آزادى هرج و مرج، زورمدارى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کتاب« آزادى، هرج و مرج، زورمدارى» مجموعه دو جلسه مناظره نمایندگان احزاب فعال در اوایل پیروزى انقلاب است. در این نشستها آیتاللّه دکتر بهشتى به تبیین و بسط مسأله آزادى از دیدگاه خود و حزب جمهورى اسلامى پرداخته است. تعداد جلسات یادشده پنج جلسه بوده که تنها دو جلسه آن در این مجموعه منتشر شده است. مطالعه این دو جلسه، براى ارزیابى اجمالىِ خطوط فکرى و سیاسى گروههاى درگیر در آغاز پیروزى انقلاب و به ویژه پىگیرى اندیشه نقاد و ژرف دکتر بهشتى راهگشا است. نوشته حاضر صرفاً به نقد و معرفى اندیشه آیتاللّه بهشتى در باب مسأله آزادى، که درباره آن مناظره و گفت وگو صورت گرفته است، مىپردازد. بر این اساس ابتدا، اجمالى از مباحث مطرح شده توسط ایشان و آن گاه برخى ملاحظات درباره اثر مىآید.
مقدمهآیت اللّه دکتر سید محمد حسینى بهشتى نامى آشنا براى جامعه ما است. مجاهدتهاى ایشان در طول سالیان متمادى براى به ثمر نشستن انقلاب اسلامى و تحقق و نهادینه ساختن آزادى، و تلاشهاى مداوم و بىوقفه در جهت تحکیم پایههاى نظام جمهورى اسلامى در ایران مشهود و معروف است. اما آنچه از ابعاد فکرى این شخصیت برجسته، ناشناخته مانده است، اندیشههاى ژرف و تابناکى است که ایشان به شکلى نظام مند در زمینههاى گوناگون ارائه کرده و آن مجاهدت و تلاش را هدف، سامان و قوام بخشیده است.**یکى از آن زمینهها و موضوعات گوناگونى که به طور گسترده در آثار و گفتار بهشتى خود را نمایانده است، مفهوم آزادى است. به جرأت شاید بتوان گفت که بنیاد و محور اساسى اندیشه آیتاللّه بهشتى آزادى است. و شاید با اندک تأملى در آثار بهشتى بتوان او را فیلسوف آزادى نامید. در واقع اندیشه او بر این باور و بنیان راستین استوار شده است که:«انسان، شدنى است مستمر و پویشى خودآگاه، انتخاب گر و خودساز، و بر اساس آگاهىهایى که در فطرتش زمینه دارد و در پرتو تجربه و عمل بارور مىشود، و با قدرت گزینشى آزاد که به او داده شده است ، جهت این پویش سازنده را آگاهانه و آزادانه برمىگزیند و در جهتى که خود انتخاب و اختیار کرده است، رشد مىکند، جلو مىرود و ساخته مىشود. ویژگى اساسى انسان همین خودسازى و محیط سازى آگاهانه و آزادانه اوست. ارزش او در همین است که مىتواند آزادانه به راه خیر و فضیلت درآید، یا آزادانه به راه زشتى و شر و پستى و ناپاکى فروغلطد. و این است آزمون بزرگى که در آن شرکت دارد.»1کتاب «آزادى، هرج و مرج، زورمدارى»2 مجموعه دو جلسه مناظره نمایندگان احزاب فعال در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى است که در آن زمان از صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران پخش شده است. هر کدام از افراد حاضر در گفت وگو به یک حزب و جریان فکرى و سیاسى وابسته است و آن را نمایندگى مىکند. از جمله شهید آیتاللّه دکتر سید محمد حسینى بهشتى که به نمایندگى از حزب جمهورى اسلامى در این گفت وگوها حضور یافته است و به تبیین و بسط مسأله آزادى از موضع و دیدگاه خود و حزب جمهورى اسلامى پرداخته است. تعداد این جلسات پنج جلسه بوده است که با همت دستاندرکاران نشر بقعه تنها دو جلسه آن در این مجموعه منتشر شده است.3 گرچه فقدان سه جلسه دیگر در مجموعه، احساس مىشود، اما همین دو جلسه نیز براى ارزیابى اجمالى پارهاى از خطوط فکرى و سیاسى گروههاى درگیر در آغاز پیروزى انقلاب اسلامى و به ویژه پىگیرى اندیشه نقاد و ژرف دکتر بهشتى مىتواند راهگشا باشد. در این نوشته صرفاً به نقد و معرفى اندیشه آیتاللّه بهشتى در باب مسأله آزادى، که در اثر یادشده درباره آن مناظره و گفت وگو صورت گرفته است، پرداخته مىشود. بر این اساس ابتدا اجمالى از مباحث مطرح شده توسط ایشان و آن گاه به برخى ملاحظات درباره این اثر اشاره مىشود.معرفى محتوادر ابتداى بحث، آیتاللّه بهشتى به ذکر ارزش آزادى و نشانههاى انسان مىپردازد. از نگاه وى در جهان بینى اسلام، انسان، شدنى است مستمر و پویشى خودآگاه، انتخاب گر و خودساز. بر این اساس، «اصل در زندگى این انسان این است که آزاد بماند و آزادى او محدود نگردد، مگر محدودیتهایى که اگر رعایت نشود، به آزادى واقعى خود او یا به آزادى دیگران لطمه زند.» (ص18) این بخش به طور کامل پیش از این در مقدمه نوشته حاضر نقل شد. به هر حال در همان نخستین مرحله ورود به سخن، و در پاسخ به پرسش از نسبت انسان مسلمان و آزادى، بر این نکته تأکید و تصریح شده که نشانه و ارزش انسان و اصل در زندگىِ آدمى و نشانه پیشرفت و حیات انسان، همانا آزادى «از بردگى و بندگى و طبیعت» (ص 29) است. این آزادى، چنان که پس از این نیز اشاره مىشود، یک آزادى نسبى است، اما شرط اعمال و تحقق این آزادى چیست؟ پاسخ بهشتى به این پرسش، ویژگى دیگر انسان را نشانه گرفته است. از مجموع مباحث آیتاللّه بهشتى مىتوان از دو شرط اعمال آزادى یاد کرد: نخست، آگاهى و دانایى. به این معنا که خداوند به انسان این آزادى را داده است که در پرتو دانایى و آگاهى و در پرتو اِعمال آزادى بتواند خودش را، محیط زندگى ِ مورد تمایل و خواست خودش را، از قلمرو یک قانون بیرون بیاورد و به قلمرو قانونى که دلخواه اوست ببرد. شرط دومِ تحقق و اعمال آزادى، خلاقیت و ابتکار است. در این مؤلفه، آدمى، آزادى و اراده و توان خویش را در تسخیر طبیعت و بهره مندى از مواهب الهى مىآزماید.4 در واقع این آزادى و توانایى در نهاد آدمى به امانت نهاده شده است که «خودش را از حاکمیت طبیعت و قوانین طبیعى آزاد کند. یکى از مسائل، آزادى انسان است در برابر حاکمیت مطلق قوانین طبیعت» (ص 30)براین اساس، بهشتى بر این باور است که «از دیدگاه اسلام، انسان یک موجود ممتاز و برجسته است و بزرگ ترین ویژگى او همین است که آگاهِ آزاد است. او انتخاب گرى است که آزادانه و آگاهانه انتخاب مىکند.» (ص 42)در ادامه مباحث، بهشتى با نقد برداشتِ محدودگرایانه و بدبینانه نسبت به انسان و روشن کردن اینکه انسان گرفتار جبر اجتماعى و محیطى نیست، بر نشانه دیگرِ آزادى آدمى تأکید و تصریح مىکند. بر این اساس معتقد است، علاوه بر اینکه انسان نباید آزادى دیگران را از آنان سلب کند، خود نیز نباید تن به ستم پذیرى بدهد و آزادى خویش را از میان ببرد. به عبارت دیگر «ستم پذیرى از دیدگاه اسلام همان اندازه، گناه است که، ستمگرى.اى انسان، تو آزادى، به پا خیز! در برابر ستمِ طبقاتى، ستم گروهى، ستم شخصى، مقاومت کن! تو آزادى. اگر ستم پذیر شدى خود را ملامت کن.» (ص 46). در ادامه این بحث، بر ضرورت اصلاح در محیطهاى فاسد اجتماعى تصریح مىکند. طبیعى است که این اصلاح در راستاى رها ساختن انسان و تحقق و نهادینه سازى آزادى خدادادى و گریز از استبداد است. بنابراین، استبدادگریزى نیز یک اصل اساسى است.در جلسه دوم مناظره، اهتمام آیتاللّه بهشتى، تبیین اصول زیربنایى آزادى است. براى این منظور وى از شش اصل یاد مىکند که به اختصار در زیر اشاره مىشود:1. انسان، شدن، صیرورت، پویش و حرکتى است خودآگاه، محیط آگاه، خودساز، محیط ساز و انتخاب گر که بر اساس انتخاب آگاهانه و آزادانه اش، هم خود را مىسازد و هم در تغییر ساختار محیط طبیعى خود، دخالت گستردهدارد و محیط اجتماعى خود را مىسازد. بهشتى در سایر مباحث و آثار خود این اصل را در تعریف مفهوم آزادى نیز به کار گرفته است.2. محیط اجتماعى، هم مخلوق و ساخته شده دست آدمى است و هم در ساختن انسان تأثیر و نقش دارد. اما در این ساختن، اصل، انسان و خودسازى درونى او است. بنابراین نقش اساسى و اصلى به خود انسان باز مىگردد و سایر نقشها مکملاند.3. براین اساس، انسان نه محکوم جبر طبیعى است و نه محکوم جبر اجتماعى و تاریخى، بلکه آدمى در برابر محدودیتهایى که طبیعت یا نظام اجتماعى و سیاسى برایش به وجود مىآورد، قدرت مخالفت دارد. به باور دکتر بهشتى، این مسأله ناشى از بزرگترین نشانه انسان، یعنى آزادى و انتخاب کنندگى او است که به عنوانیکواقعیت اصیل و نه صرفاًیکحق مىتوان به آن توجه کرد.4. در چهارمین اصل آزادى، بهشتى به مناسبات فرد و جامعه و اصالت هر کدام مىپردازد و بر این باور است که این دو داراى مناسبات تکاملى و متقابلى هستند که البته در آن، نقش فرد به عنوان مبدأ برجسته است. در حقیقت، حرکتهاى اجتماعى را کسانى به وجود آوردهاند که توانستهاند با خودسازى، دانایى و آزادى خویش را افزایش دهند و از این راه در ایجاد حرکتهاى اجتماعى نقش آفرینى کنند. بر این اساس، حرکتهاى اجتماعى هنگامى پا مىگیرند که بر پایه خودسازى و آزادى و آگاهى صورت گیرد. اما با این حال بهشتى بر این باور است که نمىتوان از نقش محیط و جامعه غفلت کرد. به باور ایشان، محیط اجتماعى، هم مىتواند نقش تسهیل کننده تغییرات درونى و هم نقش دشوار کننده آن را بر عهده داشته باشد. از این رو در هدایت کلى یک جامعه به سوى رستگارى، نمىتوان نسبت به اوضاع اجتماعى به کلى بى اعتنا بود و به سازندگىِ صرفِ درون اکتفا کرد. به دیگر سخن، خودسازى یک شرط لازم، اما ناکافى است و شعار اصیل اسلامى این است که: «هر فردى خود را بسازد و در ساختن محیط نیز نقش خود را ایفا کند تا جامعه ساخته شود.» (ص 79) این سخن بهشتى و تأکید بر درون و برون، البته ناظر به مسأله امر به معروف و نهى از منکر نیز مىباشد که به این ترتیب نقش قابل توجهى در حرکتهاى عمومى و اجتماعى مىیابد.5. با توجه به اینکه بهشتى به صورت منطقى به جلو گام مىنهد و به ویژه اینکه از نقش درون و برون در نکته چهارم سخن به میان آورده است و مقام امر به معروف و نهى از منکر را در جایگاه والایى مىنشاند، اکنون نوبت آن است که بگوید آزادى انسان به طور طبیعى در حیات اجتماعى و سیاسى محدود مىشود. به دیگر سخن، آزادى مطلق نیست و چنان که پیش از این اشاره شد، آزادى نسبى است.6. ریشه محدودیتهاى قانونى آزادى از منظر بهشتى دو مسأله است: «1) اینکه آزادى یک فرد تا آنجا اعمال شود که به آزادى دیگران ضربه نزند؛ 2) آزادىهایى که محیط را فاسد مىکند و زمینهها را براى رشد فساد در جامعه آماده مىکند.» (ص 79 و 80) به باور بهشتى محدودیت نخست در اسلام و لیبرالیسم مشترک است، اما محدودیت دوم مختص یک جامعه اسلامى است و ریشه در تعالیم و آموزههاى اسلامى دارد و سلیقهاى هم نیست. از این رو به انسانها اجازه داده نمىشود که مطابق میل و هوا و هوس خود و هر جور دلشان بخواهد زیست کنند.5در ادامه این بحث بهشتى پرسشهایى را ناظر به نظام مارکسیستى طرح مىکند که آیا در چنین نظامى مردم، گروهو احزاب و ادیان و مذاهب مختلف از آزادى برخوردار هستند یا خیر؟ در اینجا است که مدافعان نظام و مکتب مارکسیسم از پاسخ دادن طفره مىروند و در برابر مطالب بهشتى که مستند به قانون اساسى برخى از این نوع نظاماست حرفى براى گفتن ندارند.6آیتالله بهشتى در ادامه مباحث خود و با توجه به اصول زیربنایى که براى آزادى مطرح کرده به بحث از انواع و فضاهاى آزادى پرداخته است و ابعاد و قلمرو برخى از آنها را مىگشاید. در ادامه مباحث، با ذکر اجمالى از این بحث، معرفى مباحث دکتر بهشتى را به پایان مىبرم.آزادى عقیدهدر نظر آیتاللّه بهشتى، آزادى عقیده امرى طبیعى است. اساساً هیچ باور و باورى قابل تحمیل نیست. هیچ گاه نمى توان باور و ایمان را با زور و اکراه و اجبار و حتى با تطمیع، به دیگرى منتقل و یا از او سلب کرد. آنچه مىتواند وسیله ایجاد یا سلب یک عقیده باشد، بحث و استدلال و تجزیه و تحلیل و مانند اینها است و نه زور و اجبار و تحمیل. در همین زمینه بهشتى از آیه 257 سوره بقره نیز کمک مىگیرد که مىفرماید: «لا اکراه فى الدین. قد تبین الرشد من الغى»؛ در دین اکراه راه ندارد. راه از بیراهه مشخص شده. هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، محکمترین دستاویز را به دست آورده است که گسست ناپذیر است.7 روشن است که حضور و حیات یک عقیده در جامعه، مغایر با نادرست بودن آن نیست. چه بسا بسیارى از باورها و اندیشهها که هیچ منزلت برهانى و عقلىندارند و از منظر اسلام مردودند، اما داراى پایگاه و نقش گستردهاى در برخى جوامع هستند.آزادى بیان و تبلیغبهشتى در این بحث، ضمن تصریح و باور به آزادى بیان، به صراحت و آشکارا مىگوید: «نشر یک طرفه عقاید و افکار ضد اسلامى در جامعه اسلامى ممنوع است و از انتشار کتب ظلال و نشریات گمراه کننده جلوگیرى مىشود، مگر آنکه با نشریاتى دیگر همراه باشد که به خواننده در تجزیه و تحلیل رساى این گونه عقاید و افکار ضد اسلامى کمک کند.» (ص 131 و 132) ایشان همین وضعیت را به بحثها و سخنرانىها نیز سرایت مىدهد. به باور بهشتى جامعه اسلامى نه همچون جامعههاى دربسته اردوگاه مارکسیسم است که انسانها را در پشت دیوارهاى آهنین نگه دارد و نه همچون جامعههاى لیبرال غربى است که بازار مکاره عرضه بى ضابطه آرا و افکار باشد، بلکه در این زمینه هم، به راستى، نه شرقى است نه غربى. (ص 132) همچنین بر این باور است که از نشر مطالب توهین آمیز به مقدسات اسلام نیز جلوگیرى مىشود؛ زیرا هر جا ایمان هست، عشق و علاقه و حساسیت نیز هست و جریحه دار کردن این عشقها و علاقههاى مقدس، آزاد نیست. (ص 133) نشر دروغ و تهمت و افترا و شایعه نیز گناه و ممنوع است و درخورِ کیفر و باید طبق ضوابط قانونى از آن جلوگیرى شود. (ص134)آزادى احزاب و جمعیت هادر زمینه آزادى احزاب و جمعیتهاى همفکر و هم هدف و داراى سازمان واحد، معتقد است مىتوانند با رعایت موازینى که در مورد آزادى بیان و تبلیغ گفته شد، به تبلیغ نظریات خود یا فعالیتهاى اجتماعى دیگر بپردازند. این آزادى در زمینه بیان نقطه نظرهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى با رعایت کامل اصول و احکام اسلام، هیچ گونه محدودیتى ندارد. همچنین «احزاب و جمعیتهایى که ملتزم به احکام و مقررات اسلام باشند مىتوانند به نسبت عادلانه از امکانات عمومى و مردمى، نظیر رادیو و تلویزیون، استفاده کنند. رادیو و تلویزیون هم نباید در انحصار یک گروه باشد.» (ص 135) اجراى این مرحله البته مبتنى بر همکارى صمیمانه همه گروه ها است.مجموعه مباحث فوق، مختصرى بود از محتواى سخنان آیتاللّه دکتر بهشتى در مناظره با احزاب و گروهها در ماههاى آغازین سال 1360. البته ایشان در سه جلسه دیگر این میزگرد به بیان نقطه نظرات خویش پرداخته است، که جاى خالى آن مباحث در این مجموعه همچنان احساس مىشود. نگارنده امید دارد که این مجموعه در آینده نزدیک به طور کامل منتشر شود تا ضمن آگاهى و اطلاع از نقطه نظرات احزاب و گروههاى روزها و سالهاى آغازین انقلاب اسلامى، همگان از اندیشه ژرف و عمیق آیتاللّه دکتر بهشتى بهره ببرند و اندیشههاى ایشان بتواند گرهى از مشکلات جامعه ما بگشاید.پارهاى ملاحظاتیکم. همه افراد حاضر از بحث و گفت وگوهایى این چنین، استقبال کرده و تضارب آرا را نشانه پیشرفت و ترقى و خدمت به انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى وگام به پیش ارزیابى کردهاند و تا حدى اغلب بر این باورند که گفت وگو مىتواند زمینههاى اختلاف و ناهمبستگى اجتماعى را از میان ببرد و زمینههاى همبستگى و انسجام اجتماعى را پدید آورد و تقویت کند.دوم. به گونهاى مشابه مشارکت کنندگان در بحث و گفت وگو بر این باورند که به شیوههاى گوناگون و پس از پیروزى نیروهاى آزادى خواه، این نیروها ممکن است به ضد خود تبدیل شوند. به عبارتى آزادى خواهان قبل از انقلاب و دیروز، مستبدان بعد از انقلاب و امروز بشوند. استدلالهایى نیز در این زمینه ارائه مىشود و پارهاى از اعضا، مهار و کنترل درونى و هواى نفس و نیروهاى شیطانى را چاره کار مىدانند که در آن صورت فرد آزادى خواهى که قدرت را به دست مىآورد، منش و روحیه آزادى خواهى خویش را حفظ مىکند و مانع آزادى دیگران نمىشود. البته در این میان کسانى که نتوانستهاند درون خویش را از هوا و هوسهاى شر و شیطانى خالى نمایند، توان مقاومت در برابر این نیروها را ندارند و به ضد خود مبدل مىشوند. این گونه افراد، با توجه به سلطه و قدرت افزونشان، در شمار موانع آزادىخواهى در خواهند آمد.دیدگاه آیتاللّه بهشتى در همین زمینه و البته با توجه به سایر منابعى که از او در دست است، نهادینه ساختن آزادى است. به این معنا که نفى نظام استبدادى و ساقط کردن مستبدان از چرخه قدرت، یک بخش از رسیدن به آزادى و لازمه آن است، اما شرط کافى نیست. از این رو بر این باور است که براى تحقق آزادى، مىبایست آزادى، از درون جامعه و از پایین سربرآورد و به بالا نیز سرایت کند. به دیگر سخن، آزادى مىبایست در لایههاى زیرین جامعه و در میان مردم و ذهن و ضمیر و رفتار آنان ساخته و پرداخته و نهادینه شود. در نتیجه این مسأله، آن گاه که قدرت و مناصب عمومى و سیاسى توسط این افراد کسب مىشود، شاهد تحقق خودکامگى و ایجاد مانع در راه آزادىهاى مشروع و اساسى مردم نخواهیم بود؛ زیرا یکى از اساسى ترین شرایط تحقق آزادى، که ساخته و پرداخته شدن آن در ذهن و رفتار غالب افراد جامعه است، مهیا شده است و در صورت سوء استفاده از آن نیز همین نیروها به مقابله با آن مىپردازند.سوم. برداشت نگارنده این است که پارهاى از اعضاى حاضر در گفت وگو و عمدتاً طیف منسوب به چپ، بیش از دیگر اعضا، مشتاق گفت وگو درباره مصادیق و مباحث روز و جارىِ نظام جمهورى اسلامى بوده اند. و در مقابل، دکتر بهشتى و تا حدودى «پیمان»، اصرار بر شفاف شدن بنیادهاى بحثِ آزادى داشتند. اهمیت این نکته و این تفاوت شاید در مرحله نخست، چیزى به شمار نیاید، اما بر جامعه علمى پوشیده نیست که شفاف شدن مباحث فکرى و فلسفى که زیربنا و بنیاد هر بحثى به شمار مىرود، چه تأثیرهایى را بر جاى خواهد نهاد. به عبارتى وقتى بنیادهاى فکرى و فلسفى بحثى همانند آزادى روشن گردد، تفاوت و اختلاف دیدگاهها نیز به روشنى بازتاب مىیابد. مىتوان گفت تصریحات و تأکیدهاى فراوان بهشتى بر روى انسان و نشانههاى نهفته در او، به سبب روشن ساختن بعد اساسى و مهم آدمى یعنى انتخاب گرى و آزادى او است. از این رو اختلاف اساسى این دیدگاه با کسانى که قائل به اندیشه مارکسیستىاند و انسان را در دام جبر اجتماعى و محیطى سرگردان مىپندارند و به چند عامل محدود، آن هم به غیر از انسان، در تحرک اجتماعى و تاریخى باور دارند، کاملاً روشن است.فرار از بحث در باب بنیادها، از سوى پارهاى از حضارِ متعهد به اندیشههاى موجود در برخى کشورها را، که در دام اندیشههاى مارکسیستى گرفتار بودهاند و امروزه دیگر باید آن اندیشهها را در موزههاى تاریخ فکر جست وجو کرد، مىتوان از این زاویه نگریست که ترس از آشکار شدن سستى این بنیادها و مخالفت فکر آنها با آزادى خدادادى انسانِ مسلمان در تضاد کامل و اساسى قرار مىگیرد و در نتیجه این مسأله براى همه روشن مىگردد. کسى که «آدمى» را عامل محرک تاریخ و تحولات اجتماعى نمىداند و براى اراده و فکر انسان، ارزش و قدرى قائل نیست، چگونه مىتواند از آزادى «آدمى» سخن بگوید و از آزادى انسان دفاع کند.چهارم. در پارهاى از مواردِ مباحثِ مطرح شده سایر اعضاى حاضر در نشست (پیمان، فتاح پور و کیانورى) تبیین و توضیح و تکمیل مباحثى است که بهشتى ایراد کرده است. آنان ضمن بحث و پذیرش نکات مشترک، به مطالب بهشتى نیز پرداخته و تبیینى از آن ارائه دادهاند که تقریباً همان مباحث دکتر بهشتى است و خواننده، تفاوت و تمایزى میان مباحث آنان با بحث دکتر بهشتى نمىیابد. این موضوع به ویژه در مباحث «فتاح پور» و «کیانورى» خودش را بیشتر نشان مىدهد.پنجم. نمىتوان از این مسأله غفلت کرد که بهشتى به اهمیت و تأثیرِ چنین جلسات و گفت وگوهایى، باورى ژرف و عمیق داشته است. زیرا این گفت وگوها، جز در یک فضاى صادقانه و شفاف شکل نخواهد گرفت و از این روى تأثیرهاى خاص خود را بر مخاطبان برجاى مىنهد. منطق دکتر بهشتى، بر پایه انصاف و عدالت و متانت در گفت وگو، در عین صلابت و شفافیت در تبیینِ دیدگاهها و مواضع، استوار است. در این میان طبیعى است، گروههایى که حیات خود را در گرو غوغاسالارى و جنجال آفرینى مىبیینند از حضور در این گونه مناظرهها امتناع مىکنند و از راههاى دیگرى تلاش در تحمیل دیدگاهها و سلایق خود در جامعه دارند. آنچه که با اندیشه آیتاللّه بهشتى از اساس، متمایز و متفاوت است. استمرار و تداوم حیات و پیشرفتِ مشروط به تضارب آرا و افکار است:«در یک جامعه زنده، برخورد سالم و سازنده آراء و افکار، شرط زنده ماندن و پیشرفت کردن است.»8جالب است که دکتر نورالدین کیانورى با توجه به فضاى به وجود آمده تصریح مىکند که: «حزب توده ایران جزو آن سازمانهاى سیاسى است که در دوران چهل ساله موجودیت خود خیلى کم از چنین امکانى برخوردار بوده و شاید هیچگاه از چنین امکانى برخوردار نبوده است.» (ص18)ششم. شاید این پرسش مطرح شود که طرح و انتشار چنین مباحثى چه سودى دارد؟ باید گفت تا کنون این سخنان و اندیشهها و به خصوص اندیشه آیتالله دکتر بهشتى، به گونه شایسته و برجستهاى امکان طرح و انتشار نیافته اند. دیگر اینکه یکى از مشکلاتى که امروزه با آن مواجه هستیم، فقدان اندیشههاى منسجم و نظام مندى است که توانستهاند به گونه درخورى با مسائل و بحرانهاى زمانه خود برخورد کنند و به راستى راهبر و عالم زمانه خود باشند. سوم اینکه نشر این اندیشهها موجب آشنا ساختن نسل جدید و جوان جامعه ایران با افکار و اندیشههاى ژرف و فراموش شده دکتر بهشتى است. افزون بر اینها باید گفت این قبیل مباحث، پرتو افکنى، بر بخشهاى فراموش شدهاز تاریخ نهضت مردم ایران است.هفتم. در برخى از موارد، جنبههاى سلبى مباحث سایر شرکت کنندگان بیش از بیان جنبههاى مثبت و ایجابى جلب توجه مىکند. براى مثال دکتر کیانورى در دومین نوبت سخن خود به تمامه به نفى آزادى مطلق پرداخته و انواع محدودیتهاى آزادى و جبر اجتماعى و طبیعت را به تفصیل ذکر مىکند. وى اشاره مىکند که «آزادى مطلق براى یک انسان فقط در خیال و اندیشه تا حدودى مىتواند وجود داشته باشد.» (ص 32) در مقابل، دکتر بهشتى معتقد است:«انسان در برابر جبر طبیعت آزاد است. خیلى از چیزها را که طبیعت محدود کرده، انسان گسترده تر مىکند.»«انسان محکوم جبر اجتماعى هم نیست. انسان در برابر حاکمیت آن قوانینى که به نام قوانین اجتماعى و سنتهاى اجتماعى و مکانیزم اجتماع و ماتریالیسم تاریخى و جبر تاریخى و جبر اجتماعى و جبر اقتصادى مطرح مىشود، از دیدگاه اسلام، انسان دقیقاً در برابر این جبرها آزاد است.»9دکتر مهدى فتاح پور نیز در ادامه گفتههاى دکتر کیانورى، ضمن باور به جبر اجتماعى، به تفصیل به نقد آزادى در کشورهاى اروپایى مىپردازد. (ص 41 - 38)از این گذشته در پارهاى از موارد به صراحت دیکتاتورى پرولتاریا پذیرفته شده و مورد تأیید قرار گرفته و در راستاى خدمت به مستضعفان و محرومان به شمار آمده است. سخن «فتاح پور» در این باره خواندنى است: «دیکتاتورى پرولتاریا یعنى دموکراسى براى زحمت کشان و دیکتاتورى براى سرمایه دران و براى امپریالیستها» (ص 129) دیکتاتورى، دیکتاتورى است و دموکراسى، دموکراسى است و هر کدام اقتضائات خاص خود را دارد. آقاى فتاح پور نه تنها دیکتاتورى پرولتاریا را تأیید مىکند، بلکه از آن دفاع نیز به عمل مىآورد و آن را یک مرحله از آزادى بشریت و یک مرحله از آزادى مردم تلقى مىکند.10 البته امروزه بهتر مىتوان درباره نظام سیاسى منسوب به دیکتاتورى پرولتاریا به داورى پرداخت. نظامى که دیگر در موزهها باید آن را جستوجو کرد.هشتم. مطالعه مجموع مباحث دکتر بهشتى در این میزگرد و مناظره، نشانگر آن است که حضور ایشان با مطالعه گستردهاى همراه بوده است و اطلاعات خوبى درباره مسأله مورد بحث دارد. به ویژه اینکه در بسیارى از مباحث - که نقدى است بر دیدگاههاى مطرح شده - به نکات دقیقى از اسناد و مکتوبات اشاره و ارجاع مىدهد که نشان از مطالعه ژرف و عمیق وى از مجموعه مباحث اندیشهاى دارد.نهم. چنین مناظره و میزگردى نشان مىدهد که مسائل فکرى مىبایست در یک فضاى آزاد و برابر گفت وگو صورت گیرد و چنان که بهشتى نیز معتقد است، اجبار و تحمیل و زور، اثربخش نیست. این موضوع با توجه به اینکه این روزها بحث ایجاد کرسىهاى نظریه پردازى و تولید دانش در مراکز علمى نیز در دستور کار است، مىتواند ثمرات شیرینى را داشته باشد و روند تولید علم در حوزه دانشهاى معنایى را هموار سازد. به هر حال تولید دانش در یک فضاى آزاد و اَمن و آرام صورت خواهد پذیرفت و فراهم آمدن چنین نشستهایى در حوزه مباحث فکرى در شمار ضروریاتِ تولید دانش است و به بارور شدن مجموعه دانشهاى ارزشى و فرهنگى و معنایىمدد مىرساند.خاتمهو سرانجام اینکه آزادى در یک جامعه در شرایطى محقق مىشود که همه گروهها و احزاب و جریانها به لوازم آن ملتزم بوده و سعى در قانونمندى و نهادینهساختن آن داشته باشند. آزادى به هیچ روى با زورمدارى و هرج و مرج همسفره نخواهد شد. حوادث سالهاى آغازین پس از پیروزى انقلاب و تأسیس نظام جمهورى اسلامىایران نشان داد که مىتوان به نحو حداکثرى از آزادى برخوردار بود. انتشار انبوه نشریات با سلایق گوناگون و نیز انجام دادن مناظراتى با حضور یک مقام برجسته نظام، در کنار سایر احزاب و به صورت آزاد و برابر، خود، نشان از وجود فضاى مساعد و مطلوب آزادى در جامعه و به ویژه رسانههاى جمعى دارد. اما در این میان گروههاى افزونخواه با سوءاستفاده از شرایط موجود و ایجاد ناامنى و جنجال و آشوب، وضعیت هرج و مرج گونهاى را به وجود آوردند که با اهداف انقلاب اسلامى ناسازگار بود و به نوعى تهدید آزادى نیز به شمار مىرفت. از عنوان اثر برمىآید که «آزادى» در فضاى فارغ از استبداد و زورمدارى و هرج و مرج به بار نشسته و محقق مىشود.
________________________________________
*. دانش آموخته حوزه و کارشناس ارشد علوم سیاسی**. سوگمندانه باید گفت اندیشه هاى ژرف این اندیشمند برجسته مسلمان در طول این سالها در محاق رفته است. نشر اندیشه ایشان و تأکید بر مباحث و آثار وى مىتواند پاسخ بخشهایى از مباحث مبتلابه کنونى جامعه ما را فراهم سازد. اگر نشر مفتح آثار ایشان در این سالها از سوى انتشارات بقیه انجام نمىگرفت روشن نبود که چگونه نسل جدید با اندیشههاى این عالم ژرفاندیش جهان اسلام آشنا می شد.
________________________________________
پی نوشت:1-آزادى، هرجومرج، زورمدارى، مناظره آیت الله بهشتى، دکتر حبیب الله پیمان، دکتر نورالدین کیانورى، مهدى فتاحپور، تهیه و تنظیم: بنیاد نشر آثار و اندیشههاى آیت الله دکتر بهشتى، تهران، بقعه، 1381، ص 13و142- مشخصات کتاب شناختى اثر مذکور به این قرار است: آزادى، هرجومرج، زورمدارى. مناظره آیت الله بهشتى، دکتر حبیب الله پیمان، دکتر نورالدین کیانورى، مهدى فتاحپور. پیشین، 168 صفحه. 3- در توضیح بنیاد نشر آثار و اندیشههاى آیت الله شهید بهشتى آمده است که دو سال تلاش پیگیر از طرق گوناگون به جهت دست آوردن نوارهاى جلسات باقیمانده از آرشیو سازمان صداوسیماى جمهورى اسلامى ایران ناکام مانده است، نوار دو جلسه منتشر شده نیز در همان سالها توسط یکى از علاقهمندان ضبط شده است و در اختیار بنیاد جهت نشر قرار گرفته است. امید اینکه با توجه به جایگاه این اثر در منازعات فکرى سالهاى آغازین انقلاب اسلامى، به زودى این مجموعه به طور کامل به دست خوانندگان برسد. 4-آزادى، هرجومرج، زورمدارى،30-285-همان، ص77 -806- .به ویژه بنگرید به همان، ص108 7-همان، ص131، (ترجمه آیه مورد اشاره از دکتر بهشتى است.)8-همان، ص 159-همان، ص42 و 43، بهشتى با تکیه بر آموزههاى دینى معتقد است: «1. هیچ انسانى محکومِ هیچ جبر اجتماعى نیست. 2. ولى، کیفیت و روابط و مناسبات اجتماعى و اقتصادى، روى انتخاب آگاهانه انسان اثر مىگذارند، اما نه در حد جبر، بلکه در حد اینکه انتخاب او را آسانتر کنند یا دشوارتر.»، همان ص 4410-بنگرید به: سخنان مهدى فتاحپور در همان، ص 130-129
مقدمهآیت اللّه دکتر سید محمد حسینى بهشتى نامى آشنا براى جامعه ما است. مجاهدتهاى ایشان در طول سالیان متمادى براى به ثمر نشستن انقلاب اسلامى و تحقق و نهادینه ساختن آزادى، و تلاشهاى مداوم و بىوقفه در جهت تحکیم پایههاى نظام جمهورى اسلامى در ایران مشهود و معروف است. اما آنچه از ابعاد فکرى این شخصیت برجسته، ناشناخته مانده است، اندیشههاى ژرف و تابناکى است که ایشان به شکلى نظام مند در زمینههاى گوناگون ارائه کرده و آن مجاهدت و تلاش را هدف، سامان و قوام بخشیده است.**یکى از آن زمینهها و موضوعات گوناگونى که به طور گسترده در آثار و گفتار بهشتى خود را نمایانده است، مفهوم آزادى است. به جرأت شاید بتوان گفت که بنیاد و محور اساسى اندیشه آیتاللّه بهشتى آزادى است. و شاید با اندک تأملى در آثار بهشتى بتوان او را فیلسوف آزادى نامید. در واقع اندیشه او بر این باور و بنیان راستین استوار شده است که:«انسان، شدنى است مستمر و پویشى خودآگاه، انتخاب گر و خودساز، و بر اساس آگاهىهایى که در فطرتش زمینه دارد و در پرتو تجربه و عمل بارور مىشود، و با قدرت گزینشى آزاد که به او داده شده است ، جهت این پویش سازنده را آگاهانه و آزادانه برمىگزیند و در جهتى که خود انتخاب و اختیار کرده است، رشد مىکند، جلو مىرود و ساخته مىشود. ویژگى اساسى انسان همین خودسازى و محیط سازى آگاهانه و آزادانه اوست. ارزش او در همین است که مىتواند آزادانه به راه خیر و فضیلت درآید، یا آزادانه به راه زشتى و شر و پستى و ناپاکى فروغلطد. و این است آزمون بزرگى که در آن شرکت دارد.»1کتاب «آزادى، هرج و مرج، زورمدارى»2 مجموعه دو جلسه مناظره نمایندگان احزاب فعال در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى است که در آن زمان از صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران پخش شده است. هر کدام از افراد حاضر در گفت وگو به یک حزب و جریان فکرى و سیاسى وابسته است و آن را نمایندگى مىکند. از جمله شهید آیتاللّه دکتر سید محمد حسینى بهشتى که به نمایندگى از حزب جمهورى اسلامى در این گفت وگوها حضور یافته است و به تبیین و بسط مسأله آزادى از موضع و دیدگاه خود و حزب جمهورى اسلامى پرداخته است. تعداد این جلسات پنج جلسه بوده است که با همت دستاندرکاران نشر بقعه تنها دو جلسه آن در این مجموعه منتشر شده است.3 گرچه فقدان سه جلسه دیگر در مجموعه، احساس مىشود، اما همین دو جلسه نیز براى ارزیابى اجمالى پارهاى از خطوط فکرى و سیاسى گروههاى درگیر در آغاز پیروزى انقلاب اسلامى و به ویژه پىگیرى اندیشه نقاد و ژرف دکتر بهشتى مىتواند راهگشا باشد. در این نوشته صرفاً به نقد و معرفى اندیشه آیتاللّه بهشتى در باب مسأله آزادى، که در اثر یادشده درباره آن مناظره و گفت وگو صورت گرفته است، پرداخته مىشود. بر این اساس ابتدا اجمالى از مباحث مطرح شده توسط ایشان و آن گاه به برخى ملاحظات درباره این اثر اشاره مىشود.معرفى محتوادر ابتداى بحث، آیتاللّه بهشتى به ذکر ارزش آزادى و نشانههاى انسان مىپردازد. از نگاه وى در جهان بینى اسلام، انسان، شدنى است مستمر و پویشى خودآگاه، انتخاب گر و خودساز. بر این اساس، «اصل در زندگى این انسان این است که آزاد بماند و آزادى او محدود نگردد، مگر محدودیتهایى که اگر رعایت نشود، به آزادى واقعى خود او یا به آزادى دیگران لطمه زند.» (ص18) این بخش به طور کامل پیش از این در مقدمه نوشته حاضر نقل شد. به هر حال در همان نخستین مرحله ورود به سخن، و در پاسخ به پرسش از نسبت انسان مسلمان و آزادى، بر این نکته تأکید و تصریح شده که نشانه و ارزش انسان و اصل در زندگىِ آدمى و نشانه پیشرفت و حیات انسان، همانا آزادى «از بردگى و بندگى و طبیعت» (ص 29) است. این آزادى، چنان که پس از این نیز اشاره مىشود، یک آزادى نسبى است، اما شرط اعمال و تحقق این آزادى چیست؟ پاسخ بهشتى به این پرسش، ویژگى دیگر انسان را نشانه گرفته است. از مجموع مباحث آیتاللّه بهشتى مىتوان از دو شرط اعمال آزادى یاد کرد: نخست، آگاهى و دانایى. به این معنا که خداوند به انسان این آزادى را داده است که در پرتو دانایى و آگاهى و در پرتو اِعمال آزادى بتواند خودش را، محیط زندگى ِ مورد تمایل و خواست خودش را، از قلمرو یک قانون بیرون بیاورد و به قلمرو قانونى که دلخواه اوست ببرد. شرط دومِ تحقق و اعمال آزادى، خلاقیت و ابتکار است. در این مؤلفه، آدمى، آزادى و اراده و توان خویش را در تسخیر طبیعت و بهره مندى از مواهب الهى مىآزماید.4 در واقع این آزادى و توانایى در نهاد آدمى به امانت نهاده شده است که «خودش را از حاکمیت طبیعت و قوانین طبیعى آزاد کند. یکى از مسائل، آزادى انسان است در برابر حاکمیت مطلق قوانین طبیعت» (ص 30)براین اساس، بهشتى بر این باور است که «از دیدگاه اسلام، انسان یک موجود ممتاز و برجسته است و بزرگ ترین ویژگى او همین است که آگاهِ آزاد است. او انتخاب گرى است که آزادانه و آگاهانه انتخاب مىکند.» (ص 42)در ادامه مباحث، بهشتى با نقد برداشتِ محدودگرایانه و بدبینانه نسبت به انسان و روشن کردن اینکه انسان گرفتار جبر اجتماعى و محیطى نیست، بر نشانه دیگرِ آزادى آدمى تأکید و تصریح مىکند. بر این اساس معتقد است، علاوه بر اینکه انسان نباید آزادى دیگران را از آنان سلب کند، خود نیز نباید تن به ستم پذیرى بدهد و آزادى خویش را از میان ببرد. به عبارت دیگر «ستم پذیرى از دیدگاه اسلام همان اندازه، گناه است که، ستمگرى.اى انسان، تو آزادى، به پا خیز! در برابر ستمِ طبقاتى، ستم گروهى، ستم شخصى، مقاومت کن! تو آزادى. اگر ستم پذیر شدى خود را ملامت کن.» (ص 46). در ادامه این بحث، بر ضرورت اصلاح در محیطهاى فاسد اجتماعى تصریح مىکند. طبیعى است که این اصلاح در راستاى رها ساختن انسان و تحقق و نهادینه سازى آزادى خدادادى و گریز از استبداد است. بنابراین، استبدادگریزى نیز یک اصل اساسى است.در جلسه دوم مناظره، اهتمام آیتاللّه بهشتى، تبیین اصول زیربنایى آزادى است. براى این منظور وى از شش اصل یاد مىکند که به اختصار در زیر اشاره مىشود:1. انسان، شدن، صیرورت، پویش و حرکتى است خودآگاه، محیط آگاه، خودساز، محیط ساز و انتخاب گر که بر اساس انتخاب آگاهانه و آزادانه اش، هم خود را مىسازد و هم در تغییر ساختار محیط طبیعى خود، دخالت گستردهدارد و محیط اجتماعى خود را مىسازد. بهشتى در سایر مباحث و آثار خود این اصل را در تعریف مفهوم آزادى نیز به کار گرفته است.2. محیط اجتماعى، هم مخلوق و ساخته شده دست آدمى است و هم در ساختن انسان تأثیر و نقش دارد. اما در این ساختن، اصل، انسان و خودسازى درونى او است. بنابراین نقش اساسى و اصلى به خود انسان باز مىگردد و سایر نقشها مکملاند.3. براین اساس، انسان نه محکوم جبر طبیعى است و نه محکوم جبر اجتماعى و تاریخى، بلکه آدمى در برابر محدودیتهایى که طبیعت یا نظام اجتماعى و سیاسى برایش به وجود مىآورد، قدرت مخالفت دارد. به باور دکتر بهشتى، این مسأله ناشى از بزرگترین نشانه انسان، یعنى آزادى و انتخاب کنندگى او است که به عنوانیکواقعیت اصیل و نه صرفاًیکحق مىتوان به آن توجه کرد.4. در چهارمین اصل آزادى، بهشتى به مناسبات فرد و جامعه و اصالت هر کدام مىپردازد و بر این باور است که این دو داراى مناسبات تکاملى و متقابلى هستند که البته در آن، نقش فرد به عنوان مبدأ برجسته است. در حقیقت، حرکتهاى اجتماعى را کسانى به وجود آوردهاند که توانستهاند با خودسازى، دانایى و آزادى خویش را افزایش دهند و از این راه در ایجاد حرکتهاى اجتماعى نقش آفرینى کنند. بر این اساس، حرکتهاى اجتماعى هنگامى پا مىگیرند که بر پایه خودسازى و آزادى و آگاهى صورت گیرد. اما با این حال بهشتى بر این باور است که نمىتوان از نقش محیط و جامعه غفلت کرد. به باور ایشان، محیط اجتماعى، هم مىتواند نقش تسهیل کننده تغییرات درونى و هم نقش دشوار کننده آن را بر عهده داشته باشد. از این رو در هدایت کلى یک جامعه به سوى رستگارى، نمىتوان نسبت به اوضاع اجتماعى به کلى بى اعتنا بود و به سازندگىِ صرفِ درون اکتفا کرد. به دیگر سخن، خودسازى یک شرط لازم، اما ناکافى است و شعار اصیل اسلامى این است که: «هر فردى خود را بسازد و در ساختن محیط نیز نقش خود را ایفا کند تا جامعه ساخته شود.» (ص 79) این سخن بهشتى و تأکید بر درون و برون، البته ناظر به مسأله امر به معروف و نهى از منکر نیز مىباشد که به این ترتیب نقش قابل توجهى در حرکتهاى عمومى و اجتماعى مىیابد.5. با توجه به اینکه بهشتى به صورت منطقى به جلو گام مىنهد و به ویژه اینکه از نقش درون و برون در نکته چهارم سخن به میان آورده است و مقام امر به معروف و نهى از منکر را در جایگاه والایى مىنشاند، اکنون نوبت آن است که بگوید آزادى انسان به طور طبیعى در حیات اجتماعى و سیاسى محدود مىشود. به دیگر سخن، آزادى مطلق نیست و چنان که پیش از این اشاره شد، آزادى نسبى است.6. ریشه محدودیتهاى قانونى آزادى از منظر بهشتى دو مسأله است: «1) اینکه آزادى یک فرد تا آنجا اعمال شود که به آزادى دیگران ضربه نزند؛ 2) آزادىهایى که محیط را فاسد مىکند و زمینهها را براى رشد فساد در جامعه آماده مىکند.» (ص 79 و 80) به باور بهشتى محدودیت نخست در اسلام و لیبرالیسم مشترک است، اما محدودیت دوم مختص یک جامعه اسلامى است و ریشه در تعالیم و آموزههاى اسلامى دارد و سلیقهاى هم نیست. از این رو به انسانها اجازه داده نمىشود که مطابق میل و هوا و هوس خود و هر جور دلشان بخواهد زیست کنند.5در ادامه این بحث بهشتى پرسشهایى را ناظر به نظام مارکسیستى طرح مىکند که آیا در چنین نظامى مردم، گروهو احزاب و ادیان و مذاهب مختلف از آزادى برخوردار هستند یا خیر؟ در اینجا است که مدافعان نظام و مکتب مارکسیسم از پاسخ دادن طفره مىروند و در برابر مطالب بهشتى که مستند به قانون اساسى برخى از این نوع نظاماست حرفى براى گفتن ندارند.6آیتالله بهشتى در ادامه مباحث خود و با توجه به اصول زیربنایى که براى آزادى مطرح کرده به بحث از انواع و فضاهاى آزادى پرداخته است و ابعاد و قلمرو برخى از آنها را مىگشاید. در ادامه مباحث، با ذکر اجمالى از این بحث، معرفى مباحث دکتر بهشتى را به پایان مىبرم.آزادى عقیدهدر نظر آیتاللّه بهشتى، آزادى عقیده امرى طبیعى است. اساساً هیچ باور و باورى قابل تحمیل نیست. هیچ گاه نمى توان باور و ایمان را با زور و اکراه و اجبار و حتى با تطمیع، به دیگرى منتقل و یا از او سلب کرد. آنچه مىتواند وسیله ایجاد یا سلب یک عقیده باشد، بحث و استدلال و تجزیه و تحلیل و مانند اینها است و نه زور و اجبار و تحمیل. در همین زمینه بهشتى از آیه 257 سوره بقره نیز کمک مىگیرد که مىفرماید: «لا اکراه فى الدین. قد تبین الرشد من الغى»؛ در دین اکراه راه ندارد. راه از بیراهه مشخص شده. هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، محکمترین دستاویز را به دست آورده است که گسست ناپذیر است.7 روشن است که حضور و حیات یک عقیده در جامعه، مغایر با نادرست بودن آن نیست. چه بسا بسیارى از باورها و اندیشهها که هیچ منزلت برهانى و عقلىندارند و از منظر اسلام مردودند، اما داراى پایگاه و نقش گستردهاى در برخى جوامع هستند.آزادى بیان و تبلیغبهشتى در این بحث، ضمن تصریح و باور به آزادى بیان، به صراحت و آشکارا مىگوید: «نشر یک طرفه عقاید و افکار ضد اسلامى در جامعه اسلامى ممنوع است و از انتشار کتب ظلال و نشریات گمراه کننده جلوگیرى مىشود، مگر آنکه با نشریاتى دیگر همراه باشد که به خواننده در تجزیه و تحلیل رساى این گونه عقاید و افکار ضد اسلامى کمک کند.» (ص 131 و 132) ایشان همین وضعیت را به بحثها و سخنرانىها نیز سرایت مىدهد. به باور بهشتى جامعه اسلامى نه همچون جامعههاى دربسته اردوگاه مارکسیسم است که انسانها را در پشت دیوارهاى آهنین نگه دارد و نه همچون جامعههاى لیبرال غربى است که بازار مکاره عرضه بى ضابطه آرا و افکار باشد، بلکه در این زمینه هم، به راستى، نه شرقى است نه غربى. (ص 132) همچنین بر این باور است که از نشر مطالب توهین آمیز به مقدسات اسلام نیز جلوگیرى مىشود؛ زیرا هر جا ایمان هست، عشق و علاقه و حساسیت نیز هست و جریحه دار کردن این عشقها و علاقههاى مقدس، آزاد نیست. (ص 133) نشر دروغ و تهمت و افترا و شایعه نیز گناه و ممنوع است و درخورِ کیفر و باید طبق ضوابط قانونى از آن جلوگیرى شود. (ص134)آزادى احزاب و جمعیت هادر زمینه آزادى احزاب و جمعیتهاى همفکر و هم هدف و داراى سازمان واحد، معتقد است مىتوانند با رعایت موازینى که در مورد آزادى بیان و تبلیغ گفته شد، به تبلیغ نظریات خود یا فعالیتهاى اجتماعى دیگر بپردازند. این آزادى در زمینه بیان نقطه نظرهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى با رعایت کامل اصول و احکام اسلام، هیچ گونه محدودیتى ندارد. همچنین «احزاب و جمعیتهایى که ملتزم به احکام و مقررات اسلام باشند مىتوانند به نسبت عادلانه از امکانات عمومى و مردمى، نظیر رادیو و تلویزیون، استفاده کنند. رادیو و تلویزیون هم نباید در انحصار یک گروه باشد.» (ص 135) اجراى این مرحله البته مبتنى بر همکارى صمیمانه همه گروه ها است.مجموعه مباحث فوق، مختصرى بود از محتواى سخنان آیتاللّه دکتر بهشتى در مناظره با احزاب و گروهها در ماههاى آغازین سال 1360. البته ایشان در سه جلسه دیگر این میزگرد به بیان نقطه نظرات خویش پرداخته است، که جاى خالى آن مباحث در این مجموعه همچنان احساس مىشود. نگارنده امید دارد که این مجموعه در آینده نزدیک به طور کامل منتشر شود تا ضمن آگاهى و اطلاع از نقطه نظرات احزاب و گروههاى روزها و سالهاى آغازین انقلاب اسلامى، همگان از اندیشه ژرف و عمیق آیتاللّه دکتر بهشتى بهره ببرند و اندیشههاى ایشان بتواند گرهى از مشکلات جامعه ما بگشاید.پارهاى ملاحظاتیکم. همه افراد حاضر از بحث و گفت وگوهایى این چنین، استقبال کرده و تضارب آرا را نشانه پیشرفت و ترقى و خدمت به انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى وگام به پیش ارزیابى کردهاند و تا حدى اغلب بر این باورند که گفت وگو مىتواند زمینههاى اختلاف و ناهمبستگى اجتماعى را از میان ببرد و زمینههاى همبستگى و انسجام اجتماعى را پدید آورد و تقویت کند.دوم. به گونهاى مشابه مشارکت کنندگان در بحث و گفت وگو بر این باورند که به شیوههاى گوناگون و پس از پیروزى نیروهاى آزادى خواه، این نیروها ممکن است به ضد خود تبدیل شوند. به عبارتى آزادى خواهان قبل از انقلاب و دیروز، مستبدان بعد از انقلاب و امروز بشوند. استدلالهایى نیز در این زمینه ارائه مىشود و پارهاى از اعضا، مهار و کنترل درونى و هواى نفس و نیروهاى شیطانى را چاره کار مىدانند که در آن صورت فرد آزادى خواهى که قدرت را به دست مىآورد، منش و روحیه آزادى خواهى خویش را حفظ مىکند و مانع آزادى دیگران نمىشود. البته در این میان کسانى که نتوانستهاند درون خویش را از هوا و هوسهاى شر و شیطانى خالى نمایند، توان مقاومت در برابر این نیروها را ندارند و به ضد خود مبدل مىشوند. این گونه افراد، با توجه به سلطه و قدرت افزونشان، در شمار موانع آزادىخواهى در خواهند آمد.دیدگاه آیتاللّه بهشتى در همین زمینه و البته با توجه به سایر منابعى که از او در دست است، نهادینه ساختن آزادى است. به این معنا که نفى نظام استبدادى و ساقط کردن مستبدان از چرخه قدرت، یک بخش از رسیدن به آزادى و لازمه آن است، اما شرط کافى نیست. از این رو بر این باور است که براى تحقق آزادى، مىبایست آزادى، از درون جامعه و از پایین سربرآورد و به بالا نیز سرایت کند. به دیگر سخن، آزادى مىبایست در لایههاى زیرین جامعه و در میان مردم و ذهن و ضمیر و رفتار آنان ساخته و پرداخته و نهادینه شود. در نتیجه این مسأله، آن گاه که قدرت و مناصب عمومى و سیاسى توسط این افراد کسب مىشود، شاهد تحقق خودکامگى و ایجاد مانع در راه آزادىهاى مشروع و اساسى مردم نخواهیم بود؛ زیرا یکى از اساسى ترین شرایط تحقق آزادى، که ساخته و پرداخته شدن آن در ذهن و رفتار غالب افراد جامعه است، مهیا شده است و در صورت سوء استفاده از آن نیز همین نیروها به مقابله با آن مىپردازند.سوم. برداشت نگارنده این است که پارهاى از اعضاى حاضر در گفت وگو و عمدتاً طیف منسوب به چپ، بیش از دیگر اعضا، مشتاق گفت وگو درباره مصادیق و مباحث روز و جارىِ نظام جمهورى اسلامى بوده اند. و در مقابل، دکتر بهشتى و تا حدودى «پیمان»، اصرار بر شفاف شدن بنیادهاى بحثِ آزادى داشتند. اهمیت این نکته و این تفاوت شاید در مرحله نخست، چیزى به شمار نیاید، اما بر جامعه علمى پوشیده نیست که شفاف شدن مباحث فکرى و فلسفى که زیربنا و بنیاد هر بحثى به شمار مىرود، چه تأثیرهایى را بر جاى خواهد نهاد. به عبارتى وقتى بنیادهاى فکرى و فلسفى بحثى همانند آزادى روشن گردد، تفاوت و اختلاف دیدگاهها نیز به روشنى بازتاب مىیابد. مىتوان گفت تصریحات و تأکیدهاى فراوان بهشتى بر روى انسان و نشانههاى نهفته در او، به سبب روشن ساختن بعد اساسى و مهم آدمى یعنى انتخاب گرى و آزادى او است. از این رو اختلاف اساسى این دیدگاه با کسانى که قائل به اندیشه مارکسیستىاند و انسان را در دام جبر اجتماعى و محیطى سرگردان مىپندارند و به چند عامل محدود، آن هم به غیر از انسان، در تحرک اجتماعى و تاریخى باور دارند، کاملاً روشن است.فرار از بحث در باب بنیادها، از سوى پارهاى از حضارِ متعهد به اندیشههاى موجود در برخى کشورها را، که در دام اندیشههاى مارکسیستى گرفتار بودهاند و امروزه دیگر باید آن اندیشهها را در موزههاى تاریخ فکر جست وجو کرد، مىتوان از این زاویه نگریست که ترس از آشکار شدن سستى این بنیادها و مخالفت فکر آنها با آزادى خدادادى انسانِ مسلمان در تضاد کامل و اساسى قرار مىگیرد و در نتیجه این مسأله براى همه روشن مىگردد. کسى که «آدمى» را عامل محرک تاریخ و تحولات اجتماعى نمىداند و براى اراده و فکر انسان، ارزش و قدرى قائل نیست، چگونه مىتواند از آزادى «آدمى» سخن بگوید و از آزادى انسان دفاع کند.چهارم. در پارهاى از مواردِ مباحثِ مطرح شده سایر اعضاى حاضر در نشست (پیمان، فتاح پور و کیانورى) تبیین و توضیح و تکمیل مباحثى است که بهشتى ایراد کرده است. آنان ضمن بحث و پذیرش نکات مشترک، به مطالب بهشتى نیز پرداخته و تبیینى از آن ارائه دادهاند که تقریباً همان مباحث دکتر بهشتى است و خواننده، تفاوت و تمایزى میان مباحث آنان با بحث دکتر بهشتى نمىیابد. این موضوع به ویژه در مباحث «فتاح پور» و «کیانورى» خودش را بیشتر نشان مىدهد.پنجم. نمىتوان از این مسأله غفلت کرد که بهشتى به اهمیت و تأثیرِ چنین جلسات و گفت وگوهایى، باورى ژرف و عمیق داشته است. زیرا این گفت وگوها، جز در یک فضاى صادقانه و شفاف شکل نخواهد گرفت و از این روى تأثیرهاى خاص خود را بر مخاطبان برجاى مىنهد. منطق دکتر بهشتى، بر پایه انصاف و عدالت و متانت در گفت وگو، در عین صلابت و شفافیت در تبیینِ دیدگاهها و مواضع، استوار است. در این میان طبیعى است، گروههایى که حیات خود را در گرو غوغاسالارى و جنجال آفرینى مىبیینند از حضور در این گونه مناظرهها امتناع مىکنند و از راههاى دیگرى تلاش در تحمیل دیدگاهها و سلایق خود در جامعه دارند. آنچه که با اندیشه آیتاللّه بهشتى از اساس، متمایز و متفاوت است. استمرار و تداوم حیات و پیشرفتِ مشروط به تضارب آرا و افکار است:«در یک جامعه زنده، برخورد سالم و سازنده آراء و افکار، شرط زنده ماندن و پیشرفت کردن است.»8جالب است که دکتر نورالدین کیانورى با توجه به فضاى به وجود آمده تصریح مىکند که: «حزب توده ایران جزو آن سازمانهاى سیاسى است که در دوران چهل ساله موجودیت خود خیلى کم از چنین امکانى برخوردار بوده و شاید هیچگاه از چنین امکانى برخوردار نبوده است.» (ص18)ششم. شاید این پرسش مطرح شود که طرح و انتشار چنین مباحثى چه سودى دارد؟ باید گفت تا کنون این سخنان و اندیشهها و به خصوص اندیشه آیتالله دکتر بهشتى، به گونه شایسته و برجستهاى امکان طرح و انتشار نیافته اند. دیگر اینکه یکى از مشکلاتى که امروزه با آن مواجه هستیم، فقدان اندیشههاى منسجم و نظام مندى است که توانستهاند به گونه درخورى با مسائل و بحرانهاى زمانه خود برخورد کنند و به راستى راهبر و عالم زمانه خود باشند. سوم اینکه نشر این اندیشهها موجب آشنا ساختن نسل جدید و جوان جامعه ایران با افکار و اندیشههاى ژرف و فراموش شده دکتر بهشتى است. افزون بر اینها باید گفت این قبیل مباحث، پرتو افکنى، بر بخشهاى فراموش شدهاز تاریخ نهضت مردم ایران است.هفتم. در برخى از موارد، جنبههاى سلبى مباحث سایر شرکت کنندگان بیش از بیان جنبههاى مثبت و ایجابى جلب توجه مىکند. براى مثال دکتر کیانورى در دومین نوبت سخن خود به تمامه به نفى آزادى مطلق پرداخته و انواع محدودیتهاى آزادى و جبر اجتماعى و طبیعت را به تفصیل ذکر مىکند. وى اشاره مىکند که «آزادى مطلق براى یک انسان فقط در خیال و اندیشه تا حدودى مىتواند وجود داشته باشد.» (ص 32) در مقابل، دکتر بهشتى معتقد است:«انسان در برابر جبر طبیعت آزاد است. خیلى از چیزها را که طبیعت محدود کرده، انسان گسترده تر مىکند.»«انسان محکوم جبر اجتماعى هم نیست. انسان در برابر حاکمیت آن قوانینى که به نام قوانین اجتماعى و سنتهاى اجتماعى و مکانیزم اجتماع و ماتریالیسم تاریخى و جبر تاریخى و جبر اجتماعى و جبر اقتصادى مطرح مىشود، از دیدگاه اسلام، انسان دقیقاً در برابر این جبرها آزاد است.»9دکتر مهدى فتاح پور نیز در ادامه گفتههاى دکتر کیانورى، ضمن باور به جبر اجتماعى، به تفصیل به نقد آزادى در کشورهاى اروپایى مىپردازد. (ص 41 - 38)از این گذشته در پارهاى از موارد به صراحت دیکتاتورى پرولتاریا پذیرفته شده و مورد تأیید قرار گرفته و در راستاى خدمت به مستضعفان و محرومان به شمار آمده است. سخن «فتاح پور» در این باره خواندنى است: «دیکتاتورى پرولتاریا یعنى دموکراسى براى زحمت کشان و دیکتاتورى براى سرمایه دران و براى امپریالیستها» (ص 129) دیکتاتورى، دیکتاتورى است و دموکراسى، دموکراسى است و هر کدام اقتضائات خاص خود را دارد. آقاى فتاح پور نه تنها دیکتاتورى پرولتاریا را تأیید مىکند، بلکه از آن دفاع نیز به عمل مىآورد و آن را یک مرحله از آزادى بشریت و یک مرحله از آزادى مردم تلقى مىکند.10 البته امروزه بهتر مىتوان درباره نظام سیاسى منسوب به دیکتاتورى پرولتاریا به داورى پرداخت. نظامى که دیگر در موزهها باید آن را جستوجو کرد.هشتم. مطالعه مجموع مباحث دکتر بهشتى در این میزگرد و مناظره، نشانگر آن است که حضور ایشان با مطالعه گستردهاى همراه بوده است و اطلاعات خوبى درباره مسأله مورد بحث دارد. به ویژه اینکه در بسیارى از مباحث - که نقدى است بر دیدگاههاى مطرح شده - به نکات دقیقى از اسناد و مکتوبات اشاره و ارجاع مىدهد که نشان از مطالعه ژرف و عمیق وى از مجموعه مباحث اندیشهاى دارد.نهم. چنین مناظره و میزگردى نشان مىدهد که مسائل فکرى مىبایست در یک فضاى آزاد و برابر گفت وگو صورت گیرد و چنان که بهشتى نیز معتقد است، اجبار و تحمیل و زور، اثربخش نیست. این موضوع با توجه به اینکه این روزها بحث ایجاد کرسىهاى نظریه پردازى و تولید دانش در مراکز علمى نیز در دستور کار است، مىتواند ثمرات شیرینى را داشته باشد و روند تولید علم در حوزه دانشهاى معنایى را هموار سازد. به هر حال تولید دانش در یک فضاى آزاد و اَمن و آرام صورت خواهد پذیرفت و فراهم آمدن چنین نشستهایى در حوزه مباحث فکرى در شمار ضروریاتِ تولید دانش است و به بارور شدن مجموعه دانشهاى ارزشى و فرهنگى و معنایىمدد مىرساند.خاتمهو سرانجام اینکه آزادى در یک جامعه در شرایطى محقق مىشود که همه گروهها و احزاب و جریانها به لوازم آن ملتزم بوده و سعى در قانونمندى و نهادینهساختن آن داشته باشند. آزادى به هیچ روى با زورمدارى و هرج و مرج همسفره نخواهد شد. حوادث سالهاى آغازین پس از پیروزى انقلاب و تأسیس نظام جمهورى اسلامىایران نشان داد که مىتوان به نحو حداکثرى از آزادى برخوردار بود. انتشار انبوه نشریات با سلایق گوناگون و نیز انجام دادن مناظراتى با حضور یک مقام برجسته نظام، در کنار سایر احزاب و به صورت آزاد و برابر، خود، نشان از وجود فضاى مساعد و مطلوب آزادى در جامعه و به ویژه رسانههاى جمعى دارد. اما در این میان گروههاى افزونخواه با سوءاستفاده از شرایط موجود و ایجاد ناامنى و جنجال و آشوب، وضعیت هرج و مرج گونهاى را به وجود آوردند که با اهداف انقلاب اسلامى ناسازگار بود و به نوعى تهدید آزادى نیز به شمار مىرفت. از عنوان اثر برمىآید که «آزادى» در فضاى فارغ از استبداد و زورمدارى و هرج و مرج به بار نشسته و محقق مىشود.
________________________________________
*. دانش آموخته حوزه و کارشناس ارشد علوم سیاسی**. سوگمندانه باید گفت اندیشه هاى ژرف این اندیشمند برجسته مسلمان در طول این سالها در محاق رفته است. نشر اندیشه ایشان و تأکید بر مباحث و آثار وى مىتواند پاسخ بخشهایى از مباحث مبتلابه کنونى جامعه ما را فراهم سازد. اگر نشر مفتح آثار ایشان در این سالها از سوى انتشارات بقیه انجام نمىگرفت روشن نبود که چگونه نسل جدید با اندیشههاى این عالم ژرفاندیش جهان اسلام آشنا می شد.
________________________________________
پی نوشت:1-آزادى، هرجومرج، زورمدارى، مناظره آیت الله بهشتى، دکتر حبیب الله پیمان، دکتر نورالدین کیانورى، مهدى فتاحپور، تهیه و تنظیم: بنیاد نشر آثار و اندیشههاى آیت الله دکتر بهشتى، تهران، بقعه، 1381، ص 13و142- مشخصات کتاب شناختى اثر مذکور به این قرار است: آزادى، هرجومرج، زورمدارى. مناظره آیت الله بهشتى، دکتر حبیب الله پیمان، دکتر نورالدین کیانورى، مهدى فتاحپور. پیشین، 168 صفحه. 3- در توضیح بنیاد نشر آثار و اندیشههاى آیت الله شهید بهشتى آمده است که دو سال تلاش پیگیر از طرق گوناگون به جهت دست آوردن نوارهاى جلسات باقیمانده از آرشیو سازمان صداوسیماى جمهورى اسلامى ایران ناکام مانده است، نوار دو جلسه منتشر شده نیز در همان سالها توسط یکى از علاقهمندان ضبط شده است و در اختیار بنیاد جهت نشر قرار گرفته است. امید اینکه با توجه به جایگاه این اثر در منازعات فکرى سالهاى آغازین انقلاب اسلامى، به زودى این مجموعه به طور کامل به دست خوانندگان برسد. 4-آزادى، هرجومرج، زورمدارى،30-285-همان، ص77 -806- .به ویژه بنگرید به همان، ص108 7-همان، ص131، (ترجمه آیه مورد اشاره از دکتر بهشتى است.)8-همان، ص 159-همان، ص42 و 43، بهشتى با تکیه بر آموزههاى دینى معتقد است: «1. هیچ انسانى محکومِ هیچ جبر اجتماعى نیست. 2. ولى، کیفیت و روابط و مناسبات اجتماعى و اقتصادى، روى انتخاب آگاهانه انسان اثر مىگذارند، اما نه در حد جبر، بلکه در حد اینکه انتخاب او را آسانتر کنند یا دشوارتر.»، همان ص 4410-بنگرید به: سخنان مهدى فتاحپور در همان، ص 130-129