آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

خنده همچون زبان امری اجتماعی و عموماً وابسته به گفتار، اعمال و موقعیت های زبانی- معنایی نامتعارف و خلاف عادتی است که برای یک فرد در ارتباط با افراد، چیزها یا موقعیت های دیگر ایجاد می شود؛ ازاین رو باید همچون دیگر پدیده های اجتماعی و ارتباطی، آنچه به خندیدن افراد می انجامد نیز اصول و قواعد خاصی داشته باشد. آرتورآسا برگر، استاد برجسته و معاصر علوم ارتباطات، برهمین مبنا سال ها در ساختار زبان شناختی- معناشناختی طنز و فکاهی مطالعه کرده و برای آن الگویی زبانی-بلاغی شامل 45 تکنیک را با عنوان «کالبدشناسی فکاهی» ارائه کرده است. ازآنجاکه تاکنون لطیفه ها و حکایت های طنز فارسی با این رویکرد بررسی نشده اند، در پژوهش حاضر 76 روایت فکاهی موجود در مثنوی مولانا به عنوان اثری ادبی و پر از حکایت های طنز که صدها سال است در بین ایرانیان محبوبیت دارد، به شیوه ی توصیفی- تحلیلی کالبدشکافی شده است تا ضمن معرفی دیدگاه برگر، مشخص شود مهم ترین تکنیک های زبانی- معنایی به کاررفته در فکاهیات مثنوی کدام اند و اینکه از بین چهارنوع زبانی، منطقی، هویتی و کنشی کدام دسته تکنیک بیشترین تأثیر را در ساختار زبانی-بلاغی فکاهیات مثنوی دارند. براساس نتایج، از 409 تکنیک موجود در فکاهیات مولوی، تکنیک های منطقی، زبانی، ماهوی و کنشی به ترتیب با 146، 126، 119 و 18 مورد به کار رفته است. همچنین مشخص شد بین محتوای فکاهی های مشابه و تکنیک های موجود در آن ارتباط معناداری وجود دارد.

تبلیغات