پشتیبان و ساختار و نیز سیاست های دولت و اتفاقات پیش بینی نشده با استفاده از تکنیک دلفی دو مرحله ای و مقایسات زوجی سلسله مراتبی فازی استخراج شد. در ادامه، مدل شبکه روابط علّی و معلولی سیستم جذب سرمایه اقتصادی با استفاده از رویکرد دیمتل فازی ساختاربندی شد. سپس، مدل سیستم جذب منابع اقتصادی بر مبنای شاخص های مرکزیت درجه ورودی و خروجی و مرکزیت بینابینی منطبق بر رویکرد تحلیل شبکه های اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش، استراتژی های توسعه سیستم مدیریت شهری تهران مبتنی بر مزیت رقابتی ملل شامل: توسعه مشارکت حاکمیت و دولت با سازمان شهرداری تهران در جذب فرصت های سرمایه گذاری در مدیریت خدمات شهری؛ هم راستایی سیاست های حاکمیتی در جذب سرمایه و اعمال سیاست های تشویقی بخش خصوصی و جذب سرمایه گذار خارجی؛ حفظ امنیت و ثبات به منظور کاهش ریسک سرمایه گذاری؛ برنامه ریزی در توسعه زیرساخت های شهری؛ تأمین سرمایه از طریق امکانات صنایع تخصصی و تسهیلات بازار سرمایه؛ به کارگیری نیروی انسانی متخصص، توسعه دانش ظرفیت های منطقه ای و توسعه پایگاه های داده های تخصصی فرصت های سرمایه گذاری در مدیریت شهری تهران را پیشنهاد می دهد.
ارائه ی الگویی جهت ارتقاء زیست پذیری در فضاهای عمومی زیر سطحی شهرها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش جمعیت جوامع انسانی، منجر به افزایش شهرهای پرجمعیت، فشرده و پرتراکم شده است که توسعه در ارتفاع و زیرِ زمین را رایج ساخته است. با وجود مزیت های ناشی از زندگی فشرده انسان ها در کنار یکدیگر، ازدحام ناشی از تراکم، تهدیدی برای کیفیت های زیست انسان ها به وجود آورده است. مفهوم زیست پذیری، در پاسخ به این دغدغه، به کیفیت های عینی و ذهنی مورد انتظار انسان ها از محیط زیست می پردازد. توسعه های جدید زیرسطحی که عمدتاً متأثر از افزایش تراکم و ازدحام در شهرها هست، در اغلب موارد، کمتر به کیفیت های زیستی انسان ها در زیرِ سطح زمین پرداخته است و بیشتر به جنبه های عملکردی توجه شده است. کاهش نظارت اجتماعی، تأمین امنیت، تأمین تهویه، نور و کنترل رطوبت، خوانایی و جهت یابی از جمله مهم ترین چالش های این نوع از توسعه است. لزوم ایجاد و رواج استفاده از فضاهای عمومی پویا و اجتماع محور در طبقات زیرین، محرک پرداختن به این پژوهش بوده است. به منظور ارائه ی الگویی جهت ارتقاء زیست پذیری در فضاهای عمومی زیر سطحی شهرها، داده های کیفی جمع آوری شده، به روش اسنادی (تحلیل پایه) و داده بنیاد (تحلیل مکمل) به صورت همزمان مورد تحلیل قرار گرفت. روش جمع آوری اطلاعات، مطالعه اسنادی و مصاحبه نیمه ساختارمند می باشد. جهت تحلیل داده های کیفی و کدگذاری از نرم افزار Nvivo استفاده شد. از ترکیب تحلیل پایه و مکمل، مؤلفه های کلیدی سازنده فضای زیر سطحی زیست پذیر یعنی مؤلفه های عملکرد دسترسی؛ ادراکی؛ هویت؛ زیست محیط و تاب آوری شناسایی و بررسی شد. همچنین جهت ارائه الگو از روش داده بنیاد استفاده شد. بر اساس سوالات مطرح شده در فرآیند مصاحبه، 389 ارجاع ارائه گردید. با بازبینی متعدد و ادغام کدها بر اساس تشابه در طی چندین مرحله تلخیص داده ها، 20 کد اولیه و 7 کد محوری استخراج گردید و پس از کشف روابط علی معلولی، الگوی فضای زیرسطحی زیست پذیر مبتنی بر الگوی دانه برفی ارائه گردید.
شناسایی و تحلیل موانع گذار از ساختارهای سنتی به بستر هوشمند در مقاصد گردشگری روستایی بخش بن رود شهرستان اصفهان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی این چالش ها و تلاش در جهت برطرف شدن آن ها شکل گرفته است. روش بررسی: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، نظری- کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش مطالعه، توصیفی- تحلیلی است. در روند تهیه و تولید داده ها ابتدا عوامل موانع گذار از گردشگری سنتی به گردشگری هوشمند با استفاده از نظرات 30 نفر از خبرگان حوزه گردشگری از طریق روش دلفی شناسایی شده است. سپس تجزیه و تحلیل اطلاعات سیزده عامل به عنوان موانع تاثیرگذار قوی بر گردشگری هوشمند بخش بن رود شهرستان اصفهان، از مدلسازی تفسیری-ساختاری ISM و سپس با نرم افزار میک مک بهره گرفته شده است. یافته ها و نتیجه گیری: نتیجه به دست آمده از مدل تفسیر ساختاری نشان داد که اساسی ترین عامل چالش ها و مشکلاتی در خصوص فراهم کردن بستر هوشمند برای مردم محلی و گردشگران در روستاهای بخش بن رود بخش اصفهان مرتبط با سطح اول است که مربوط به عدم اعتقاد کسب و کار به بسترهای انلاین، عدم قابلیت های اقامتگاه های بوم گردی برای رزرو انلاین هستند.این عوامل دارای بالاترین قدرت تاثیر گذاری هستند؛ همچنین نتایج حاصل از تحلیل میک مک می توان بیان کرد همه متغیرهای جزء متغیرهای پیوندی هستند، این متغیرها از وابستگی بالا و قدرت هدایت بالا برخوردارند.
ارزیابی جایگاه گردشگری بافت تاریخی شهر یزد در روند مدل تخریب خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس الگوی «تخریب خلاق»، وقتی ثروت در جامعه انباشته و توزیع می شود، آن جامعه باید متحول شده و از شیوه سنتی خود به یک چیز جدید و مناسب تر تبدیل شود تا به مرحله بعدی توسعه برسد. این روند هم خلاقانه و هم مخرب بوده و یک نوسازی پویا است که می تواند ساختار سنتی قدرت و ثروت را پشت سر بگذارد. این تحول بیانگر پیوند میان منابع اقتصادی و تحقیق و پژوهش و عامل حرکت روبه جلو درراه نوآوری و رسیدن به پویایی است.از طریق این مدل می توان جایگاه یک سایت گردشگری را در مراحل پنج گانه آن ارزیابی و به تناسب آن اقدام به برنامه ریزی نمود. پژوهش ازنظر هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت، اسنادی پیمایشی است. گردآوری داده ها با استفاده از بازدید میدانی و پرسشنامه صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش، ساکنان بافت تاریخی شهر یزد می باشد. تعداد 380 نفر به عنوان نمونه بر اساس فرمول کوکران و به شیوه طبقه ای تصادفی انتخاب و مورد آزمون قرارگرفته است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS صورت گرفته و درنهایت نتایج با بررسی تطبیقی مراحل و خصوصیات مدل تخریب خلاق استخراج گردیده است. بر اساس تحلیل های صورت گرفته، میزان رضایتمندی ساکنان از گردشگری و فعالیت های مرتبط در حد بالا بوده اما نگرانی آن ها از ناهنجاری های به وجود آمده مشهود می باشد. با توجه به حمایت هایی که از خلاقیت و کارآفرینی صورت گرفته، میزان سرمایه گذاری ها افزایش یافته و در جهت تلفیق کاربری های سنتی و مدرن می باشد. بر اساس یافته های تحقیق، محدوده موردمطالعه در مرحله کالای پیشرفته قرار داشته که می بایست برنامه ریزان به ویژگی های این مرحله توجه نموده و راهبردها و اهداف متناسب با آن تعیین نمایند.
شناسایی پیشران های موثر در بازآفرینی شهری سکونتگاه های غیررسمی با رویکرد آینده پژوهی (نمونه موردی: شهر زاهدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه فضای شهری سال نهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۹)
127 - 149
حوزه های تخصصی:
توسعه افسارگسیخته شهرنشینی تأثیرات و پیامدهای منفی بر کالبد شهرها به جای گذاشته و موجب برهم خوردن تعادل های اجتماعی و محیطی و درنتیجه ظهور سکونتگاه های غیررسمی و بافتی ناکارآمد شهری گشته است. رویکرد بازآفرینی شهری با ایجاد تغییرات مثبت و پایدار در پی ارتقای این بافته ای ناکارآمد می باشد. ازین رو هدف از این پژوهش شناسایی پیشران های کلیدی مؤثر بر بازآفرینی شهری با رویکرد آینده پژوهی در شهر زاهدان می باشد. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی، از حیث روش ترکیبی از روش های اسنادی و پیمایشی در سطح اکتشافی و مبتنی بر رویکرد آینده پژوهی است که با به کارگیری ترکیبی از مدل های کمی و کیفی صورت گرفته است. جامعه آماری مورد مطالعه شامل مدیران، کارکنان و اعضای نهادهای فعال است که در بازآفرینی و نیز مدیریت و توسعه امور فرهنگی در این منطقه نقش دارند. روش جمع آوری اطلاعات مطالعات کتابخانه ای و میدانی است. در این تحقیق از روش های تحلیل ساختاری و تکنیک دلفی استفاده شده و نرم افزار مورداستفاده در این تحقیق MIC MAC می باشد. بر اساس نتایج مدل تحلیل ساختاری 10 شاخص به عنوان مهم ترین و کلیدی ترین شاخص های مؤثر بر بازآفرینی شهری در شهر زاهدان انتخاب شد که از میان این 10 شاخص انتخاب شده، هفت شاخص از گروه متغیر مدیرتی – نهادی و قانونی، دو شاخص از گروه متغیر اجتماعی – فرهنگی و یک شاخص هم از گروه متغیر محیطی و کالبدی بوده اند. درنتیجه مهم ترین و کلیدی ترین متغیر در بازآفرینی شهری در شهر زاهدان، متغیر مدیریتی – نهادی و قانونی می باشد و بهبود و ارتقاء توان کارشناسی و تخصصی شهرداری، یکپارچگی سیاست های بخش های مختلف شهری، تأکید بر وجود یک مرکز هماهنگ کننده سیاست ها و برنامه ریزی های شهری، تدوین استانداردهای ارزیابی خدمات مدیریت شهری، ملزم نمودن کلیه نهادهای رسمی و غیررسمی به همکاری و هماهنگی با بازآفرینی شهری از جمله مهمترین پیشنهادات در ارتباط با بازآفرینی شهر زاهدان می باشند.
گونه شناسی فضاهای دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۲
103 - 117
حوزه های تخصصی:
امروزه با توجه به ضرورت استفاده از راه حل های نوآورانه مؤثر، باز و مشارکتی و بهره برداری از قابلیت های ICT برای ایجاد زندگی پایدار در شهرها، به تدریج انواع مختلفی از مفاهیم با عنوان فضاهای دانش بنیان با اهداف و کارکردهای گوناگون شکل گرفته است. درک ابعاد، ویژگی ها و تمایز این مفاهیم، موجب کمک به سیاست گذاران شهری در انتخاب راهبردها و سیاست ها و سرمایه گذاری در این حوزه ها از طریق جلوگیری از اغتشاش ذهنی و بروز تناقض های درونی و التقاط های نامنسجم این مفاهیم می شود. تاکنون گونه بندی های مختلفی از فضاهای دانش بنیان ارائه شده ولی بررسی تطبیقی یکپارچه ای برای تمامی مفاهیم فضاهای دانش بنیان که تصویری روشن و جامع و درکی عمیق و منسجم از این فضاها را ارائه نماید، انجام نشده است. در این راستا، پژوهش حاضر با رویکرد فراترکیب و در چارچوب مرور نظام مند کیفی و با هدفی توصیفی_اکتشافی، به بررسی تطبیقی مفاهیم فضاهای دانش بنیان بر اساس شش مؤلفه گفتمان توسعه، نوع دانش مورد نیاز برای توسعه، مکان مندی، کنشگران اصلی، الگوی مدیریت و دوره تاریخی پرداخته است. همچنین گونه شناسی فضاهای دانش بنیان، برای به دست دادن درکی بهتر، بر اساس دو مؤلفه مکان مندی و نوع دانش مورد نیاز برای توسعه صورت گرفته است که چهار گونه فضای دانش 1- مبتنی بر فناوری_غیرمکان مند، 2- مبتنی بر فناوری_مکان مند، 3- مبتنی بر دانش_غیرمکان مند و 4- مبتنی بر دانش_مکان مند قابل شناسایی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اکنون مفاهیمی چون شهر هوشمند و شهر دانش (به دلیل شمول معنایی) تا حدود زیادی جایگزین مفاهیمی مانند شهر دیجیتال و شهر مجازی شده اند. مفهوم شهر دانش نیز به عنوان چتری برای سایر مفاهیم همچون مکان دانش، شهر یادگیری و شهر هوشمند تلقی شده است. فضاهای دانش بنیان با گذشت زمان با تغییرات پارادایمی مواجه بوده است. گذار از مفهوم فناورانه دانش به مفهوم وسیع تر دانش، مشارکت فعالانه شهروندان در ایجاد، توسعه و مدیریت فضاهای دانش بنیان، حکمروایی شبکه ای مبتنی بر تعامل طیف وسیعی از کنشگران، تأکید بر سرمایه های فکری غیرملموس و ظرفیت سازی تعامل شهروندان برای یادگیری بلندمدت است.
مدل توسعه گردشگری فرهنگی در استان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۳
41 - 54
حوزه های تخصصی:
گردشگری از بزرگترین، وسیع ترین و سریع ترین صنایع در حال رشد جهان است که منبع مهم افزایش درآمد، اشتغال و سرمایه در بسیاری از کشور هاست. توسعه گردشگری به عنوان پدیده فرهنگی، موجب می شود که فرصت کافی برای تبادل فرهنگی بین گردشگر و جامعه میزبان به وجود آید. بر این مبنا، آنان می توانند یکدیگر را بهتر درک کرده و به فرهنگ هم بیشتر احترام بگذارند. هدف از انجام پژوهش حاضر، ارائه مدل توسعه گردشگری فرهنگی در استان کردستان است. پژوهش ماهیتاً کاربردی و روش پژوهش، آمیخته (کیفی و کمی) است. محقق به شناسایی عوامل اثرگذار بر توسعه گردشگری فرهنگی استان کردستان با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته (با نظرخواهی از اساتید و مدیران)و استفاده از اطلاعات پژوهشی می پرازد که از طریق پرسشنامه های موجود در زمینه گردشگری فرهنگی بر اساس تحقیقات گذشته، مبانی نظری و مطالعات کتابخانه ای، بررسی نتایج و عوامل شناسایی شده در زمینه گردشگری فرهنگی است. جامعه آماری در هر دو بخش نظری و کاربردی شامل الف) کلیه اعضای هیأت علمی دانشگاه ها (شامل اساتید مدیریت گردشگری استان کردستان و همچنین اساتید دانشگاه های استان های همجوار که در زمینه گردشگری فرهنگی حداقل یک مقاله پژوهشی داشتند)، ب) مدیران گردشگری و کارشناسان و صاحبنظران بازاریابی ادارات میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در شهرستان های استان کردستان، ج) مدیران آژانس های گردشگری استان کردستان و د) گردشگران فرهنگی است. در مرحله اول گردآوری داده ها از طریق مصاحبه کیفی و در مرحله دوم با روش کمی و پرسشنامه ای صورت گرفت و در بخش کمی ابزار گردآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه کتبی انجام شد. سپس با استفاده از مفاهیم مشترک، مقوله ها ی هشت گانه مؤلفه پتانسیل شهری، شهروندان، تأثیر شهرهای مرزی، مدیریت رویدادها، گرایش به سایر مقاصد گردشگری، اقتصاد گردشگری، مدیریت دولتی و تبلیغات استخراج شد. نتایج پژوهش حکایت ازوضعیت مطلوب پتانسیل شهری، شهروندان، تأثیر شهرهای مرزی، مدیریت رویدادها، گرایش به سایر مقاصد گردشگری و اقتصاد گردشگری داشت؛ ولی مدیریت دولتی و تبلیغات در استان کردستان وضعیت مطلوبی نداشت.
تبیین مبانی فقهی شهر هوشمند در شهر ایرانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
198 - 214
حوزه های تخصصی:
در اندیشه اسلامی قواعد فقهی گسترهای به وسعت زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان دارد. این قواعد باید و نبایدهایی را برای ابعاد و حوزههای مختلف زندگی مسلمانان ارائه میدهد که توجه و پایبندی به آنها میتواند در سعادت وی مؤثر واقع شود. از جمله این حوزهها، شهر هوشمند است که با رشد فزاینده فضاهای مجازی و ابزارها و روشهای هوشمند، شهرها را دگرگون ساخته و محمل فرصتها و تهدیدهای بسیاری است. هدف این پژوهش، مطالعه شهر هوشمند از منظر فقهی و استخراج باید و نبایدهای مربوطه است که با روش تحلیل محتوای متون و استدلال منطقی با رویکردی کیفی و میانرشتهای انجام میشود. نتایج پژوهش نشاندهنده آن است که حقوق چهارگانه باید در تمامی جنبههای واقعی و مجازی شهر رعایت شده و ابزارهای هوشمند علاوه بر لزوم رعایت آنها، در این مسیر میتواند مفید واقع شود. قواعد فقهی لاضرر، ضمان، نفی سبیل، حلیت و تزاحم مصلحت از مهمترین قواعد فقهی هستند که بیشترین ارتباط را با شهر هوشمند دارند و باید و نبایدهای مهمی را در راستای رعایت حقوق از منظر اسلام برخوردارند. همچنین، در بررسی ارتباط بین این قواعد با مؤلفههای شهر هوشمند، قاعده لاضرر و ولایت حاکم و تزاحم مصلحت، قاعده ضمان و نفی سبیل با ابعاد بیشتری در ارتباط است و مصادیق بسیاری از جنبههای مختلف شهر هوشمند دارد.
طراحی مدل بخش بندی بازار هدف برای گردشگران خارجی، مطالعه موردی: استان گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۹ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
119 - 134
حوزه های تخصصی:
بازار گردشگری، متشکل از افرادی با نیازها وخواسته هایی متفاوت از یکدیگر است و مدیران فعال در صنعت گردشگری برای موفقیت در جذب افراد باید از نیازها و خواسته های آنان آگاه باشند از آنجاکه بررسی نیاز و خواسته های تک تک افراد در بازار گسترده ای چون بازار گردشگری ممکن نیست، باید افراد را بر پایه تشابه و تفاوت با یکدیگر در قالب بخش های بازار بررسی کرد؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل بخش بندی بازار هدف برای گردشگران خارجی، بر اساس گام های پیشنهادی گلیزر و استراوس به اجرا در آمده است. جامعه آماری شامل مدیران ارشد سازمان های میراث فرهنگی، شهرداری، استانداری و فرمانداری استان گیلان و خبرگان رشته های مدیریت بازرگانی و گردشگری است که در این میان 15 نفر از آنان به روش گلوله برفی در قالب نمونه آماری جهت مصاحبه از طریق پرسشنامه نیمه ساختاریافته بهره گرفته شده است. ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺠﺰیﻪ و ﺗﺤﻠیﻞ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪﻫﺎ از نرم افزار مکس کیو دی ای و سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری انتخابی و کدگذاری محوری استفاده شده است. یافته های تحقیق منجر به ارائه 7 مقوله اصلی جاذبه های تاریخی، جاذبه های فرهنگی، جاذبه های اقتصادی، عوامل مربوط به حمایت و پشتیبان، شرایط محیطی کشور، توسعه اقتصادی و توسعه فرهنگی شده است. همچنین نتایج مربوط به کارکرد دوم مرحله کدگذاری که در آن 15 مقوله ظهور یافته که در در ﺟﺮیﺎن ﺗﺤﻘیﻖ در ﻗﺎﻟﺐ دﺳﺘﻪﻫﺎ یﺎ ﻃﺒﻘﻪﻫﺎی ﺗﻌﺮیﻒ ﺷﺪه با روش دادهﺑﻨیﺎد، ﺣﻮل یک »ﻣﻘﻮﻟﻪ ﻣﺤﻮری« یﺎ ﻫﻤ ﺎن »بخش بندی بازار هدف برای گردشگران خارجی« ﺳ ﺎﻣﺎن ﻣﻰیﺎﺑﻨ ﺪ. در این راستا بخش بندی روانشناختی در دسته شرایط علی، بخش بندی جغرافیایی در دسته شرایط زمینه حاکم، بخش بندی رفتاری جزو دسته شرایط محوری، بخش بندی جمعیت شناختی جزو دسته شرایط مداخله گر قرار گرفته اند. توسعه فرهنگی و اقتصادی گیلان از پیامدهای بازاریابی قابلیتهای فرهنگی-تاریخی،گردشگری گیلان می باشد.
تحلیلی بر آگاهی گردشگران از مقاصد گردشگری با تاکید بر استراتژی دهان به دهان (مطالعه موردی: شهر چابهار)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: گردشگری که در دنیای امروز آن را صنعت سبز می نامند شیوه ای برای انتقال فرهنگ و تمدن از یک جامعه به جامعه دیگر است؛ که در فرآیند آن اثرات مثبت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، زیست محیطی و فرهنگی فراوانی نهفته است. هر مقصد گردشگری محصولات و خدمات مختلفی را برای جذب گردشگران به آنان عرضه می کند. موفقیت یک منطقه در صنعت گردشگری تنها به وجود جاذبه های منحصربه فرد محدود نمی گردد بلکه عوامل مختلفی ازجمله میزان آگاهی و شناخت در خصوص آن جاذبه ها از اهمیت فراوانی برخوردار هست. هدف پژوهش حاضر چگونگی میزان آگاهی مردم و گردشگران با جاذبه های گردشگری و میزان شناخت آن ها با جاذبه ها و رابطه آن با تعداد دفعات بازدید از آن ها است. روش بررسی: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده که با استفاده از مطالعه کتابخانه ای- اسنادی و میدانی صورت پذیرفته است. جامعه آماری شامل مردم شهر چابهار و گردشگرانی که برای بازدید به این شهر مراجعه کرده اند می باشد؛ که با استفاده از روش تعیین حجم نمونه کوکران 382 نفر مورد مطالعه قرار گرفته اند. اطلاعات میدانی پژوهش با ابزار پرسشنامه جمع آوری شده و برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS19 و از آزمون همبستگی پیرسون برای آزمون فرضیه ها استفاده شده است. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که بین میزان شناخت و دفعات بازدید از جاذبه ها و تمایل آن ها به بازدید از جاذبه ها رابطه معناداری وجود دارد؛ یعنی هر چه میزان شناخت و آگاهی از جاذبه ها بیش تر باشد میزان بازدید آن ها از جاذبه ها بیش تر است؛ و همچنین نتایج نشان داد که بیش ترین نحوه آشنایی افراد با جاذبه های این شهر از طریق تبلیغات دهان به دهان بوده است با 7/53 درصد است.
بررسی مؤلفه های کالبدی معماری پایدار در فضای آموزشی (نمونه موردی: مدرسه فرانسوا میتران برزیل)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در سال های اخیر بحران محیط زیست از دغدغه های اصلی بشر محسوب می شود. افزایش میزان مصرف انرژی و تأثیر آن بر آینده محیط زیست، موجب شده تا طراحی ساختمان ها با رویکرد معماری پایدار اهمیت ویژه ای یابد. در این میان ساختار و شکل کالبدی مدارس، کیفیت های محیطی و تکنولوژیکی آن ها، در راستای آموزش، فرهنگ سازی و دستیابی به جهانی زیست پذیر تأثیر بسزایی دارد. هدف اصلی این پژوهش دستیابی به شاخص های کالبدی مؤثر در ارتقاء معماری پایدار در مدارس است، تا به کمک آن، محیط کالبدی مدرسه به یک ابزار آموزنده، در جهت یادگیری مسائل زیست محیطی و توسعه پایدار تبدیل شود. روش بررسی: نوشتار حاضر از نوع کاربردی بوده و روش پژوهش کیفی و توصیفی تحلیلی است. گردآوری اطلاعات مبتنی ب ر مطالعات اسنادی، مرور متون، منابع و تجارب است که به استخراج مدل مفهومی منتج می گردد. در نهایت شاخص های کالبدی برآمده از مدل در نمونه موردی (مدرسه فرانسوا میتران) مورد تحلیل قرار می گیرد و راهکارهایی در راستای طراحی فضای آموزشی بر مبنای شاخص های کالبدی توسعه پایدار ارائه می شود. یافته ها و نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که مؤلفه های ارتقاء دهنده پایداری در فضای آموزشی شامل چهار مؤلفه اصلی کالبدی، زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی می باشد. در این بین، مؤلفه کالبدی می توانند یک مدرسه را به یک ابزار آموزشی برای مسائل زیست محیطی تبدیل نماید و شاخص های آن شامل بهره گیری از نور روز، بهبود کیفیت هوا در محیط داخلی، ارتباط با عناصر طبیعی، طراحی فضا جهت حمایت از فعالیت زیست محیطی، انتخاب آگاهانه مواد و مصالح، انعطاف پذیری کالبدی، کاهش مصرف انرژی از طریق کالبد و به کارگیری عناصر پایداری می باشد، که در نمونه موردی نیز تأثیرگذارند.