فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲۵۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
مبانی سازه انگارانه همکاری های نوین منطقه ای(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
ساختار کلاسیک و سنتی امنیت در خاورمیانه از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون کما بیش بر پایه نگاهی رئالیستی تدوین شده است. جنگ اعراب و اسرائیل، مناقشه بر سر سرزمین های اشغالی، جنگ ایران و عراق، جنگ عراق و کویت، نبرد ایالات متحده با طالبان و صدام و بحران هایی دیگری از این دست، الگوی منازعه دایم را به منزله بخشی از ساختار امنیت در منطقه تحکیم ساخته است. اما نوشتار حاضر بر این اعتقاد است که ظهور برخی از پدیده ها و متغیرهای جدید در خاورمیانه می تواند بستری سازه انگارانه برای ایجاد نوعی چرخش امنیتی در منطقه فرض شود.
بر این اساس، حضور نیروهای آمریکائی در عراق و افغانستان و به تبع آن ناخرسندی دول منطقه از ایده خاورمیانه بزرگ از یک سو و تقویت یافتن امواج جدید بنیادگرایی از سوی دیگر، ضمن برجسته تر کردن دوباره نقش دولت، ملت ها در منطقه، دکترین های امنیتی بر پایه نهادگرایی، همگرایی و سازه انگاری را جایگزین دکترین های پیشین مبتنی بر موازنه وحشت و نئورئالیسم ساخته است. در پرتو چنین تحولی، به رغم شکاف های ایدئولوژیک، سیاسی، تاریخی و قومی، با برجسته تر شدن دوباره نقش دولت- ملت به مثابه اصلی ترین بازیگر، مقدمات شکل گیری همگرایی های نوین منطقه ای بر مبنای رهیافت سازه انگارانه در حال تکوین است.
مطالعات پسا استعماری، نقد و ارزیابی دیدگاه های فرانتس فانون، ادواردسعید، و هومی بابا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری یکی از جدی ترین حوزه های مطالعاتی جدید در زمینه فرهنگ کشورهای در حال توسعه و متمرکز بر رابطه فرهنگ و امپریالیسم در این کشورها در دوره پس از پایان حاکمیت استعماری عمدتا غربی است. امپریالیسم فرهنگی تاثیر قاطعی بر تشکیل هویت، شیوه زندگی و زیست فرهنگی مردم در سراسر جهان داشته است. فرانتس فانون، ادوارد سعید و هومی بابا سه چهره اصلی و شاخص مطالعات پسااستعماری و نیز رویکرد فرهنگی - روانشناختی امپریالیسم به ویژه از منظر شرقی می باشند. این حوزه از مطالعات بیش از عوامل اقتصادی، بر نقش عوامل شناختی و فرهنگی تکیه می کند و با تاکید بر عامل دانش در مقابل جوامع غربی، غیریت سازی می نماید و نه تنها بر عوامل مادی ایجاد سلطه استعماری، بلکه بر نقش گفتمان و ایدئولوژی تاکید می کند. نوشتار حاضر ضمن بحث پیرامون مطالعات پسااستعماری، به بررسی اندیشه های فانون، سعید و هومی بابا و نیز تاثیر و تاثر آن ها می پردازد.
درآمدی بر نظریه پردازی های اثباتگرایانه و پسااثباتگرایانه در سیاست و روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد یاس ۱۳۸۸ شماره ۱۸
حوزه های تخصصی:
از مدرنیسم تا پست مدرنیسم در روابط بین الملل
حوزه های تخصصی:
پایبندی به قواعد نظام بین الملل از چشم انداز نظریه های خردگرای روابط بین الملل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در چند سال اخیر مساله پایبندی به قواعد نظام بین الملل در نظریه های روابط بین الملل و به نوعی در بخشی از مطالعات حقوق بین الملل مورد توجه قرار گرفته است. نظریه های موجود رهیافت های متفاوتی را در مورد چرایی و یا چگونگی پایبندی یا عدم پایبندی بازیگران داخلی و بین المللی به قواعد نظام بین الملل ارایه می دهند که برای ارتقا درک انگیزه های رفتاری مرتبط با آن مفید هستند. این نظریه ها بر اساس منطق تاثیرگذار بر رفتار همراه با پایبندی به صورت کلی قابل تفکیک به دو دسته نظریه های خردگرا و نظریه های هنجاری هستند. در این نوشتار نظریه های مختلف خردگرا در مورد پایبندی بررسی خواهد شد.
نقد و ارزیابی نظریه نظام جهانی: موافقان و منتقدان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پیش فرض اصلی دیدگاه نظام جهانی این است که جهان جدید از یک اقتصاد جهانی سرمایه داری تشکیل شده و دولت های ملی بخش هایی از یک کل هستند و برای فهم تعارض های طبقاتی داخلی و نزاع های سیاسی دولت خاص باید اقتصاد جهانی شناخته شود. بدین ترتیب است که والرشتاین، این سوال تحقیقی را پیش روی خود قرار می دهد که تاثیرات اقتصاد جهانی از قرن شانزدهم بر توسعه مرکز، پیرامون و غیرپیرامون چگونه بوده است؟ این دیدگاه با گشایش یک مسیر جدید تحقیقاتی برای طرفداران آن سهم شایسته ای در ادبیات توسعه ایفا نموده است. با این وجود از اواسط دهه 1970 به تدریج گروهی از منتقدین همچون «موریس زایتلین»، «چارلز تیلی»، «ثدا اسکاچپل» و...، دیدگاه نظام جهانی را به ارائه یک مفهوم سخت و شی گونه از نظام جهانی و غفلت از موارد خاص توسعه و برجسته نمودن تحلیل اقشار اجتماعی در مقابل تحلیل های طبقاتی، متهم ساخته اند که به برخی از آن ها توسط والرشتاین پاسخ داده شده است. در نوشتار حاضر تلاش شده است ضمن نقد و ارزیابی نظریه نظام جهانی به بررسی دیدگاه موافقان و منتقدان این نظریه پرداخته شود.
دین و روابط بین الملل ؛ پارادوکسها و ضرورت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد ۱۳۸۸ شماره ۵۰
حوزه های تخصصی:
نظام حقوق اساسی مقایسه ای و دانش مطالعات منطقه ای
حوزه های تخصصی:
دانش مطالعات منطقه ای (که منطقه ها را به عنوان حلقه وصل دولت/ ملت ها به سطوح کلان نظام بین المللی به شمار می آورد) به بررسی ستیزش، جنگ، بحران، همکاری و همگرایی در میان کشورهای واقع در یک منطقه می پردازد. بررسی ویژگی های کشورهای موجود در یک منطقه، نیازمند الگو می باشد. نگارنده «طرحواره بررسی مقایسه ای نظام حقوق اساسی منطقه ای» را مناسب برای شناخت کشورهای یک منطقه تلقی و پیشنهاد می کند. حقوق اساسی شاخه ای از حقوق عمومی است که درباره پیوندهای میان دستگاه دارنده قدرت سیاسی و افراد به عنوان تابعان و فرمانبران قدرت بحث می کند. حقوق اساسی مقایسه ای شعبه خاصی از حقوق اساسی است که در آن، به همانندی و ناهمانندی سیستم های برآمده از قوانین اساسی کشورهای گوناگون پرداخته می شود. در این مقاله ده موضوع را به صورت جداگانه در مورد هر کشور و سپس تمامی آنها را به شیوه ای تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است. مقولات مورد بررسی عبارتند از: رژیم سیاسی و نظام حکومتی، وضع تفکیک قوا، حدود و منشا اقتدار قوه مقننه، حدود و منشا اقتدار قوه مجریه، حدود و منشا اقتدار قوه قضاییه، نظام های حزبی، انتخاباتی، حقوق اساسی فردی ، آزادی های عمومی مدنی، نهادهای حکومتی، حفاظت از قانون اساسی، شیوه تجدیدنظر در قانون اساسی و شکل کلی ساختار نظام سیاسی- حقوقی.
نوشرق شناسی؛ بازتحلیلی از نشانه های تغییر در روند شرق شناسی سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد است ضمن تحلیل و نقد شرق شناسی ادوارد سعید، نشان دهد از هنگام انتشار شرق شناسی در سال 1978، موقعیت اسلام در فضای جهانی به شدت تغییر کرده و در کانون توجه نظریه پردازان سیاست جهانی قرار گرفته است. انقلاب اسلامی ایران، معضل حل نشده فلسطین و گرایش هرچه بیشتر مقاومت فلسطین به اسلام و شعارهای اسلامی در جریان انتفاضه ها، نبرد مجاهدان افغان در مقابل ابرقدرت کمونیست، ایجاد جنبش های اسلامی در جای جای جهان اسلام، عملیات تروریستی تحت پوشش اسلام و از همه مهم تر عملیات یازدهم سپتامبر و واکنش قهرآمیز غرب طی اشغال دو کشور اسلامی افغانستان و عراق، همه و همه موقعیت اسلام و غرب را در فضای جهانی به شدت تغییر داده است. این تغییرات با دسته هایی دیگر از تحولات در فضای جهانی همراه شد که در پی انتشار فزاینده امواج جهانی شدن به وجود آمده است. ضمن بررسی همه این عوامل، این نوشته در پی بررسی این نکته است که آیا این تحولات اساسی توانسته شرق شناسی را وارد پارادایم جدیدی کند که گرچه از پارادایم قبلی موارد زیادی را به ارث برده امادر عین حال قوانین و ساختارهای جدیدی را با خود به ارمغان آورده باشد. در پایان، نگاه های سالم دیگری که اخیراً در غرب مطرح شده مورد کنکاش قرار می گیرد تا ضمن ردِ نظریه ثنویت غرب و اسلام، جایگزین های موفقی هم برای آن معرفی شده باشد
تحول نظریه های منطقه گرایی
حوزه های تخصصی:
منطقه گرایی به عنوان تجلی و نمود همکاری بین المللی پس از جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد. ولی به تدریج این فرایند در حوزه های جغرافیایی دیگر مانند آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی گسترش یافت. پایان جنگ سرد و نظام دو قطبی فرصت ها و امکانات جدیدی را برای تثبیت، تقویت و توسعه منطقه گرایی نوین فراهم ساخت. منطقه گرایی نوین از چهار جهت کارگزاری، انگیزه کارگزاران، جهت و گستره همکاری و همگرایی با منطقه گرایی کهن متفاوت است. از آنجا که تعامل وثیق و رابطه تنگاتنگی بین نظریه و عمل، به ویژه در تجریه همگرایی اروپایی وجود دارد، هدف این مقاله واکاوی تحول و تغییر در نظریه های منطقه گرایی در واکنش به تحول در فرایند منطقه گرایی است. در این نوشتار توضیح داده خواهد شد که براساس تحولات چهارگانه در ماهیت و انگیزه کارگزاران و جهت گیری و قلمروی منطقه گرایی، نظریه های منطقه گرایی نیز دستخوش تغییر و تحول شده اند. این تغییر و تحول به دو صورت دگرگونی و دگردیسی هریک از نظریه ها و تحول نظریه پردازی در مطالعات منطقه ای تجلی یافته است. به طوری که از یک سو اصل و مفروض های نظریه های منطقه گرایی موجود مورد بازبینی و بازسازی قرار گرفته و از سوی دیگر نظریه های منطقه گرایی نوینی پردازش شده اند که بر مبانی فرانظری متفاوتی استوار هستند. برای نشان دادن و تبیین تحولات احتمالی مذکور، نظریه های نوکارکردگرایی، نهادگرایی نولیبرال، نوواقع گرایی، سازه انگاری، نظریه انتقادی و جهان گرایی مورد بحث و بررسی قرار می گیرند.
واقع گرایی ساختاری در جهانی پیچیده
حوزه های تخصصی:
چهارچوبی برای تحلیل سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد استخراج یک چهارچوب تحلیل سیاست خارجی از نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت است. هدف نشان دادن امکان و قابلیت به کارگیری و کاربست اصول، مفروضه ها و مفاهیم این نظریه برای تحلیل سیاست خارجی می باشد. به سخن دیگر تلاش می شود به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که: آیا می توان نظریه انتقادی را به عنوان چهارچوب مفهومی و نظری برای تحلیل سیاست خارجی به کار برد؟ برمبنای این سوال پرسش های فرعی دیگری قابل طرح است. مدل بازیگر و منطق اقدام کشورها در سیاست خارجی چیست؟ اهداف و معیارهای سیاست خارجی کشورها کدامند؟ عوامل تعیین کننده و منابع سیاست خارجی کدامند؟ درچه سطحی می توان سیاست خارجی را تحلیل کرد؟ پاسخ موقت به سوال اصلی آن است که « امکان تحلیل سیاست خارجی به طور عام و به ویژه سیاست خارجی انتقادی در چهارچوب نظریه انتقادی وجود دارد».
کوئنتین اسکینر و هرمنوتیک قصدگرا در اندیشه سیاسی
حوزه های تخصصی:
پرسش اصلی در هرمنوتیک و اندیشه سیاسی این است که برای درک معنا و فهم یک متن چه رویه هایی باید اتخاذ کرد؟ در پاسخ به این پرسش دو رویکرد زمینه گرا و متن گرا شکل گرفته است. رویکرد سومی نیز به وجود آمده است که بر مباحث زبان شناختی و قصد مولف تاکید دارد. این رویکرد در حوزه اندیشه سیاسی بیشتر در آرای کوئنتین اسکینر نمود یافته است. اسکینر استاد علوم سیاسی در دانشگاه کمبریج است. از نظر او متن تجسم یک عمل ارتباطی قصد شده در یک فضای فکری، ایدئولوژیک و تاریخی خاص است. هر جمله متضمن نیت خاصی درباره مورد یا موقعیت خاص، و معطوف به حل مشکلی خاص است. در حیطه اندیشه و فلسفه هیچ مشکل یا مساله دایمی و عام و هیچ پاسخ دایمی و فرازمانی نداریم. وی معتقد است که برای تفسیر معنای متن به منزله تجسم عینی نیت مولف، فهم نیت وی لازم است. این نیت نیز صرفا عملی ذهنی نیست بلکه کنشی اجتماعی محسوب می شود که در زبان عصر مولف عینیت می یابد. برای درک نیت مولف علاوه بر شناخت زبان و مفاهیم معانی، شناخت زمینه های اجتماعی، تاریخی و فکری زمانه وی نیز لازم است.
درآمدی بر علم بازتعریفی در نظریه روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ جامعه/دولت ها می تواند در روندی متشکل از نوعی ساختارِ اخلاقیِ علمی/ نسبی، فرآیندِ اندیشیدن علمی، با دستورکارِ شناختِ پویای واقعیت پیش رود. اخلاق فوق الذکر، خود، روندی متشکل از رفعِ دشواری ها به عنوان ساختار، تعامل پویای دانسته های انسان ها، به عنوان فرآیند و دستور کار، ضرورت شناخت روا و پایا را هدف گرفته است. فرآیندِ اندیشیدن علمی هم به ترتیب از سازگاری دانش با امر واقع، تعامل پویا میان مفاهیم انتزاعی و انضمامی، و شناخت غیر مطلق گرا پدید آمده است. این ساختارها، فرآیندها و دستور کارها در حوزه مناظرات رشته روابط بین الملل، فرهنگ علمی به منظور تبیین و فهم روابط بین الملل را شکل داده و بازتعریف می کنند تا دانش این رشته، در عرصه نظری (تصمیم گیری) و در عرصه عملی (کنش و واکنش ها)، را در دامنه ای از اکتشاف/ چیستی (explorative)، توصیف/ چگونگی(descriptive)، و تبیین/ چرایی و پیش بینی هدف قرار دهد. در این پارادایم، ابزار و شیوه های دانش (روش و شناخت شناسی) و موضوع و محتوی (هستی شناسی) آن هم بازتعریف می شود.
جامعه شناسی تاریخی و روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نو واقع گرایی، نظریه انتقادی و مکتب برسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی: