فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۶۳ مورد.
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
39 - 54
حوزه های تخصصی:
شهرها از نخستین اشکال آن ها تا امروزی ترین و مدرن ترین شان، همواره به عنوان پدیده هایی جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی مطرح بوده اند؛ اتخاذ چنین نقش هایی در عرصه غیرادبی و همچنین قوت یافتن عنصر مکان در عرصه ادبیات مدرن، سبب گردیده است که شهر، هم به عنوان عاملی خوداتکا و هم به عنوان عنصری تأثیرگذار بر دیگر بخش های زندگی انسان مطرح گردد. بر همین اساس، شهر در شعر و داستان نیز جلوه ها و بازنمایی های خود را داشته است. در میان شاعران دهه سی ادبیات معاصر ایران، نصرت رحمانی از جمله شاعرانی است که نگاه ویژه ای به انسان شهری و شهر دارد. بازنمایی فضاهای عمومی شهری در آن سال ها از جمله فضاهایی هستند که بیشترین فراوانی را در دفاتر شعری او دارند. این مفاهیم در آثار نخستین رحمانی به چنان پیوندی با هم دست یافته اند که حتی در غیاب مفهوم و تصویر کلی «شهر»، فضاهای عمومی آن و به ویژه جغرافیای جنوب شهر را فرا خاطر می آورند. این امر از آن رو اهمیت دارد که دهه ی سی در حوزه جغرافیای شهری، آغاز نگاه مستقل به مفهوم شهر است و در عرصه ی ادبی نیز، با فاصله گرفتن از فضاهای غالباً عام، کلاسیک، روستایی و طبیعت محور شعر نیما یوشیج، نصرت رحمانی، اهمیت بازنمایی شهر را در شعرهای خود خاطر نشان کرده است. بر اساس همین نگاه، در این پژوهش تلاش می شود با توجه به نگاه رئالیستی آمیخته با رمانتیسم موجود در اشعار نصرت رحمانی، به بررسی تصویر شهر و مفصل بندی های اجزای آن در شعر بپردازیم، امری که سبب پدید آمدن تصاویر روشن، عینی، سطحی
بررسی جایگاه فرش در ادبیات داستانی (بچه های قالیبافخانه اثر هوشنگ مرادی کرمانی)
منبع:
رج شمار دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
127 - 141
حوزه های تخصصی:
فرش دستباف یکی از هنرهای ایران است که از دوران بسیار دور و کهن مورد استفاده مردم بوده است. در طی قرن های متمادی، فرش به مرور زمان، به زندگی، فرهنگ، داستان وارد شده است. در دوران معاصر، نویسنده داستان های بومی، به نام هوشنگ مرادی کرمانی، داستانی از هنر قالیبافی کرمان به نام "بچه های قالیبافخانه" را نوشته است. بدین منظور سوال های پژوهش عبارتند از: آیا در داستان بچه های قالیبافخانه، به ویژگی های ظاهری و مسائل و مشکلات مربوط به آن اشاره شده است؟ آیا پیشه و حرفه قالی، محوریت اصلی در داستان را بر عهده دارد؟ ضرورت و رسالت این پژوهش، بررسی ابعاد مختلف جایگاه قالی در داستان بچه های قالیبافخانه هوشنگ مرادی کرمانی است که می توان گفت کمتر و یا اصلا به آن پرداخته نشده است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی است که از طریق گردآوری اطلاعات کتابخانه ای انجام شده است. در نتایج این پژوهش به جایگاه فرش در ابعاد مختلف (اصطلاحات قالیبافی، فضای کارگاه، طرح و نقش قالی، شرایط و وضعیت قالیبافخانه، دستمزد قالیباف، جایگاه فرهنگی فرش، رنگ های استفاده شده در قالی و ...) مورد بررسی قرار گرفته است. که نتیجه پژوهش نشان می دهد، در یکی از داستان های مذکور، به طرح قالی کرمان اشاره شده و در هر دو داستان انواع رنگ های رایج قالی کرمان، در آن زمان را بیان کرده است. و قالی محوریت اصلی داستان را بر عهده دارد و داستان های فرعی دیگر با آن ترکیب شده اند و شالوده کلی داستان را تشکیل داده اند.
بررسی برگردان سینمایی داستان اوسنه باباسبحان برمبنای نظریّةفزون متنیّت ژار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقتباس سینمایی یکی از شاخه های مطالعات بینارشته ای می باشد که در حوزه پژوهش های ادبیات تطبیقی تقسیم بندی می شود. نظریه پردازان این حوزه در تعریف اقتباس از یک درگیری بینامتنی طولانی مدت با اثر اقتباس شده سخن می گویند. بنابراین مطالعة اقتباس سینمایی یک مطالعه بینامتنی است. از آن جا که در مطالعة بینامتنی،متنفقط به متن نوشتاری محدود نمی شود، می توان اثر ادبی و فیلم سینمایی اقتباس شده از آن را در قالب نظریة فزون متنیّت ژرار ژنت که از مهم ترین نظریات حوزة بینامتن است تحلیل کرد؛در اینجا اثر ادبی در حکم پیش متن و اثر سینمایی در حکم بیش متن بررسی می شود. تحقیق حاضر با این فرض به بحث اقتباس در سینمای ایران توجه کرده و به بررسی یک نمونة بحث برانگیز در این حوزه پرداخته است: فیلم خاکاثرمسعود کیمیاییکه براساس داستان اوسنه باباسبحان نوشتة محمود دولت آبادیساخته شده است. مطابق نظریة ژنت، گشتارهای رخ داده در فرایند اقتباس طبقه بندی شده و در خصوص آن ها ارزش داوری شده است. در جمع بندی این نتایج آشکار شده که بیشترین گشتار رخ داده در فرایند اقتباس از نوع ارزش گذاریِ مکرر(Revaluation) می باشد. این گشتار نشان دهندة نظام ارزشی ویژة فیلم ساز است؛ یعنیکیمیایی در اقتباسهای خود بیش از آن که جهان ارزشیِ نویسندة داستان را بازتاب دهد، به برجسته کردن ارزش هایی می پردازد که در نظام فکریِ خود او معتبر است.
عناصر زیبایی شناختی در دیوارنگاره های قاجاری معراج پیامبر(ص) (تطبیق با تصاویر چاپ سنگی و نگارگری و تمرکز بر صحنه ملاقات شیر و پیامبر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوارنگاری در عصر قاجار، بسته به محل اجرا و مضمون آثار آن، شامل گونه های متعددی ازجمله انواع دیوارنگاری در ابنیه سلطنتی، خانه های شخصی، اماکن عمومی و اماکن مقدس و نیز عناوین دودمانی، حماسی، نفسانی و مذهبی است. همچنین دیوارنگاره های مذهبیِ آرامگاه ها و بقاع متبرکه، خاصه آن هایی که موضوع معراج پیامبر (ص)را بازنمایی می کنند، در برخی بناهای این دوره مشاهده می شود. مراحل و منازل معراج پیامبر (ص)اگرچه به شیوه های مختلف در نگارگری ها و چاپ های سنگی نمود یافته و دستمایه کار هنرمندان قرار گرفته، اما کمتر در رسانه کهنی مانند دیوارنگاری و نقاشی های عامیانه قاجاری بررسی شده است. دیوارنگاره ها از نظر ساختار و زیبایی شناسی شاخصه هایی دارند که دقت در آن ها پرسش هایی را مطرح می سازد، ازجمله اینکه عناصر ساختاری و زیبایی شناختیِ دیوارنگاره های قاجاری- که شمایل حضرت رسول را در معراج به تصویر کشیده اند- کدام اند؟ نحوه ترسیم و ارائه این عناصر چگونه بوده و وجه تشابه یا تمایز آن ها با نمونه های مشابه در چاپ سنگی و نگارگری ادوار گذشته تا چه میزان است؟ حاصل این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی انجام گرفته، بیانگر آن است که تعدد و میزان پراکندگی معراج نگاره های دیواری (همانند دیگر نقاشی های مذهبی بقاع)، در استان های شمالی بیشتر است و صحنه «ملاقات با شیر»، به دلیل گرایشات رایج شیعی، اهمیت و برتری دارد؛ اما در دو حوزه نگارگری و چاپ سنگی، مراحل و مراتب بیشتری از این واقعه تصویرسازی شده است. شیوه اجرا و تزیین، نحوه ترسیم عناصر و قلم گیری پیکرها، کیفیت رنگ آمیزی، قدمت رسانه، ابعاد، و به طور کلی جزئیات و ظرایف تصویر، از دیگر مباحث قابل ذکر و تطبیق در این زمینه است. محوریت و مرکزیت پیکر و شخصیت پیامبر و حمد و ثناگویی ایشان در حین عروج، تناسب پوشش و آرایش عناصر در تناسب با ویژگی های هر عصر، و نیز نبود تکنیک ژرف نمایی در کنار نمایش لحظه اوج رویداد با جنبه هایی کمابیش حماسی، از اشتراکات هر سه حوزه شمرده می شود.
مقایسه ماهیت کارکرد مفید زیبایی در هنر سنتی و مدرن از نگاه کوماراسوامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان ماهیت کارکرد زیبایی در هنر سنتی و مقایسه آن با کارکردهای هنر مدرن، انسان و هنرمند امروزی را قادر می سازد تا با بینشی وسیع تر، به بهره برداری مفید و مؤثرتری از زیبایی در آثار هنری بپردازد. هدف از این پژوهش، تبیین دیدگاه های آناندا کوماراسوامی درباره کارکرد زیبایی در هنر سنتی و تفاوت آن با هنر مدرن می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که کوماراسوامی بین دو نوع زیبایی در هنر سنتی و مدرن؛ یعنی زیبایی به منظور نیل به بیان مطلوب و زیبایی تابع رضایت دیگران و ابراز خویشتن، تفاوت کارکردی قائل می شود. وی نه تنها به مخالفت با کارکردهای زیبایی در هنر مدرن می پردازد، بلکه به شدت از آن انتقاد می کند. با این حال، کوماراسوامی اساس مسئله لذت زیبایی را در مورد آثار هنری کاملا رد نمی کند بلکه قصد او مخالفت با نگرشی است که با محور قرار دادن لذت و توجه به فردیت هنرمند، هدف دیگری را دنبال نکند. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی وروش گرد آوری اطلاعات نیز به شیوة کتابخانه ای انجام گرفته است.
انواع بازنویسی و بازآفرینی های بهرام بیضایی از داستان های کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل شگردهای بازنویسی و بازخوانی در آثار ادبی بهرام بیضایی است. او نویسنده ای قاعده گریز و ساختارشکن است که در سطوح مختلف، ساختار ذهنی و زبانی خواننده و پیش فرض های متعارف و مقبول او را در هم می ریزد. نمایش نامه، فیلم نامه و برخوانی هایی که در این مقاله بررسی می شوند، عبارت اند از: اژدهاک، آرش، آهو، سلندر، طلحک و دیگران، پرده نئی، سیاوش خوانی، شب هزارویکم، و مجلس قربانی سنمار. دراین پژوهش، نخست، به شیوه توصیفی تحلیلی، شگردهای ادبی بیضایی معرفی می شوند، سپس، این شگردها در نمونه های انتخابی هدف بررسی و تحلیل قرار می گیرند. شگردهایی که بیضایی در بازخوانی و بازنویسی آثار کهن از آنها استفاده می کند عبارت اند از: 1. «بازآفرینی» اثر کهن که در دو سطح کلی «تغییر در چهارچوب کلی اثر» و «تغییر در خویش کاری های شخصیت ها» صورت می گیرد. 2. «بازنویسی» اثر کهن که به چند شیوه انجام می پذیرد؛ ازجمله «افزودن گفت وگو میان شخصیت ها»، «برقراری روابط علی و معلولی» و «تغییر در شیوه روایت گری».
بررسی ظرفیّت های سینمایی رمان دود پشت تپه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی جنبه های سینمایی آثار ادبی، امری است که حدود یک دهه است که به طور جدّی بدان پرداخته اند. در این تلاش، نویسندگان، از دو زاویه ی متفاوت روایی یا بلاغی به متون ادبی نگریسته اند. عناصر روایی شامل بررسی مواردی چون پیرنگ، شخصیّت پردازی و گفتگو هستند و عناصر بلاغی نیز مواردی چون، نما، میزانسن، تدوین و .. را در بر می گیرند. در پژوهش حاضر سعی شده است تا با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد میان رشته ای، متن داستان مورد بحث، از هر دو زاویه ی مذکور، مورد کنکاش قرار گیرد. در فرایند این پژوهش، اهمیّت اصول و قواعد سینما از یک سو و تطابق آن با عناصر و ارکان ادبیات، از سوی دیگر، مورد بررسی قرار گرفته است تا بتوان از این طریق، میان لایه های پنهان و آشکار معانی متون و ظرفیّت های نمایشی آن ها، رابطه برقرار کرد. بدین منظور، پس از تعریف مختصری از اقتباس و تفاوت های بیانی و تصویری ادبیات و سینما، عناصر سینمایی تعریف شده اند و سپس، این عناصر، در متن، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند.
بازنمایی فضای معماری ایران از مجرای تخیل فرانسوی با تکیه بر نقد جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که زبان ادبی چارچوب های عادی را مختل می سازد، رابطه میان تخیل و واقعیت مورد توجه قرار می گیرد. غنای بازنمودهای تخیلی نیز در پرتو بازنمایی ادبی عناصراتفاق می افتد. به عنوان مثال، نمایش ادبی مکانی، مکان دیگری در ذهن ایجاد کرده، فعالسازی مجازهای غیر قابل مشاهده از این مکان اتفاق می افتد و مکان ملموس تبدیل به فضایی می شود که باید احساس و ادراک شود. آرایه های ادبی از جمله عناصری هستند که ویژگی ادبیت فضای معماری را نمودار ساخته، رابطه دیالکتیک میان فضای واقعی و تخیلی را به منصه ظهور می نشانند. لذا واژگان احساسات و همچنین تجربه ی ""من"" چند نویسنده ی فرانسوی که از قرن هیجده به بعد گزینش شده اند، در رویارویی با فضاهای معماری ایران مورد مطالعه مقاله حاضراست. زیرا از خلال ادراک های متفاوت سوژه ها، این فضاها در جهان ادبی بسط یافته، مالک هویت جدیدی می گردند. همچنین، ورود زمان به دنیای گفتمان، آمیختگی آن با مکان و در نتیجه تولید معنا را سبب می گردد. تصریح ارتباط فضای معماری با سوژه، مستلزم بررسی فضا-زمان معماری در آثار نویسندگان انتخابی است. بدین سان، نیاز به تلاش در حفظ زیبایی های فضایی پیشین برجسته شده، طرح بازسازی برخی فضاهای معماری، از ورای این خوانش دریافت می گردد. این مطالعه به سوی ساخت شبکه ی نمادینی از فضای معماری ایران سوق داده می شود. کشف آن سوی این فضاهای معماری سمبلیک، اسطوره شخصی این نویسندگان را آشکار ساخته، به جهان اثر و فضاهای معماری ای که در آن جریان دارند، هویت تازه ای می بخشد. چنین مطالعه ای تکیه بر نقد جغرافیایی و روش اسنادی وکتابخانه ای با پردازش توصیفی–تحلیلی را لازم می داند.
طره خط و دندانه ی شعر (نظری بر جایگاه و هنر شاعران خوشنویس ایرانی دربار پادشاهان گورکانی هند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاعری و خوشنویسی از جمله ارجمندترین و ممتازترین فنون و هنرهای رایج در میان ایرانیان هستند. هنرمندان خوشنویس با به کارگیری مفاهیم ارزشمند نظم فارسی در قالب نوشتاری زیبا، آثار هنری منحصر به فردی را خلق نموده اند که به دلیل برخورداری از هماهنگی میان محتوا، حروف نگاری و تزیین در شمار فاخرترین نمونه های هنر ایرانی قرار دارند. توفیق گسترده ی هنرمندان ایرانی در خلق این آثار، نه تنها در ایران دوره صفوی نام و آوازه ی درخشانی را برای آنان به ارمغان آورد، بلکه سبب جلب توجه و علاقه ی حاکمان گورکانی هندوستان به این امر نیز گردیده و آن ها با فراهم آوردن زمینه ی مهاجرت هنرمندان زبده ی ایرانی به هند، فرهنگ و هنر ایران را در شبه قاره ی هند رواج دادند. در میان این هنرمندان مهاجر تعدادی از باذوق ترین شاعران ایرانی حضور داشتند که علاوه بر برخورداری از قریحه خوش ادبی از استعداد خوشنویسی نیز بهره مند بودند. اهمّیّت تاریخی مهاجرت این هنرمندان در گسترش ادب و هنر ایرانی در شبه قاره هند، سبب گردیده تا این موضوع در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گیرد. در این تحقیق که به شیوه ی توصیفی و تحلیلی، با تکیه بر منابع تاریخی و اسناد باقی مانده تدوین شده، حضور شاعران خوشنویس در دربار گورکانیان هند مورد توجه قرار گرفته است.
اهمیت «ساختار» و «درونمایه» در اقتباس های سینمایی و تلویزیونی هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سینماگران، برنامه سازان تلویزیون، کارشناسان ادبیات و مخاطبانی که با سطح متوسطی از سواد ادبی و سینمایی- تلویزیونی، فیلم های اقتباسی را می بینند، معیارهایی متفاوت برای ارزیابی دارند. به همین قیاس، مبانی نظری مختلفی در مطالعات تطبیقی اقتباس وجود دارد. بررسی فیلم های اقتباسی و مقایسه آن ها با منابع ادبی می تواند با رویکرد مطالعات فرهنگی انجام گیرد که سرشتی بین رشته ای دارد و بیشتر بر بازخوردهای فرهنگی تکیه می کند. یکی از اهداف پژوهش های بین رشته ای کمک به بازسازی فرهنگ است که با تعامل علوم و هنرها تسریع می گردد. بررسی مناسبات سینما و تلویزیون با مجموعه قصه های هزار ویک شب نشان می دهد اقتباس هایی که توانسته اند این اثر را با همان نقش فرهنگی- تاریخی خود بازتولید کنند، موفقیت بیشتری داشته اند. این اقتباس ها به ساختار اثر وفادار بوده اند. دلیل موفقیت اقتباس های وفادار به هزار و یک شباین است که درونمایه از ساختار برمی آید و حذف الگوی درونمایه در فیلم های اقتباسی، مخاطبان مشترک کتاب و فیلم را راضی نمی کند. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. کنارهم گذاری تحلیل های ساختاری و دریافت های معنایی هزار و یک شب، همراه با رجوع به نظریه هایی که بین اندیشه و ساختار به یک رابطة بلاغی قائل هستند، نشان می دهد چگونه اقتباس های وفادار از هزار و یک شب به بازتولید تأثیر فرهنگی این متن می پردازند.
ارزش یابی و تطبیقِ داستان رستم و شغاد با برجسته ترین مدل های ساختاریِ فیلم نامه سه پرده ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی گمان شاهنامه در آثار ممتازِ ادبیات فارسی، از غنی ترین دست مایه ها برای فیلم نامة اقتباسیست. هر فیلم نامة خوب نیاز به ساختاری استوار دارد که با شناختِ الگوهای برتر حاصل می شود. از استادان نام آورِ فیلم نامة سه پرده ای، سید فیلد نماینده الگوی ساختاریِ داستان محور و کریستوفر وگلر، نمایندة الگوی ساختاریِ سفر قهرمان یا شخصیّت محور است. شاه پور شهبازی نیز به عنوان تنها ایرانی، الگویی منسجم و نوین برای فیلم نامه پیشنهاد داده است. نگارندگان در این مقاله برآنند تا با تطبیق و ارزش یابیِ ساختار داستان رستم و شغاد با این الگوها، آشکار سازند که شاهنامه فردوسی نه تنها شایستة تطبیق با الگوهای برجسته است، بلکه از چنان ظرفیّتِ دراماتیک و سینمایی برخوردار است که خود الگویی برتر می نماید، زیرا معیار نهاییِ توفیق و عالی بودن داستان، لزوماً انطباق با الگوهای پذیرفته نیست و همانا متکی به دوام حضور و تأثیر بر مخاطب است. با این همه، از دلایل اصلیِ ناکامیِ فیلم های اقتباسی ایران، شناخت نادرستِ متن ادبی و بکار نبستنِ هنرمندانة الگوهای کارآمدِ فیلم نامه است.
بررسی جنبه های نمایشی حکایت «رابعه، دختر کعب» الهی نامة عطار برای اقتباس تئاتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکایت رابعه، دختر کعب، از الهی نامة عطار نیشابوری، در بین ده ها حکایت این شاعر و نویسندة صاحب نام، ازجمله معدود حکایت هایی است که حائز ویژگی های نمایشی است. این ویژگی ها که نشأت گرفته از بهره گیری عطار از تصویر و نمایش به جای نقل و توصیف صرف است، به این متن ارزش نمایشی بخشیده است و وجود عناصری چون کشمکش، گره افکنی، بحران، گره گشایی، شخصیت پردازی و صحنه پردازی در بطن ساختار داستانی منسجم و مناسب، همچنین درون مایة ارزشمند و اخلاقی، آن را به متنی مبّدل ساخته است که می توان از آن در ساخت نسخه ای نمایشی (تئاتری) بهره گرفت. مقالة حاضر با دیدگاه ادبیات تطبیقی و به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تبیین جنبه های نمایشی این حکایت بر اساس عناصر تراژدی ارسطویی برگرفته از کتاب فن شعر، می پردازد و ظرفیت ها و جنبه های نمایشی این حکایت کهن ادبی را برای تبدیل به نمایش نامه ای جذاب و تأثیرگذار، به مخاطبان نشان می دهد. علاوه بر آن می کوشد با ارائة تصویری دقیق از عناصر تئاتر ارسطویی، برداشت نسبتاً جامعی دربارة خصوصیات این نوع تئاتر به مخاطب ارائه نماید.
تحلیل تطبیقیِ پنج فیلم سینمایی اقتباسی در سینمای ایران با متن داستان های مربوط به آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، به بحث درباره اقتباس های ادبی و فنون اقتباس در سینمای دهه هشتاد ایران خواهیم پرداخت و از این منظر، پنج اثر سینمایی دهه هشتاد («شب های روشن»، «گاوخونی»، «دیشب بابات رو دیدم آیدا»، «زمستان است» و «پاداش سکوت») را با آثاری از حوزه ادبیات داستانی که فیلمنامه های فیلم های یادشده از آنها اقتباس شده است، مقایسه کرده ایم. این آثار حوزه ادبیات داستانی به ترتیب عبارتند از: «شب های روشن»، «گاوخونی»، «بابای نورا»، «سفر» و «من قاتل پسرتان هستم». این پژوهش ضمن مقایسه، بررسی و تحلیل تطبیقی آثار داستانی با آثار سینماییِ اقتباس شده از آنها را از نظر محور روایی اثر، چگونگی وام گیریِ یک اثر سینمایی از یک اثر داستانی، چگونگی تبدیل دال های نوشتاریِ داستان به دال های تصویریِ فیلم در عین وفاداری به اصل اثر و تبدیل ذهنیت به عینیت و سوژه به ابژه و یا برعکس در پروسه تبدیل متن به فیلم، بررسی و تحلیل تطبیقی کرده و نشان می دهد که آثار مورد بحث، تا چه میزان اقتباسی موفق از رمان یا داستان کوتاهی که از آن استفاده کرده اند بوده اند. همچنین مقاله تلاش می کند به این پرسش اصلی پاسخ دهد که اقتباس موفق از یک اثر داستانی در حوزه سینما، چه تعریفی دارد و چه اثری را با چه مؤلفه هایی باید برگزید تا بتوان از آن فیلم اقتباسی موفق ساخت.
بررسی تأثیر نمادهای مربع و دایره در معماری مقدس هندوها، بودائیان و مسلمانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اندیشه حکمای مسلمان و غیرمسلمان رابطه نزدیکی بین انسان و کائنات وجود دارد، که آن ها طبیعت را با تمام شکوه و زیبایی اش دارای روحی رمزآلود و مقدس می دانند و بین باطن طبیعت و فطرت انسان ارتباطی وجود دارد که تنها به وسیله محاسبات عددی و اشکال هندسی می توان به آن پی برد.در این پژوهش سعی شده به مفاهیم کاربردی این نمادها در معماری مقدس که نقطه ای برای اتصال روح انسان با کائنات در نظر گرفته شده است، دست یابیم و نتایج حاصل از این پژوهش که بر اساس هدف ازنوع تحقیقات بنیادی و براساس ماهیت از نوع تحقیقات تاریخی به شمار می رود، بازگو کننده نگرشی کلی با اهدافی شاخص در کالبد بناهای مقدس در شرق می باشد. نمادهای مربع و دایره به کار رفته در معماری مقدس نشان تعامل بشر در هر مرحله از تاریخ و نقاط مشترک آن با سایر آیین ها می باشد که در این میان نمادهای مربع و دایره باز گو کننده این اشتراک هستند.
پژوهشی در نقوش و نشان های نمادین و اساطیری مشترک در ایران و هند (با تکیه بر مطالعات سنگ نگاره ها و گچ بری های دوره ی ساسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران و هند دارای مشترکات فرهنگی هنری بسیاری می باشند؛ این اشتراکات را می توان نتیجه ارتباط گسترده و همزیستی تاریخی این دو تمدن بزرگ دانست. در این پژوهش سعی برآن است با تکیه بر نقوش و نشان های نمادین و اساطیری موجود در سنگ نگاره ها و گچ بری های دوره ی ساسانی و مقایسه ی آنها با نقوش نمادین موجود در هنر هند، نقوش و نشان های نمادین و اساطیری مشترک در این دو تمدن بررسی و ارزیابی شود. نتایج حاصل از این پژوهش که بر اساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت از نوع تحقیقات تاریخی به شمار می رود آشکارا نشان می دهد: در غالب مفاهیم و بازنمایی ها در هر دو تمدن، یک هدف مشترک دنبال می شود و آن مبارزه در مقابل نیروهای شیطانی و اهریمنی است. نقوش و نشان های نمادین و اساطیری بکار رفته در ایران و هند را می توان در ارتباطی تنگاتنگ با اعتقاد و مذهب آن روزگار دانست که تعدادی از آنها همانند گراز و شیر در کالبد خدایان و ایزدان تجلی یافته اند.
بررسی نقوش تزیینی کاخ های لشکری بازار و مسعود سوم غزنوی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزنویان در اواسط قرن چهارم هجری به قدرت رسیدند و بر نواحی گسترده ای از هند، ایران، افغانستان و آسیای مرکزی تسلط یافتند. پادشاهان غزنوی توانستند با حملات مکرر به هندوستان ثروتی عظیم را به چنگ آورند و با این پشتوانه، برای نمایش اقتدار خود بناهای با شکوهی را احداث نمایند. بسیاری از متون تاریخی از شکوه و عظمت این بناها که عمدتاً در افغانستان امروزی قرار دارند، یاد کرده اند. یکی از عوامل شهرت کاخ های غزنوی تزیینات غنی، متنوع و گاه بی سابقه آنها می باشد. بررسی و تحلیل این تزیینات در مطالعه تاریخ تزیینات وابسته به هنر معماری در ایران و آسیای میانه از اهمیت زیادی برخوردار است. تاثیرگذاری فرهنگ های مختلف به خصوص ترکی، ایرانی و هندی در بستری اسلامی، نقش مایه هایی به غایت متنوع و تأمل برانگیز را پدید آورده است، همچنین فنون و نوآوری هایی که در اجرای این تزیینات به کار رفته است تا آن زمان در قلمرو هنر اسلامی بی سابقه بوده است. در این مقاله تلاش بر آن است که با بررسی و تحلیل نقوش به کار رفته در تزیینات کاخ های غزنوی و مقایسه تطبیقی آنها با موتیف های فرهنگ های همجوار، شناخت بهتری از سبک و خاستگاه نقوش و تزیینات دوره غزنوی و همچنین تأثیرات این سبک بر سنت های هنری پس از خود، به دست آید. مهم تر از همه، در این تحقیق با ارایه مستندات پیشنهاد می شود که سبک هنری غزنوی که در معماری غیر مذهبی استفاده شده، سبکی است که ریشه در سنت ها هنری پیش از اسلامِ ایرانی، ترکی و هندی دارد.
بررسی ویژگی های مشترک شعر سبک هندی و مینیاتور مکتب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر، به مثابه روح زمانه و بازتاب نگاه خاص هنرمند به پیرامون خود، زبان وطرز بیان خاصی برای انعکاس دیدگاه خود دارد. ظهور هنرهای گوناگون با ساختاری مشترک در هر عصر، بازتاب نگاه و اندیشه ذهنی ساختاری مشابهی میان آفرینندگان و هنرمندان آن است. گرچه بن مایه هر کدام از هنرها از ادبیات تا موسیقی عناصر مجزا و خاصی برای ارائه می طلبد؛ گاه در میان هنرهای گوناگون یک دوره اجتماعی، میتوان ساختار و سبک مشابه و مشترکی مشاهده کرد. یکی از دوره های مهم و تاثیرگذار هنر ایران یعنی عصر صفوی )قرن 11 هجری، قمری( محمل مناسبی برای بروز شباهت های ساختاری میان دو هنر این دوره یعنی شعر )معروف به سبک هندی( و مینیاتور آن )مکتب اصفهان( فراهم آورده است؛ تا آنجا که می توان شباهت سبکی یکسان و غیرقابل انکاری را میان دو هنر یاد شده قائل شد. بر این اساس در مقاله حاضر، با تکیه بر ادبیات و ویژگی های سبک شناسانه شعر سبک هندی به مقایسه آن با مینیاتور همان دوره پرداخته شده است. پس از بررسی ویژگیهای موردنظر و انطباق آن با وجوه زیرساختی در مینیاتور،در نهایت به نظام مندی مشترکی میان دو هنر دست یافتیم. غلبه مضمون بر موضوع دربرابر خط بر رنگ و غلبه محور جانشینی از جمله موارد مشابه ساختاری میان دو هنر مورد نظر است که به آن پرداخته شده است.
ساختار روایی داستان و فیلم شازده احتجاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سینمای پرمخاطب جهان سال هاست که وام دار ادبیات داستانی و به ویژه رمان است و آن گونه که از اَسناد موجود برمی آید، نزدیک به 85 درصد آثار مورد توجه در آکادمی اسکار، اقتباس از رمان های مشهور و گاه غیرمشهور بوده است. باوجود توجه سینمای کشورهای مختلف به ادبیات داستانی خویش و بهره برداری حتی اقتصادی از این گنجینه، در تاریخ سینمای ایران این امر به ندرت اتفاق افتاده است. به زعم نگارندگان این مقاله، یکی از مهم ترین دلایل بی توجهی سینمای ایران به ادبیات داستانی، کمبود پژوهش های مربوط به چرایی، چگونگی، فرایند و دستاوردهای اقتباس سینمایی از ادبیات داستانی در دیگر کشورها و ایران است. به همین منظور، در این مقاله کوشش شده است با روشی توصیفی- تطبیقی، اقتباس فیلم ایرانیِ (نسبتاً موفق و شناخته شده سینمایی) «شازده احتجاب» (به کارگردانی بهمن فرمان آرا) از رمانی به همین نام از هوشنگ گلشیری بررسی شود. عناصر روایت در هر دو اثر (مکتوب و سینمایی) در کنار یکدیگر قرار گرفته و مؤلفه های جذاب شدن یک اثر اقتباسیِ سینماییِ ایرانی استنتاج شده است. از مهم ترین دستاوردهای پژوهش حاضر، علاوه بر شناخت وجوه افتراق و اشتراک دو گونه، می توان به استخراج و معرفی مابه ازاهای خلاقانة تصویری ساخت جریان سیال ذهن فیلم اشاره کرد.