فهم قواعد سیاست خارجی و درک معادلات بین الملل در قرن بیست ویکم نیازمند در نظرداشتن تحول مفهوم سرزمین نیز هست. یعنی نه تنها ما در دنیای سنتی گذشته که دولت ها به صورت انحصاری بر سرزمین خویش حکمرانی می کردند به سر نمی بریم، بلکه وارد دنیایی شده ایم که از پیچیدگی های خاصی برخوردار است. در جهان امروز، بسیاری از پدیده ها و فرایندها همانند آلودگی هوا، تروریسم، سازمان های فراملی و.... مرز نمی شناسند و سخن گفتن از ژئوپلتیک سنتی بی معناست؛ اما این بدان معنی نیست که ما دیگر شاهد تاثیر سرزمین نخواهیم بود. مسئله سرزمین مسئله تمام بشریت در تمام قرون و در بسیاری از حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بوده است. از نگاهی تاریخی بسیاری از حوادث، افسانه ها، جنگ ها و اتفاقات به سرزمین وابسته بوده است. سرزمین همواره منبع آرامش، آسایش، رفاه، پیشرفت و تحول برای ملت ها و دولت ها بوده و بر ثبات، نظم و امنیت همیشه و در همه جا تأثیر داشته و ازجمله قوانین اصلی جغرافیای سیاسی وروابط و سیاست خارجی کشورها بوده و هست. با این وجود بحث سرزمین زدایی طی چند دهه گذشته مطرح شده که این خود به ایجاد وظیفه جهت بررسی و کنکاش درخصوص آینده این مسئله مهم و تاثیرگذار می انجامد. اگرچه سرزمین مسئله ای پایدار نیست و وضعیت و موقعیت آن جای سئوال دارد ولی ابهامات در این رابطه فراوان است. این مقاله بر آن تأکید دارد که بیان نماید سرزمین در آینده نه تنها بارمفهومی ارزشی خود را از دست نداده بلکه به شیوه های جدید تحت هر نام و عنوانی (قبیله گرایی نوین، سرزمین سازی و...) بازساخت می شود. مقاله حاضر تأثیرات تعیین کننده عامل سرزمین را مطالعه می نماید.
The Role and Status of Territory in International Relations