در تئوری توطئه، اصطلاح نظم نوین جهانی به پیدایش حکومتی تمامیت خواه برای سلطه بر تمام دنیا اطلاق می گرد. در تئوری های توطئه درون مایه معمول نظم نوین جهانی پایگاه سری قدرتی از نخبگان بین المللی در نظر گرفته می شوند که لیست بلندبالایی از اقداماتی که باید در سطح جهان انجام دهند در دست دارند و در حال دسیسه چینی برای حاکمیت بر جهان از طریق یک حکومت جهانی اقتدارگرا و قدرت طلب هستند؛ حکومتی که جایگزین حاکمیت تمامی کشورهای مستقل جهان شود. نظم نوین جهانی به پروپاگاندایی که در راستای القای برقراری حکومت جهانی به عنوان نقطهٔ عطف پیشرفت تاریخ و حد اعلای آن انجام می گیرد نیز اطلاق می شود. طرح ریزی رخدادهای مهمی در سیاست و اقتصاد جهان به گروه های تأثیرگذار کوچکی نسبت داده می شوند که از طریق سازمان های صوری متعددی انجام می گیرند. تلاش برای تسلط بر جهان از جانب گروه های سیاسی و سری کوچک طی حوادث تاریخی و کنونی متعدد، جزئی از نقشه دست یابی به سلطه جهانی در نظر گرفته شده اند. قبل از دهه ۹۰ بیشتر معتقدان به این تئوری توطئه یا راست گرایان ضد حکومتی یا مسیحیان اصول بوده است. منتقدان و روانشناسان اعتقاد به این نظریۀ را غالبا بر آمده از پارانویا می دانند. تغییراتی که در سال هاى پایانى دهه هشتاد روى داد، تأثیرى عمده بر جغرافیاى سیاسى جهان و سیستم بین الملل داشت. این تغییر موجب حذف اتحاد جماهیر شوروى و پدیدار شدن کشورهاى جدیدى در نقشه جغرافیایى دنیا شد. با خاتمه جنگ سرد، نظم جهانى متحول شده و به پیدایش تفکر نظم نوین جهانى منتهی شد. پیروزى ایالات متحده در جنگ خلیج فارس، بهترین فرصت را براى آمریکا فراهم آورد تا از آن به صورت یک جانبه در جهت حفظ نفوذ خود در خاورمیانه و تحقق ایده نظم نوین جهانى بهره بردارى کند. در برداشت آمریکایى ها، جهان مطیع قدرت آمریکاست و چنین جهانى با تفکر مذکور هماهنگ و داراى نظم نوین خواهد بود. مورد خاورمیانه، تأیید کننده این ادعاست. اینکه ایالات متحده با نفوذترین کشور در منطقه مى باشد، چیزى است که به آن اجازه مى دهد منازعات را مدیریت کند و نظم و هماهنگى را حکمفرما سازد. فرضیه ای بدین ترتیب مطرح گردیده است که اتخاذ سیاست نظم نوین جهانی پس از جنگ سرد موجب گسترش نفوذ آمریکا در خاورمیانه شده است.