مکان و حس دلبستگی به مکان از مباحث موردتوجه طراحان بوده است که فرد در ارتباطی درونی با محیط قرار می گیرد. احساس تعلق و دلبستگی به مکان سطح بالاتری از حس مکان است که در هر موقعیت و فضا به منظور بهره مندی و تداوم حضور انسان در مکان نقش اثرگذاری می یابد. دلبستگی به گونه ای فرد را با مکان پیوند می دهد که آدمی خود را جزئی از مکان در نظر می گیرد. این حس، رابطه تعلقی و هویتی فرد به محیط اجتماعی است که در آن زیست می کند. بنابراین، هدف این مقاله دستیابی به عوامل مؤثر در شکل گیری حس دلبستگی به خانه، در پی شناخت ویژگی هایی از خانه است که نقشی مؤثر در ایجاد یا ارتقای این پیوند ایفا می کنند. این مقاله به روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسانه اگزیستانسیال (تجربه زیسته افراد) به انجام رسیده است و در آن، از سه نوع مصاحبه غیررسمی (گفت و گو) و نیمه ساختاریافته و مصاحبه عمیق (ساختاریافته) به عنوان ابزار گردآوری داده ها بهره گرفته شده است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که دو دسته از عوامل می توانند در حس دلبستگی ساکنان به خانه مؤثر باشند: 1) دیالکتیک بیرون: ویژگی ها و عواملی که مربوط به بیرون خانه هستند (کیفیت جلوه بیرونی خانه، کیفیت خوش نامی محله و امنیت)؛ و 2) دیالکتیک درون: ویژگی ها و عواملی که مربوط به درون خانه هستند (مالکیت، کیفیت آسایش، کیفیت کالبدی خانه، کیفیت رضایت از همسایگی و روابط عاطفی مثبت در خانه) که بر شکل گیری دلبستگی ساکنان به خانه به عنوان مقوله «تعامل انسان و خانه» تأثیرگذار است و به عنوان هسته اصلی مقاله، شناسایی شد. در دیدگاه پدیدارشناسی، حس تعلق به معنی رابطه هم پیوندی میان انسان و محیط است که همه شاخص ها را دربرمی گیرد.