آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

این کتاب که در زمستان 1375 توسط واحد تدوین اندیشه سیاسى مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامى دفتر تبلیغات اسلامى, به کوشش عبدالوهاب فراتى, به پیشگاه اهل علم تقدیم شده است یکى از اندرزنامه هاى سیاسى دوره قاجاریه مى باشد که در آن, یک عالم شیعى به تحلیل سیاست پرداخته است. این اثر و نیز اثر دیگرى از همین مولف به نام تحفه الملوک در سال هاى میانى و پایانى جنگ هاى ایران و روس تالیف شده اند,از این رو به نظر مى رسد که انگیزه نگارش آن ها آرام سازى و اصلاح رفتار سیاسى طبقات اجتماعى و نخبگان سیاسى آن دوره بوده است.
سید جعفر دارادى از جمله اندیشمندان دوره قاجاریه است که تاکنون افکار و آراءاش بر بسیارى از محققان مجهول مانده است.
وى که به دلیل داشتن کشف و کرامت بــه کشفى معروف گردید در سال 119هـ.ق در خانواده اى از علماى دین در قصبهء ((اصطهبانات)) دیده به جهان گشود و در سال 1267هـ.ق. در بروجرد بدرود حیات گفت. تحصیلات مقدماذى خود را در آن قصبه فراگرفت و سپس در آستانه سن بلوغ على رغم تهیدستى روانه یزد شد و پس از سه یا چهارسال اقامت در آن دیار, در حدود سال 1211هـ.ق رهسپار نجف اشرف شد و در درس اساتید بزرگ آن روز, به ویژه سید محمد مهدى بحرالعلوم, شرکت جست. وى بر اثر هوش سرشار و استعداد فراوان و نیز تاییدات ربانى و ریاضات نفسانى بر کرسى تدریس تکیه زد و رفته رفته به عنوان فقیهى اصولى و عارفى سالک و حکیمى آگاه به زمان, شهره آفاق گردید. اعتمادالسلطنه, وزیر انطباعات دوره ناصرى, وى را از اجله علماى جامعین مابین علم و ایقان و ذوق و عرفان مى خواند و فرصت شیرارى نیز از او به عنوان قدوه علماى عصر و زبده فضلاى دهر یاد مى کند که در اجتهاد و فتاوى شهیر و در علم, تفسیر و حدیث دى نظیر بوده است. على رغم حضور نسبتا فعال علما در حوادث سیاسى دوره قاجاریه و نیز بروز رویدادهاى سرنوشت سازى مثل جنگ هاى طولانى ایران و روس, کشفى نه مستقیما مسئولیت سیاسى بر عهده گرفت و نه در حوادث این دوره نشانى از خود گذاشت. لکن با حسام السلطنه, که در میان فرزندان فتحعلیشاه به اوصاف میانه روى و مآل اندیشى شهرت داشت, رابطه اى نیکو بر قرار کرد و به درخواست وى برخى از آثار خود, هم چون, میزان الملوک و تحفه الملوک و کفایه الایتام را به نگارش درآورد. هرچند میزان الملوک خطادى و تا حدودى تقیهآمیز است در عین حال از اهمیت تئوریک مباحث آن کاسته نمى شود و مى تواند در مباحث فلسفه سیاسى تکمیل کننده مباحث (( تحفه الملوک )) باشد. کشفى در میزان الملوک, در ابتداى هر بادى حکمتى را بیان مى کند و سپس براى تائید آن, به روایات و آیات متعددى استناد مى نماید و در پاره اى از موارد از تجربه و حکایات نیز سود مى جوید. این اثر از یک مقدمه و ده باب فراهمآمده و مولف طى این ده باب موضوعاتى هم چون عدالت, خلافت, سلطنت ملوک و کیفیت سلوک کارگزاران دولت, عالمان, وعاظ, قضات, صاحبان ثروت, زارعین, دهاقین, تاجران و صنعت گران را مورد بررسى قرار مى دهد. از میان مباحثى که در این اثر به چشم مى خورد دو موضوع اهمیت بسیار دارد:

1) عدالت بنیان زندگى سیاسى:

بحث هاى گسترده و عمیق او درباره اعتدال, درواقع بازتادى است از بحرانى که جامعه اش درگیر آن بوده و هم راه حل و پاسخى براى آن, همان گونه که افلاطون در واکنش به بحران اخلاقى و اجتماعى آتن, جامعه اى طرح مى کند که در آن بهترین و عاقل ترین شهروند یعنى سقراط, اعدام نشود. کشفى نیز به بحران عدالت در دوره قاجاریه واکنش نشان مى دهد و عامل انحطاط و مبتلا شدن به انواع بلیات را افراط و تفریط یا انحراف از حد میانه مى داند. وى در تحفه الملوک صراحتا به این بحران اشاره دارد که همه اصناف و گروه هاى اجتماعى عصرش از طریقه اولیه خود بیرون آمده و انحراف از شریعت نموده اند : علاوه بر متصوفه و متفلسفه, تمام فرق دیگر از علما, جهلا, سلاطین, رعایا, اغنیا, فقرا, زراع, اهل صنایع و حرکف, همگى از طریقه اولیه بیرون رفته اند و عدول و انحراف از شریعت و طریقتى که تکلیف هر یک از آن هاست نموده اند. وى با برداشتى که از ماهیت بحران دوره خویش دارد تنها راه حل آن را, استوار ساختن روان و رفتار انسان و جامعه برطریقه انصاف و اعتدال مى داند. در واقع مى توان گفت بحث هاى کشفى در تحفه الملوک و میزان الملوک, ارائه قواعدى است که فرد ـ اعم از سلطان و رعیت مى تواند با به کارگیرى آنها به وضعیت میانه اى در خصال و رفتار خویش دست یابد و سپس به جامعه اى که تک تک اعضایش به چنین وضعیذى دست یافته اند ملحق گردد.

2) جایگاه علما در سیاست مدن:

کشفى در باب ششم از این اثر, پس از بیان ارزش و جایگاه علم در اسلام, با تقسیم علم به ظاهر و باطن, عالمان را نیز به سه گروه تقسیم مى کند: ـ عالم به علم ظاهر عالم به علم باطن ـ عالم به هردو. کشفى از میان عالمان تنها دو گروه اخیر و نیز دسته اى از گروه اول را ناجى و عالم حقانى مى داند لکن مدعى است تعداد عالمان حقانى در برابر گروه هالکین به تعداد انگشتان دست هم نمى رسد. وى در این باره مى نویسد: و این طایفه اند که روز به روز زیاد مى شوند و غلبه مى کنند و غاصب حق و منصب عالم حقانى مى گردند. برخى از اینان نیز بر سر منابر به مداحى سلاطین مشغول مى شوند و فاتحه و دعاهاى خیر براى آن ها مى گویند چنان که در این زمان ها بسیار و فراوان مى باشند. وى در ادامه, درباره عالم حقانى, که شایستگى فرمان روایى در عصر غیبت را دارد, مى گوید: حقا خیر و برکت یکى از ایشان شرق و غرب را فرا مى گیرد و مردمان در پناه دولت او مى باشند و آن است مدار وقت و قطب زمان و آن است که حضرت پیغمبر(ص) فرمودهء علماء امتى کانبیاء بنى اسرائیل تفاخر به آن نموده و آن است که تاج دار العلماء ورثه الانبیاء مى باشد. لکن کشفى در یافتن چنین فقیهى در روزگار خویش چندان خرسند به نظر نمى رسد و به واژه نادرالوجود روى مىآورد. این سخنان نشان مى دهد که وى نمى توانسته علمایى را که در روزگارش مى زیسته شایسته حکومت بداند چراکه عالمان از دست یادى به ویژگى هاى که وى براى عالم حقانى برمى شمارد کوتاهى کرده و نتوانسته اند شرایط نیابت عامه را در خود احرازکنند و به سخن دیگر, از عهده وظایف خویش به شایستگى بر نیامده اند. و درنهایت با ناامیدى از تشکیل حکومت مجتهد جامع الشرایط در عصر غیبت به گونه اى بر تفکیک حوزه عرفیات از شرعیات صحه مى گذارد و در صدد ارائه یک جامعهء نمونه در این گفتمان برمىآید. درواقع مى توان گفت میزان الملوک در منظومه اندیشه سیاسى وى به دوره تفکیک آن دو حوزه اختصاص دارد.

تبلیغات