انسان ها نیازهای متعددی دارند که برای رفع آنها به شیوه های مختلف می کوشند. یکی از اصلی ترین و ضروری ترین آنها، داشتن مسکن است. در سال های اخیر، تملک مسکن به دلیل نوسانات اقتصادی و کاهش قدرت خانواده ها، سخت شده است. این مسئله، اجاره نشینی را به امری بدیل، تبدیل کرده است. در واقع، هم تعداد اجاره نشینان و هم مدت زمان اجاره نشینی در حال گسترش است. این روند در شهرهای بزرگ، به ویژه شهر اصفهان برجسته تر شده و با شکل گیری شهرک های حاشیه ای همراه شده است. در این پژوهش کوشش شده است، نقش مناسبات سیاسی و اقتصادیِ نابرابر، در این وضعیت و همچنین مسائل و پیچیدگی های زندگی این گروه از مردم بررسی شود. روش استفاده شده در این پژوهش، مردم نگاریِ انتقادی به شیوه کارسپیکن است. پس از مطالعات اولیه بر اساس رویکرد اتیک، بررسی های میدانی، مشاهدات اولیه و شناسایی اجاره نشینان، 19 نفر از اجاره نشینان انتخاب و مصاحبه عمیق شدند (رویکرد امیک). داده های جمع آوری شده، کدگذاری شد و مقوله های اصلیِ استخراج شده، شامل زیربنای سیاسی- اقتصادیِ نابرابری، سوداگری در بازار مسکن، سیستم ناکارآمد مالیاتی، سوژه زداییِ اقتصادی و سیاسی، کالا انگاری مستأجر، زندگی و سوژگی ناهمتراز، تجربه شکاف طبقاتی افزوده و بیم و امید اعتراض اقتصادی است. به طور کلی نتایج این امر نشان می دهد پایداری نوسان اقتصاد و بازارهای مالی، سوژگی و پیش بینی پذیریِ زندگی شهروندان اجاره نشین اصفهان را مختل و زندگی آنها را همانند بازارهای مالی دچار نوسان کرده است. همچنین، مناسبات اقتصاد سیاسی بر زندگی آنها حاکم و کیفیت زندگی آنان افت کرده است و تجربه آنها از شکاف طبقاتی در حال فزونی است. روند اجاره نشینی روبه گسترش بوده و به موازات آن کیفیت زندگی افراد پایین آمده و حاشیه نشینی نیز افزایش پیدا کرده است.