نویسنده مقاله درصدد بیان این نکته است که قانونگرایى مرحلهاى است ضرورى و باید باشد، امّا کافى نیست، بلکه در ادامه باید به جایى رسید که از دوران نظم به دوران عدالتخواهى هم وارد شویم. به نظر نویسنده محترم، ما اکنون در آستانه چنین تحولى قرار داریم. ایشان از قُضات و حقوقدانان مىخواهد به جاى آنکه مطیع محض نظام فرماندهى قانون باشند، به دنبال رسالت خود در تحقق عدالت باشند.
افول سکولاریزاسیون (عرفى شدن) به عنوان نظریه غالب در جامعهشناسى قرن بیستم و چرخش به سوى نظریاتى که بتواند از نقش روزافزون دین در جوامع بشرى تبیین درستى ارائه کند، یکى از مهمترین پدیدههاى علمى در دهههاى اخیر است. این مقاله به یکى از این نظریهها که به «انتخاب عقلایى» معروف شده است، مىپردازد. این نظریه اخیراً از حوزه اقتصاد به جامعهشناسى دین راه یافته است.
در این میزگرد، به خروج جامعه ما از دنیاى کهن و ورود به دنیاى جدید و پیدایى بحران در جامعه اشاره شده است. در ریشهیابى مشکلات، عواملى چون اشتغال به جزئیات و نپرداختن به مسائل اصلى، ایجاد بحران و ایجاد مسأله جدید، هرز دادن نیروها، روشن نبودن پایگاه طبقاتى سیاستمداران، نداشتن تشکیلات حزبى واقعى، بىتوجهى به نبایدها در معمارى اجتماع، مسأله هویت تاریخى و لزوم یا عدم لزوم بهرهگیرى از گذشته خود و مانند آن بحث شده است. این مسائل با نگاهى جامعهشناختى و در تطبیق با مسأله انتخابات ریاست جمهورى بیان شدهاند.