مطالعه حیات شهری ذیل منطق آسیب شناختیِ رایجی قرار گرفته است که بر مبنای درکی خاص از حاشیه نشینی و مشتقاتش استوار شده است. حاشیه در این منطق رایج چیزی است بیرون از شهر و یا جزیره ای است جدا افتاده از متن. منطقه کهریزک یکی از مناطق تهران است که ذیل چنین درک آسیب شناختی رایجی فهمیده می شود؛ بی آنکه منطق تولید و بازتولیدش همچون حاشیه مورد بررسی قرار گیرد. مسئله اینجاست که حاشیه حاشیه می شود. فرایند حاشیه شدن محور اصلیِ مطالعه حاضر است. مطالعه حاضر بنا دارد تولید و بازتولید کهریزک همچون حاشیه را در منطق روابط نیروها مورد بررسی قرار دهد. به این ترتیب، با منطقی تبار شناسانه به بررسی نسبت نیروها در چگونگی حاشیه شدنِ کهریزک پرداخته ایم. نتایج مطالعه تاریخی چهار لحظه مهم را پیش روی ما می گذارند: تأسیس کارخانه قند، اصلاحات ارضی، تبدیل کهریزک به بارانداز، برساخت کهریزک در تاریخ شفاهی. نسبت این چهار لحظه در فرایند تاریخی تلاقی شان مورد بحث قرار قرار گرفته است.