اندیشه های وجودی در عصر جدید، ریشه در سنت فکری- فلسفی غرب دارد و نوعی اندیشیدن در باب انسان و وضعیت انضمامی او در هستی است. این فلسفه در درجه ی نخست نوعی اعتراض به اندیشه های ماهیت گرای کلاسیک است که سهم انسان را در انتخاب سرنوشت خویش کم رنگ ساخته و با اشاعه ی نوعی جبرگرایی به انجماد فکری و انفعال دامن زده اند. در مقاله ی حاضر پس از پرداختن به پیشینه و سابقه ی فکری و محتوای شعر بت تراش از نادر نادرپور، به عنوان یکی از نمونه های موفق ادبیات منظوم معاصر فارسی، نسبت آن با سنت های ماهیت گرای کلاسیک بررسی شده است و سپس خوانشی تازه از این شعر ازمنظر فلسفه وجودی ارائه شده است. در هسته ی مرکزی شعر بت تراش نادر نادرپور، نکته ای بسیار ظریف و مهم قرار دارد چنانچه اصالت نسبی انسان را به عنوان یکی از بنیادی ترین ارکان بنای اندیشه مدرن به شمار آوریم. شعر نادرپور ازین منظر با چنین مفهومی کاملاً ناسازگار و بیگانه است و در تحلیل نهایی می توان کارکرد اصلی این شعر را معطوف به بازتولید اندیشه های ماهیت گرای متعلق به سنت های جبرگرای کلاسیک به شمار آورد که در سطحی از یک رویکرد انتولوژیک تا یک ابزار ایدئولوژیک برای سرکوب و سلب عاملیت از سوژه جریان یافته است.