چکیده

پیش فرض اصلی دیدگاه نظام جهانی این است که جهان جدید از یک اقتصاد جهانی سرمایه داری تشکیل شده و دولت های ملی بخش هایی از یک کل هستند و برای فهم تعارض های طبقاتی داخلی و نزاع های سیاسی دولت خاص باید اقتصاد جهانی شناخته شود. بدین ترتیب است که والرشتاین، این سوال تحقیقی را پیش روی خود قرار می دهد که تاثیرات اقتصاد جهانی از قرن شانزدهم بر توسعه مرکز، پیرامون و غیرپیرامون چگونه بوده است؟ این دیدگاه با گشایش یک مسیر جدید تحقیقاتی برای طرفداران آن سهم شایسته ای در ادبیات توسعه ایفا نموده است. با این وجود از اواسط دهه 1970 به تدریج گروهی از منتقدین همچون «موریس زایتلین»، «چارلز تیلی»، «ثدا اسکاچپل» و...، دیدگاه نظام جهانی را به ارائه یک مفهوم سخت و شی گونه از نظام جهانی و غفلت از موارد خاص توسعه و برجسته نمودن تحلیل اقشار اجتماعی در مقابل تحلیل های طبقاتی، متهم ساخته اند که به برخی از آن ها توسط والرشتاین پاسخ داده شده است. در نوشتار حاضر تلاش شده است ضمن نقد و ارزیابی نظریه نظام جهانی به بررسی دیدگاه موافقان و منتقدان این نظریه پرداخته شود.

تبلیغات