فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲۳۹ مورد.
تزریق در شعر عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهم تحقیقات ادبی بررسی عوامل ظهور و افول سبک هاست که معمولاً در فضای رابطه ای دوجانبه میان جامعه و ادبیات پدید می آیند و از میان رفتنشان نیز حاصل دگرگونی همین فضاست. در شعر فارسی عصر صفوی، با سبکی به نام «تزریق» مواجهیم که گرچه در عرصة ادبیات، دوام چندانی نداشت، اما به هر حال، شاعران این سبک، بخشی از تاریخ ادبیات ایران را به خود اختصاص داده اند. تزریق را می توان از جهت داشتن وجوه اشتراک فراوان، همسان با مکتب ادبی غربی دادائیسم دانست. در این مقاله، ضمن بررسی سبک تزریق به مثابة سبک ادبی و زمینه های پدید آمدن آن، همسانی هایش را با دادائیسم بررسی کرده ایم.
فنا و بقا و اتّحاد و اتّصال در دیوان بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقامات فنا و بقا و اتّحاد و اتّصال از مهمترین و پیچیدهترین مباحث تصوّف و عرفان اسلامی به شمار می آید. عرفا این مقامات را نهایت سیر و سلوک سالک و هدف از پیمودن همه احوال و مقامات را رسیدن به وصال الهی میدانند. بر طبق نظریه قوس نزولی و قوس صعودی، انسان پیش از خلق در عالم غیب و علم الهی موجود بوده است و هنگام نزول به عالم خلق و شهادت، مرحله به مرحله او را از عوالم عبور دادهاند تا اینکه به این عالم مادی آمده است و سالک میخواهد با فانی شدن از صفات خویش و متّصف گشتن به صفات الهی به مبدأ و اصل خویش باز گردد. سالک یک سیر حرکتی از «الی الله» را به «فی الله» شروع میکند و در نهایت این سیر و سلوک، اتّحاد و اتّصال با محبوب برای او حاصل میشود. بیدل دهلوی که نماینده تمامعیار سبک هندی است و دیوان غزلیاتش یک فرهنگ اصطلاحات عرفانی به شمار میآید، این مقامات را در اشعارش بهخوبی بیان کرده است. بیدل همانند سایر صوفیان بزرگ معتقد است که حالت فنا و رسیدن به وصال الهی، نتیجه فضل و عنایت الهی و از اختیار سالک خارج است. با در نظر گرفتن این نکته که بیدل، وحدت وجودی است، دویی را نفی میکند، معتقد به اتّحاد و اتّصال الهی است و ترک تعلقات دنیوی و فانی شدن از خویش را شرط وصول به محبوب میداند. او بر این باور است که چون خداوند هر لحظه به شکلی تازه تجلّی میکند و تجلّی تکرارناپذیر است، حتی سالک بعد از وصال با محبوب همچنان محو معشوق خویش است و از آرزوی دیدارش کم نمیشود. در نهایت چیزی از سالک باقی نمیماند و در خداوند محو میشود.
نگاه انتقادی و تحلیلی به جایگاه معنایی و ساختاری چند موتیو در شعر صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موتیوها مجموعه قراردادی و سپس کلیشه شده از الفاظی است که به وسیله شاعر برای هنر نمایی و جولان خیال در شعر وارد می شوند و قدمتی به دیرینگی ادبیات هر ملت دارند. در شعر فارسی، علاوه بر مجموعه ای از موتیوهای متداول، یک سلسله موتیوهایی در سبک هندی دیده می شود که در ایجاد شبکه تداعی ها و تصویر سازی شاعران این اسلوب تاثیر ویژه ای دارد. موتیو های شعری در مضمون پردازی و خلق تصاویر غریب و دور از ذهن، که در نزد شاعران سبک هندی، عرصة مناسبی برای اظهار شگفتی خواننده و جولان هنرنمایی سراینده محسوب می شود، در شعر صائب نقش برجسته ای ایفا می کند. او از طریق موتیو ها و نیز سلسله تداعی های پیچیده، در برقراری معادله و ایجاد روابط تناظری میان دو مصراع که صرفاً به قصد خلق مضامین تازه و متنوّع صورت می گیرد، تلاش ویژه ای انجام می دهد؛ امّا در نهایت این کوشش شاعر در اغلب موارد به تکلّف و تصنّع و دور شدن شعر از فوران عاطفی خود منجر می شود؛ افراط در خیال پردازی و دشوارگویی و دشوار پسندی، زمانی در شعر او بهتر به دید می آید، که شاعر همانند دیگر پیروان سبک هندی، موتیو هایی را دست مایة معادله سازی و رسیدن به هدف غایی شعر، یعنی مضمون آفرینی قرار می دهد که ما امروز جز از طریق فرهنگ های عصر صفوی نمی توانیم مفهوم و مدلول اصلی آن ها را دریابیم. با وجود این هرگاه بعد عاطفی، توازن لفظ و معنا و انسجام شعر برمضمون سازی و ایجاد روابط پیچیده و حیرت انگیز غلبه می کند، تک بیت ها و غزلیّات درخشان صائب به وجود می آید که برای همیشه نام او را در کنار مفاخر شعر و ادب فارسی جاویدان نگه می دارد. در این پژوهش سعی بر آن است، ضمن تحلیل جایگاه ساختاری و معنایی برخی از موتیو های غریب و مهجور در شعر صائب، اهمیّت و تاثیر آن ها را در چگونگی به وجود آمدن مضمون های باریک و برقراری پیوند تقابلی، نشان دهیم.
سبک آذربایجانی: انسان در میانه طبیعت و خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی شک آنچه باعث تمایز اصلی سبک های ادبی از هم می گردد، پیش از آن که محصول تغییرات و تحولات در حوزه ی زبانی و ادبی باشد، حاصل تغییر نگرش و دیدگاه عمومی گویندگان یک مکتب ادبی نسبت به دوره ها و مکاتب دیگر است و البته که این تغییر بینش، جریانی است که به تدریج در آثار ادبی ظاهر می شود و اغلب نتیجه ی تحولات اجتماعی و فرهنگی است.
در مطالعات مربوط به سبک شناسی دوره ای، نخستین سبک دوره ای شعر فارسی، یعنی سبک خراسانی، با اوصاف برون گرایی و طبیعت گرایی وصف می شود و دومین دوره یعنی سبک عراقی بیشتر به داشتن بینش عرفانی معروف است؛ اما رسیدن از دیدگاه طبیعت گرایانه به دیدگاه عرفانی نیاز به گذر از مرحله ای حساس به نام انسان دارد که این امر، توسط شاعران سبک آذربایجانی محقّق گشته است.
مقالة حاضر به بررسی نقش گویندگان سبک آذربایجانی در ایجاد تحوّل عظیم فکری در سبک شعر فارسی و جایگاه ""انسان"" در این سبک و نیز مقایسة این مکتب –از حیث تعامل ""شاعر"" و ""انسان""- با دیگر سبک های شعر فارسی می پردازد.
مقایسه سبکی اقتفاهای صائب از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شگردهای صائب نظیره گویی است. در دیوان او به نام حدود هشتاد شاعر اشاره شده است. بعد از مولوی، بیشترین استقبال و اقتفاهای صائب از حافظ است. صائب بیست و نه غزل را به استقبال غزل های حافظ سروده که در پایان غزل به نام او اشاره کرده است. علاوه بر این حدود 160 غزل دیگر حافظ را از جهت وزن، قافیه و ردیف تقلید کرده؛ امّا به اسم او اشاره نکرده است. گاهی اوقات نیز در مقابل یک غزل حافظ، چندین غزل سروده است. در این مقاله همان بیست و نه غزل که صائب به استقبال حافظ سروده و به نام او اشاره کرده است، از نظر سبک شناسی در سه سطح (ادبی، زبانی، فکری) مقایسه شده است. به طور کلّی در سطح ادبی، حافظ در استفاده از شگردهایی مانند سجع، جناس، تکرار، تضاد، ایهام و تلمیح بر صائب برتری دارد و صائب نیز در کاربرد صنایعی مانند: ایهام تناسب و استخدام بر حافظ پیشی گرفته است. در موارد بیانی نیز صائب تشبیهات بیشتری به کار برده است و در موارد دیگر تفاوت چندانی دیده نمی شود. در سطح زبانی حافظ نسبت به صائب برتری نسبی دارد؛ امّا از همه مهم تر در سطح فکری صائب بیشتر به مضمون سازی و تصویر پردازی پرداخته، در حالی که حافظ به معانی و اندیشه های والایی اشاره کرده است.
نگاهی به مکتب واسوخت در تاریخ ادبیات ایران
حوزه های تخصصی:
ترکیب موجِ گوهر و روند تاریخی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چهار فرضیه در علل نبودِ تفکر بنیادین در شعر سبک هندی
حوزه های تخصصی:
بررسی گونه های وزن در غزل شاعران بزرگ سده های دهم، یازدهم و دوازدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وزن از عناصر اصلی شعر است. در ادبیات فارسی به علّت ماهیت ویژه ای که این عنصر دارد، با وجود سال ها تلاش شاعران نوپرداز و شعر سپیدسرا، هنوز به عنوان شاخص اصلی شعر قلمداد می شود. در میان قالب های سنتی، غزل به عنوان قالبی ثابت در هزارسال ادبیات فارسی، باتوجه به شکل ظاهری اش پیوندی تنگاتنگ با وزن وعروض دارد. این پیوند وقتی اهمیت بیش تر مییابد که فرض کنیم، جدا از ظاهر ثابت و محدود عروضی غزل در ادبیات فارسی، هر شاعر متناسب با ضرورت های ساختاری، ذوقی و محتوایی شعرش در دوره های گوناگون و سبک های مختلف، دایره ای ویژه خود در قلمرو عروض رسم می کند.
در این پژوهش سعی شده است با بررسی وزن نزدیک 14000غزل از گروهی از غزل سرایان شاخص فارسی در قرن های دهم، یازدهم و دوازدهم، ضمن بررسی جایگاه گونه ها و بحرهای مختلف در غزل این شاعران، وزن های اصلی در آثار آنان مشخص شود و شاعران مطرح نیز از نظرتنوّع در انتخاب وزن معرفی شوند. هم چنین سعی شده است، وزن های اصلی هر دوره، متناسب با مفاهیم و سبک های مختلف معرفی شوند .
سراپا؛ یکی از انواع ادبی غریب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گاه از اعماق واکاوی های تحقیقی در انواع مشهور و رایج ادبیّات فارسی، بعضی انواع غریب ادبی از زیر آوار فراموشی رخ می نمایاند؛ انواعی که در دوره های خاصّی از ادوار گذشته، از رواجی و اقبال شایانی برخوردار بودند. یکی از این انواع ادبی، «سراپا»ست. با بررسی این نوع و پیش زمینه های تاریخی و جغرافیایی اش، می توان به پاره ای از دلایل اصلی محبوبیّت آن ، بویژه در دورة سبک هندی پی برد. در این مجال کوتاه ، لاجرم تمرکز عمدة نگارنده بر یافتن و معرّفی مختصر سراپاها و تحلیل ساختار ادبی و وجوه بلاغی این نوع ادبی است. هرچند به تناسب حال و مقام، اشاره وار از بن مایه ها و زمینه های اجتماعی - فرهنگی آنها مثل جنس کاوی وجمال شناسی معشوق هم سخن به میان خواهد آمد.
بررسی چند شگرد صرفیِ ادبی ساز زبان در سروده های بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که شعر نتیجه درهم شکستن نظام و اصول حاکم بر زبان معیار (خودکار) است، شاعر برای خلق یک اثر هنری ناگزیر است از این هنجارها عدول کند و برای ظهور این دگرگونی از ابزارها و شگردهای گوناگونی بهره می برد که سبب نزدیک شدن محور زبان به نقش ادبی آن می گردد. در این میان، بیدل دهلوی به عنوان برجسته ترین شاعر سبک هندی در به نمایش درآوردن ویژگی های فرمی و محتوایی این دوره، به خلق و به کارگیری شگردهایی زبانی پرداخته است که یا آن ها را تنها در زبان بیدل می توان یافت یا سروده های وی تبلور کامل و زیباتری از آن ها را دربردارد. از این رو، در پژوهش حاضر سعی شده است برخی از این شگردهای ابهام انگیز زبانی و ساختارهای سازنده و معانی قابل دریافت از آن ها، براساس فرایندهایی که در ژرف ساخت این عبارات و ترکیبات بر روی محورهای فرضی جانشینی و هم نشینی زبان صورت می گیرد و عامل پیوند آن ها به روساخت می گردد، تحلیل و ارائه گردد.