حکومت به مثابه امر جامعه شناختی پدیده ای ارتباطی است که از ارتباط فرمانروایان و فرمانبرداران تشکیل شده است. از منظر دینی دو طرف این رابطه دارای حقوق و تکالیف مشخص اند. تا کنون به حقوق فرمانروایان و تکالیف مردم بیش از حد توجه شده و در مقابل از حقوق مردم و مسئولیت های حاکمان غفلت گردیده است. از منظر قرآن حکومت از امور مشترک است و مردم مانند حاکم در آن سهیم اند و درنتیجه به اندازه ای که شراکت مردم در فرایند تصمیم سازی های سیاسی تضمین گردد، به همان اندازه حکومت مشروع، وگرنه غیرشرعی خواهد بود. در راستای اثبات فرضیه با طرح جامعه آرمانی قرآنی که در آن مردم نه عوام که بالغ اند، نه بی سواد که آموزش دیده اند، نه جاهل که عاقل اند، نه درجه بندی شده که برابرند، کارشان با تعاون و همیاری و ولایت همگانی بر همدیگر پیش می رود، تلاش کرده ایم با استخدام هفت قاعده و نظریه و تمرکز بر آیه شورا در سوره آل عمران دربارة حقوق سیاسی مسئولیت آفرین برای دولت و فرمانروایان دینی بحث کنیم. نتیجه نهایی این است که حکومت های مردم سالار امروز که در آن مشارکتِ فعالانه مردم در عرصه سیاسی تسهیل گشته است، از حکومت های دیگر که کمترین زمینه برای استیفای حقوق سیاسی مردم وجود دارد، مشروعیت بیشتری برخوردارند و هرگونه توافق در زمینه تضمین حقوق سیاسی مردم در خصوص امکان مشارکت بیشتر آنان در فرایندهای تصمیم سازی، برای حاکم از لحاظ قانونی و شرعی الزام آور است.
تاکنون مطالعات گوناگونی درباره فلسفه سیاسی «فارابی» صورت گرفته است، اما یکی از رهیافت هایی که می تواند چشم انداز تازه ای را برای فهم فلسفه سیاسی فارابی بازنماید، تحلیل پارادایمی است. در این نوشتار، به امکان سنجی تحلیل پارادایمی در فلسفه سیاسی فارابی خواهیم پرداخت. به عبارت دیگر، بررسی خواهیم کرد که آیا با استخراج مبانی و پیش فرض های پنج گانه فلسفه سیاسی فارابی می توان تحلیل پارادایمی از آن ارائه نمود؟ فرضیه نوشتار حاضر بدین قرار است که با استخراج چنین مبانی و پیش فرض هایی می توان تحلیلی پارادایمی از فلسفه سیاسی فارابی ارائه کرد؛ تحلیلی که در آن، علاوه بر تفکیک مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، اجتماع شناسی و فرجام شناسی، می توان خط سیر منطقی و پیوستگی معناداری میان این مبانی برقرار کرد.
اسلام براى تشکیل دولت نیامده است و دولت اسلامى از لوازم تمدنىِ اسلام، در بستر تاریخ، است. اسلامگرایان حق دارند براى تحقق دولت مورد نظر خود مبارزه کنند و، به این معنا، دولتى که پس از موفقیت آنها ایجاد مىشود، دولتى اسلامى است. آنچه مىتواند بین اسلامگرایان و سایر احزاب و گروههاى سیاسى، در مبارزه علیه استبداد و بوروکراسى حاکم بر دنیاى عرب، ائتلاف ایجاد کند، پذیرش دموکراسى و پرداختن هزینههاى آن است.
انـسـان آفـریـده الهـى اسـت کـه بـه سـوى خـداى سـبـحـان در حـرکـت اسـت . کمال آدمى ولایت مدارى از اعتقاد تا عمل است تا بتواند به بارگاه قدس الهى و قرب به خـداونـد نـایـل آیـد و در پـرتـو ایـن کـمال از نظام ولایى پاسدارى کند. این نوشتار به بـایـسـتـه هاى ولایت مدارى به عنوان رسالت پاسدارى از ارزشهاى الهى و نظام اسلامى مى پردازد.
دین که ماهیتى قدسى دارد و حامل پیامهاى جامع خداوند براى هدایت و فلاح انسانهاست، در دست روشنفکران دینى به پدیدهاى صد در صد بشرى تبدیل شد؛ تا جایى که پیام و سخن خداوند در سایه و تحتالشعاع خواست و نظر انسان قرار گرفت. تفسیر همه روشنفکران دینى از خاتمیت، کم و بیش برگرفته از نظریه اقبال لاهورى است. او معتقد است که بشر پس از ختم نبوت از مرحله کودکى خارج شده و خود سررشته تصمیم و هدایت زندگىاش را به دست گرفته است.
نهضت مشروطیت ، یکی از روشن ترین آوردگاههای همکاری و جدایی میان علمای شیعه است . در این مقاله کوشش شده تا با بررسی تاریخی همگراییها و واگراییهای مهم در میان جریانهای فکری شیعی ، چگونگی این موضوع در واقعه بزرگ مشروطیت ، بررسی شود . در این مقاله گروههای متعدد علمای فلسفی اندیش مورد بررسی قرار گرفته اند . طبیعی است جامعیت مقاله زمانی خودنمایی خواهد کرد که قیاسی فراگیر میان علمای فلسفی اندیش و مخالف آن مدنظر قرار گیرد که امید است در فرصتی دیگر بدان پرداخته شود ...
پرسش از ماهیت امنیت در گفتمان های مختلف، از جمله سؤال های راهبردی ای است که در مطالعات نوین امنیت به آن توجه ویژه می شود. در مقاله حاضر مؤلف این ایده را که امنیت در گفتمان اسلامی ماهیتی اجتماعی و ارزش مدارانه دارد به بحث گذارده است. برای این منظور با استفاده از روش تحلیل زبانی به شناسایی منظومه مفهومی امنیت در سیره نبوی اقدام نموده است. نتیجه بحث حکایت از آن دارد که ساخت معنایی امنیت در سطح خرد که به تبیین مناسبات امنیتی از منظر داخلی اختصاص دارد، عموماً بر مفاهیمی استوار است که ماهیت اجتماعی تا نظامی و سخت افزارانه دارند. مهم ترین این مفاهیم در شبکه روابط داخلی عبارت اند از: حب، مودت، وحدت، مواخاه، امر به معروف و نهی از منکر و... متقابلاً شبکه روابط خارجی نیز با مفاهیمی چون عهد، صلح، تألیف قلوب و...، در کنار مفاهیم سخت افزارانه ای چون حرب و قتال، شکل گرفته که فرضیه مؤلف را تأیید می نماید.