گفتار قالبی شده یا کلیشه های زبانی، از جمله امکانات زبان عامیانه برای بیان مطلب هستند که به ویژه در محاوره های عادی روزمره، کاربردی گسترده دارند. بسامد کاربرد عبارت ها و گزاره های قالبی در متون ادبی (نظم یا نثر) با عامیانگی کلام پیوندی مستقیم دارد؛ از این رو، می توان با بررسی متون از چشم انداز چنین کاربردهایی، میزان عوامانگی گفتار را در آن ها سنجید و اغراض به کارگیری چنین زبانی را کشف کرد. در پژوهش پیش رو ساخت های قالبی در رباعیات مولوی، بررسی و تاثیر آن بر عامیانگی سخن وی، مشخص گردیده است. آمار به دست آمده نشان می دهد کنایه با بیش ترین کاربرد، زبانی کنایی را برای متن، رقم زده؛ شیوه ی استدلال و بیان مطلب مولوی بر تمثیل پردازی استوار است که با بعد آموزگاری شخصیت وی و تلاش او برای تفهیم مطلب، بسیار سازگار است. گزاره ی دیگر، تعارف است که با رابطه ی کلیشه ای عاشق و معشوق شعر سنتی فارسی پیوند می یابد؛ تهدید نیز افزون بر کاربرد تعلیمی آن، به کار نمایان ساختن چهره ی پرخاش جوی معشوق در رباعیات، آمده است؛ ضمن آن که تعلیم مریدان بی ذوق یا تمایل به حماسه ی عرفانی نیز مولوی را به رجزخوانی (از زیرگونه های تهدید) واداشته است. کاربرد القاب کلیشه ای نیز تیپ سازی های اجتماعی شاعر را رقم زده است. دشنام، دعا و نفرین نیز به ترتیب، در رده های پایین تر طرف توجه مولوی بوده اند و هریک به اغراضی خاص، در رباعیات او به کار گرفته شده اند.