افزایش چشمگیر تعداد سالن های نمایش در طی دهه اخیر موجب ایجاد تغییرات بنیادی در فرایند تولید و مصرف تئاتر در شهر تهران شده است. دگرگونی هایی که بر عاملان مختلف، از گروه های تولیدی و سالن داران گرفته تا تماشاگران، تأثیر گذاشته است. پژوهش حاضر با استفاده از مفاهیم نظری جامعه شناسی بوردیو و با درنظرگرفتن اهمیت میدان دانشگاه در شکل گیری سرمایه فرهنگی و تثبیت سلیقه مشروع، علل و معانی این تغییرات را بررسی کرده است. در این زمینه چگونگی تعامل عادت واره ها و سرمایه های تماشاگران میدان تئاتر خصوصی با عاملان میدان دانشگاه و مبارزات و راهبرد های هر یک در میدان های تئاتر تحلیل شده اند تا زمینه تحلیل و طبقه بندی کنش ها و انتخاب های آنان (تماشاگران) فراهم شود؛ بنابراین، بر مبنای چارچوب روش شناختی پی یر بوردیو و با تحلیل علت کاوانه و معنی کاوانه آن دسته از داده های تجربی که از دو طریق کیفی (مصاحبه نیمه ساخت یافته و مشاهده) و کمی (پرسش نامه ترکیبی) در میدان تئاتر و دانشگاه گردآوری شده اند، تفاوت های قریحه پرورش یافته بین گروه های استادان، دانشجویان و تماشاگران تئاتر و حوزه های به کاربردن این داده ها در میدان تئاتر مشروع بررسی شده اند. در پایان این نتیجه حاصل شده است که میزان اثرگذاری سرمایه فرهنگی در مبارزات میدان تئاتر مشروع به مرور کمتر شده است و سرمایه اقتصادی و حضور گسترده تر مخاطب، نقش کلیدی تری در منطق تولید و مصرف میدان تئاتر مشروع ایفا کرده است؛ به عبارتی، این تماشاگران تازه وارد به مرکز قدرت در میدان تئاتر تبدیل شده اند و سلیقه (سرمایه فرهنگی و عادت واره های) آنان سبب شده است نظام ادراک و طبقه بندی خود را به میدان تئاتر تحمیل کنند. این تماشاگران تازه وارد در کنار رشد پرشتاب تعداد سالن های نمایشی که همگی به ناچار خود را با قاعده اقتصاد بازار تئاتر منطبق می کنند، سبب تمایززدایی بیش از پیش از هویت مکان های تئاتری و نوع اجراهای آنها شده اند.