رضا رفیعی راد

رضا رفیعی راد

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۰ مورد.
۱.

حس آمیزی گرافیک و موسیقی در پوسترهای با موضوع موسیقی دهه پنجاه قباد شیوا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: گرافیک ایران پوستر قباد شیوا حس آمیزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۳ تعداد دانلود : ۱۵۲
 اگرچه ادراکات حسی انسان که در فرآیند های پیچیدهِ عصب شناختی، اطلاعات را از محیط دریافت و به مغز ارسال می کند، عموماً به شکلی مجزا و مستقل درنظر گرفته می شوند، اما تجربه انسان در جهان، تجربه ای چند حسی نیز هست. به نحوی که گاه، تحریک یک گذرگاه حسی، به تجربه ای غیر ارادی در یک گذرگاه حسی دیگر منجر می شود. این امر که در روان شناسی به سینستزیا (حس آمیزی) شناخته می شود، در خلق و آفرینش برخی آثار هنری به کار گرفته شده و شاعران و هنرمندان بسیاری نظیر رمبو، کله، کاندینسکی، کورساکف، مسیان، لیتس و نظایر آن ها، به عنوان روشی در طراحی به کار برده اند. قباد شیوا که در دهه پنجاه، پوسترهایی با مضمون موسیقی طراحی و منتشر نمود، به نوآوری های مهم و قابل توجهی در زمینهِ دریافت و پردازش ترکیبی دو حس بینایی و شنوایی، دست یافت. حال پرسش این است که، فرآیند حس آمیزی در پوسترهای با موضوع موسیقی دههِ پنجاه قباد شیوا، چگونه قابل تحلیل است؟ پژوهش کیفی حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و آرشیوی به انجام رسید. نوع نمونه گیری غیر تصادفی بوده که به روش هدفمند، تعداد سی و نه اثر از سال 1349 تا 1359 شامل پوسترهایی با موضوع موسیقی نمونه گیری و سپس، طبقه بندی و تحلیل گردید. یافته های پژوهش نشان می دهد که، فرآیند خلق و آفرینش این پوسترها بر شش دسته ِ بازنمایی خلاصه سازی شده اشیای موسیقیایی، همراه با عناصر بصری، بازنمایی چهره انسان، بازنمایی گیاهان، بازنمایی پرنده، کاربست هفت اصل تزیینی (اصل ابر) و کارکرد عناصر بصری، قابل مشاهده است که هنرمند در دسته ششم، با استفادهِ آگاهانه از کارکرد عناصر بصری و نفی بازنمایی و دست یابی به شیوهِ بیانی ویژه، به تحقق حس آمیزی در این پوسترها دست یافته است.    
۲.

تحلیل نقش متقابل هنرمند و جامعه در تفکر جلیل ضیاءپور (با تاکید بر نظریات باستید، پلخانف و کالینگوود)

نویسنده:

کلید واژه ها: جلیل ضیاءپور هنر و جامعه مکتب کامل رفع تباهی آگاهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲ تعداد دانلود : 0
جلیل ضیاءپور، یکی از نخستین هنرمندانی است که با نوشتن مقالات و انتشار نشریات ویژه هنر، به تبیین هنر مدرن در ایران پرداخته است. یکی از این مقالات که در نشریه کویر و در سال 1327 منتشر گردید، با قرابت خاصی که با نظریه هنر برای هنر دارد، ارزش های نقاشی ناب و طریقه دستیابی به آن را برای نقاشان و جامعه توصیف می نماید. این مقاله جزء اولین منابع تاریخ هنر معاصر ایران است و بررسی دقیق آن سبب شناخت زوایای بیشتری از هنر مدرن ایرانی خواهد گردید. ضیاءپور از یک طرف حضور مضمون در نقاشی را عنصری تحمیلی از جانب جامعه به هنر بیان می کند و از طرف دیگر «مکتب کامل» را که بر نفی همه مدیوم ها در نقاشی اتکا دارد را متکی بر عامل خواهش اجتماعی و نیاز محیط و زمان معرفی می کند. سوال ها این است که نقش متقابل هنرمند و جامعه در نظریه های ضیاءپور چیست؟ آیا می توان بر اساس نظریات پلخانف، پارادوکس موجود در نظریات او را رفع نمود؟ پژوهش حاضر با روش توصیفی_تحلیلی به بررسی نقش متقابل جامعه و هنرمند در این مقاله مهم می پردازد. یافته ها نشان می دهد که از یک طرف جامعه، هنرمند را وادار به واردکردن مضمون به نقاشی نموده و از طرف دیگر طبق خواست جامعه و محیط، هنرمند به نفی مضمون و مدیوم های دیگر در نقاشی می پردازد. به نظر می رسد تحقق هم زمان این دو، نوعی تناقض است. اما با توجه به اندیشه های باستید، پلخانف و کالینگوود هنر نوعی کنش خودشناسانه برای هنرمند است و فعالیت هنرمند در راستای زیبایی شناسی، یک خواسته فردی نبوده، بلکه وظیفه عمومی هنرمند و در خدمت جامعه است که دستاورد آن رفع «تباهی آگاهی» از جامعه است.
۳.

اشکال بازنمایی زن در نقاشی دوران حامدکرزی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۳ تعداد دانلود : ۱۴۷
بازنمود تصویر زن در نقاشی افغانستان، به دلیل تغییر و تحولات اساسی و مداومی که در نوع حاکمیت های سیاسی و تنوع نگاه به مسائل زنان هم چنین غلبه مردسالاری و محدودیت هایی که در زمینه حرمت تصویر زن در حاکمیت های دینی وجود دارد، موضوعی در خور توجه است. هم چنین با توجه به اشکال حضور گسترده زنان در عرصه نقاشی، هم به عنوان نقاش و هم به عنوان موضوع نقاشی، پس از روی کار آمدن کرزی، بررسی و تحلیل بازنمود تصویری از زن در نقاشی، ضرورت بیشتری می یابد. هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل بازنمود های تصویری زنان، در آثار نقاشی در دوره زمامداری حامد کرزی در افغانستان است. سؤال این است که تصویر زن در نقاشی، در این دوران به چه صورت هایی بازنمایی شده است؟ این مقاله، از نوع کیفی و با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و آرشیوهای موجود، به انجام رسیده است. نوع نمونه گیری، غیر تصادفی به روش هدفمند از میان آثار خلق شده در این دوران به انجام رسیده است. یافته ها نشان می دهد بازنمایی تصویر زن را می توان به شکل های پرتره و سلف پرتره، بازنمایی بدن زن، بازنمایی زنان در زندگی روزمره، بازنمایی تصویر زن به عنوان نشانه های صلح، ایستادگی و مام وطن، بازنمایی مسائل زنان در افغانستان و بازنمایی تصویر زن در تلفیق نقاشی سنتی و مدرن مشاهده کرد. قالب های سبکی انتخاب شده توسط نقاشان در بازنمایی زنان در نقاشی، رئالیسم، سمبولیسم و اکسپرسیونیسم است و مضامین مشترک قبل و بعد از دوره کرزی، به نحو متفاوتی انجام شده است. چنان که آثار دوران کرزی در بازنمایی زن، اکثرا انتقادی، اعتراضی و نشانگر عمق رنج و ظلم به زنان است. آن چه که در بازنمایی زن در نقاشی معاصر این کشور مورد توجه است، تکریم و ستایش از مقام زنان است.
۴.

تحلیل بازنمایی معماری در نقاشی های چهار دهه اخیر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: بازنمایی نقاشی معاصر افغانستان بازنمایی معماری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۸ تعداد دانلود : ۱۳۱
افغانستان، به دلیل پیشینه درخشانی که در ساخت بناهای معماری، هم از نظر فنی و کارکردی و هم زیبایی شناسانه دارد، بسترهای لازم جهت ظهور بازنمایی معماری در نقاشی معاصر را در خود داشته است. از طرف دیگر، دیدگاه خاص مکتب هرات به بازنمایی معماری در نقاشی مانند تبدیل معماری و طبیعت، به مکان عمل و فعل فیگورها و نیز کاربردی کردن معماری در نقاشی های این مکتب، بر ضرورت بررسی کارکرد های بازنمایی معماری در نقاشی معاصر و تداوم این دیدگاه تصویری در عصر حاضر تأکید می کند. این پژوهش که با روش توصیفی و تحلیلی با مطالعه و بررسی منابع کتابخانه ای، اینترنتی و آرشیوی، انجام شده، در پاسخ به این سؤال که «معماری چه کارکردهای معنایی و زیباشناختی در نقاشی چهار دهه اخیر این کشور یافته است؟» نتایجی را حاصل کرد. یافته ها نشان داد که بازنمایی معماری، به اشکال مختلفی در آثار ظهور و بروز دارد. چنان که گاه به عنوان محملی برای توصیف مکان های حوادث و رویدادها به کار می رود. گاهی معماری، خود به عنوان الگوی نقاشانه در آثار به صورت طبیعت گرایانه و به جهت تأکید بر زیبایی شناسی آن تکرار می شود. همچنین گاه به صورت امری تاریخ نگارانه یا مردم نگارانه به عنوان اسنادی تصویری به کاررفته و گاهی نیز بر تقابل سنت و مدرنیسم تأکید دارد. نمونه های بازنمایی معماری به صورت کوبیستی، سوررئالیستی و یا انتزاعی نیز در آثار دیده می شود.
۵.

نظریۀ کسر اصنام، مستخرج از زندگی ابراهیم(ع) در قرآن و تبیین کاربست و جایگاه آن در هنر اسلامی، با رویکرد نظریۀ داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ابراهیم (ع) در قرآن هنر اسلامی تولید اثر هنری عبودیت و ربوبیت اندیشه انتقادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۰ تعداد دانلود : ۱۵۰
تقلید و واردات شیوه های تولید آثار هنری و مبانی هنر، از تمدن های دیگر، به تمدن اسلامی، در دوران معاصر، سبب تولید انبوهی از آثار، با ویژگی های متفاوت و گاها متناقض با مبانی فکری اندیشه اسلامی گردیده است. هدف پژوهش حاضر، برداشتن اولین گام ها، برای ارائه یک نظریه، مبتنی بر قرآن با تکیه بر شیوه تفکر ابراهیم(ع)، که برخی نیازهای کارکردی و نظری هنرمندان جهان اسلام را مرتفع گرداند، می باشد. ابراهیم(ع) به عنوان شخصیت تاریخی، با پنج ویژگی منحصر بفرد و ناظر بر عقلانیت و تفقه او، یعنی رشدیافتگی فکری پیش از نبوت، الگوی خوب برای مومنان، صاحب بینش، صاحب قلب سلیم و دیدن ملکوت آسمان و زمین معرفی شده و مخالفان استدلالات او نیز، سفیه و کم عقل خطاب شده اند. پژوهش حاضر از نوع کیفی است و با استفاده از روش تئوری داده بنیاد به انجام رسیده است. پس از جمع آوری کلیه دیتاها و انجام کدگذاری باز، محوری و انتخابی، ضمن یافتن پاسخ ها، مکانیزم تفکر ابراهیم(ع) به عنوان فرآیندی عقلانی، که بر اساس نقد مکرر معیارهای پیشین، معیارهای جدید خلق می کند، تحت نام نظریه «کسر اصنام »، استخراج و کارکرد آن در هنر را مشخص شد. سپس به شباهت ها و تفاوت های این نظریه و اندیشه انتقادی که در بستر سوبژکتیویسم به وجود آمده و مبنای هنر مدرن از منظر گرینبرگ معرفی گردیده، پرداخته شد. همچنین عدم هرگونه تنافر یا تناقض این نظریه به اصول، ثوابت و امور لایتغیر و لایزالی که در خلق هنر سنتی، و در قلب آن هنر دینی، ضروری هستند، بررسی و مشخص شد و در نتیجه مکانیزم تولید و ارتقاء معیارهای جدید برای ایجاد محصولات جدید بر اساس نقدهای پیاپی در چارچوب فاصله عبودیت و ربوبیت، بر اساس این نظریه تبیین گردید.
۶.

تحلیل تاریخی نقاشی افغانستان از دوران ماقبل تاریخ تا آغاز اصلاحات امانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نقاشی افغانستان تاریخ نقاشی نقاشی های غارهای بامیان نگارگری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۶ تعداد دانلود : ۱۴۱
افغانستان، کشوری در حوزه تمدنی جهان اسلام و ایران است که از نظر سیاسی و فرهنگی اهمیت خاصی دارد. متون تاریخی و نیز کاوش های باستانی از سال های زمامداری شاه امان الله خان و پس از آن در مناطق مختلف افغانستان، شواهد زیادی مبنی بر وجود نقاشی از دوران ماقبل تاریخ و نیز دوران تاریخی در اقصی نقاط افغانستان به صورت پراکنده ارائه کرده است. سؤال این است که شکل گیری تاریخی نقاشی افغانستان، از زمان پیشاتاریخ تا استقلال افغانستان به چه صورت تبیین و تحلیل می شود؟ هدف پژوهش حاضر، تبیین تاریخی سیر نقاشی افغانستان از دوران پیشاتاریخی تا زمان استقلال افغانستان است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استخرج از متون تاریخی و بررسی مستندات باستان شناسی با استفاده منابع کتابخانه ای و آرشیوی به انجام رسیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که آثار دوران کهن سنگی قدیم و میانه، فاقد نقوش و آثار دوران کهن سنگی جدید دارای نقاشی های خطی زیگزاگ هستند. در عهد برنز روی سفال های منقوش با شیوه طراحی هندسی و ترسیمات شامل اشکال هندسی نظیر لوزی، مربع و نیز خطوط موازی بوده و طراحی گل عشق و حیوانات نظیر بز، با رعایت تناسبات واقعی و به شیوه خطی انجام شده است. در آثار عهد نوسنگی نیز شامل طراحی های واقع گرایانه و یا سمبولیک از حیوانات، گیاهان و همچنین نقوش انتزاعی هندسی، در شیوه یونانو باختری لوح سیبل را می توان به عنوان یک نقش برجستل رنگ آمیزی شده ملاحظه کرد. در عصر کوشانیان، نقاشی ها بر روی عاج و شیشه با فیگورهای خلاصه شده و در دو مکتب گانداهارا و ماتورا نیز می توان نقاشی بودا و موضوع حیات او را مشاهده کرد. نقاشی های دیواری عهد غزنوی در کاخ ها و برج و باروها نیز از زیبایی شناسی خاص منطقه بهره می برد. در عهد تیموری با ظهور اساتیدی چون بهزاد، شاهد نقطه اوجی از نظر زیبایی شناسی فرمی و محتوا هستیم که رفته رفته افول کرد و نشانی از نگارگران دوران بعدی وجود ندارد. اما از زمان شاهان درانی تا اصلاحات امانی، نقاشانی چون محمد عظیم ابکم، میرحسام الدین، محمدرضا نقاش، محمد حیدر و علی احمد ظهور کردند که رهروان سنت های نقاشی افغانستان تا پیش از ورود زیبایی شناسی نقاشی آکادمیک غرب بودند.
۷.

بررسی تطبیقی هنر مدرن و اصیل ایرانی از نظرگاه الگ گرابر و جلیل ضیاءپور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر مدرن ایران الگ گرابر مکتب کامل هنر قاجاریه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۱ تعداد دانلود : ۱۱۵
برخی از پژوهش ها درباره هنر معاصر ایران، از اساس، هنرمندان نوگرای ایرانی را فاقد درک درست از هنر مدرن و برخی دیگر آن ها را مقلّد معرفی کرده اند. بعضی دیگر نیز هنر مدرن ایران را وارداتی، سطحی، ظاهری و عده ای دیگر نیز ورود آن را یک ضرورت به شمار آورده و برخی دیگر هم تلفیق اسلوب های مدرن و سنتی را غیرممکن دانسته اند. در این میان، پژوهش الگ گرابر نشان می دهد که هنر اواخر دوران قاجار، هنری مدرن و دارای اصالت است. ازطرف دیگر، جلیل ضیاءپور، نیز، ساز و کار نقاشی اصیل و مدرن در ایران را در بیانیه مکتب کامل تعریف نموده است. هدف پژوهش حاضر، حصول رهیافت های نظری نوین از طریق مقایسه این دو تفکر در زمینه هنر مدرن ایران است. پرسش این است که ضیاءپور و گرابر، چه چیزی را در جهت نوشدن هنر ایرانی، اصیل و مهم تلقّی می کنند؟ و این دو نظریه چه شباهت ها و تفاوت هایی دارند؟ این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی، با تکیه بر آرای الگ گرابر چهار مؤلفه را استخراج نموده و با آرای ضیاءپور مورد مقایسه قرار داده است. نتایج حاصله نشان داد که نفی مِدیوم ها در مِدیوم اصلی و همچنین نفی بازنمایی برخلاف نظر گرابر، در نظر ضیاءپور شروط مهمی برای اصیل و مدرن بودن نقاشی محسوب می شوند. ضیاءپور به تأملات دقیق در کارکرد عوامل ترکیب بندی با تکیه بر زبان اختصاصی هنر معتقد است، اما گرابر شیوه انتزاع در هنر اصیل و مدرن را غریزی و فقدان این تأملات می داند. تنها مورد مشترک در این دو منظر، گسست از سنت، پذیرش مدرنیته و گشودن راه های جدید است.
۸.

اشکال حضور زبان و ادب فارسی در فرآیند تولید نگاره ها در نقاشی ایرانی

نویسنده:

کلید واژه ها: نگارگری پیوند نقاشی و زبان و ادبیات فارسی فرآیند تولید نگاره مصورسازی صور خیال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۵ تعداد دانلود : ۱۱۴
فاصله گرفتن نقاشی معاصر ایران از زبان و ادبیات فارسی، با توجه به تاریخ طولانی پیوند این دو مدیوم، موضوعی در خور توجه است. قابلیت های تصویری و نمایشی زبان فارسی، چنان است که دستمایه ی بسیاری از مهم ترین هنرهای کاربردی و میراث تجسمی و بصری ایران قرار گرفته است. پژوهش ها اغلب حضور زبان و ادب فارسی در نگارگری را، به برگردان تصویری متن ادبی توسط نگاره، تقلیل داده و حضور زبان و ادب فارسی را در کل فرآیند تولید یک نگاره نادیده می گیرند. اما واقعیت این است که برای درک حضور زبان و ادب فارسی در نقاشی ایرانی، باید این حضور را در سراسر فرآیند تولید نقاشی ایرانی، جستجو کرد. این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و آرشیوی انجام شده، در ابتدا اجزای سه گانه ی فرآیند تولید نگاره در کتابخانه ها، یعنی جزء اول: «نگارگر، نگارگران و شاگردانشان»، جزء دوم: «نگاره به عنوان محصول» و جزء سوم : «عمل فنی نگارگر بر روی نگاره»، از یکدیگر تفکیک شد. سوال این است که زبان و ادب فارسی در نقاشی ایرانی، به چه اشکالی در نقاشی ایرانی حضور یافته است؟ یافته ها نشان می دهد که پیوند میان زبان و ادبیات فارسی و نگارگری را می توان به شکل صور سه گانه وحدت ذهن نگارگر و نویسنده متن ادبی، ادبیات به عنوان واسطه میان نگارگر و عرفان، ارتباط درونی متن و تصویر، نگاره به مثابه بازنمایی امر ظاهری و باطنی در ادبیات و عرفان، تهیه مضمون از ادب غنایی و حماسی، القای غیر مستقیم احساسات و جنبه های روانشناسانه از طریق نشانه ها و همچنین کارکرد اسلوب کنایی در نقاشی ایرانی مشاهده نمود. نتایج پژوهش حاضر و اهمیت حضور زبان و ادب فارسی در تمامی مراحل تولید نقاشی ایرانی، می تواند راهگشای نقاشی معاصر ایران که از ادبیات و زبان فارسی، دور افتاده است، قرار گیرد.
۹.

تحلیل مضمون شناسانه ی نقاشی معاصر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر افغانستان نقاشی نقاشی معاصر افغانستان مضمون در نقاشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۱۳ تعداد دانلود : ۲۹۰
سابقه طولانی هنر افغانستان، تأسیس نهادهای هنری مانند مکتب صنایع نفیسه و نیز دارالمعلمین کابل، توسط شاه امان الله، ظهور استادان دانش آموخته هنر غربی و پس از آن تجربه های جستجوگرانه هویت در نگارگری معاصر و نیز استقبال گسترده زنان در دوره زمامداری کرزی، منجر به تولید انبوهی از آثار و خلق مضامین متنوعی در نقاشی گشت، که در جای جای دنیا پراکنده شده اند. هدف پژوهش حاضر، جمع آوری، بررسی، طبقه بندی و تحلیل مضمونی آثار نقاشان شاخص در نقاشی معاصر افغانستان است. سؤال این است که مضمون های اصلی و فرعی و رمزگان اولیه در تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان شامل چه موضوعاتی است؟ و نیز چه روابطی میان عناصر تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان برقرار است؟ این پژوهش به روش تحلیل مضمون شناسانه و به صورت توصیفی انجام گرفته است. نوع نمونه گیری، غیر تصادفی به روش هدفمند است که در آن، آثار صد و نود و دو نقاش، از آغاز دوره ی دوم اصلاحات امانی، بررسی و آثار نقاشان شاخص مذکور در کتاب ها و یا آرشیوهای معتبر، منتخبین جشنواره ها و دوسالانه ها و نیز برگزارکنندگان نمایشگاه انفرادی و جمعی در داخل یا خارج، انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که تم های اصلی و فرعی عبارت اند از نقاشی با موضوعات دینی (مفاهیم قرآنی، مضامین بودایی)، نقاشی فرمالیستی (آثار بدون مضمون، نقاشیخط)، نقاشی مردم نگارانه (بناهای تاریخی، زندگی روزمره، مناظر شهری، بازی ها) که در نقاشی مردان، بیشتر به مناظر شهری و بازی بزکشی، و در نقاشی زنان، همگام با اصول مینیاتور با موضوعاتی نظیر عروسی و محافل زنانه به انجام می رسد. مضامین اجتماعی و سیاسی(زنان، جنگ، کودکان، غرور ملی، وضعیت افغانستان)، مناظر طبیعی (باغ ها، جنگل ها و رودخانه های افغانستان)، طبیعت بی جان، مضمون چهره، مضامین عرفانی (رقص، چهره) همچنین در برخی موارد مسائل، مشکلات و افتخارات افغانستان به عنوان رمزگان اولیه در نقاشی بازتاب می یابند. برخی تم های اصلی، با یکدیگر، تداخل صوری و برخی دیگر تداخلی محتوایی برقرار می کنند.
۱۰.

تبیین دلالت های کنایی عنصر بصری رنگ در اشعار حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: کنایه رنگ اسلوب کنایی عناصر بصری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۱ تعداد دانلود : ۳۱۹
اگرچه رنگ ها در جنبه فیزیکی خود، تنها بازتاب طول موج خاصی هستند، اما در فرهنگ بشری، محملی برای بیان احساسات، توصیفات، تخیلات، رمزها و نمادها و دیگر شئونات انسانی شدند. در منظر غربی و شرقی، منابع زیادی جهت بررسی دلالت های معنایی رنگ نگاشته شده، اما متأسفانه در تمدن ایرانی- اسلامی، علی رغم انبوه متون عرفانی و ادبی  هنوز به این امر توجه چندانی نشده است. رنگ ها، در ادبیات فارسی، چه در نظم و چه در نثر، با اشکال و مفاهیم مختلفی مورد استفاده قرار گرفته اند که نه منطبق بر مبانی «ایتن» هستند و نه «کاندینسکی» و دیگران. از این منظر، شعر حافظ با توجه به غنای ادبی و معنوی اش، نمونه ای قابل توجه است. سؤال این است که شعر حافظ، با توجه به خصلت های منحصر به فردی که در حوزه فرم و معنا دارد، چه کارکردهای از رنگ را داراست؟ کارکردهای کنایی رنگ در اشعار او بر چه گستره معنایی دلالت دارند؟ در پاسخ به این سؤالات، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی که از طریق جمع آوری و دسته بندی رنگ ها در اشعار حافظ صورت پذیرفته، به این نتیجه رسید که رنگ ها در شعر حافظ، چه به صورت کنایی و چه به صورت غیر کنایی، حضور دارند. همچنین حافظ با اسلوب کنایی ویژه ای، از ترکیب رنگ ها با واژه های دیگر، مانند «شعار سیاه»، «چشم سیاه»، «نقطه سیاه» معانی کنایی خلق نموده است. بیشترین استفاده حافظ از رنگ ها به صورت کنایه از صفت است. یافته اصلی و مهم پژوهش حاضر این است که حافظ عنصرِ بصری رنگ را در معنای ذاتی اش و نه در ترکیب با واژه های دیگر نیز به صورت کنایی مورد استفاده قرار داده است. در عباراتِ «سیاه کم بها»، «سیاهِ کج»، «پس از سیاه رنگی نبُوَد»، «بیاضِ روی»، به ترتیب، سیاه کنایه از «بنفشه» (کنایه از اسم)، «طره مو» (کنایه از اسم)، «کُنه و ذاتِ هر چیز» (کنایه از نسبت) و «اسماء و صفات الهی» (کنایه از صفت) به کار برده، که بر دانش بصری حافظ در زمینه مبانی رنگ صحه می گذارد.
۱۱.

تطبیق بازنمایی تصویر زن در نقاشی معاصر افغانستان و تاجیکستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نقاشی معاصر افغانستان نقاشی معاصر تاجیکستان بازنمایی تصویر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۶ تعداد دانلود : ۲۰۹
بیان مسئله: بررسی حضور تصویر زن در نقاشی معاصر دو کشور همسایه، افغانستان و تاجیکستان، با عناصر مشترک درون تمدنی مانند فرهنگ، زبان و هنر، موضوعی در خور توجه است؛ چرا که از یک طرف نوع حکومت دو کشور به صورت جمهوری اسلامی و جمهوری، و نیز قرابت و همسایگی تاجیکستان به کشور روسیه و دیگر عوامل تمدنی، علی رغم همه مشترکات سبب ایجاد تفاوت هایی در بازنمایی تصویر زن در نقاشی معاصر این دو کشور شده است. پرسش هایی که در این پژوهش مطرح می شود این است که کدام هنرمندان این دو کشور، به بازنمایی تصویر زن در آثار خود پرداخته و مشترکات و تفاوت های آن ها چیست؟ هدف: تبیین و آگاهی از شباهت ها و تفاوت های بازنمایی تصویری زن در نقاشی معاصر افغانستان و تاجیکستان هدف پژوهش حاضر است. روش پژوهش: این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و آرشیوهای موجود، به انجام رسیده است. یافته ها: تصویر زن به گونه های مشابهی در هر دو کشور بازنمایی شده است. اما در بازنمایی زن در ساحت عشق و ایثار، در نقاشی معاصر افغانستان، (از عصر امانی تا پایان ریاست جمهوری غنی)، شاهد نمادگرایی مضاعف و در تاجیکستان، روایت دینی از زن، به عنوان حوا و آغازگر جهان هستیم. همچنین بازنمایی بدن زن نیز، محملی برای بیان مصائب این قشر از جامعه افغانستان بوده و واقعگرایی نیز بر این مصائب صحه می گذارد. حال آن که در تاجیکستان، بازنمایی بدن زن، به کار گیری و معادل سازی آموزه های آکادمیک غربی است. واقع گرایی در ثبت زندگی روزمره زنان در آثار هر دو کشور دیده می شود. اما در افغانستان در مقایسه با تاجیکستان، بر موضوعاتی نظیر رنج های زنان و نقد سنت ها، آزادی بیان و حقوق زنان  تأکید بیشتری شده است. تقابل سنت و مدرنیته، در نقاشی های هر دو کشور وجود دارد اما در افغانستان، علاوه بر تنوع در شیوه و مصالح، بر وجه انتقادی تأکید دارد حال آن که در تاجیکستان، این امر، بیشتر سبب ایجاد تنوع و تقلید در شیوه شده است. آنچه که در بازنمایی زن در نقاشی معاصر هر دو کشور مورد توجه است، تکریم و ستایش از مقام زنان است. 
۱۲.

واکاوی رئالیسم در اثر پرچم جسپر جانز با تکیه بر تعاریف مهدی حسینی از رئالیسم

نویسنده:

کلید واژه ها: واقع گرایی مهدی حسینی جسپر جانز هایپر رئالیسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۵ تعداد دانلود : ۹۳
رئالیسم مدعی پرداخت صریح و بی واسطه امر واقع است. تنوع روش، تنوع مواد و مصالح، نقش فلسفه و اندیشه، و  سبب تغییر رویکرد انسان ها از امر واقع شده و به عدم تعریف پذیری و صورت بندی قطعی از سبک رئالیسم دامن زده است. با تبدیل روابط تولید و پرولتاریای دیروز که بر تولید صنایع عمده استوار بود، به جهان کاگنیتاریا که بر تولید انبوه اطلاعات، نرم افزار و کامپیوتر متکی است، نگاه هنرمندان به رئالیسم نیز دچار تبدیل و تحولاتی شده است. یکی از این هنرمندان که ناقدان هنری جریان رئالیسم را در آثارش بررسی کرده اند، جسپر جانز هنرمند امریکایی است. مقالات متعددی درباره تعریف رئالیسم ارائه شده که یکی از کامل ترین آن ها مقاله مهدی حسینی است. برجستگی مقاله مزبور این است که بر اساس شواهد تاریخ هنر و تحلیل آثار صورت بندی شده است که در مقاله «رئالیسم در تعریف» در هفت بند رئالیسم را معرفی می نماید. سؤال این است که با توجه به تغییرات اساسی مفهوم رئالیسم در جهان معاصر، رئالیسم جاری در اثر پرچم جاسپر بر اساس تعاریف مهدی حسینی، چگونه توضیح داده می شود؟ این مقاله، با روش توصیفی   تحلیلی و تطبیقی، با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و با هدف تطبیق هفت مؤلفه تعریفی مذکور بر اثر معاصر جسپر جانز راب بهره گیری از آرا و نظریات بومی درباره مکاتب هنری به انجام رسیده است. نتایج نشان می دهد که بر اساس چهار مؤلفه «بیان رئالیستی، بالابردن کیفیت عینی، و تضاد در برابر مفهوم دفرماسیون شکل»، «بیان رئالیستی در تضاد با آرمان گرایی آشکار و نهان»، «رئالیسم با محتوای سیاسی در خدمت نظام حاکم» و «اغراق در بیان عینی واقعیت»، می توان واقع گرایی جاری در این اثر را بیان نمود. 
۱۳.

دلالت های بیانگرانه رنگ ها در قرآن کریم

نویسنده:

کلید واژه ها: قرآن کریم رنگ ها بیانگری رنگ نمود رنگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۳ تعداد دانلود : ۱۱۹
رنگ در فیزیک نور، محصول جذب طول موج های رنگ های دیگر و بازتاب طول موج نوری خاص است، اما همین بازتاب، در ذهن بشر، معناها و مفاهیمی متنوع تولید می نماید. در هنرهای تجسمی، نظریه بیانگری رنگ به کارکردهای رنگ در بیان ارزش های ذهنی و احساسی انسان، می پردازد. قرآن کریم، به اشکالی گوناگون رنگ ها را به کار گرفته و معناهایی متفاوت را به وسیله آن ها انتقال داده است. این پژوهش با جمع آوری، دسته بندی و تحلیل و تطبیق معانی رنگ ها در جستجوی جنبه های بیانگرانه رنگ در قرآن کریم است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که بیانگری رنگ سفید در آیه 106 سوره آل عمران بر استقامت و پایداری، زرد روشن در آیه 69 سوره بقره، فرح بخشی و القای حس شادی، کبود (آبی پررنگ) در آیه 102 سوره طه، حس گناهکاری و سیاه در آیه 106 سوره آل عمران و آیه 187 سوره زمر، به القای احساسی که کفرگویی و دروغگویی در چهره انسان تولید می کند و نیز در آیه 17 سوره زخرف به خشم و هم چنین آیه 41 سوره عبس، به جنبه های بیانگرانه رنگ سیاه دال بر غم و اندوه اشاره دارد.
۱۴.

کاربست واقع گرایانه و غیر کنایی رنگ های سیاه و سفید در قرآن کریم و اشعار حافظ

نویسنده:

کلید واژه ها: کنایه رنگ سیاه و سفید قرآن کریم حافظ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۱ تعداد دانلود : ۲۳۴
رنگ ها اگرچه تنها بازتاب طول موج خاصی هستند، اما در تمدن های بشری، محملی برای بیان احساسات، توصیفات، تخیلات، رمزها و نمادها و دیگر شئونات انسانی شدند. اهمیت این موضوع چنان است که رنگ ها، هم در زبان مخلوقات و هم در کتاب های آسمانی در زبان خالق، با اشکال و مفاهیم مختلف مورد استفاده قرار گرفته اند. شعر حافظ نیز مملو از کارکردهای بیانی مختلف از رنگ است. دو رنگ سیاه و سفید که دلالت هایی بر ظلمت و نور، شب و روز، تاریکی و روشنایی دارند، به دلیل ظرفیت های قابل توجهی که در تصویرسازی دارند، هم به صورت کنایی و هم به شکلی غیر کنایی، در این دو متن شریف به کار رفته اند. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و تطبیقی، به این نتیجه می رسد که هم قرآن و هم اشعار حافظ، دو رنگ سیاه و سفید را هم از جنبه های کنایی و هم به صورت غیر کنایی با بیانی طبیعت پرداز و واقع گرا مورد استفاده قرار داده اند که این کاربست رویکرد اصلی این جستار به شمار می رود. در بعضی موارد، کارکرد غیر کنایی آن ها مانند توصیف رنگ دست در معجزه موسی (ص) هم چنین رنگ پدیده های طبیعی کاملاً بر هم منطبق است. از دیگر کارکردهای غیر کنایی این دو رنگ در قرآن، می توان به رنگ راه هایی که در کوه ها وجود دارند، رنگ نور صبحگاهی، عیب و بیماری و خشک شدن گیاه و در اشعار حافظ هم به توصیف چهره پیامبر اکرم (ص) و نیز رنگ مار افعی اشاره نمود.
۱۵.

پژواک حادثه روایت متن ادبی در تصویر درخت در نگارگری مکتب هرات(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: ن‍ق‍اش‍ی ای‍ران‍ی مکتب هرات درخت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۳ تعداد دانلود : ۳۷۰
بیان مسئله: حیات رازورزانه، اندازه های بزرگ و عمر طولانی و مرگ و زندگی دوباره، سبب شده که درخت، مفاهیم متفاوتی را به خود اختصاص داده و گاهی حتی در عهد باستان به عنوان واسطه ای میان انسان و خدا تقدیس شود و به عنوان نمادی از تراوت، آرامش و زیبایی، بازتاب رابطه خداوند و انسان و نمادی از کل جهان محسوس، ترکیب آسمان، زمین وآب و نماد روشنایی شناخته شده است. در نگارگری خصوصاً مکتب هرات، شاهد کارکردهای متفاوتی از تصویر درختان هستیم. اینکه  تصویر درخت، در نگارگری این مکتب  چه کارکرد متفاوتی دارد،  مسئله ا ی است  که در این پژوهش به آن پرداخته می شود. هدف: شناخت بیشتر و آگاهی از امکانات تصویری درخت در مکتب هرات است. روش پژوهش: این مقاله به شیوه توصیفی– تحلیلی، و سپس انطباق روایت، حادثه، متن و تصویر  و با استفاده از منابع کتابخانه ای و آرشیوی، نگاره های مکتب هرات را مورد بررسی قرار داده است. یافته ها: در این پژوهش مشخص شد تصویر درخت در نگارگری هرات، علاوه بر دو نوع کارکرد «تزئینی» و «نمادین»، دوشادوش متن، حادثه نگاره است<span style="text-decoration: line-through;">: و داستان اصلی را به شکل تصویری، از پیش، پژواک می دهد. به نحوی که تصویر درخت خشکیده، بازتاب روایت مرگ شخصیت داستانی، تصویر درخت پرشکوفه، بازتاب روایت امیدواری و نیز سایه گستری است. همچنین درخت، بازتاب روایت قدرت و شوکت پادشاه است.
۱۶.

تحلیل اکسپرسیون رنگ قرمز در هفت پیکر نظامی بر اساس عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اکسپرسیون رنگ میترائیسم هفت پیکر رنگ در عرفان اسلامی گنبد سرخ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۹ تعداد دانلود : ۳۹۳
نظامی از کارکردهای رمزی و بیان استعاری بن مایه های آئین مهر و زرتشت در منظومه هفت پیکر، بهره های فراوان برده است. عبور بهرام از هفت گنبد، به رنگ های مختلف، در روزهای هفته، با تأکید بر سیارات مربوطه، به عنوان روایت مرکزی و از طرف دیگر، مشابهت آن با نردبان هفت پله ای در آیین مهر، نشان از شناخت و وفاداری نظامی به این آیین ها در آثارش دارد. این امر، بر تفسیر دلالت های معنایی و اکسپرسیون رنگ ها در آثارش، تأثیرگذار بوده است. مسأله این است که در گنبد چهارم، دلالت های معنایی و اکسپرسیون رنگ قرمز، نشان از اجتناب او از مفاهیم این آئین ها و نیز شناخت او از مفاهیم رنگ قرمز در جهان اسلام دارد. سؤال این است: با توجه به ارتباط گسترده ی هفت پیکر با مفاهیم آیین مهری، اکسپرسیون رنگ قرمز در این داستان، چگونه و براساس کدام اشارات صریح، با مفاهیم این رنگ در عرفان اسلامی مطابقت دارد؟ این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی نشان می دهد، اکسپرسیون رنگ قرمز در هفت پیکر، نه بر اساس نجوم، آئین مهر و یا دین زرتشت، بلکه با تکیه بر مبانی عرفان اسلامی، در قالب کلیدواژگان خاصی که در این داستان، بر کسب خردمندی و لزوم عقلانیت تأکید می کنند، قابل تفسیر و تحلیل است. همچنین، حصول مرتبه فنا، به عنوان غایت انسان و تفاوت آن در آئین مهر نیز قابل توجه است.
۱۷.

تطبیق کاربست نقوش گیاهی در مینیاتور ارمنی و نقاشی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: مینیاتور ارمنی نقوش گیاهی واسپوراکان نماد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۰ تعداد دانلود : ۳۵۲
 بیان مسئله: با اختراع خط ارمنی، زبان بصری مینیاتور ارمنی نیز تحولات بزرگی را پشت سر نهاد که در مکاتب واسپوراکان، کیلیکیه، هایک، آنی، کریمه، گلدزور، داتو تجلی یافت. یکی از مشخصه های مینیاتور ارمنی، کاربرد فراوان و متنوع نقوش گیاهی جهت تزئین متون دینی نظیر انجیل، جاشوتس، شاراکان و نیز کتب دیگر با موضوعات طب، تاریخ و نظایر آن ها است. تقسیم ارمنستان، به دو بخش غربی و شرقی در سده پنجم به بعد، تحت نفوذ ایران و بیزانس، بر اشتراکات فرهنگی و هنری ایران و حوزه قفقاز تأکید می کند. با توجه به آنچه گذشت سؤال این است که نقوش گیاهی، به چند شکل در مینیاتور ارمنی مصور شده و تشابهات آن با نگارگری ایرانی چیست؟   هدف: شناخت بهتر  نقوش ایرانی و ارمنی و تشابهات وتمایزات آن ها روش پژوهش: این پژوهش تطبیقی است که شیوه توصیفی تحلیلی یافته های آن ارائه می شود منابع این پژوهش کتابخانه ای و  برگرفته از پایگاه های اینترنتی است. یافته ها: این پژوهش نشان داده است که نقوش گیاهی به پنج صورت در مینیاتور ارمنی حضور دارند: نقش گیاه برای تصویرسازی عین به عین متن، نقش گیاه برای توصیف روایت،  نقش خلاصه شده و هندسی گیاه برای پر کردن خلأ، نقش گیاه به عنوان نماد و استفاده از نقش انتزاعی گیاه برای اهداف زیباشناسانه است. همچنین بررسی  این پژوهش نشان داد که در چهار شکل از مصورسازی نقوش گیاهی، مشابهت هایی میان مینیاتور ارمنی و ایرانی وجود دارد. اما شکل سوم، یعنی خلاصه سازی هندسی فرم نقوش گیاهی با هدف ایجاز، در مینیاتور ایرانی قابل مشاهده نیست.
۱۸.

نقش نقاشان زن، در احیا و حفظ سنت نگارگری در نقاشی معاصر ایران (در دهه 50 تا 80)

کلید واژه ها: نقاشی معاصر ایران نگارگری زنان نقاش ایرانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۷۷ تعداد دانلود : ۷۰۵
علیرغم گسترش همه جانبه مبانی هنرهای تجسمی مدرن، و انبوه سبک ها و تکنیک های مختلفی که به سرعت در دنیا منتشر می شوند، نگارگری ایرانی، چه به صورت بالفعل و چه به صورت بالقوه کارکردهای بصری و بیانی فراوانی یافته است. با حضور پر شمار زنان به عنوان نقاش در تاریخ هنر ایران در دوران معاصر، نقاشان زن ایرانی، علاوه بر کاربست روش ها و تکنیک های غربی، در به کارگیری برخی شگردهای تصویری این گنجینه بصری در نقاشی معاصر ایران، موفقیت هایی را کسب نموده اند. هدف این پژوهش، جمع آوری و معرفی این نقاشان معاصر و بررسی و تحلیل آثار آنان با در نظر گرفتن حضور نگارگری در آثارشان است. سؤال این است که زنان نقاش ایرانی در زمینه احیای نگارگری در نقاشی معاصر ایرانی، چه نقشی را ایفا نموده اند و چگونه و از کدام ویژگی های نگارگری برای بیان شیوه های نو در نقاشی معاصر، بهره گرفته اند؟ این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، اینترنتی و آرشیوی، به نتایجی دست یافت که در آن مشخص گردید، نقاشان زن ایرانی با استفاده از تلفیق نقوش گیاهی و جانوری و حروف الفبای فارسی، همچنین با استفاده از نقش اسب در شیوه های متنوع، یا تغییر مصالح، ایجاد نمودهای بصری جدید از طریق تحلیل سطوح نگارگری، تحول در کارکرد سطوح معماری و همچنین با بهره گیری از مبانی تجسمی غربی، موفقیت هایی را در جهت غنای نقاشی معاصر با استفاده از عناصر سنت نگارگری به دست آورده اند.
۱۹.

اسلوب کنایی عنصر بصری رنگ در قرآن کریم و اشعارحافظ

نویسنده:

کلید واژه ها: کنایه رنگ قرآن کریم حافظ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۰ تعداد دانلود : ۴۲۶
اگر چه رنگ ها در جنبه ی فیزیکی خود، تنها بازتاب طول موج خاصی هستند، اما در فرهنگ بشری، محملی برای بیان احساسات، توصیفات، تخیلات، رمزها و نمادها و دیگر شئونات انسانی شدند. چنان که هم در زبان خالق در متن شریف قرآن و هم در زبان مخلوقی چون لسان الغیب جایگاه معنایی ویژه ای یافته اند. چنان که گاه رنگها به صورت واقعگرا و اشارات مستقیم و گاه به صورتی کنایی، محملی برای انتقال معناهای قدسی گشته اند. حال سؤال این است که با توجه به تاثیراتی که شعر حافظ از قرآن برگرفته است، کارکردهای کنایی رنگ ها در قرآن کریم و اشعار حافظ، چه تفاوت ها و شباهت هایی با هم دارند؟ در پاسخ به این سوال، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی، که از طریق جمع آوری کارکرد های کنایی رنگ در این دو متن صورت گرفت، به نتایجی دست یافته است. به نحوی که مشخص گردید در قرآن تنها سه رنگ سفید، کبود و سیاه به صورت کنایی و به شکل کنایه از صفت به کار رفته اند. اما در شعر حافظ، نه تنها این سه رنگ، بلکه رنگهای زرد، قرمز و سبز نیز به صورت کنایی به کار رفته اند. همچنین رنگ کبود، به صورت کنایه از اسم و کنایه از فعل، و رنگ سیاه، به صورت کنایه از نسبت، کنایه از فعل، کنایه از اسم و کنایه از صفت به کار برده شده است. بدین ترتیب کارکرد رنگها در قرآن، بیشتر بر واقع گرایی استوار است. حال آنکه در شعر حافظ، کثرت و تنوعات کارکرد کنایی رنگ ها بیشتر است.
۲۰.

تطبیق منظر معنایی رنگ ها در قرآن کریم و ادبیات کنایی فارسی

کلید واژه ها: کنایه رنگ قرآن کریم ادبیات کنایی اکسپرسیون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۰ تعداد دانلود : ۲۷۵
اگرچه رنگ ها در جنبه فیزیکی خود، تنها بازتاب طول موج خاصی هستند، اما در فرهنگ بشری، محملی برای بیان احساسات، توصیفات، تخیلات، رمزها و نمادها و دیگر شئونات انسانی شدند. اهمیت این موضوع چنان است که رنگ ها، هم در زبان مخلوق و هم در زبان خالق، با اشکال و مفاهیم مختلف مورداستفاده قرارگرفته اند. قرن ها تعامل تفسیر قرآنی و ایرانی از جهان ایجاب می کند که عناصر و المان های فرهنگی آن ها و تأثیر و تأثراتشان نسبت به یکدیگر موردبررسی قرار گیرد. سؤال این است که کارکردها و دلالت های معنایی رنگ ها در قرآن کریم و ادبیات کنایی فارسی، چه تفاوت ها و شباهت هایی باهم دارند؟ همچنین آیا قرآن کریم تأثیراتی در گسترش معنای کنایی رنگ در ادبیات فارسی برجا نهاده است؟ در پاسخ به این سؤالات، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی، که از طریق جمع آوری کنایات موجود در سه دائره المعارف «دهخدا»، «عمید» و «فرهنگ کنایات فارسی» همچنین جمع آوری تمامی آیاتی که در آن ها، رنگ ها به کاررفته اند و نیز منابع کتابخانه ای و اینترنتی، به نتایجی دست یافت. قرآن کریم و کنایات فارسی، در توصیف وضعیت معنوی و جسمانی انسان، پدیده های طبیعی، توصیف رنگ پدیده های ایده آل بهشتی و رنگ مربوط به معجزه خاص، در کارکرد و دلالت های معنایی رنگ، اشتراکاتی دارند. تفاوت این است که رنگ ها در قرآن، برای توصیف فراواقعگرایانه پدیده های طبیعی در قیامت نیز به کاررفته و کنایات نیز علاوه بر کارکردهای مشترک، از رنگ ها، برای بیان آشکارگی و ظاهر بودن و همچنین برای توصیف یک مکان و یا شیء نیز بهره گرفته اند. نیز می توان تأثیرات قرآن کریم بر ادبیات کنایی فارسی را در دلالت های معنایی رنگ ها، در رنگ سفید (معجزه موسی) و رنگ سبز (لباس بهشتیان) و رنگ کبود برای چشم (سیه روزی و اندوه) مشاهده نمود. همچنین منظر معنایی رنگ ها در قرآن بیش از دلالت های کنایی و اکسپرسیو، بر واقع گرایی استوار است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان