پارادایم غالب در جامعه شناسی خانواده در ایران، مبتنی بر این ایده کلی است که خانواده، کانون پدرسالاری است و زنان در خانه، در انقیاد جنسیتی به سر می برند و زیر سلطۀ مردانه گرفتار شده اند. در تأیید این دیدگاه، حجم گسترده ای از کارهای پژوهشی در سال های اخیر انجام شده است. با این همه، پژوهش حاضر در پی شناسایی الگوهای انقیاد و انفعال زنانه نیست بلکه برعکس، به دنبال مطالعۀ راهبردهای مقاومت زنان در مقابل قدرت مردانه در خانه است. این پژوهش در پی یافتن پاسخ این پرسش است که «زنان چگونه از فرهنگ به عنوان ابزاری برای مقاومت و تغییر توازن قدرت در خانواده بهره می گیرند». دراین راستا، با 36 زن متأهل در شهر تهران مصاحبه شد. روش پژوهش، کیفی و شیوۀ نمونه گیری، هدفمند بود. یافته های پژوهش نشان داد که زنان از راهبردهایی مانند «مبارزه بر سر معنا»، «رمزگشایی های تقابلی»، «بازی دوگانه با کلیشه ها»، «نمایش تمکین»، و «مقاومت از طریق سنت» به مقاومت فرهنگی در خانواده می پردازند تا از این طریق، بتوانند قدرت مردانه در خانه را مهار و توازن قدرت را برقرار کنند. راهبردهای گوناگون مقاومت، نشان دهندۀ این است که «منابع مقاومت» زنان در خانواده، متکثر است. مقاومت در خانواده، هیچ جایگاه و کانون مرکزی ندارد و در عرصه های مختلف به گونه ای نامتمرکز عمل می کند. نقاط مقاومت در خانواده، پراکنده و سیال است و در قالب شبکه ای مویرگی از خرده مقاومت ها عمل می کند. این موارد، گویای این است که اِعمال قدرت فراگیر و سلطۀ کامل مردانه در خانواده، دست کم در نسل های جدید زنان، کمتر می تواند شاهدی برای خود پیدا کند.