هویت سلوکی فلسفه: مقایسه افلاطون و سهروردی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
نظام پردازی هر فیلسوف و روی آورد او به مسائل فلسفی، متأثر از انگاره وی از فلسفه است. این انگاره، به مثابه نقشه ای برای سامان فلسفی است. در این مقاله به مقایسه انگاره افلاطون و سهروردی از فلسفه می پردازیم. از آنجا که یکی از مواضع شناخت انگاره فیلسوف، تعریف وی از فلسفه است، تحلیل مقایسه ای تعریف افلاطون و سهروردی از فلسفه را که با جهت گیری نظام فلسفی آنان نیز سازگار است، به عنوان رهیافتی برای کشف انگاره آنان، برمی گزینیم. هر دو فیلسوف، نگاه فرایندی به فلسفه دارند و فلسفه را گذار از عالم کثرت به عالم وحدت می دانند. برای هر دو، ثمره این گذار مشاهده حقایق، در پرتو اشراق است. از نظر افلاطون، حیرت، درگیری وجودی با پرسش فلسفی و اشتیاق به حکمت، مراحل ابتدایی فرایند فلسفه اند که به تحلیل درون فیلسوف اختصاص دارند . تمرین مرگ، راهکار افلاطون برای گذار از محسوسات است. ولی سهروردی بدون پرداختن به تحلیل درون فیلسوف، این فرایند را با انسلاخ از دنیا می آغازد. غایت فلسفه، برای افلاطون تشبه به اله و هم نشینی با او وجاودانگی است و در نگاه سهروردی، نهایت حکمت بی نهایت است.The Philosophizing as a journey :Plato in Comparison with Sohrevardi
The conception that each philosopher has about philosophizing, impresses philosophical systematization and his approach to philosophical problems.This conception is like a plan for philosophical systematization. In this essay we compere Plato’s conception with Sohrevardi’s. we select comparison analysis of their definitions of philosophy that is compatible with their philosophical system, because we can understand the conception by definitions of philosophy. Both philosophers consider philosophy as a process and consider it as a transition from multiple world to world of oneness. For both, the outcome of this transition is observation by illumination .In Plato’s point of view, the first stage of this process is wonder, love of wisdom, existential involvement with philosophical problem that dedicated to the analyses of philosopher’s inside. For Plato the transition from multiple world is possible by practice of death while Sohrevardi starts this process with complete separation from universe without the analyses of philosopher’s inside. Assimilation to God being in company with God and becoming eternal are the final goals of philosophy in Plato’s point of view. For Sohrevardi wisdom is unlimited