مقالات
حوزه های تخصصی:
متون ادب فارسی به سبب برخورداری از تنوع وگستردگی فراوان از دیرباز توجه منتقدان را به خود معطوف داشته است. در این میان، سوانح احمد غزّالی از دو جهت، یکی به دلیل نظریهپردازی های معرفتشناسانه و دیگر نوع نگاه مؤلف به توصیف پدیدارهایی چون عشق، عاشق و معشوق، از وجهه معرفتی بالایی برخوردار است؛ پژوهش حاضر روش نقد پدیدارشناختی رابا توجه به یکی از دغدغه های اصلی خود که رسیدن به «التفات» و «طلبگاهی» منحصراً عرفانی و نیز ارائه پاسخی برای چگونگی ارتباط میان آگاهی با مسأله فناست، در تحلیل رخدادهای معرفتی سوانح به کار گرفته است.
روش انتقادی این مقاله، پدیدارشناسی استعلایی است تا با اتکا به تحلیل آن، از کیفیّت ظهور رخداد آگاهی و «من استعلایی»، موضوع را به تعبیر سوانح از «طلبگاه» عرفان قرن ششم ارزیابی، و اهمیت انتخاب عشق را در ایجاد و تکوین فرایند آگاهی بیان کند. دستاورد عملی این مقاله، معرفی عینی یک الگوی کاربردی به منظور بررسی فرایند معرفت شناسی در حوزه ادبیات عرفانی است.
مسأله زایش معانی از صور و اصالت زبان از دیدگاه عارفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله ظریف امکان زایش معنی و اندیشه از سخن، از نگاه عارفان پرسش اصیلی است که در این نوشتار به شیوهای تحلیلی در پی پاسخگویی به آن هستیم. این مسأله در حالی مطرح میشود که در عرفان بر اصالت معنی و اندیشه تأکید شده است.
جهت تبیین موضوع، پس از ملاحظاتی در باب ویژگیها، ماهیت،کاربرد، رابطه و تعامل، صورت و معنا، ذهن و زبان، دل و زبان و ایمان و ذکر، به پرسش بنیادین این پژوهش بازمیگردیم و مسأله ظریف امکان زایش معنی و اندیشه را از سخن بازمی کاویم. در ادامه، ضمن تبیین جایگاه سخن و نقش هستیشناختی زبان، برپایه آرا و اقوال عارفان نشان میدهیم که زبان تنها محدود به گستره فکر آدمی نیست و نمی توان کنش ازلی و مقدس آن را به منش ارتباطی انسانی تقلیل داد .
آرا و اقوال عارفان در خصوص مراتب متمایز زبان و تأکید بر جایگاه هستی شناسانه و کنش مقدس و ازلی سخن در ورای سویه ارتباطی، نقش سخن تکوینی و کلمه خلّاقه را در زایش معانی و قدرت رهاییبخش و هستیآفرین آن توجیه می کند؛ از این جهت عارفان ضمن تأیید اصالت معنی، سخن را سرچشمه هستی و موجودات را سخن خداوند می شمارند و بر قدرت خلاقه و بی شبه و نظیر سخن ت أ کید می ورزند.
فنا و بقا و اتّحاد و اتّصال در دیوان بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقامات فنا و بقا و اتّحاد و اتّصال از مهمترین و پیچیدهترین مباحث تصوّف و عرفان اسلامی به شمار می آید. عرفا این مقامات را نهایت سیر و سلوک سالک و هدف از پیمودن همه احوال و مقامات را رسیدن به وصال الهی میدانند. بر طبق نظریه قوس نزولی و قوس صعودی، انسان پیش از خلق در عالم غیب و علم الهی موجود بوده است و هنگام نزول به عالم خلق و شهادت، مرحله به مرحله او را از عوالم عبور دادهاند تا اینکه به این عالم مادی آمده است و سالک میخواهد با فانی شدن از صفات خویش و متّصف گشتن به صفات الهی به مبدأ و اصل خویش باز گردد. سالک یک سیر حرکتی از «الی الله» را به «فی الله» شروع میکند و در نهایت این سیر و سلوک، اتّحاد و اتّصال با محبوب برای او حاصل میشود. بیدل دهلوی که نماینده تمامعیار سبک هندی است و دیوان غزلیاتش یک فرهنگ اصطلاحات عرفانی به شمار میآید، این مقامات را در اشعارش بهخوبی بیان کرده است. بیدل همانند سایر صوفیان بزرگ معتقد است که حالت فنا و رسیدن به وصال الهی، نتیجه فضل و عنایت الهی و از اختیار سالک خارج است. با در نظر گرفتن این نکته که بیدل، وحدت وجودی است، دویی را نفی میکند، معتقد به اتّحاد و اتّصال الهی است و ترک تعلقات دنیوی و فانی شدن از خویش را شرط وصول به محبوب میداند. او بر این باور است که چون خداوند هر لحظه به شکلی تازه تجلّی میکند و تجلّی تکرارناپذیر است، حتی سالک بعد از وصال با محبوب همچنان محو معشوق خویش است و از آرزوی دیدارش کم نمیشود. در نهایت چیزی از سالک باقی نمیماند و در خداوند محو میشود.
هستی و مراتب آن از دیدگاه عزیز نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از تحول عمیقی که در سده هفتم هجری در عرفان اسلامی پدید آمد، هستی شناسی نیز به دو رکن دیگر معرفت عرفانی، خداشناسی و انسان شناسی، افزوده شد. بر این اساس در سنت دوم عرفانی، شناخت هستی صرفاً یک شناخت نظری نیست؛ بلکه این شناخت با رسیدن به مراتب کمال به دست می آید و معرفت خدا با معرفت انسان و هستی حاصل می شود. پیوند انسان شناسی و هستی شناسی برای کسب معرفت، افقهای تازه ای را به روی عرفای سنت دوم گشود. بدین ترتیب با تطبیق میان جایگاه انسان و هستی به عنوان دو عالم صغیر و کبیر، وجوه تازه ای از این دو عالم شناخته شد.
عزیز نسفی، یکی از عارفان نوآور در سنت دوم عرفانی، درباره هستی شناسی عرفانی طرحهای تازه ای به دست می دهد که درکلیات، قابل انطباق با سایر طرحهای هستیشناسانه سنت دوم است؛ ولی در جزییات، منحصر به فرد است. در این مقاله ضمن تحلیل دیدگاههای نسفی در باب هستی و مراتب گوناگون آن، محورهای فکری وی در مباحث هستی شناسانه تبیین و تشریح می شود.
این تحقیق از نوع مطالعه اسنادی و کتابخانه ای است و با روش توصیفی انجام گرفته است.
مثال و خیال در اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولوی یکی از برجسته ترین عارفان اهل حکمت در تاریخ تفکر فارسی است و همین امر سبب شده است تا اثر ارزنده او مثنوی، سرشار از مفاهیم عرفانی- حکمی باشد. از جمله این مفاهیم، مفهوم عالم مثال است که تاکنون اهل حکمت بیشتر در آن تأمل کردهاند و کمتر مورد توجه اهل عرفان و ادبیات قرار داشته است. در این پژوهش سعی شده است مفهوم عالم مثال و حس مرتبط با آن یعنی قوه خیال و رابطه بین آن دو در مثنوی مولوی بررسی و تحلیل شود. نتایج به دست آمده نشان میدهد که از نظر مولوی، عالم مثال و نیروی خیال، مفاهیمی هستیشناسانه و معرفتشناسانه هستند که تأمل در آنها چگونگی رابطه انسان با جهان و عالم ماورای ماده و نحوه دریافت های عرفانی و شهودی عارفان و حتی شاعران عارف را تبیین می کند.
معنای زندگی از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تفکر غربی، «معنای زندگی» به عنوان یک مسأله شناخته میشود. از میان نظرات مختلف، یکی از دیدگاهها درباره معنای زندگی، دیدگاه عرفانی است که اگرچه تاکنون کمتر به آن نظر شده است، میتواند پاسخگوی بسیاری از پرسشها در باب این مسأله باشد. در پژوهش حاضر، ارکان معناداریِ زندگی، از دریچه نگاه یکی از مشاهیر عرفان اسلامی، محیالدین ابن عربی شناسایی می گردد و جایگاه انسان و اهمیت حضور وی در جهان هستی، بر مبنای دیدگاه «خدامحور» این عارف بررسی می شود. به این منظور، بر مبنای آرای ابن عربی، ابتدا بر شناختپذیری معنای زندگی صحّه گذاشته میشود و سپس، به دست میآید که ارزش و اعتبار والای وجود انسان نسبت به جهان، انگیزه متعالی عشق در آفرینش و معاد و ارتقای بینش عرفانی، معناداری زندگی انسان را در سه مفهوم «ارزش زندگی»، «غایت زندگی» و «فایده زندگی» اثبات میکند.
گونه شناسی کشف صوری در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشف و شهود همچون بنیان شناخت های عرفانی به شمار می رود. عارفان از رهگذر کشف، رویارویی بی واسطه با حقیقت را تجربه می کنند؛ از همین رو پرداختن به گونه های کشف و اندازه توان معرفتی هر یک، همواره در کانون تأمل های عارفانه بوده است. جلالالدین محمد مولوی به مثابه عارفی اندیشهمند، برپایه آموزه های نظری صوفیانه به تبیین ادبی گونه های کشف در مثنوی پرداخته و به آراستگی به گونه ها، پیامدها و زمینه های هر یک توجه نشان داده است. به طور کلی عارفان از دو گونه کشف (صوری و معنوی) سخن گفته اند. این نوشتار با هدف تبیین «گونه های کشف صوری در مثنوی» و با الهام گرفتن از دسته بندی قیصری در مقدمه شرح فصوصالحکم سامان یافته است. مثنوی افزون بر دربرداشتن همه گونه های کشف صوری (به جز کشف لمسی) با داده ها و آموزه های جزیی بسیاری درباره هریک از این گونه ها همراه است که در مقدمه قیصری و پیگیران دسته بندی او مانند سید حیدر آملی به چشم نمی خورد. به نظر می آید مولوی به کشف سمعی به دلیل گستردگی و چندگانگی آن، بیش از دیگر گونه های کشف صوری پرداخته است.