هرساله شاهد انتخابات متنوع و متعددی در ایران هستیم؛ اما در مقایسه با پدیده سیاسی دیگر مانند انقلاب که به ندرت اتفاق می افتد و در این زمینه با ادبیات غنی سروکار داریم، بررسی انتخابات ضعف های عمده نظری و تجربی دارد. ناسازگاری بین یافته های پژوهش ها در زمینه رابطه تحصیلات و مشارکت انتخاباتی در طول 4 دهه اخیر در ایران، نشان می دهد در این زمینه اجماع نظری وجود ندارد و دلیل آن هم نبود تحلیل انتقادی در این زمینه است. این مقاله، با استفاده از دیدگاه انتقادی و تحلیل در فضای کنش درصدد است تبیین جامعه شناختی از مشارکت انتخاباتی براساس سواد و تحصیلات و درمجموع آموزش ارائه کند. از آنجا که تحصیلات و سواد و به صورت کلی آموزش در چارچوب و فضای کنش امری فرهنگی قلمداد می شود، از نظریه های مدرنیزاسیون و فرهنگ سیاسی برای تبیین آن استفاده شده است. روش پژوهش، تطبیقی درون کشوری است. جامعه آماری مدنظر شامل همه داده های اسنادی در 31 استان کشور و 429 شهرستان در سال 1395 و میزان مشارکت در انتخابات دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است. نتایج نشان دادند بین مشارکت انتخاباتی و مشارکت سیاسی تمایز اساسی وجود دارد و برخلاف نظریه مدرنیزاسیون، بین سواد (تحصیلات) و مشارکت انتخاباتی (نه مشارکت سیاسی) رابطه خطی وجود ندارد. با افزایش تحصیلات تا سطح دیپلم، مشارکت انتخاباتی افزایش و با افزایش تحصیلات دانشگاهی، میزان مشارکت انتخاباتی کاهش می یابد. همچنین در سطح نظری، فرهنگ سیاسی تأثیر سواد و تحصیلات بر مشارکت انتخاباتی را توضیح می دهد.