فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۶۱ تا ۴٬۰۸۰ مورد از کل ۹٬۷۱۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
در بررسی قطعات منظوم متون مانوی، پیوسته باید این نکته را در نظر داشت که قطعه پیش رو عموماً کلامِ آواز یا تصنیف بوده است. از این رو، در تحلیل هریک از اشعار، علاوه بر سعی در درک معانی شعری و وقوف بر اصطلاحات آن فن، باید اصطلاحات تخصصی فنّ موسیقی را هم جست وجو کرد؛ زیرا به اقتضای قالب و کاربرد متن، کلمات و عباراتی، نه در معنی غالب، بلکه در معانی ثانوی یا تخصصی خود به کار رفته است. از این رو، شناخت این گونه اصطلاحات و دقت در معانی ثانوی آنها، کلید و گره گشای ابهام کلام است یا لااقل پژوهشگر را به ذهنیت سراینده نزدیک تر خواهد کرد. در تحلیل این اشعار، عموماً کلمات و عبارات، به ناچار و به دلیل فقدان شواهد متقن، تحت اللفظ ترجمه شده و گاه برای حصول معنی، حتی نحو کلام نیز دست کاری شده است. با این حال، قطعه مورد نظر همچنان نامفهوم و مع طل، و علامت های سؤال و ستاره هایی که محقق به کار برده همچنان باقی است. مؤلف در این مقاله سعی دارد، تا حد امکان، با توجه به معانی اصطلاحی یا ثانوی کلماتِ به کار رفته در اشعار پهلوی اشکانی و فارسی میانه مانوی، نکاتی را متذکر شود و ابهاماتی را برطرف سازد.
بررسی چگونگی یادگیری الگوهای مختلف همنشینی واژگان توسط زبان آموزان ایرانی (Learnability of Various Patterns of Lexical Collocations by Iranian Upper-intermediate Learners of English)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور بررسی چگونگی درک و تولید الگوهای مختلف همنشینی واژگانی توسط فراگیران سطح متوسط ایرانی، آزمون های درک و تولید همنشینهای واژگانی به سی و چهار نفر از دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین داده شد. برای مقایسه درک الگوهای مختلف همنشین های واژگانی از فرایند تجزیه و تحلیل واریانس یکطرفه استفاده شد. نتایج حاکی از آن بود که الگوی ""صفت + اسم"" نسبت به الگوهای دیگر ساده تر است اگرچه تفاوت میان عملکرد فراگیران در الگوهای مختلف از نظر آماری معنی دار نبود. فرایند تجزیه و تحلیل واریانس یکطرفه دیگری نیز برای مقایسه عملکرد تولیدی فراگیران بکار گرفته شد. نتیجه تحلیل داده ها نشان داد که مشکل فراگیران ایرانی در الگوی ""اسم + فعل"" بطور معنی داری بیش از الگوهای دیگر همنشینی واژگانی است.
Iranian EFL Learners’ Motivation Construction: Integrative Motivation Revisited(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Although Gardner and his associates’ work was most influential in the field of L2 motivation, from the early 1990s onwards, their work has been criticized for several reasons. Some researchers claimed that integrative and instrumental orientations were no longer able to convey the complexity of the L2 motivation construct. To examine this complexity, the present study attempted to investigate the discursive construction of four (two males and two females) Iranian EFL learners’ motivation at Shiraz University, Iran. Employing van Leeuwen’s (2008) legitimation construction framework, the study revealed that depending on their future selves, each participant employed certain discursive strategies unique to him/her to (de)legitimize his/her future self. Therefore, what was observed was the use of strategies which were idiosyncratic to that particular person, in that particular context, for a specific purpose, and for that particular moment. Additionally, given the unique political conditions of Iran in the world, it was found that integrative and instrumental orientations can be best replaced by ideal and ought-to selves in this context. The study has some implications. Motivation researchers need to broaden the unit of analysis beyond the individual learner to the interaction between the individual and the multitude of factors in diverse social settings.
The Impact of Explicit Instruction of Metadiscourse Markers on EFL Learners' Writing Performance(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The current study is an attempt to investigate the impact of explicit instruction of metadiscourse markers on advanced, intermediate, and elementary EFL learners’ writing performance. The participants of the study were 94 undergraduate students majoring in English Literature at the University of Isfahan. To elicit the relevant data, participants were given a pretest of writing ability to check their initial knowledge and unprompted use of metadiscourse markers. All the three groups were then exposed to explicit instruction of metadiscourse markers for six successive sessions. Finally, a post test measuring their writing ability with metadiscourse markers in focus was administered. The findings indicated generally that explicit instruction of metadiscourse markers significantly improves EFL learners’ writing ability. It was however unpredictably revealed that learners at the intermediate level improved significantly greater than those at the advanced and elementary levels. These findings firstly call practitioners to pay more serious attention to metadiscourse markers in making EFL curricula. Secondly, they ask for the reinforcement of metadiscourse markers through explicit instruction in EFL courses for the improvement of the learners' writing ability.
A Review of the M.A. Theses in TEFL
حوزه های تخصصی:
اصطلاح شناسی «السیاق» در مطالعات زبانی قدیم و جدید عربی
حوزه های تخصصی:
یکی از چالشهای مطالعات جدید، چالش اصطلاحات می باشد. از یک سو اصطلاحات در علوم مختلف دلالتهای متفاوتی دارند و از سوی دیگر نویسندگان یک اصطلاح خاص را با دلالتهای متفاوتی به کار می برند. بنابراین این تعدد اصطلاحات حاصل مسائل متعددی است. گاهی نویسندگان و مترجمان علیرغم وجود اصطلاحات رایج به وضع اصطلاحات جدید می پردازند، و گاهی نیز بدون توجه به ظرافتهای معنایی هر اصطلاح، آن را در مقوله دیگری به کار می برند. یکی از این موارد اصطلاح «السیاق» می باشد. این اصطلاح در مطالعات زبانی قدیم عربی دلالتهایی متفاوت از کارکرد آن در مطالعات جدید دارد. در مطالعات قدیم در نزد نویسندگان مختلف صرفا برای بافت زبانی به کار رفته است. اما اصطلاحات دیگری همچون الحال، الحال المشاهدة، مقام وسیاق القصة نزد زباشناسان قدیم برای بافت غیر زبانی رایج بوده است. اما در مطالعات جدید اصطلاح سیاق به سه معنای بافت زبانی، بافت غیرزبانی و معنای بافت به طور کلی–اعم از زبانی و غیر زبانی- به کار رفته است. کما اینکه اصطلاحات متعدد دیگری برای هر یک از مقوله ها وضع شده است. همین مساله فهم معنای مقصود را پیچیده تر کرده است.
بررسی فرآیندهای شناختی زیربنایی در درک مهارت گوش دادن آزمون آیلتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه، بررسی فرآیندهای شناختی زیربنایی در درک مهارت گوش دادن آزمون آیلتس (سیستم زبان انگلیسی آزمون بین المللی) است. همچنین این پژوهش با این مسئله می پردازد که آیا این فرآیندها از نظر دشواری با هم متفاوت هستند یا خیر. برای این منظور، فهرستی از فرآیندهای شناختی ممکن بر اساس ادبیات تحقیق و همچنین بازخورد و پیشنهادهای آزمون دهندگان آماده شد. این چک لیست شامل شش فرآیند شناختی بود. تعداد ۳۱۰ دانش آموز متوسط روبه بالا و پیشرفته انگلیسی با نسخه ای از مهارت گوش دادن آزمون آیلتس مورد آزمون قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل آزمون لجستیکی خطی استفاده شد. یافته ها نشان داد که ردیابی و دنبال نمودن سرعت گوینده و درک فرم های مخفف و خلاصه شده، سخت ترین موارد برای شنوندگان بود. در مجموع، شش فرآیند شناختی مورد مطالعه ۷۲٪ از واریانس دشواری پرسش ها را توجیه کرد. پیامدهای این مطالعه برای آزمون سازی و آموزش درک گوش دادن بحث خواهند شد.
بررسی رابطه میان تفکر عمیق، گرایش های مدیرت کلاس، و ادراک راهبردهای یادگیری زبان در معلمان زبان انگلیسی با موفقیت دانش آموزان در یادگیری زبان خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباط میان سه متغیر مهم در معلمان زبان انگلیسی و موفقیت دانش آموزان آنها در فراگیری زبان خارجی انجام گردید. بدین منظور، به 105 معلم زبان انگلیسی از شهرهای شیراز و همدان، سه ابزار جهت جمع آوری اطلاعات داده شد: ابزار آموزش تفکر عمیق ( اکبری، بهزادپور، و دادوند، 2010)، پرسشنامه ی نگرش ها و عقاید در کنترل کلاس ((Martin, Yin, & Baldwin, 1998، و پرسشنامه ی راهبردهای یادگیری زبان (Ardasheva & Tretter, 2013). همچنین نمره آزمون نهایی درس زبان انگلیسی2673 دانش آموز پایه سوم دبیرستان این معلمان جمع آوری شد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که ارتباط معناداری بین خصوصیات معلمان زبان انگلیسی و موفقیت زبان آموزان آنها وجود دارد. نتایج همچنین نشان داد که میان معلمان مرد و زن از لحاظ میزان تفکر و آگاهی از راهبردهای یادگیری زبان تفاوت معناداری وجود دارد؛ در حالیکه، هیچ تفاوت معناداری میان گرایش های مدیریت کلاس در بین این دو گروه مشاهده نشد. بعلاوه، تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که این متغیرها، می توانند حدود 47 درصد از واریانس موفقیت دانش آموزان را پیش بینی کند. در نهایت، با توجه به یافته های این پژوهش، پیشنهاداتی عملی جهت افزایش موفقیت زبان اموزان در کلاس های زبان ارئه می شود.
ساخت موضوعی ارجح در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر که بر اساس آرای نظری و روش شناسیِ به کاررفته در آثار دوبوآ (1980، 1987، 2003 و 2006) شکل گرفته، تلاشی است در جهت بررسی پدیده نحویِ کنایی و ارتباط آن با الگوهای دستوری و جریان اطلاع در کلام. پرسشِ پژوهش این است که آیا زبان فارسی در کلام، الگوی نحویِ خاصی را ترجیح می دهد؟ با اشاره به مطالعات دوبوآ، فرض شده است که الگوی کلامیِ زبان فارسی، الگوی کنایی-مطلق است. پیکره مورد بررسیِ این پژوهش، روایت های کلامیِ گویشوران زبان فارسی پس از مشاهده فیلم کوتاه «گلابی» است. در این پژوهش ابتدا ویژگی های اصلیِ صرفی، نحوی و ساختِ اطلاعیِ گروه های اسمیِ آشکار در جایگاه های موضوعیِ فاعلِ بند متعدی(A)، مفعول بند متعدی(O) و فاعل بند لازم (S) را مورد بررسی آماری قرار داده و پس از اثبات وجود ساخت موضوعیِ ارجح در کلام فارسی، که در نتیجه گرایش ها و تمایلاتِ گویشورانِ این زبان در نحوه به کارگیریِ گروه های اسمیِ آشکار و حاوی اطلاع نو به وجود می آید، به این نتیجه رسیدیم که این گرایشِ کلامی منجر به ایجاد الگوی ویژه ای می گردد که خصوصیاتِ آن منطبق با خصوصیات ساخت های نحویِ کنایی در نظام حالت است. به صورتی که گویشورانِ این زبان، به طور طبیعی، گروه های اسمیِ آشکار و حاوی اطلاع نو را بیشتر در جایگاه های فاعل بند لازم و مفعول بند متعدی به کار می برند و در مقابل، اطلاعات مفروض، یا دست کم قابل دسترس، را به صورت تخفیف یافته در جایگاه فاعل بند متعدی جای می دهند. در ادامه دو گرایش کلامیِ دیگر، یعنی پیوستگیِ مبتدا و جان داریِ مبتدا و تأثیر آن بر الگوی حالتِ غالب در زبان فارسی، مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که الگوی حالتِ غالب در یک زبان تحت تأثیر و در نتیجه رقابت عوامل کلامیِ مختلف به وجود می آید و علیرغم آنکه گرایش ساخت موضوعیِ ارجح در زبان فارسی یک الگوی کنایی در کلام را به وجود می آورد، اما دو گرایش مورد مطالعه دیگر، نحو زبان فارسی را به استفاده از الگوی فاعلی– مفعولی هدایت می کنند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که خصوصیات بنیادینِ ساخت های کنایی در حوزه نحو زیر تأثیر گرایش کلامیِ ساخت موضوعیِ ارجح و ویژگی های آن در حوزه کلام پدید آمده اند.
the Right path to Translating
منبع:
زبان و ادب ۱۳۷۷ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
مطالعات میان حوزه ای و میان رشته ای در زبان شناسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود اهمیت مطالعات میان رشته ای در سرتاسر جهان، تاکنون مطالعه ای در زمینه ماهیت و روند میان رشته ای شدن در زبان شناسی ایران انجام نشده است و به همین دلیل، نگارندگان مقاله حاضر کوشیده اند تا خلأ پژوهشیِ مذکور را با رویکردی کمّی رفع نمایند. پیکره فراهم شده برای مطالعه حاضر شامل 1859 مقاله مستخرج از 47 نشریه علمی-پژوهشی است. نگارندگان با تکیه بر عنوان، کلیدواژه ها و گاه متن مقاله، تک تک مقالات را در پانزده حوزه و/ یا هفت میان رشته ای طبقه بندی کردند. شناسایی 1353 مقاله (73درصد از کل مقالات) با ویژگی میان حوزه ای یا میان رشته ای نشان داد که دانش زبان شناسی در ایران، همگام با سایر علوم در دیگر نقاط جهان میان رشته ای شده است. براساس یافته ها، «نحو» پربسامدترین و پرنفوذترین حوزه، و «ادبیات وزبان شناسی» نیز پربسامدترین و پرنفوذترین میان رشته ای است. بررسی تعاملِ تقاطعیِ حوزه ها و میان رشته ای ها حاکی از آن است که بالاترین میزان تعامل به حوزه «تحلیل گفتمان» با میان رشته ایِ «ادبیات وزبان شناسی» اختصاص دارد. متغیر وابستگی سازمانیِ نویسندگانِ مقالات نشان می دهد که درمجموع، 127 دانشگاه و مرکز آموزشی و پژوهشی در نگارش مقالاتِ پیکره مورد مطالعه نقش داشته اند و البته سهم دانشگاه ها کاملاً نامتوازن است، به طوری که اعضای هیئت علمی و دانشجویان 10 دانشگاه، در تألیف 72 درصد از مقالات نقش داشته اند و 28 درصد باقی مانده توسط محققان 117 دانشگاه ارائه شده است. بررسی داده ها، با تکیه بر متغیر زمان، نیز نشان می دهد که در 25 سال گذشته میزان میان رشته ای شدن به گونه ای چشمگیر افزایش یافته است.
Discussion autour de la descussion ou panorama d''activities de production orale en langue Seconde بحث پیرامون فعالیت های تولید شفاهی (گفتگوی کلامی) زبان دوم
حوزه های تخصصی:
The Role of Attitudes and Motivation in Second/ Foreign Language Learning
حوزه های تخصصی:
دست آوردهای اخیر در آموزش زبان خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تطبیقی واژگان مشترک زبان سانسکریت و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پروفسور ایندوشیکهر، زبانشناس معروف هندوستان در راهنمای زبان سانسکریت آورده است: با وجود تحولات عظیمی که در زبان فارسی کنونی روی داد هنوز نزدیک به سی و پنج درصد کلمات آن را میتوان با کلمات سنسکریت ودائی وکلاسیک سنجید. از آنجایی که دانش زبان شناسی حدود صد سال پیش در اروپا فراهم شد، لذا طبق نظریات یزرگان زبان شناس از برکت خواندن زبان سنسکریت و اوستا در این سرزمین دانشی به نام زبان شناسی پدید می آید که به یاری آن به ریشه ها و همانندی ها و دگرگونیهای زبان در زمانها و مکانهای مختلف می پردازد. از آن زمان تاکنون مطالعه زبان سانسکریت برای هرگونه تحقیق در زبان شناسی و تاریخ و تمدن و فکر و دین و سنن بشری لازم شمرده و چنان پژوهش هایی وسیعی در مورد زبان های هندو اروپایی صورت گرفته است که تاکنون در مورد دیگر گروه های زبانی دیگر سابقه ندارد . . چنانچه زبانهای ایرانی جدید چون متضمن سنن دو هزار ساله زبانه های هند و اروپایی می باشد با زبان سنسکریت شباهت هایی دارند در این پژوهش علاوه بر تاکید مطالعه زبان ساسنکریت برای مطالعات تطبیقی زبانشناسی به بررسی نقاط مشترک در زبان فارسی هندی و اردو با زبان سنسکریت می پردازد . این بررسی نقش مهمی علاقه در تدریس و یادگیری زبان و واژگان مشترک اردو- هندی با زبان سنسکریت خواهد داشت
درآمدی بر گویش نهاوندی
حوزه های تخصصی:
The Application of Curriculum Components for Course Evaluation (به کارگیری عناصر برنامه ی درسی برای ارزیابی یک واحد درسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به طور کلی، ارزیابی برنامه ی درسی جهت کنترل کارکرد یک واحد درسی از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد. بدینگونه که ما می توانیم مطمئن شویم که یک واحد درسی اهداف مورد نظر خود را برآورده می کند و در نتیجه خواسته ها و نیازهای یادگیرندگان را مد نظر قرار می دهد. در این راستا، عملکرد آموزشی واحد درسی «نثر ساده و متون مطبوعاتی» که برای دانشجویان دوره ی کارشناسی در دانشگاه تبریز ارائه می شود و توسط نویسنده ی این مقاله تدریس می شود مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین منظور، روش ارزیابی درسی براون (1995)، طبق اهداف و نیازهای درس فوق، مورد بازبینی قرار گرفته و از پنج عنصر به هفت عنصر افزایش یافت: اهداف، دیدگاه ها، نیازسنجی، زمان، فعالیت های کلاسی، مطالب، و ارزشیابی. به منظور جمع آوری داده های کمی و کیفی روش ترکیبی مورد استفاده قرار گرفت. داده های کمی از طریق پرسشنامه جمع آوری شد که شامل 35 مورد بر پایه ی عناصر درسی بود، یعنی پنج مورد برای هر عنصر. همچنین، داده های کیفی از طریق مصاحبه ی نیمه ساختار یافته جمع آوری شد. تعداد 36 نفر دانشجوی دوره ی کارشناسی در این تحقیق شرکت داشتند: 12 نفر پسر و 24 نفر دختر. نتایج مطالعه نشان می دهد که این واحد درسی می تواند در گسترش دادن دانش زبانی، فرهنگی، و اجتماعی دانشجویان بسیار موثر باشد. با این وجود، بایستی تغییراتی در آن انجام شود تا بیشتر مفید واقع گردد. بدیهی است هفت عنصر برنامه درسی پیشنهادی توسط نویسنده ی این مقاله می تواند جهت بررسی هر واجد درسی مورد استفاده قرار گیرد.
تأثیر گزینه های معیوب بر واحد آزمون چند گزینه ای و ویژگی های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"آزمون سازی به مدت یک قرن یا بیشتر متداول ترین روش برای تعیین پیشرفت تحصیلی یادگیرندگانن در مراکز آموزشی بوده است. در میان اشکال متعدد آزمون ‘ آزمون چند گزینه ای به دلیل عینی و عملی بودن آن‘ متداول تر از سایر انواع آزمون ها بوده است . احتمالاً به همین دلیل است که چندین قانون وقاعده برای تهیه یک واحدآزمون چند گزینه ای منطقی پیشنهاد شده است. بنابراین‘ یک زمینه مهم تحقیق این است که آیا رعایت این قوانین و قواعد باعث پیشرفت کیفیت آزمون های چند گزینه ای می شود یا خیر. هدف این تحقیق بررسی اثر گزینه های معیوب بر روی ویژگی های واحد آزمون است . برای رسیدن به این هدف‘ پنجاه نفر دانشجوی مرد و زن رشته آموزش زبان انگلیسی به عنوان نمونه انتخاب شدند. به این افراد دو نوع آزمون چند گزینه ای داده شد: (1) آزمون میشیگان(قسمت دستورزبان انگلیسی) و(2) آزمون معیوب شده میشیگان (قسمت دستورزبان انگلیسی) . فاصله برگزاری بین این دو آزمون یک هفته در نظر گرفته شده بود. نتایج این تحقیق نشان داد که به طور کلی عدم رعایت اصول نگارش واحدهای آزمون تاثیر مهمی بر ویژگی های واحد آزمون ندارد. ولی استفاده از نکات ساختاری که به پاسخ صحیح هدایت می کنند باعث شد واحدهای آزمون دستکاری شده به مراتب ساده تر شود.
"
Learners’ Engagement in Meaning Negotiation and Classroom Interaction as a Function of Their Perceptions of Teachers’ Instructional Communicative Behaviors(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
A significant share of classroom interaction occurs between teachers and language learners. Therefore, the individual characteristics of teachers could play facilitative or impeding roles thus encouraging or discouraging learners from getting engaged in interaction and meaning negotiation attempts when interacting with their teachers. Surprisingly however, this area has attracted scant attention. Therefore, this study aimed at exploring students’ perceptions of their teachers’ socio-communicative style and nonverbal immediacy in relation to their engagement in classroom teacher-learner interaction and frequency of meaning negotiation attempts in their interactions. To this aim, 72 students were randomly assigned to six classes of 12 taught by six teachers. Richmond, McCroskey and Johnson’s (2003) nonverbal immediacy scale and McCroskey and Richmond’s (1996) socio-communicative style scale were administered to students to tap into their perceptions of these two qualities of their teachers. Then the total amount of time the students were engaged in active interaction with the teachers and the number of meaning negotiation attempts employed by them were computed. The results of Correlations and Regression Analyses revealed significant relationships between teacher nonverbal immediacy, the two dimensions of socio-communicative style (Assertiveness and Responsiveness) and the students’ willingness to engage in interaction and meaning negotiation with their teachers.