آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

 

سازمان ادارى و مالى در زمان رسول خدا(ص)
سازمان ادارى در دوران جاهلیت
دارالندوه
پست‏هاى مهم ادارى مکه
ویژگى‏هاى اجتماعى مکه در آغاز بعثت
وضعیت دولت اسلامى و سازمان‏هاى مربوط به آن، در مدینه
اوضاع یثرب در آستانه هجرت پیامبر گرامى(ص)
نقش هجرت در استقرار حکومت
پیمان برادرى، نخستین قانون دولت اسلامى
مراحل تأسیس سازمان ادارى پیامبر اکرم(ص) در مدینه
مساجد، مقرّ حکومت و اداره
مؤسسات و سازمان‏هاى ادارى در مدینه
1. مؤسسه آموزش و تبلیغ احکام
الف . آموزش همگانى
ب . معارف دینى
ج. کاتبان
2. سازمان مالیات و دارایى
سیاست‏هاى مالى پیامبر(ص)
منابع مالى و روش جمع آورى و توزیع آنها در صدر اسلام
الف . خمس غنایم
ب . جزیه (مالیات سرانه)
ج . خراج (مالیات بر زمین)
د . زکات (مالیات صدقه)
3. سازمان بازرگانى و اقتصادى
الف . مراقبت و کنترل بازار
ب . پیش‏گیرى از احتکار
4. اداره روابط خارجى (بین‏الملل)
دستگاه قضایى
فرماندهى نظامى و لشکرى
نتیجه گیرى
نمودار شماره 1
نمودار شماره 2
فهرست منابع و مأخذ
توضیح بعضى از کلمات
سازمان ادارى و مالى در زمان رسول خدا(ص)
اندیشه حکومت اسلامى، طبق آیات قرآن کریم و رهنمودهاى پیامبر(ص) به صحابه،دلالت بر احساس فطرى بشر در تشکیل دولت دارد.
[1] علّامه طباطبایى(ره) با استناد به آیه:فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة اللّه التى فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه ذلک الدین القیّمو لکن اکثر الناس لا یعلمون
[2] لزوم دولت اسلامى را اثبات مى‏کند و در توضیح آن، یادآورمى‏شود: فطرى بودن نیاز به تشکیلات حکومتى، به حدى بود که وقتى پیامبر(ص) پس ازهجرت به مدینه، دست به ایجاد دولت اسلامى زد، مردم با وجود پرسش‏هایى که در زمینهحیض و اهله و انفاق و دیگر مسائل عادى مطرح مى‏کردند و از پیامبر(ص) توضیحمى‏خواستند، در مورد تشکیل دولت هیچگونه پرسشى مطرح نکرده و توضیحى نخواستند.حتى جریان‏هاى پس از رحلت آن حضرت نیز با تمامى فراز و نشیب، از همین احساسفطرى سرچشمه مى‏گرفت. همه به انگیزه فطرت احساس مى‏کردند که چرخ جامعه اسلامىبدون گرداننده، گردش نخواهد کرد و دین اسلام این واقعیت را، که درجامعه اسلامى بایدحکومتى وجود داشته باشد، امضاى قطعى نموده است.
[3]
طبیعى است که اسلام براى فعلیت بخشیدن به اهداف عالى خویش درزمینه‏هاى‏گوناگون سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و حتى عبادى، نیازمند وجوددولت است.
[*]. عضو هیأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى.
|179|
حضرت امام خمینى(ره) در کتاب ولایت فقیه خویش، وجوداحکام مالى، دفاع ملى، احقاق‏حقوق و احکام جزایى در متن دینو شریعت را دلیل بر لزوم تشکیل حکومت دانسته، مى‏نویسند:
«سنت و رویه پیغمبر(ص)دلیل بر لزوم تشکیل حکومتاست؛ زیرا اولاً: خود تشکیل حکومت داد...و ثانیاً: براى پس ازخود به فرمان خدا تعیین حاکم کرده است.
[4]»
چنانچه تشکیل حکومت اسلامى، براى سرپرستى و ادارهشؤون مسلمانان به حکم ضرورت لازم آید، قهراً نظاموتشکیلاتى باید باشد که بر تعیین حاکم، شرایط، صلاحیت‏ها،اختیارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگى صدورصلاحیت‏ها و رابطه حاکم بر مردم ضوابطى باشد وگرنه هرجومرج جاى نظم و انضباط را مى‏گیرد و این بر خلاف اصول اسلامو منطق است.
این نوشتار بر آن است تا حکومت اسلامى رسول اللّه(ص) را،که پس از هجرت در مدینه ایجاد کردند، مورد شناسایى قرار دهدو در نگرشى دقیق، سازمان ادارى آن را تشریح کند.
سازمان ادارى در دوران جاهلیت
اعراب حجاز، بدوى بودند. بنابراین ذکر حکومت و سازمانادارى به معناى دقیق کلمه در مورد آنان درست نیست؛ زیرابدوى‏بودن و نظام حکومتى دو امر متناقض‏اند. ولى شهر مکه،مدینه و طائف وضعى میانه در بداوت و حضارت (تمدّن) داشتند.به عبارت بهتر، در حالتى میان زندگى شهرى و قبیله‏اى بهسرمى‏بردند.
شهر مکه مقر قبایل قریش بود و هر قبیله‏اى محله‏اى از آن رادر اختیار خود داشت و این مجاورت قبایل با یکدیگر، نوعىاتحاد و تقسیم کار در میان آنان ایجاد نموده، لیکن با این حال،
   
چنانچه تشکیلحکومت اسلامى،براى سرپرستى واداره شؤونمسلمانان به حکمضرورت لازم آید،قهراً نظاموتشکیلاتى بایدباشد که بر تعیینحاکم، شرایط،صلاحیت‏ها،اختیارات و اوصافاو نظارت داشتهباشد و در چگونگىصدور صلاحیت‏ها ورابطه حاکم بر مردمضوابطى باشدوگرنه هرج ومرججاى نظم و انضباطرا مى‏گیرد و این برخلاف اصول اسلام ومنطق است.
|180|
همچنان علاقمند به استقلال باقیمانده بودند و از پیوستن بهیکدیگر خوددارى مى‏کردند، به همین جهت هیچگاه به مرحلهیک شهر به معناى جدید نرسید و به سلطه و نفوذ یک قدرتهمگانى تن نداد.
هیچگاه دیده نشد که شخصى به عنوان مکى معروف باشدومنسوب به مکه گردد.
ولى انتساب به قبیله بسیار معمول و متداول بود. ملّیّت فقط ملّیّتقبیله‏اى بود و افتخار، افتخار قبایلى.
دارالندوه
قریش براى مذاکره و مشاوره در امور خصوصى و عمومىاجتماع مى‏کردند و این اجتماعات رسمى در دارالندوه برگزارمى‏شد. محل آن، خانه قُصَىّ بن کِلاب بود که آن را ساخت و از آندرى به جانب کعبه قرار داد. آن اولین خانه‏اى است که در مکهساخته شد و سپس مردم خانه‏هاى خود را به تبعیت از او ساختند.مورّخان و سیره نویسان گفته‏اند که وجه نامگذارى «ندوه» ازآن‏رو است که مشتق از ندى و نادى و منتدى است و این لغت بهمعناى مجلس است که مردم براى مشورت در امور خیر و شرّ، درآنجا گردهم مى‏آمدند و قریش در آنجا به حلّ و فصل کارها،پیوندهاى زناشویى، لواى جنگ، ختنه پسرها و...مى‏پرداخت.
[5]
پست‏هاى مهم ادارى مکه
[6]
1 - سرانت و حجابت: یعنى دربانى و پرده دارى کعبه، که به عهدهبنى عبدالدار بود و پس از آن امور مربوط به دارالندوه نیز بدانافزوده شد.
2 - سقایت و عمارت: یعنى آب دادن حجّاج و حفظ و حراستآداب و تشریفات در خانه کعبه. این منصب در دست بنى‏هاشمبود. عمارت یا نگاهبانى مسجدالحرام، یکى از مؤسسات وابسته
|181|
به سقایت بود تا مراقبت کنند که کسى در آن محلّ مقدس یاوهسرایى و بدگویى نکند و فریادنزند.
3 - افادت: یعنى میهماندارى و اطعام حاجیان. قریش درمواقع معین، مبلغى پول از میان خود گرد مى‏آوردند و براىاطعام‏فقرا به متصدیان میهمانخانه مى‏دادند. این منصب از آنِبنى‏نوفل بود.
4 - أیسار: تفأّل و تطیّر با تیرهاى بى پر، در دوران جاهلیتبود که اعراب از این طریق در مشکلات زندگى چاره‏جویىمى‏کردند و این خود به سمتى تبدیل شد که بنى جمح آن را برعهده داشتند.
5 - اموال محجره: اوقافى بود که به نام خدایان خود وقفمى‏کردند. این سمت در دست بنى سهم بود. این پنج منصب جنبهدینى داشت. در کنار آن‏ها منصب جنگى نیز وجود داشت.
6 - اللواء؛ پرچمدارى: پرچمى دینى بود که در جنگ‏ها آن راخارج مى‏ساختند و آن را عقاب مى‏نامیدند. پرچم قریش به دستقُصَىّ بن کلاب بود که به فرمان وى آن را براى جنگآماده‏مى‏کردند.
7 - قُبّه و اعنّه: و آن خیمه‏اى بود که برخى از ابزار جنگىوتجهیزات نظامى در آن نگاهدارى مى‏شد و مقام «اعنة الخیل»متصدى نگهدارى اسبان قریش در جنگ بود و این سمت رابنى‏مخزوم عهده‏دار بود.
در کتاب‏هاى عرب پنج منصب دیگر براى اعراب ذکر شدهوآنها عبارتند از:
8 - قیادت: مقام راهبرى قافله یا جنگجویان یا هر دو، کهولایت آن در بنى امیه بود و در اواخر عهد جاهلى، ابوسفیان آن رابه دست داشت.
9 - مشورت: عبارت بود از مشاوره در امرى با متصدّى این
|182|
سمت، پیش از آن‏که براى آن امر اجتماع نمایند. این منصب در دست بنى اسد بود.
10 - اشناق: مؤسسه اى که براى حلّ اختلاف و رضایت خصم تأسیس شد و معمولاًبراى پرداخت دیه‏هاى قبایل قریش و یا دیگران بوده است و ریاست آن به دست بنى‏تمیم بود.
11 - سفارت: یعنى اعزام نمایندگان و سفیران براى انجام مذاکرات صلح و جنگ یا اظهارتفاخر قریش در برابر اقوام دیگر.این منصب را بنى عدى به دست داشت. و آخرین مسؤولآن در جاهلیت عمربن خطاب بود.
12 - ایلاف: به معناى تضمین راه‏هاى بازرگانى، بدون پیمان حلف است. نوعى اجازهتجارت که قبیله قریش آن را از دولت‏هاى ایران و روم و از حکّام حبشه و یمن در اختیارداشت و کسانى که این مقام ممتاز را براى قریش کسب کردند، هاشم، مطلّب، عبد شمس ونوفل فرزندان عبد مناف بودند.
13 - قضا: نظام ادارى مکه بر روى سه محور دینى، نظامى، اقتصادى مى‏چرخید. لذا جاىمؤسسه قضایى یا قضاوت خالى بود. برخى سران عشایر قریش بر آن شدند. تا این خلأ رابرطرف کنند و در این راستا حلف الفضول را میان خود بستند. اساس آن پیمانِ دفاع از حقوقافتادگان بود و بنیانگذاران آن، همه نام فضل داشتند و پیامبر خدا در این پیمان، که حقوقمظلومان را بیمه مى‏کرد، شرکت فرمود.
[7]
پیامبر(ص) همه این مناصب، جز حجابت و سقایت را لغو و باطل اعلام کرد.
ویژگى‏هاى اجتماعى مکه در آغاز بعثت
ساختار ادارى مکه متأثر از سه ویژگى اجتماعى بود، که شهر مدینه آن سه ویژگى رانداشت و آنها عبارت بودند از:
الف: اکثریت شهروندان مکه را قریش و عشایر و تیره‏هاى آن تشکیل مى‏داد، احتمالاًافرادى از قبایل دیگر بوده‏اند اما در اقلیت قرار داشته‏اند. یکدست بودن شهروندان در مکه،این شهر را از خونریزى و عداوت‏هاى حاد سیاسى بدور مى‏داشت. جنگ و خونریزىعمده‏اى میان قریش در تاریخ ثبت نشده است.
ب: خصوصیت دیگر مکه در رنگ و طبع بازرگانى آن بود، بازرگانان قریش با عشایرقریش و کشورهاى خارج روابط بازرگانى داشتند. تنظیم دقیق حرکت کاروان‏هاى بازرگانىاز اهمیت ویژه‏اى برخوردار بود و مستلزم آن بود که روابط با قبایل سر راه‏هاى قافله‏ها و
|183|
کشورهاى مقصد به دقت بررسى شود.
ج: به دلیل وجود کعبه، این شهر به عنوان جایگاه عبادت و انجام مراسم حج، براى اعرابتقدّس داشت و از نظر درآمد توریست و بازرگانى، منبع درآمد سرشارى براى قریش بود.
این ویژگى‏هاى سه‏گانه موجب شد که این شهر از یک نظام ادارى و مرکز قدرتبرخوردار باشد و پیامبر در مکه مردم را به دینى جدید دعوت مى‏کرد و عقول را از خرافاتآزاد مى‏نمود. او به برکت این دین توانست گروهى از مردم را پیرامون خود جمع کند و از اینگروه، سازمانى واحد مبتنى بر تعلّقات و تمایلات روحى واحد تشکیل گردید.
وضعیت دولت اسلامى و سازمان‏هاى مربوط به آن، در مدینه
اوضاع یثرب در آستانه هجرت پیامبر گرامى(ص)
چون ساکنان شهر یثرب (عرب و یهود) قبل از اسلام فاقد پیکره اجتماعى متکامل بودند،هیچ گونه اقتدار سیاسى فراگیر و یا نظام ادارى جامع در آن پدید نیامد و مؤسسه و سازمانىکه بتواند واحدهاى متفرق را در یک زنجیره مصالح مشترک و حیاتى پیوند دهد وجودنداشت. اما پس از آمدن اسلام به مدینه و اندکى پیش از هجرت پیامبر(ص)تکوین نظام ادارىدر این شهر آغاز شد.
ممکن است شالوده و زیر بناى نظام ادارى شهر یثرب با انتخاب نقباى دوازده گانه، ازمیان بیش از 70 نفر توسط اوس و خزرج که به تقاضاى پیامبر بود، گذاشته شده باشد. دردومین بیعت عقبه،
[8] سه نفر از اوسیان و نه نفر از خزرجیان با پیامبر خدا بر اسلام و طاعت وجهاد بیعت کردند. وظیفه و مسؤولیت نقبا، مسؤولیت ادارى، سیاسى، فرهنگى و تبلیغ و نشراسلام در یثرب و زمینه سازى براى مهاجرت پیامبر(ص) و مسلمانان بود.
نقش هجرت در استقرار حکومت
هجرت مرحله‏اى بزرگ در زندگى اسلام است و از دیدگاه ما در باب تاریخ حکومتاسلامى، قطعاً مهمترین مرحله پیدایش حکومت اسلامى است. پیامبر خدا(ص) در نتیجهزیستن در جوّ سیاسى و ادارى شهر مکه، از درایت و خبرگى لازم برخوردار بود. آن حضرتدر آغاز هجرت، به چند جهت باید با دشوارى‏هاى فراوان در تأسیس نظام ادارى شهرمقابله‏کند.
|184|
نخست: شهر یثرب به لحاظ ناهمگونى میان شهروندان از هرگونه نظام ادارى کامل ومناسب تهى بود و اصولاً افراد و اجتماع یثرب فرهنگ نظم اجتماعى و ادارى نداشتند.
دوم: رابطه میان قبیله اوس و خزرج و رابطه همه آنها با یهودیان بر پایه جنگ و خونریزىبود و لذا امنیت شهر همیشه نگران کننده مى‏نمود و مردم را بر آن داشت تا خانه‏هاى خود رادر مجتمعات مسکونى، جدا از هم، به شکل پادگان‏هاى نظامى بنا کنند.
سوم: سه گروه که دشمن اسلام بودند، از ساکنان شهر به شمار مى‏آمدند:
1. اعراب (به استثناى اوس و خزرج): مانند خطمه، بنو واقف، بنو سلیم که در سال اولهجرت اسلام نیاوردند و اسلام بسیارى از ایشان تا سال چهارم هجرت به تأخیر افتاد.
[9]
2. منافقین: گروهى که عمل به شعائر اسلامى مى‏کردند ولى با طرح سیاسى اسلام وتشکیل حکومت اسلامى با ریاست پیامبر(ص)مخالف بودند.
3. یهودیان: که نمونه عینى مخالفین فرهنگى، سیاسى، اجتماعى با اسلام، به اعتبار آیین ودولت و نظام سیاسى - اجتماعى بر مبناى اسلامى به حساب مى‏آمدند.
این دشوارى سه بُعدى، در راه تلاش پیامبر(ص)براى سازماندهى نخستین جامعهاسلامى، بسیار مهم و حساس بود.
پیمان برادرى، نخستین قانون دولت اسلامى
یکى از مهمترین تدبیرهاى پیامبر براى رفع مشکلات و موانع موجود و تکوینسازمان‏جامعه جدید، عقد برادرى و اخوت میان مهاجر و انصار بود. این پیمان نامه درواقع‏قانون مختصرى بود که وظایف اولیه مدنى افراد را به عنوان شهروندهایى کهبایدهمکارى متقابل با یکدیگر داشته باشند، بیان مى‏کرد. پیامبر با این پیمان، آزادىدینىِ‏یهود را تضمین کرد و میان مسلمانان و یهود اتّحاد برقرار ساخت. بدین ترتیب قدرتوسلطه‏اى عمومى ایجاد کرد که تا پیش از آن اعراب با آن آشنا نبودند. پیمان نامه چنینآغازمى‏شود:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم، هذا کتاب من محمّد النبى بین المؤمنین و المسلمین و منقریش و الیثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم اِنّهم امة واحدة...»
[10]
پیامبر (ص) با اجراى برنامه پیمان برادرى و سازمان دادن به این امر مهم، به قصد بناى
|185|
جامعه سیاسى دولت اسلامى، گام پیشرفته‏ترى برداشت.
مراحل تأسیس سازمان ادارى پیامبر اکرم(ص) در مدینه
مرحله اول، از آغاز هجرت تا سال چهارم (جنگ خندق) بود. در این مرحله اداره امورشهر مدینه و همه مسؤولیت‏ها زیر نظر شخص پیامبر بود و جز اذان و کتابت وحى را به هیچکس واگذار ننمود مگر زمانى که به سفر و یا جنگ مى‏رفت. بدلیل هجوم مهاجرین مکه ومهاجرت برخى از افراد قبایل عرب، جمعیت این شهر زیاد شد و در نتیجه مشکلات مسکنو اقتصادى ظاهر گشت.
مرحله دوم، بعد از جنگ خندق تا سال نهم هجرى (فتح مکه) است. در این مرحله اقبالعشایر عرب به آیین اسلام افزون شد و تب مهاجرت به شهر مدینه فرو نشست. بسیارى ازسران عشایر جدیدالاسلام از سوى پیامبر نزد قبایلشان باز مى‏گشتند و به حل و فصلمشکلات روزانه مردم مى‏پرداختند. نمایندگان پیامبر مسؤولیتى شبیه به مسؤولیتقضایى‏داشتند.
مرحله سوم، پس از فتح مکه تا رحلت حضرت رسول(ص) که در آن متصرفات حکومتاسلامى توسعه یافت و تمام شبه جزیره عربستان و عمده شهرهاى آباد جز و منطقهجغرافیایى اسلام درآمد و در نتیجه در سازمان اداره اسلامى نیز تحوّلات کیفى و کمىصورت گرفت.
مساجد، مقرّ حکومت و اداره
یگانه مقر عمومى دولت اسلامى مسجد بود. در هیچ مأخذ تاریخى نیامده است کهپیامبر(ص)در سال‏هاى اقامت در مدینه، امور حکومتى و ادارى را در جایى جز مسجد انجامداده است. نخستین مسجدى که در اسلام بنا شد مسجد قبا بود. به استثناى مسجدالنبى، نُهمسجد در مدینه در دوران حیات رسول اللّه(ص)ساخته شد. همه آن مساجد مرکز عبادت،آموزش و انجام امور مملکتى و ادارى و غیره بود. از میان این مسجدها مسجد النبى در مدینهمقر مرکزى حکومت اسلامى شد و در آن‏جا پیامبر نمایندگان را به حضور مى‏پذیرفتوسفیران را از سوى خود به مأموریت‏هاى ادارى و سیاسى و دیپلماسى و نظامىروانه‏مى‏ساخت.
[11]
|186|
مؤسسات و سازمان‏هاى ادارى در مدینه
[12]
1. مؤسسه آموزش و تبلیغ احکام
الف . آموزش همگانى
پیامبر خدا(ص) آموزش همگانى را در اولویت امور قرار دادهبود و نه تنها نسبت به آموزش معارف دین توجه داشت، بلکه بهآموزش خواندن و نوشتن به صحابه امّى در مدینه عنایتى خاصداشت. پیامبر خدا شرط آزادى هر یک از اسیران بدر را، کهخواندن و نوشتن مى‏دانستند، تعلیم ده تن از صحابه و فرزندانآنان قرار داد. وى به زید بن ثابت دستور داد سرپرستى امورترجمه و پاسخ نامه‏ها را به عهده‏بگیرد و در این راستا زبانسریانى را بیاموزد. پیامبر(ص) راجع به تعلیم حرفه و فن نیز، که دراحتکار یهودیان بود، اهتمام مى‏ورزید. در جاى جاى سنتشریف، پدران و مادران را به آموزش نوشتن، شنا و تیراندازىفرزندان تشویق کرده است. نتیجه آنکه پیامبر داراى سیاستآموزشى ویژه بوده و به آموزش همگانى اهتمام خاصداشته‏داشت.
ب . معارف دینى
پیامبر خدا(ص) تعلیم و تعلّم مسائل مذهبى را وظیفه‏اىعمومى اعلام کرد و همه افراد با سواد را به این کار موظفساخت. ایشان براى آموزش قرآن از بعضى اصحاب در شهرمدینه کمک مى‏گرفت. ظاهراً تعلیم قرآن در اوقات معین، در خانهیکى از مسلمانان انجام مى‏شد و تعدادى براى این کار گرد هممى‏آمدند. برخى احتمال داده‏اند که پیامبر(ص)خانه مخصوصى رابراى تعلیم قرآن آماده کرده بود.
[13] اعزام معلمان به سوى قبایل، بهدو صورت انجام مى‏گرفته است، در بعضى حالات بنا بهدرخواست نمایندگان قبایل و در دیگر احوال با پیش دستى پیامبربوده است.
|187|
ج. کاتبان
گروهى از کاتبان، پیامبر را در انجام کارها یارى مى‏دادند.ازاین افراد چهار تن اختصاص به نوشتن وحى داشتند؛ (علىابن‏ابى‏طالب، عثمان بن عفان، ابىّ بن کعب، زید بن ثابت). دوتن،در امور زندگى به آن حضرت مدد مى‏رساندند؛ (خالدبنسعید بن العاص، معاویة بن ابى سفیان). دو تن، آن چه رامیان‏مردم پیش مى‏آمد مى‏نوشتند؛ (مغیرة بن شعبه، حصینبن‏نمیر) و دو تن مطالب مربوط به قبایل و مسائل مربوط به آنهارابراى مردم مى‏نگاشتند؛ (عبداللّه بن‏ارقم بن یغوث، علاءبن‏عقبه). همچنین زید بن ثابت نامه‏هایى را که به عنوان پادشاهانبود مى‏نوشت.
[14]
2. سازمان مالیات و دارایى
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن در باره وضعیت ثروت ومیزان آن در عربستان، در آستانه تشکیل دولت اسلامى مى‏نویسد:کشور عربستان، که سه چهارم(4/3) آن بى آب وعلف بود، عرصهزندگى قبایلى بدوى به شمار مى‏آمد که همه ثروت آنان، براىتزیین بنایى چون کلیساى سانتاسوفیا بسنده نمود.
[15]
پیامبر خدا(ص) در چنین وضعیتى حکومت اسلامى را درمدینه پى ریزى کرد.
سیاست‏هاى مالى پیامبر(ص)
در دوران ابتداى ظهور اسلام در مکه، جامعه مسلمانان بسیارکوچک بود و نیازى به دریافت مالیات وجود نداشت. پس از فتحمکه موقعیت دولت اسلامى تثبیت شد. پیامبر مأموران مالیاتى رابراى دریافت زکات به کلیه قبایل عرب، به استثناى یک یا دومورد، اعزام کرد. تا مطالبات را دریافت کنند. با این‏که دریافتمالیات زمین در زمان حیات پیامبر آغاز شده بود، اما مبلغ آن
|188|
بسیار کم بود و فقط به دو صورت تسهیم محصولاتى زراعى از یک قبیله یهود دریافتگردید. جمع آورى جزیه نیز در زمان پیامبر آغاز شد. با این‏حال، این مالیات از نظر مبلغ،زمان و نحوه دریافت قاعده‏مند نشده و با شیوه‏اى ساده و در مقیاس کوچک بود. با وجودسادگى ساختار مالى، نکته داراى اهمیت، تأکید زیاد به پولى کردن اقتصاد بود. معاملاتتجارى اعراب قبل از اسلام با استفاده از سکه‏هاى سایر ملت‏ها انجام مى‏شد که بیشتردینارهاى روم شرقى و درهم‏هاى ایرانى بود. اعراب داراى شیوه توزین پولى خاص خودبودند و این سکه‏ها را با توجه به روش خود وزن مى‏کردند و محاسبات ارزش پول را انجاممى‏دادند. بدین معنا که گویا آنها سکه نیستند. اوزان طلا و نقره به ترتیب درهم ودینار «مثقال»نامیده مى‏شدند. وزن هفت دینار، برابر ده درهم بود. وزن هر دینار برابر 72 دانه جو و با اندازهمشخص بود. از آنجا که این روش پولى براى جمع کردن زکات مشکلى ایجاد نمى‏کرد، موردتصویب پیامبر قرار گرفت. خلفاى بعدى سعى کردند واحد پولى دقیق‏ترى ایجاد کنند.
[16]
منابع مالى و روش جمع آورى و توزیع آنها در صدر اسلام
الف . خمس غنایم
نخستین درآمد مالى که به امر خداوند عمل گردید، خمس غنایم بود، سپس جزیه و خراجو آخرین آن زکات بود که از منابع دیگر، ثبات بیشترى داشت. پیامبر(ص) براى اداره درآمدها،اداره مالى تأسیس کرد. اعضاى این اداره را کارگزاران و عمّال زکات و نگهبانان وکتّاب(حسابداران) و همه کسانى که وجود آنها براى اداره امور مالى، لازم بود تشکیل مى‏داد.اداره دارایى گام به گام بر حسب رشد و تنوع درآمدهاى حکومت اسلامى و مصارف آن،گسترش یافت.
نخستین اقدام پیامبر(ص) در باره اولین غنیمت جنگى مسلمانان در بدر، تعیین عبداللّه بنکعب براى گردآوردن و حفظ و ضبط اموال در مکان خاص و جلوگیرى از پخش آن‏به‏دستمجاهدان بود و سپس توزیع غنایم میان مجاهدان به‏وسیله پیامبر انجام مى‏شد.
[17]
روایت است که پیامبر معیقب بن ابى فاطمه را رییس مرکزى ثبت غنایم در دفاتر ویژهکرد.
[18] افرادى را نیز مسؤول اخماس غنایم کرد؛ زیرا خمس باید در بیت المال محفوظ ونگهدارى مى‏شد و در موارد نیاز، دولت آن را انفاق مى‏نمود و نام عبداللّه بن کعب و محیمة
|189|
بن جزء را در میان این افراد ذکر کرده‏اند. در آیه 41 سوره انفال نحوه توزیع غنایم تصریحگردیده است؛ و اعلموا انّما غنمتم من شى‏ء فأِنَّ للّهِ خُمُسَه و للرسول و لِذىِ القربى‏ و الیتمىو المساکینِ و ابنِ السبیلِ ان کنتم أمنتم باللهِ و ما اَنْزَلْنا على عبدِنا یومَ الفرقانِ یومَ التقىالجَمْعانِ و اللهُ على کلٌ شى‏ء قدیرٌ.
«اى مؤمنان بدانید که هر چیزى را به غنیمت گرفتید (زیاد یا کم) خمس آن خاص خداورسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان است به آنها بدهید، اگر به خداوآنچه بر بنده خود (محمد ص) در روز فرقان و روزیکه دو سپاه اسلام و کفر، در جنگبدرروبرو شدند نازل فرمود ایمان آورده‏اید و بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست.»
ب . جزیه (مالیات سرانه)
جزیه، مالیاتى است که در قرآن به صراحت از آن، سخن به میان آمده است؛ قاتلوا الذینلا یؤمنون باللّه و لا بالیوم الآخر و لا یُحَرِّمون ما حرَّم اللّه و رسوله و لا یدینون دین الحق منالذین اُوتوا الکتاب حتى یعطوا الجزیة عن یدٍ و هُمْ صاغرون.
[19]
اى اهل ایمان، با هر که از اهل کتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده است و آنچه(خدا و رسول حرام کرده حرام نمى‏دانند و به دین حق و آیین اسلام نمى‏گروند، کارزار کنید تاآنگاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند.»
جزیه تنها بر مردان بالغ، که از لحاظ مالى توانایى پرداخت داشتند، تعلق مى‏گرفت.میزان‏این مالیات به تناسب توانایى افراد، متفاوت بود و در قرآن نرخى براى آن ذکر نشدهاست.این مالیات مخصوص غیر مسلمانان بود و معادل زکاتى بود که فقط از مسلمانانگرفته‏مى‏شد.
ج . خراج (مالیات بر زمین)
پیامبر (ص) براى خراج که نوعى مالیات بر زمین بود، سوادبن غزیه انصارى را عاملخراج خیبر کرد. هنگام تعیین خراج، ارزیابى کننده باید عناصر زیر را در نظر مى‏گرفت:کیفیت زمین، نوع محصول برداشت شده و نوع آبیارى. برابر نظریه ماوردى، وقتى درموردمبلغ خراج، بر اساس عوامل فوق؛ یعنى سازگارى با شرایط زمین تصمیم‏گیرى شد،بهترین شیوه پرداخت خراج یکى از راه‏هاى زیر است: مالیات زمین، مکان کشت شده،تسهیم در محصول.
[20]
|190|
د . زکات (مالیات صدقه)
زکات و اخذ آن با این آیه شریفه تشریع مى‏شود:
خذ من أموالهم صدقةً تُطَهِرُّهم و تزکّیهم...
[21]
«اى رسول، تو از مؤمنان صدقات را دریافت کن تا بدان صفات، نفوس آنان را (از پلیدىو حبّ دنیا) پاک و پاکیزه سازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن که دعاى تو موجب تسلّى خاطرآنان شود که خدا (به دعاى مخلصان) شنوا و (به مصالح مؤمنان) داناست.»
پس از تشریع زکات، اداره مالى از جهت نظم و توزیع مسؤولیت‏ها، به سطح پیشرفته‏اىارتقا یافت؛ مانند عمّال صدقات، مصدقین، جابیان که وظیفه ایشان گردآورى زکات ازمالکین بود. الخارصون، المخنون که مقدار و اندازه آن را تخمین مى‏زدند و کتّاب و محرریناموال صدقه و...
[22]
در حقیقت زکات مالیاتى است که فقط بر روى ثروتى که از سرمایه گذارى و رشدسرمایه حاصل شده است وضع مى‏شود. بنابراین، ثروت و دارایى‏هایى که براى نیلبه‏هدف‏هاى مختلف؛ از جمله مصارف شخصى مورد استفاده قرار مى‏گیرند، مشمولپرداخت این مالیات نمى‏شوند. نکته دوم در باب زکات این‏که پیامبر نصاب زکات را با توجهبه تعداد حیوانات تعیین کرد، نه بر اساس ارزش پولى آنها و وقتى به این نرخ‏ها بر حسبتعداد حیوانات توجه شود، ملاحظه مى‏گردد که بسیار نظام گرا هستند. نکته سوم، از آنجا کهزکات بر ارزش خالص افراد(ثروت خالص) در آخر سال وضع گردیده است، بنابراین ایننوع مالیات از کالاهایى که در مبادلات تجارى شرکت دارند، گرفته نمى‏شود. این امر موجبمى‏شود که هزینه‏هاى معاملاتى را کاهش و گردش ثروت را تشویق نماید.
زکات مواد معدنى زیر زمینى نیز تحت عنوان ریکارز شناخته شده است که در صدراسلام از اهمیت زیادى برخوردار نبوده است.
3. سازمان بازرگانى و اقتصادى
در زمینه مدیریت اسلامى در امور اقتصادى در عهد پیامبر خدا(ص)، اصول مبتنى براحترام مالکیت خصوصى مشروع، بازار آزاد، آزادى تولید، آزادى عقد قرار داد، التزام بهتعهدات و قراردادها و عقود و حرمت کار بدون اجر و بیکارى مقرر بود. مالکیت ملى زمین،آب، چراگاه، جنگل، معدن، دریا و...در اختیار سلطه عالیه مرکزى و شخص پیامبر بود. با اینهمه پیامبر فعالیت‏هاى اقتصادى را بدون کنترل و مراقبت رها نکرد مدیریت اسلامى در دو
|191|
بعد از ابعاد اقتصادى دخالت مى‏کرد:
الف . مراقبت و کنترل بازار
بازار زیر نظر دولت بوده است تا مبادا در معاملات از التزام به حدود شرع تخلف ورزد ودر صورت لزوم مخالفین را ا ز ظلم باز مى‏داشت و در بعضى حالات تنبیه مى‏کرد. چه بسا ایناقدام ادارى در عصر پیامبر(ص) در زمان‏هاى بعد پایه و اساس حسبه بوده باشد که یکى ازشاخه‏هاى مهم حکومت اسلامى در کنترل و مراقبت از امور بازرگانى بود.
ب . پیش‏گیرى از احتکار
رشد جمعیت به سبب مهاجرت و مرکزیت شهر مدینه، رو به افزایش نهاد و کار به سوءاستفاده تجارى از غلّه و مواد روغنى و خرما و غیره انجامید و کمبود مواد غذایى در بازار،بازرگانان را به احتکار آن مواد و فروش آن با قیمت‏هاى زیاد واداشت. هر محتکرى که ازعرضه کالاهاى خود و فروش آن با قیمت مناسب و سودآور که متناسب با قدرت خریدمصرف کننده باشد، امتناع مى‏ورزید، به دستور پیامبر تحت پیگرد قرار مى‏گرفت. درعهدنامه امام على بن ابى‏طالب(ع) به مالک اشتر (حاکم مصر) آمده است: «...از احتکارجلوگیرى کن که پیامبر(ص) آن را منع کرد.»
[23] ظاهراً مدیریت و کنترل بر بازار سودمند بودهاست؛ زیرا در سیره نبوى و در حدیث چیزى که از بحران و کمبود معیشت و اقتصاد خبردهد، نیامده است.
4. اداره روابط خارجى (بین‏الملل)
آغاز فعالیت در زمینه روابط بین‏المللى، اول محرم سال هفتم هجرى بوده است؛ یعنىپس از صلح نامه حدیبیه و فراهم گشتن امکانات نشر دعوت اسلام در شبه جزیره عرب،اطراف و خارج آن، در بیزانس، ایران، مصر، حبشه، بحرین، یمن، غسان و میان دیگر سرانقبایل عرب بود. اداره رسایل و ترجمه از چند نفر از صحابیان تشکیل شده بود که بارزترینآنها عبارت بودند از: زیدبن ثابت (ترجمه از عربى به سریانى و به عکس) عبداللّه بن ارقم،سرجیل بن حسنه، حنظلة بن ربیع، حنظلة بن صیفى و على بن ابى‏طالب(ع) از ارکان ورؤساى کاتبان پیامبر بوده است. مجموعه اسناد سیاسى و ادارى که صدور آن‏ها از پیامبرروایت شده، بالغ بر 246فقره است که شامل: نامه، عهدنامه، صلح نامه، امان نامه، دعوت نامه
سازمان قضایىاسلام در مدینه وسایر بلاد اسلامىهمزمان باتشکیلحکومت اسلامى بهریاست عالیهپیامبر تشکیل شدومتناسب با نیازجامعه اسلامى وبر حسب امکاناتووجود نیروىانسانى صلاحیتدار براى تصدى درداخل و خارجمدینه به تدریجرشدیافت.
   
|192|
به قیاصره و پادشاهان و امیران و سران قبایل مى‏باشد پس از این‏کهبه پیامبر(ص) اطلاع دادند پادشاهان و امیران نامه‏هاى غیر ممهوررا دریافت نمى‏کنند. مهرى تهیه کردند و در سیره آمده است کهمهردار پیامبر حنظلة بن صیفى بوده است.
پیامبر در مدینه دارالضیافه‏اى ترتیب داد تا وفود و هیأت‏هایىکه براى دیدار آن حضرت و تشرف به اسلام و یا مقاصد دیگر بهمدینه وارد مى‏شدند، از آنها پذیرایى شود و آن را دارالضیفان والدار الکبرى نیز مى‏خواندند. در آغاز خانه حمید بن عبدالرحمنبن عوف بود. سپس درخانه رمله دختر حارث النجاریه استقراریافت. در دارالضیافه ناهار و شام فراهم مى‏کردند و بلال بنریاح‏مسؤول غذاى آنان بود. قبل از تهیه دارالضیافه براىپذیرایى از میهمانان از خانه‏هاى مرفّه انصار ومهاجرین استفادهمى‏شده است.
دستگاه قضایى
بارزترین و مهمترین مؤسسه در دولت اسلامى بعد ازریاست دولت، نهاد قضایى است. رسول خدا نخستین قاضىدرحکومت اسلامى بود، چه در مدینه و چه در خارج آن و باحضور او هیچ کس این ولایت را عهده دار نشد. در زمینهاستنابت‏در قضا و اجراى حدود در تاریخ ثبت نشده است کهپیامبر(ص) مسؤولیت قضا در خارج مدینه را به احدى جزعلى(ع)سپرده باشد.
[24]
در خصوص سیره و تاریخ آورده‏اند که پیامبر براى جماعاتنو مسلمان، یک نفر یا بیشتر از علماى صحابه را براى تعلیم قرآنو احکام اسلام مى‏فرستادند. احتمال مى‏رود که این افراد در کناروظایف آموزشى به حل و فصل و قضاوت در مرافعات ومنازعات ساده مى‏پرداخته‏اند و در دعاوى مهم در مدینه به پیامبر
|193|
رجوع مى‏کرده‏اند و اصولاً نمایندگان پیامبر اختیار قضاوت در مسایل عمده را نداشتند.
سازمان قضایى اسلام در مدینه و سایر بلاد اسلامى همزمان باتشکیل حکومت اسلامىبه ریاست عالیه پیامبر تشکیل شد ومتناسب با نیاز جامعه اسلامى و بر حسب امکاناتووجود نیروى انسانى صلاحیت دار براى تصدى در داخل و خارج مدینه به تدریجرشدیافت.
براى نخستین بار توسط پیامبر، مسؤولیت مدنى در جرم وکیفر در میان اعراب مطرحشد. در عهد جاهلیت اگر کسى جرمى مرتکب مى‏شد، مسؤولیت آن جرم تمام عشیره واحیاناً قبیله را فرا مى‏گرفت. اسلام با اعلان اصل لاتزر وازرة وِزْرَ اُخرى‏ که در حقوقجزایى امروز، مسؤولیت مدنى خوانده مى‏شود، آن ارزش جامعه را محکوم کرد.
فرماندهى نظامى و لشکرى
تشکیلات ارتش در نظام اسلام، جزو سازمان‏هاى دولتى نبوده بلکه سازمانى وابستهبه‏امت بوده است و جنگ مجاهدان را به حساب جنگ دولتى و دفاع از دولت نباید گذاشت،بلکه جنگ، جنگ‏امت و دفاع امت بوده است. مؤید این گفته، آیات صریح قرآن است کهجنگ براى دفاع از امت مسلمان است ضمن آنکه غنایم جنگ و اراضى مفتوحه متعلق بهامت مى‏باشد.
هزینه جهاد به عهده خود مسلمانان بوده و آنان بعنوان افراد ارتش حقوق دریافتنمى‏کردند. تمام دست آوردهاى عظیم نظامى پیامبر در مدتى نسبتاً کوتاه و در وضعیتىدشوار، بر اساس سازمان دقیق و بسیار گسترده بوده است. براى اهداف نظامى، پیامبرهمواره‏خواهان آمار دقیق مردان مسلمانِ بود وبراى آمار مسلمانان مرد، دفتر وسجل‏هاى‏مدون بوده است. مسؤول این سجلات حُذیفة بن یمان بود، که او را صاحب سرّرسول‏اللّه نامیده‏اند.
[25]
در زمینه تملک جنگ‏افزار نظامى، پیامبر تدبیرى اندیشید که سلاح، اسب و سایرتجهیزات نظامى، در ملک عموم امت باشد و براى آنها قرق معین کرد. و به طور منظم و درآمادگى براى جنگ از مردان نامزد براى شرکت در لشکر بازدید مى‏کرد تا آن‏جا که مسألهتمرین با سلاح و فنون جنگ، جز و فرهنگ عامه جامعه آن روز بود. پیامبر مسلمانان را بهیادگیرى صنایع نظامى تشویق مى‏کرد و جاسوسىِ نظامى را بعنوان برترى تاکتیکى در جنگعلیه دشمن در برنامه ریزى خود داشت. در تنظیم لشکر، شیوه متعارف در آن عصر را بکار
تشکیلسازمان‏هاىمتعدد از سوىپیامبر(ص) نشاندهنده این است کهاسلام علاوه برحکومت، سازمانهم دارد و اینسازمان به حکمتأسّى بر پیامبرقابل اقتباس است.
   
|194|
برد و لشکر را به پنج گروه: قلب،میمنه، میسره، مقدمه و ساقهتقسیم کرد. پیامبر(ص)به‏جاى‏روش‏هاى معمول کرّ و فرّ،روش(زحف) یا پیشروى آهسته را جایگزین کرد و در اداره لشکر،به والیان شهرها اختیارات نظامى داد.
تضمین امنیت دولت در شهرها و جلوگیرى از تاخت و تازدشمن خارجى و گردآورى جنگجو از محل مأموریت خویش درجنب مسؤولیت‏هاى ادارى والیان قرار داشت.
نتیجه گیرى
حکومت اسلامى مبتنى بر مشروعیت سلطه حاکم از ناحیه حقتعالى است و پیامبر(ص) بعنوان قائد و حاکم از روز آغازین به قصدبناى اجتماع سیاسى و دولت، چهارچوب کلّى مسؤولیت خود رابعنوان رهبر و حاکم امت و دولت و بر اساس نبوت و رسالتى کهداشت پى‏ریزى کرد. نتیجه این شد که آن حضرت پس از هجرت بهمدینه، بلافاصله تشکیل دولت داده و خود شخصاً به رتق و فتقامور پرداختند. تشکیل سازمان‏هاى متعدد از سوى پیامبر(ص) نشاندهنده این است که اسلام علاوه بر حکومت، سازمان هم دارد و اینسازمان به حکم تأسّى بر پیامبر قابل اقتباس است و نوع اقتباس همبدین‏گونه است که معیارهاى برگرفته شده از این سازمان قابلپى‏گیرى در هر حکومت اسلامى در هر عصراست.
مهم‏ترین دستاورد سازمان و دولت اسلامى پیامبر(ص) ارائه ایناصل مى‏باشد که تشکیل حکومت اسلامى و حفظ آن در صورتوجود شرایط و رفع موانع، از اهم واجبات الهى، بلکه مقدم‏ترینفریضه دینى است و این خود خط بطلانى است براندیشه جدایىدین از سیاست در طول تاریخ و ما امروز مفتخریم که پیروزىانقلاب اسلامى در ایران و تأسیس جمهورى اسلامى بر مبناىولایت عامه فقیه، طرح فرضى حکومت در اسلام را از مرحلهاندیشه به عرصه عمل درآورده است.
|195|
نمودار شماره 1
|196|
نمودار شماره 2
|197|
پى‏نوشت
[1]. نساء: 105؛ آل عمران: 22 و مائده: 49 و 50.
[2]. روم: 30.
[3]. بررسى‏هاى اسلامى، ص‏177.
[4]. ولایت فقیه، امام خمینى‏قدس سره، ص‏20.
[5]. طبقات، ابن سعد، ج‏1، ص‏70؛ سیرة النبى، ابن هشام، ج‏1، ص‏130؛ فتوح البلدان بلاذرى، ص‏70؛تاریخ طبرى، ج‏2، ص‏258.
[6]. مراجعه شود به نمودار شماره یک.
[7]. منصب قضا به نقل از تاریخ ابن کثیر، جلد2، ص‏292.
[8]. بیعت دوم عقبه در سال 13 بعثت و در ماه ذى حجه بود.
[9]. التراتیب الاداریه، الشیخ عبدالحى الکتانى، ج‏1، ص‏385.
[10]. تاریخ سیاسى اسلام، حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ششم، صص‏100 و 101.
[11]. در منابع متعدد مساجد دوران حیات پیامبر را بیست باب ذکر کرده‏اند التراتیب الاداریه، ج‏1،صص‏349-350.
[12]. مراجعه شود به نمودار شماره 2.
[13]. کتاب الوزراء و الکتاب، جهشایرى، ص‏42 - 40.
[14]. تاریخ سیاسى اسلام.
[15]. تاریخ تمدّن، ویل دورانت، کتاب دوم، فصل دهم، ص‏197.
[16]. اقتصاد، مجله علمى پژوهشى دانشکده علوم اقتصادى و سیاسى دانشگاه شهید بهشتى تهران، شماره‏6 -بهار 1376، صص‏103 - 102.
[17]. تاریخ طبرى، ج‏2، ص‏458.
[18]. التراتیب الاداریه، ج‏1، ص‏381 به نقل از عقدالفرید، ج‏2، ص‏144.
[19]. توبه: 29.
[20]. اقتصاد، نشریه دانشکده علوم اقتصادى و سیاسى دانشگاه شهید بهشتى تهران، شماره 6 بهار 76،صص‏110 - 109.
[21]. توبه: 103.
[22]. الاحکام السلطانیه، ماوردى، ص‏150.
[23]. نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحدید، ج‏3، ص‏100.
[24]. اخبار القضاة همدانى، ج‏1، صص‏89 - 88.
[25]. التراتیب الاداریه به نقل از صحیح مسلم، ج‏1، صص‏221 - 220.
|198|
فهرست منابع و مأخذ
1. قرآن کریم، ترجمه الهى قمشه‏اى، (تهران انتشارات خورشید، 1370)
2. خمینى، روح اللّه الموسوى(ره) ، «ولایت فقیه»، (تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپاول،1361).
3. عمید زنجانى (آیةاللّه)، «فقه اسلامى» (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362)
4. مکارم شیرازى، ناصر، (آیةاللّه)، «مدیریت و فرماندهى در اسلام» (قم: انتشاراتهدف،بهار1369).
5. ابن ابى الحدید، «شرح نهج البلاغه»، ترجمه محمد ابوالفضل ابراهیم، (تهران: 1303).
6. محمد بن منبع لزهرى، «طبقات ابن سعد»، ترجمه محمود مهدوى دامغانى(تهران:1369).
7. شمس الدین، محمد مهدى، «نظام حکومت و مدیریت در اسلام»، ترجمه دکتر سیدمرتضى آیةاللّه زاده شیرازى، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، پاییز 1375)
8. استاد بیات، «جزوه درسى تشکیلات اسلامى»، دانشکده الهیات و معارف اسلامىدانشگاه تهران.
9. احمد بن یحیى البلاذرى، «فتوح البلدان»، ترجمه دکتر آذرنوش (تهران: انتشاراتبنیادفرهنگ، 1349)
10. سلیم رشید و احمد اوران، «سیاست مالى در صدر اسلام»، ترجمه دکتر احمد مجتهد،مجله اقتصاد (تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتى، شماره 6 بهار 1376).
11. جریر طبرى، ابوجعفر، «تاریخ طبرى»، ترجمه ابوالقاسم پاینده»(تهران: انتشارات بنیادفرهنگ، 1353)
12. ابو زید خلدون، «تاریخ ابن خلدون»، ترجمه پروین گنابادى، (تهران: انتشارات علمىفرهنگى، چاپ پنجم، 1366)
13. ویل دورانت، «تاریخ تمدّن»، (تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1365)
|199|
14. شیخ عبدالحى کتانى،«التراتیب الاداریه»، (بیروت: نشر دارالکتاب العربى)
15. طباطبایى، محیط، «تطور حکومت در اسلام»، (تهران: انتشارات بعثت، 1367).
16. شریف قرشى، باقر، «نظام حکومتى و ادارى در اسلام»، ترجمه عباسعلى سلطانى،(تهران: انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1369)
17. طباطبایى، سید محمد حسین(آیةاللّه)، تفسیر «المیزان»، (قم: انتشاراتجامعه‏مدرسین)
18. نبوى، محمد حسن، «مدیریت اسلامى»، (تهران: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى،چاپ سوم، تابستان 1376).
توضیح بعضى از کلمات
1. سدنت= سدن - یسدن سدناً سدانة= خدمت در خانه کعبه یا بتخانه‏اى را عهده دار شد.دربانى و پرده دارى خانه کعبه
معجم الوسیط 424 / فرهنگ لاروس، ص‏1190 / المنجمد فی اللغه 327.
حجابت = دربانى، پرده دارى، شغل دربانى.
حجب حجبا و حجاباً = مانع داخل شدنش گردید.
المنجد 118 / فرهنگ لاروس 807 / معجم الوسیط 156
2. سقایت = محل آب دادن - ظرف آبخورى، از افتخارات قریش بود، حرفه و پیشه آب دادنبه حاجیان. سقاخانه - آبشخور - حرفه ساقى - ساقى گرى شراب و جام شراب - مزد ساقىو سقا - آب‏خورى - هر شراب نوشیدنى.
فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1196.
عمارت = عموراً، عمارة عمراناً ملازم خانه خود شد و از آن بیرون نیامد، آن چیز را مادامالعمر براى او قرار داد. سالیان درازى است.
خداى خود را بندگى کرد یا نماز و روزه بجاى آورد، مال بسیار فراوان شد، هر چیزى کهروى سر باشد شامل عمامه - کلاه و مانند آن
|200|
المنجد 529 / فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1487 / معجم الوسیط، ج‏2، ص‏627.
3. رفادت = رفداً، رفادة = نگهدارى کردن، زین یا پالان حیوان - پارچه یا کهنه‏اى که روىزخم قرار داده مى‏شود. آنچه که قریش از زمان جاهلیت از اموالشان کنار گذاشته و درهنگام حج غذا و نوشیدنى براى حاجیان فقیر مى‏خریدند. به او اعطا کرد. او را کمکویارى کرد.
فرهنگ لاروس 1079 / المنجم الوسیط، ج‏1، ص‏359 / المنجد فى اللغهه 270.
4. یسار = أیسر، ایسار = توانگر و بى نیاز شد، آن مرد در طلب و درخواست کردن سختىنکرد، قمار کرد، آبستن به آسانى زایید، شترش را به سمت راست سوق داد. ظاهراً ارتباطمعناى لغوى أیسار با معناى اصطلاحى پیش گفته آن، در همان معناى قمار کردن باشد؛یعنى در این شیوه تیر انداختن نوعى قمار صورت مى‏گرفت که بدان أیسار مى‏گفتند.
فرهنگ لاروس، ج‏1، ص‏405 / المنجد 924 / المعجم الوسیط، 2 - 1064.
5. اموال محجره = حجر - تحجیراً= الأرض و علیها = بر روى حدود مرزهاى زمین سنگگذاشت، آن را محدود ساخت
فرهنگ لاروس= ج‏1، ص‏807 / المعجم الوسیط، ج‏1، ص‏157 / المنجد 119.
6. اللواء= درفش - بیرق - پیشوا - تعدادى از گردان‏هاى لشگر.
المنجد 741 / فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1791.
7. قبة= لباى دایره‏اى شکل قوس دار تو خالى که با آجر و مانند آن بسته مى‏شود، خیمه‏اىکوچک که بالاى آن مدور و دایره‏اى شکل است.
المعجم الوسیط، ج‏2، ص‏709 / فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1609 / المنجد 604.
اعنه= جمع (عِنان) = آشکار شدن - ظاهر شدن - زمان - دهانه - وسیله رام و مهار کردن.
فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1492 / المنجد 532.
8. قیادت = فرماندهى لشگر - ستاد فرماندهى قاد...قوداً - قیادة.... قیاداً= مقابلش حرکت کرددر حالى که افسارش را گرفت
المنجد 660 فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1678.
9. مشورت = پند - اندرز - نصیحت.
المنجد 408 / فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1908
10. اشناق = اشنق - اشناقاً - دست را بر گردن حلقه کرد - سر مشک را به‏وسیله تسمه بست -
|201|
شتر سرش را بلند کرد. بر او دراز دستى کرد. آن را بست.
المنجد 404 / فرهنگ لاروس، ج‏1، ص‏207.
11. سفارت = سفر - سفرا - سفاره - سفاره - میان آن گروه براى صلح میانجى‏گرى کرد. آشتىبر قرار کرد - سفارت کرد پست سفارت.
المعجم الوسیط، ج‏1، ص‏432 / فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1193 / المنجد فى اللغة 337.
12. ایلاف = این کلمه مصدر است، هزار گردانیدن - عهد و پیمان - نیک سیاست کردن، نیکاداره کردن لایلاف قریش ایلافهم - براى نیک اداره کردن قریش، اداره کردن آنها...)
المنجد، ص‏16 / فرهنگ لاروس، ج‏1، ص‏406.
13. قضا = یقضى قضاء - آن چیز را محکم ساخت و اندازه‏گیرى کرد، حاجت خود رابرآورد و از آن خلاصى یافت، به آرزوى خود رسید، همه اشک خود را بیرون ریخت -وام را ادا کرد - نماز گزارد - آن امر را به او رسانید، عهد و پیمان را بجا آورد، به او توصیهو سفارش کرد - قضى علیه الامر - آن کار بر او واجب و ضرورى کرد، میان طرفین دعواداورى و حکم کرد، او را کُشت، از او سخت در شگفت شد. قضى اللّه - خدا دستور داد.قضى اللّه - او را از کار خود آگاهى داد.
المنجد 436 / فرهنگ لاروس، ج‏2، ص‏1647.

تبلیغات