از مدرنیزاسیون پهلوی ها به خصوص پهلوی دوم به این سو، قشرهایی در صورت بندی اجتماعی ایران ظهور کردند که به تسامح طبقه متوسط و به بیانی دقیق تر شئون متوسط جدید نامیده می شوند. این طبقه دارای موجودیت، سبک زندگی و مطالبات خاص خود است که هر چه این اقتضائات بیشتر مطمح نظر نخبگان سیاسی و تصمیم سازان عرصه سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه قرار بگیرد، پویش توسعه تسهیل و سیاست خارجی کارآمدتری را درپی دارد. دغدغه اصلی این مقاله تبیین رابطه بین سیاست خارجی و طبقه متوسط از منظر اهمیت طبقه متوسط خواهد بود. لذا پرسش اصلی مقاله این گونه مطرح می شود که: طبقه متوسط جدید چه الزاماتی را بر سیاست خارجی کشور تحمیل می کند؟ و هر یک از دولت های پس از جنگ با این الزامات چگونه مواجه شده اند؟ در پاسخ به پرسش فوق الذکر این فرضیه مطرح می شود که: هرگاه علائق و منافع طبقه متوسط در سیاست خارجی ایران پس از جنگ لحاظ شده پویش توسعه تسهیل و راه پیشرفت کشور هموارتر بوده است و هرگاه دولت ها بدان بی توجه بوده اند سیاست خارجی وضعیت نامطلوب تری را به خصوص از نظرگاه توسعه تجربه کرده است. این مقاله همچنین برای نشان دادن اهمیت گروه های اجتماعی داخلی در سیاست خارجی کشورها و در بخش نظری از نظریه رئالیسم نوکلاسیک، به خصوص آرای رایپسمن بهره خواهد جست. این نوشته همچنین به لحاظ روش شناسی از نوع مطالعه تحلیلی می باشد که در آن برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی کتابخانه ای استفاده شده است.
The Impact of the Middle Class on the Foreign Policy of the Islamic Republic of Iran